این فرمانده دوران دفاع مقدس روایت میکند:
«آغاز آشنایی من با ایشان به روزهای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی برمی گردد. انقلاب اسلامی تازه به ثمر نشسته بود. در اولین روزهای اسفند ماه سال 57، ما با عدهای از دوستانمان که نگران رویدادهای بعد از پیروزی انقلاب بودیم به دنبال نیروهای متعهد و متدین در ارتش میگشتیم و با تهیه فهرستهایی از افراد وفادار به انقلاب، درصدد تماس با آنها بودیم. در آن زمان فهرستی از اصفهان به ما پیشنهاد شد و از جمله کسانی که اسمشان در آن فهرست دیده میشد، برادرمان، شهید صیاد شیرازی بود که به عنوان یک افسر متدین و نیروی ارزنده مطرح شد.
پس از چند ماه و بعد از اینکه برای دولت موقت مشکلاتی پدید آمد، در کردستان نیز حادثه حمله دموکراتها به سنندج و مهاباد اتفاق افتاد. در آن زمان بنیصدر نقش فعالی در نیروهای مسلح بر عهده داشت و در واقع تعیین کننده فرماندهان مناطق برای مقابله با حوادث کشور بود. تلاش بر این بود که در منطقه کردستان شخصی که هماهنگی بیشتری با بچههای سپاه پاسداران داشته باشد و نیز دارای روحیات متناسب با بچههای بسیجی باشد، به کار گرفته شود تا بدین ترتیب، سپاه و ارتش با یکدیگر به صورت متحد عمل کنند و از عهده مسائل منطقه برآیند. دوستانمان در سپاه به دلیل برخوردهای پسندیدهای که برادرمان، شهید صیاد شیرازی از خود نشان داده بود، ایشان را به ما معرفی کردند.
روایت نخستین ملاقات محسن رضایی با صیادشیرازی
در واقع ایشان پس از تضادهایی که با بنیصدر و اطرافیان او پیدا کرده بود، به سپاه آمده و مدت دو ماهی بود که در اداره عملیات سپاه پاسداران مشغول فعالیت بود. اولین ملاقات بنده با ایشان از همان جا انجام شد. این ملاقات هم به این شکل اتفاق افتاد که عدهای از دوستان گفتند یکی از برادران حزباللهی ارتش در اداره عملیات، مشغول به کار شده و توصیه کردند که با ایشان ملاقاتی داشته باشیم.
بدین منظور به اداره عملیات سپاه رفتم و ایشان را در حالی دیدم که روی کالک عملیاتی نشسته و منطقه کردستان را با ماژیک مشخص میکنند. قرار بود ایشان به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب منصوب شود که البته با مخالفت بنیصدر روبرو شد. او معتقد بود که اینها صیادشیرازی را به من تحمیل میکنند.
بنیصدر در نامهای که به یکی از روحانیون قم نوشته بود با این عنوان که پاسداران میخواهند افسر جوانی را به من تحمیل کنند، شکایت میکند. متن این نامه در حال حاضر موجود است. بالاخره نیروهای انقلابی، مقاومت بنیصدر را شکستند و او را قانع کردند که صیادشیرازی را به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب معرفی کند. پس از آن بود که ایشان در موقعیت جدید با بچههای بسیج و سپاه ارتباط تنگاتنگ کرد و رابطه ما با ایشان بسیار نزدیک شد.
بنیصدر که کنار رفت، امام(ره) فرماندهی کل قوا را شخصاً به عهده گرفتند. من هم در شهریور ماه سال 1360 فرمانده سپاه شدم و یکی دو ماه بعد، در حالی که عملیات پیروزمندانه «ثامنالائمه» تازه انجام شده بود یکدیگر را در اهواز پیدا کردیم. پس از آن شهید صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش شد.»