کد خبر 558858
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۴

برقكاري ماهر و ميان اهالي به حرفه‌اش شناخته شده است. كمتر كسي از اهالي براي تعميرات برقي به او مراجعه نكرده است. به قول خودش بيشتر دلي كار مي‌كند؛ براي آنكه كار مردم را راه بيندازد.

به گزارش مشرق،  برقكاري ماهر و ميان اهالي به حرفه‌اش شناخته شده است. كمتر كسي از اهالي براي تعميرات برقي به او مراجعه نكرده است. به قول خودش بيشتر دلي كار مي‌كند؛ براي آنكه كار مردم را راه بيندازد. براي همين خدمات برقكاري‌اش براي بچه‌محل‌ها و اهالي شوش رايگان است. از وقتي هم كه به محله شوش آمده يعني از 25 سال پيش كارهاي فني مسجد قائم(عج) را رايگان انجام داده است. تا 2 سال پيش خودش از نمازگزاران مسجد بود و حالا امام جماعت آنجاست. در نگاه اول شايد كمي عجيب به نظر برسد اما حجت‌الاسلام «علي سلطاني‌فر» روحاني آچار به دست محله شوش با خدمت‌رساني به اهالي و ارتباط صميمانه‌اي كه با آنان برقرار كرده توانسته پاي برخي جوان‌ترها و كاسبان را به مسجد باز كند. خودش مي‌گويد اين لطف خداست.

 برقكاري را تجربي ياد گرفتم

با اينكه برقكاري را به‌صورت تجربي ياد گرفته، اما در كارش خبره است. مي‌گويد: «كارهاي الكتريكي را در دوره راهنمايي ياد گرفتم. سال 57 يا 58 بود. در كتاب حرفه و فن فقط توضيح مختصري درباره كار با وسايل برقي ارائه شده بود. من گام به گام پيش رفتم. از روي كتاب سيم‌كشي را ياد گرفتم. چون علاقه زيادي به اين حرفه داشتم كتاب‌هاي مربوط به سيم‌كشي برق را مي‌خريدم و مطالعه مي‌كردم.» اوايل بارها كارش اشتباه از آب در مي‌آمد اما او اميدش را از دست نمي‌داد و كارش را از نو شروع مي‌كرد. آنقدر مصمم بود تا بالاخره ايرادهاي كارش را برطرف كرد و شد برقكار ماهر. او ادامه مي‌دهد: «پدرم را خيلي زود از دست دادم. براي گذران زندگي روزها كار مي‌كردم و شب‌ها درس مي‌خواندم. اما چون كمك حال مادرم بودم، ناچار شدم تحصيلاتم را نيمه‌كاره رها كنم و به دنبال كسب و كار باشم.» نخستين حرفه‌اي كه آموخت تعمير خودروهاي سنگين بود. مي‌گويد: «براي كار در تعميرگاه سنم كم بود اما خيلي زود مسلط شدم و مهارت لازم را به دست آوردم. بعد از مدتي هم مكانيكي را رها كردم.»


 نخستين تجربه‌كاري
نخستين باري كه برقكاري را به‌طور جدي انجام داد در بازار كار مي‌كرد. كارفرمايش متوجه شده بود كه به برقكشي مسلط است. يك روز به او گفت كه منزلش به تعميرات و سيم‌كشي برق نياز دارد و از او خواست كه به خانه‌اش برود. سلطاني‌فر در پوست خود نمي‌گنجيد. خوشحال به بازار رفت و لوازم سيم‌كشي را خريداري كرد. اين برقكار جوان خيلي خوب از عهده كار برآمد و همين باعث شد مهارت او دهان به دهان در بازار بپيچد. خودش مي‌گويد: «به كارم اعتماد داشتم. مي‌دانستم ترس مانع از موفقيتم مي‌شود. اطلاعاتم كافي بود و تنها‌كاري كه بايد انجام مي‌دادم رعايت احتياط بود.» او تبحر لازم را به دست آورده بود كه يك مغازه را اداره كند اما سرمايه نداشت. در فراز و نشيب روزگار سال 1369 كار در بازار را رها كرد و در چاپخانه يك شركت استخدام شد.

 پس از كار مي‌رفتم حوزه
اما اينكه چطور شد «علي سلطاني‌فر» كارگر چاپخانه و استاد برقكار، لباس روحانيت پوشيد داستاني ديگر دارد. او تعريف مي‌كند: «خودم كسوت روحانيت را دوست داشتم. نشست و برخاست با دوستان روحاني‌ام هم بي‌تأثير نبود. دلم مي‌خواست دروس حوزي را بخوانم و براي تبليغ دين گامي بردارم. برادر بزرگم هم مشوق خوبي برايم بود.» اوايل دهه 70 وارد حوزه امام قائم(عج) در ميدان خراسان شد. به گفته خودش صبح تا عصر كار مي‌كرد و بعد از ساعت‌كاري به حوزه مي‌رفت. مي‌گويد: «با داشتن 2 فرزند ديپلم ادبي‌ام را گرفتم و بعد هم تحصيلاتم را در حوزه ادامه دادم.» او تلاش را راه رسيدن به هدف مي‌داند و البته مي‌گويد بايد اول هدف داشت.

