به گزارش مشرق، روز گذشته ورزشگاه آزادی همچون تنی ناآرام طوفانی بود و غران، بارش و باد دست به دست هم داده بودند تا گونههای سرخ شده از سرما، دستهای خیس شده از باران هواداران را به زیر سکوهایی براند که جایی برای سوزن انداختن نداشت.
آقایان مسئول طبق معمول در جایگاه V.VIP نشیمن به صندلیهای نرم، گرم کرده بودند و پشت شیشههای سکوریت جایگاه ویژه چای در نعلبکی فوت میکردند، شما هم باشید در وانفسای داربی به این زیبایی حتی یک لحظه خیالتان را به احوالات مردمی که بر سکوهای سنگی، سرد و خیش نشستهاند مکدر نمی کنید.
شما یا نمیشنوید، یا گوشهایتان را پنبه کاشتهاید، یا نمیبینید یا چشمهایتان را هرگز نشستهاید تا شاید به قول سهراب جور دیگر ببینید، شاید هم حس نمیکنید و حواس پنجگانهتان را به خواب فرو بردهاید تا شاید کمتر بشنوید و ببینید و حس کنید.
فوتبال دنیا به این راحتیها که ما به خودمان میخندیم به ریش خود نمیخندد، باید بدانیم که همچنان در بازیهای آسیایی و انتخابی جام جهانی از حضور تماشاگران در طبقه دوم آزادی محروم هستیم، محروم هستیم به تحت فشار قرار دادن خودمان و معروف هستیم به سردمداری در فوتبالی که به جای تامل و تعقل، تبسم گزیده است تا تنها کشوری باشیم که هواداران فوتبالش را از ورزشگاهها به خانه میراند.
چه زیبا گفت: "پابلو نرودا" که "ما را برای مردن کمک میکنند، نه برای زندگی کردن" تا شاید بتوان آن را مصداق بارز حال و روز فوتبال ایران دانست. ضعیفتر میشود، فوتبالی که هنوز سقف برترین ورزشگاهش چکه میکند، نم نم باران چالههایش را سیراب میکند و هنوز حسرت حداقل امکانات را به دلمان گذاشته است، ورزشگاهی که برای ایرانیها سرشار از طعم تلخ شکستها و مملو از افتخار آفرینیها و به خود غره شدن هاست.
ورزشگاهی که استوکهای بهزادیاش تا شانه حریفان بالا میرفت، پروین برایش در میانه میدان سمبل حکمرانی بود، حجازیاش همچون عقاب اوج میگرفت و کریمیاش همچون جادوگر هیپنوتیزم میکرد...
مگر چقدر روی دستمان هزینه میگذارد نصب صندلی در طبقه دوم ورزشگاه اصلی کشوری هفتاد میلیون نفری؟ چقدر زمان میبرد تامین حدود پنجاه هزار تکیهگاه پلاستیکی؟ چقدر درماندهایم ما که چنین تصویر زشتی از خود به دنیا ارائه میکنیم؟ نصب صندلیها هزینه بیشتری دارد یا پاکسازی تصویری که از خود نه تنها به آسیا که به فوتبال دنیا معرفی کردهایم؟
خدا را شکر که حداقل برگزار کننده بازیهای داخلی خودمان هستیم و تا جایی که توان داشته باشیم میتوانیم همه چیز را از زیر سبیلهامان ردکنیم، که اگر همین یک فقره بیقانونی را هم از ما بگیرند همین بازی که دیروز با حضور 100 هزار تماشاگر برگزار شد نهایتا 40 هزار بیننده در ورزشگاه آزادی به خود نمیدید.
مردمی که شما پس از این داربی به حضور پرشور و بی نظیر آنها می بالید و در رسانهها آن را آب و تاب می دهید حفظ حرمت میخواهند و رعایت شأن، مردمی که شما حضور آنها را دستمایه افتخار قرار دادهاید و در تربیونهاتان بدان طنازی میکنید لیاقتشان نه سنگ سرد است و نه سکوهایی از جنس سیمان، باشد که به خود آیید و کمی رستگار شوید.
