خانم «آنگلا کوریاس» سفر به ایران را ماجراجویی بزرگ می‌داند؛ او از سنت‌های جالب ایرانی مانند "تعارف" می‌گوید یا از خواستگاری از وی توسط مادر یک دانشجو در اتوبوس در سفر به یزد که برایش شگفت‌انگیز بود.

گروه جنگ نرم مشرق- صنعت توریسم در ایران با وجود مشکلات متعددی مانند تبلیغات منفی درباره جمهوری اسلامی و همچنین "ایران‌هراسی" توسط رسانه‌های غربی، اما هیچ‌گاه به‌طور کامل مورد بی‌توجهی گردش‌گران کشورهای غربی و شرقی قرار نگرفت و انتشار سفرنامه‌ها و خاطرات آنان از ایران در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های اینترنتی نشان‌دهنده فعال بودن صنعت گردش‌گری (هرچند ضعیف) در ایران است.

مطالعه این سفرنامه‌ها و خاطرات موجب می‌شود که از تصویر ایران در آینه نگاه میهمانان غربی و شرقی مطلع شویم؛ به‌ویژه این‌که گردش‌گران در زمان حضور در ایران با چالش‌هایی مانند عدم مصرف مشروبات الکلی و همچنین داشتن "حجاب" روبرو می‌شوند که برای بعضی‌ از آنها تعجب‌آور و برای بعضی دیگر تجربه دلنشین محسوب می‌شود. رصد محتوای منتشرشده در فضای وب درباره زندگی در ایران، کمک خواهد کرد تا ما نیز برآورد مناسب‌تری از نوع نگاه گردش‌گران خارجی که به ایران می‌آیند، به دست آوریم و میزان دوستی و دشمنی آنان با خود را با سند و مدرک محاسبه کنیم.

یکی از جدیدترین این خاطرات مربوط می‌شود به خانم «آنگلا کوریاس» عکاس، روزنامه‌نگار، و سفرنامه‌نویس ایتالیایی که در گفتگو با خبرگزاری روسی اسپوتنیک، از تجربیات سفر خود به ایران گفته است. به ادعای او حتی عادی‌ترین سفر به این کشور باستانی می‌تواند یک ماجراجویی بزرگ باشد؛ به‌ویژه این‌که در کنار دیدنی‌های شگرف، ایران مردم بی‌نظیری هم دارد.


خانم «آنگلا کوریاس» عکاس، روزنامه‌نگار، و سفرنامه‌نویس ایتالیایی در گفتگو با سایت روسی اسپوتنیک، از تجربیات سفر خود به ایران گفته است

آنگلا کوریاس یک سفرنامه‌نویس خبره ایتالیایی است که شرح سفرهای خود را می‌نویسد و چندین بار به ایران سفر کرده است. وی در سفرنامه‌های خود از تصاویر، مستندات، و تاریخچه‌های مستدل استفاده می‌کند. او در گفتگو با خبرگزاری اسپوتنیک گفته که اگر بارها به ایران سفر کند، باز هم برایش تازگی خواهد داشت.

کوریاس اظهار داشت: «در روزهای اول سفرم به ایران، به گردش در تمامی نقاط تهران گذراندم. یکی از باشکوه‌ترین و تجملاتی‌ترین نقاط شهر، نیاوران بود. وقتی از بلوار عریضی که به کاخ "سعد‌آباد" ختم می‌شد، پایین می‌آمدم، یک نقاش را دیدم که آثارش را می‌فروخت. کارهایش زیبا بود؛ خواستم یکی از آنها را بخرم که ناگهان یک مرد آمد و سریع همان کار را خرید. نقاش به من گفت که ناراحت نباشید، تا شما بروی و آثار تاریخی منطقه را ببینی، من یک کار برای شما آماده می‌کنم که ظرف مدت یک روز هم خشک می‌شود».

