کد خبر 555389
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۶

در گرماگرم مذاکرات هسته‌ای آنچه به کرات از سوی نخبگان و طیف‌های مختلف جامعه و حتی مردم عادی از مذاکره‌کنندگان ایرانی خواسته می‌شد، همزمانی انجام تعهدات ایران و رفع تحریم‌ها بود؛ امری که دولت روحانی معتقد است بدان دست یافته با همه این احوال آنچه در عمل شاهد آنیم واقعیتی غیر از این ادعاست.

به گزارش مشرق، در گرماگرم مذاکرات هسته‌ای آنچه به کرات از سوی نخبگان و طیف‌های مختلف جامعه و حتی مردم عادی از مذاکره‌کنندگان ایرانی خواسته می‌شد، همزمانی انجام تعهدات ایران و رفع تحریم‌ها بود؛ امری که دولت روحانی معتقد است بدان دست یافته(!) با همه این احوال آنچه در عمل شاهد آنیم واقعیتی غیر از این ادعاست. اگرچه ایران طبق گزارش آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای به همه توافقات خود و حتی بالاتر از تعهدات، عمل کرده اما وقتی از برداشته شدن تحریم‌ها سخن به میان می‌آید، تاکید می‌شود پیشرفت در این زمینه «زمانبر» است! همچنان که «باراک اوباما» رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا بازگشت ایران به اقتصاد جهانی را نیازمند زمان می‌داند. زمانبر بودن رفع تحریم‌ها، توجیهی است بر کارشکنی‌های ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی. امری که امروز نیز برخی دولتی‌ها خود آن را می‌پذیرند. به‌طوری که «عراقچی» دیپلمات ارشد کشور ما -اگرچه با کمی تاخیر!- در گفت‌وگوی تلویزیونی اخیر خود تلویحاً به آن اشاره کرد.

اظهارات اوباما در زمینه زمان‌بر بودن رفع تحریم‌ها، شاهد مثالی بود بر بیانات حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای: «امروز در سرتاسر کشورهای غربی و کسانی که تحت تأثیر آنها هستند، همچنان معاملات بانکی ما دچار مشکل است، بازگرداندن ثروت‌های ما در بانک‌های آنها دچار مشکل است، معاملات گوناگون تجاری‌ای که احتیاج به دخالت بانک‌ها دارد دچار مشکل است؛ وقتی دنبال می‌کنیم، تحقیق می‌کنیم و می‌گوییم چرا این‌جور است، معلوم می‌شود از آمریکایی‌ها می‌ترسند. آمریکایی‌ها گفته‌اند ما تحریم‌ها را برمی‌داریم و روی کاغذ هم برداشتند اما از طرق دیگر جوری عمل می‌کنند که اثر رفع تحریم‌ها مطلقاً به‌وجود نیاید و تحقق پیدا نکند».(1)

رهبر بزرگوار انقلاب در جریان مذاکرات دیپلمات‌های ایرانی با غرب با محوریت آمریکا بارها بر این نکته تاکید کرده بودند که اگرچه با مذاکره با غرب در زمینه مناقشات هسته‌ای مخالف نیستند اما به طرف مقابل و به طور خاص ایالات متحده آمریکا هیچ‌گونه اعتمادی ندارند. این در حالی بود که در همان زمان بسیاری نگاهی بیش از حد خوشبینانه به مساله مذاکره داشتند.

عموما در ایران مثال اعتماد غیرمنطقی به غرب در شخص مصدق و  دولت جبهه ملی تبلور یافته است اما آنچه در این نمونه قابل بررسی، کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، بازی همزمان آمریکا علیه منافع انگلستان و ایران است. موشکافی دقیق‌تر این ماجرای تاریخی می‌تواند گواه خوبی برای درک چرایی بی‌اعتمادی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی به غرب باشد.

