انصاری در این دست نوشته اش چنین آورده است: معلمی شغل انبياست ، و رسالت معلم رساندن انسان خاكي به افلاك است . معلم اخلاق را ، شرف را ، انسانيت را ، به انسان تشنه معنويت عطا مي نمايد . هرچه ما داريم و نداريم را مديون معلمان هستيم .
"حميدرضا كنگوزهي" درسي به ما داد كه صدها كتاب درسال نمي توانست بدهد . او شهيد شد تا زندگي ببخشد نه اينكه زندگي بگيرد . او جان خود را داد تا ديگري حق حيات داشته باشد . او عصاره فرهنك صلح طلبي وفاق و سازگاري بود . زندگي در روستايي محروم زندگي در اوج محروميت و فقر اما انقدر سترك كه چون او زائيد .
كنگوزهي از طايفه اي است كه خبيث ترين موجود عصر حاضر (ريگي ) را هم به جامعه تحويل داد . طايفه ايي كه هم فرشته زائيد هم شيطان . هم كنگوزهي عظيم و هم عبدالمالك ريگي خبيث . كنگوزهي رفت نبايد بگذاريم پرچمي كه او برافراشت زمين بماند . كنگوزهي نماد فرهنگ جوانمردي و پهلواني ايراني است . كه پورياي ولي را در اذربايجان فهميده ها را در مركز كافرها و بابانظرها را در خراسان . و جاي جاي اين سرزمين قهرمان پرور مي توان چنين الگوهاي مردانگي و جاودانگي را يافت . كنگوزهي با شهادتش فرياد زنده باد زندگي سر داد . و فرياد مرگ بر مرگ حتي اگر به قيمت زندگي اش تمام شود . تكريم كنگوزهي تكريم انسانيت انسان است فارغ از رنگ نژاد قوميت مذهب لباس پست مقام و .. وی بايد در جامعه با ترويج كنگوزهي ها ايزوگامي بسازيم منافذي را كه ممكن است خشونت و مرگ بزايد را ببنديم بتن تزريق كنيم به منافذي كه شيطان فرياد زنده باد مرگ سر مي دهد اجازه بدهيم ازادي انسانيت صفا و عشق به همنوع سرلوحه مشق روزانه ملت گردد .
به پاس مردانگي شرف شهادت كنگوزهي پيشنهاد مي كنم خياباني را در پايتخت ايران مردپرور تهران بزرگ به نامش مزين كنيم و يادش را با تمثال مباركش.