او ادامه داد: «طی ده روز پس از آن، به سه شهر دیگر سفر کردم و جالب این‌که هنوز آن نقاشی به طور کامل خشک نشده بود. این یکی از شگفتی‌های کشور بی‌نظیری‌ست که به آن سفر کردم. می‌خواهم از تجربه گردشم در ایران به شما بگویم تا متوجه شوید که چرا دوست دارم چندین بار دیگر به این کشور سفر کنم. سفر، همیشه نوید وقوع شرایط غیرمعمول را به شما می‌دهد و سفر من به ایران، برایم چنین بود. بعضی مفاهیم در ایران خیلی جالب است. یکی از این مفاهیم چیزی به نام «تعارف» است که تلفظ زیبایی هم دارد. ایرانی‌ها این مفهوم را در فرهنگ خود دارند. خب، برای من آشنایی با قوانین فرهنگ فارسی آنقدر نامانوس بود که در نظر خانم‌های ایرانی، خود نیز نامانوس می‌نمودم. اما به‌ تدریج خود را با همان وضعیت‌هایی که گفتم، تطبیق دادم. به‌طور نمونه، وقتی سوار تاکسی می‌شوی، زمان حساب کردن کرایه، راننده به مسافر می‌گوید: «قابلی ندارد، مهمان باش». مسافر هم با همان «تعارف» که برای شما گفتم، در آخر کرایه را می‌دهد؛ اما ایرانی‌ها در مورد توریست‌ها این‌گونه نیستند. چون می‌دانند که توریست تعارف را جدی می‌گیرد و اگر برود دیگر رفته است. اولین باری که با تعارف آشنا شدم، در لاهیجان شهری واقع در شمال غربی تهران بود. یک چادر سنتی ایرانی خریدم و مغازه‌دار به من گفت: «دستتان درد نکند». این جمله معروف ایرانی‌ها به نشانه تشکر است. راستش در آن لحظه معنی‌اش را نفهمیدم و بعدها دانستم که منظورش چیست».


خانم «آنگلا کوریاس» در گفتگو با خبرگزاری اسپوتنیک گفته که اگر بارها به ایران سفر کند، باز هم برایش تازگی خواهد داشت

او در ادامه ابراز داشت: «یک دفعه هم برای خرید شلوار به مرکز شهر تهران رفتم. اما می‌خواستم شلوارم را کمی کوتاه کنم. نکته جالب اینکه در همان فروشگاه، خیاط هم بود و در کمتر از 10 دقیقه این کار را برای من انجام داد. و در اینجا بود که من یکی از موقعیت‌های زندگی‌ام را تجربه کردم که در آن به شدت خجالت کشیدم. نگاهی به خیاط انداختم و او هم نگاهی به من انداخت. به او پول اجرت کارش را دادم. البته نمی‌دانست که من خارجی هستم اما طبق معمول تعارف، از من پول نگرفت. من هم خواستم که شلوارم را بردارم که اجازه نداد. منتظر گفتن کلامی از سوی من بود. چون با حرکتش قابل ندارد را گفته بود و توقع داشت که حالا پس از آن جمله تعارفی، بار دیگر به او پول را بدهم. من هم مانند خُل‌ها به او زل زده بودم. در یک لحظه، دوست ایرانی من که در حال نظاره صحنه بود از خنده روده‌بر شد. به هر حال، من اتفاقات زیادی از این قبیل در ایران دیدم اما اینها تنها اتفاقاتی نبود که سفرم را شگفت‌انگیز کرد».


کوریاس سفر به ایران را ماجرا می‌داند، چرا که معتقد است علاوه بر دیدنی‌های این کشور، آنقدر مردمی جالب و دیدنی را می‌توان دید که خاطره آن سفر را باورنکردنی می‌کند

کوریاس افزود: «در یکی از سفرهایی که از اصفهان به یزد با اتوبوس داشتیم، دو صندلی پشت سر راننده خالی بود و بنابراین ما اجازه یافتیم که بر آنها بنشینیم. یک خانم پرمحبت اما پرصحبت پشت سر ما نشسته بود که از وقتی فهمید من خارجی هستم، محبتش را به من ابراز کرد و ازدواج با پسرش را به من پیشنهاد داد. به این نکته توجه نمی‌کرد که پسرش دانشجوست و من 10 سال از او بزرگترم. در سرتاسر راه از پسرش گفت و از من خواست که اگر موافقم با پسرش تماس بگیرد تا او در یزد به ترمینال بیاید و ما همدیگر را ببینیم. خوشبختانه، آن بانوی گرامی را متقاعد کردم که پسر جوان و بزرگوارش خیلی جوان است و بهتر است که زندگی دانشجویی خود لذت ببرد».

کوریاس سفر به ایران را ماجرا می‌داند، چرا که معتقد است علاوه بر دیدنی‌های این کشور، آنقدر مردمی جالب و دیدنی را می‌توان دید که خاطره آن سفر را باورنکردنی می‌کند. ذهن او مملو از اتفاقات شیرین جالب است: «از اتفاقات سفر در هواپیما تا رفت و آمد با تاکسی و اینکه مودبانه به توریست می‌گویند که حجابش را رعایت کند». وی در پایان می‌گوید: «اگر بخواهم تعبیری از جامعه ایران ارائه دهم، باید بگویم "رنگارنگ". آنقدر از سفر به ایران خوشنودم که موضوع کتاب بعدی من خواهد بود».