در جریان ملی شدن صنعت نفت، رفتار آمریکا 3 مرحله را به خود دید: «همراهی با ملی‌گرایان ایرانی»، «سیاست بی‌تفاوتی»، «بی‌طرفی و تظاهر به تلاش برای آشتی میان 2 طرف و در نهایت گرایش به سمت انگلستان و کودتا علیه مصدق».

برای اینکه اوج منفعت‌طلبی ایالات متحده آمریکا و عدم توجه این کشور به تعهداتش روشن شود، باید این 3 مرحله را کمی کالبدشکافی کرد. سوال مهم این است: چرا ایالات متحده آمریکا در ابتدای امر(مرحله نخست) و در تقابل میان ایران و انگلیس، به سمت ایران گرایش یافت؟

ظاهر قضیه این است که حمایت از آرمان‌های ملی‌گرایی در ایران ناشی از سیاست‌های بین‌المللی کابینه «ویلسون» در مبارزه با استعمار و بر پایه پیروی از اصول بین‌المللی لیبرال بوده است. اما واقعیت آن است که مقابله ابتدایی آمریکایی‌ها با انگلیسی‌ها، کاملا مبتنی بر منافع دولت ایالات متحده آمریکا بود. در واقع، حمایت آمریکایی‌ها از ملی شدن صنعت نفت، ناشی از تعارض میان شرکت‌های نفتی آمریکایی و شرکت‌های بریتانیایی بوده است. ماجرا از این قرار بود که سال 1949، انگلیسی‌ها برای کاهش ذخایر دلار خود، واردات سوخت از حوزه‌های دلار را «تا زمان استفاده کامل از حوزه‌های استرلینگ» ممنوع کردند؛ امری که باعث کاهش افت فروش روزانه 100 هزار بشکه‌ای پالایشگاه‌های آمریکایی شد و در نتیجه واکنش آمریکایی‌ها را در پی داشت و باعث شد ایالات متحده آمریکا اقدامات مالی را علیه انگلیس در پیش گیرد.(2)

حمایت آمریکا از ملی شدن نفت در ایران، در راستای ادامه تقابل میان آمریکا و انگلیس بود اما همین که انگلیسی‌ها حاضر شدند منافع خود در ایران را با آمریکایی‌ها به شراکت بگذارند، رفتار ایالات متحده آمریکا تغییر کرد. آمریکا تعهد خود در قبال حمایت از ملی شدن نفت را به کناری نهاد و با بدعهدی حاضر شد علیه مصدق کودتا کند. در نتیجه اتخاذ این سیاست، آمریکا 40 درصد از سهم نفت ایران را از انگلستان گرفت.

این حادثه تاریخی نشان می‌دهد رفتار ایالات متحده آمریکا در عرصه بین‌المللی نه‌تنها بر پایه هیچ اصول اخلاقی نیست، بلکه حتی فراتر از آن، بر بی‌اخلاقی نیز استوار است. حال سوال مهم آن است که یک ملت چند بار می‌تواند اسیر بدعهدی‌های نظام سلطه شود اما باز هم از تاریخ خود درس نگیرد؟
رویارویی ایران با نظام سلطه باعث شده دولت ایالات متحده آمریکا تمام هم خود را بر نابودی نظام اسلامی حاکم بر ایران قرار دهد. بویژه در شرایط کنونی که انتخابات آمریکا در پیش است و دموکرات‌ها تلاش می‌کنند نشان دهند اگرچه برای توقف فعالیت‌های هسته‌ای ایران روی کاغذ، امتیازاتی را به کشور ما داده‌اند اما در عمل هیچ امتیازی به ایرانی‌ها نداده‌اند. در این شرایط است که حتی بدعهدی ذاتی ایالات متحده آمریکا می‌تواند چهره‌ای پررنگ‌تر پیدا کند.

...............................................................................................

پی‌نوشت؛

1- بیانات رهبر حکیم انقلاب در روز اول فروردین 95 در حرم رضوی
2- منصور معدل، طبقه، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب ایران، ترجمه: محمدسالار کسرایی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382، صص 55-54


منبع: وطن امروز