آقایان مسئول طبق معمول در جایگاه V.VIP نشیمن به صندلیهای نرم، گرم کرده بودند و پشت شیشههای سکوریت جایگاه ویژه چای در نعلبکی فوت میکردند، شما هم باشید در وانفسای داربی به این زیبایی حتی یک لحظه خیالتان را به احوالات مردمی که بر سکوهای سنگی، سرد و خیش نشستهاند مکدر نمی کنید.
شما یا نمیشنوید، یا گوشهایتان را پنبه کاشتهاید، یا نمیبینید یا چشمهایتان را هرگز نشستهاید تا شاید به قول سهراب جور دیگر ببینید، شاید هم حس نمیکنید و حواس پنجگانهتان را به خواب فرو بردهاید تا شاید کمتر بشنوید و ببینید و حس کنید.
فوتبال دنیا به این راحتیها که ما به خودمان میخندیم به ریش خود نمیخندد، باید بدانیم که همچنان در بازیهای آسیایی و انتخابی جام جهانی از حضور تماشاگران در طبقه دوم آزادی محروم هستیم، محروم هستیم به تحت فشار قرار دادن خودمان و معروف هستیم به سردمداری در فوتبالی که به جای تامل و تعقل، تبسم گزیده است تا تنها کشوری باشیم که هواداران فوتبالش را از ورزشگاهها به خانه میراند.
چه زیبا گفت: "پابلو نرودا" که "ما را برای مردن کمک میکنند، نه برای زندگی کردن" تا شاید بتوان آن را مصداق بارز حال و روز فوتبال ایران دانست. ضعیفتر میشود، فوتبالی که هنوز سقف برترین ورزشگاهش چکه میکند، نم نم باران چالههایش را سیراب میکند و هنوز حسرت حداقل امکانات را به دلمان گذاشته است، ورزشگاهی که برای ایرانیها سرشار از طعم تلخ شکستها و مملو از افتخار آفرینیها و به خود غره شدن هاست.
ورزشگاهی که استوکهای بهزادیاش تا شانه حریفان بالا میرفت، پروین برایش در میانه میدان سمبل حکمرانی بود، حجازیاش همچون عقاب اوج میگرفت و کریمیاش همچون جادوگر هیپنوتیزم میکرد...
مگر چقدر روی دستمان هزینه میگذارد نصب صندلی در طبقه دوم ورزشگاه اصلی کشوری هفتاد میلیون نفری؟ چقدر زمان میبرد تامین حدود پنجاه هزار تکیهگاه پلاستیکی؟ چقدر درماندهایم ما که چنین تصویر زشتی از خود به دنیا ارائه میکنیم؟ نصب صندلیها هزینه بیشتری دارد یا پاکسازی تصویری که از خود نه تنها به آسیا که به فوتبال دنیا معرفی کردهایم؟
خدا را شکر که حداقل برگزار کننده بازیهای داخلی خودمان هستیم و تا جایی که توان داشته باشیم میتوانیم همه چیز را از زیر سبیلهامان ردکنیم، که اگر همین یک فقره بیقانونی را هم از ما بگیرند همین بازی که دیروز با حضور 100 هزار تماشاگر برگزار شد نهایتا 40 هزار بیننده در ورزشگاه آزادی به خود نمیدید.
مردمی که شما پس از این داربی به حضور پرشور و بی نظیر آنها می بالید و در رسانهها آن را آب و تاب می دهید حفظ حرمت میخواهند و رعایت شأن، مردمی که شما حضور آنها را دستمایه افتخار قرار دادهاید و در تربیونهاتان بدان طنازی میکنید لیاقتشان نه سنگ سرد است و نه سکوهایی از جنس سیمان، باشد که به خود آیید و کمی رستگار شوید.