 خيلي‌ها تعجب مي‌كنند

او مهم‌ترين اتفاق زندگي‌اش را ازدواج در 19 سالگي مي‌داند و مي‌گويد خيلي زود مستقل شده و توانسته روي پاي خود بايستد. بعد مي‌افزايد: «تأثيرگذارترين فرد زندگي‌ام سيدمحمود بني‌هاشمي، امام جماعت مسجد قائم(عج) بود كه 2 سال پيش مرحوم شد. سال 1369 به اين محله آمدم. در كوچه پشت مسجد ساكن شدم. شب‌ها براي اقامه نماز به مسجد مي‌رفتم. يك شب وقتي وارد صحن شدم، ديدم همه جا تاريك است. سريع دست به كار شدم. از امام جماعت مسجد اجازه گرفتم و با وسايلي كه داشتم عيب سيم‌كشي برق را برطرف كردم. تاكنون كه 25 سال از آن روز مي‌گذرد هنوز خادم افتخاري و برقكار اختصاصي مسجد هستم.» امام جماعت مسجد قائم(عج) وقتي خلوص نيت او را ديد، كمك كرد تا سلطاني‌فر مغازه‌ای زيرپله‌ اجاره كند. او هم وسايل لازم را تهيه كرد و بعد از اينكه از سر كارش در چاپخانه مي‌آمد در مغازه كوچكش مشغول كار مي‌شد. از نگاه متعجب برخي افراد هنگامي كه يك روحاني برقكار مي‌بينند هم خبر مي‌دهد و مي‌گويد: «كار من براي كساني كه براي نخستين بار مرا مي‌بينند، تعجب‌آور است؛ روحاني با لباس و عمامه در حال سيم كشي. حتي زماني كه از سوي شركت به‌عنوان كارشناس براي بررسي لوازم و خريد آنها به بازار مي‌رفتم فروشنده تعجب مي‌كرد از اينكه يك روحاني درباره كيفيت و مارك ابزار اطلاعات دارد.»

 امر به معروف با رعايت انصاف
او همواره در تلاش و تكاپو است حتي حالا كه قريب به 50 سال دارد. با اين حال خودش مي‌گويد كه مثل دوران جواني‌اش توانايي انجام كار را ندارد. با خنده ادامه مي‌دهد: «‌در جواني‌ام بارها پيش آمده بود كه روزي 15 ساعت بالاي نردبان بودم.» سلطاني‌فر براي هم‌محله‌اي‌هايش بار اول كه خدمات برقي انجام مي‌دهد، دستمزد نمي‌گيرد و مي‌گويد كه صلواتي است. مي‌گويد: «اما اگر كار از سوي نهاد يا يكي از شهروندان پيشنهاد داده شود، وضعيت فرق مي‌كند. اجرتم را همان اول كار معلوم مي‌كنم. چندي پيش يكي از مسئولان بنياد شهيد براي نصب وسايل سرمايشي مراجعه كرد و من دستمزدم را گرفتم.» براي اين روحاني حرفه‌اش فرصتي براي امر به معروف و نهي از منكر هم هست و مي‌گويد: «كار من تبليغ دين است.‌كاري ندارم كه مشتري مذهبي يا غير‌مذهبي است. امر به معروف مي‌كنم اما به شيوه خودم. وقتي من اصول اخلاقي و انصاف را رعايت كنم كسي كه اعتقاد سست داشته باشد به سمت دين گرايش پيدا مي‌كند.» به گفته خودش براي شهروندان زرتشتي و كليمي هم كار كرده و نوع رفتارش بازتاب خوبي داشته است. معتقد است وقتي كسي انصاف را رعايت كند اعتماد مردم جلب مي‌شود.

 كار شما صلواتي، كار من هم...
اين روحاني جواب كار خيرش را هم از اهالي مي‌گيرد؛ خودش دراین‌باره تعريف مي‌كند: «چند وقت پيش براي يكي از اهالي صلواتي كار كردم. برايم سفري پيش آمد كه او مرا تا فرودگاه امام خميني(ره) برد و يك ريال هم نگرفت. گفت كار شما صلواتي و كار من هم صلواتي.» او معتقد است همه چيزها در ماديات خلاصه نمي‌شود. مي‌گويد: «پول به اندازه‌اي خوب است كه براي رفع نياز باشد. اگر ثروت دنيا را هم داشته‌باشي روزي تمام مي‌شود اما محبت و مردمداري نه.» از او مي‌پرسم اينكه شما هزينه‌اي از اهالي نمي‌گيريد ضرر اقتصادي برايتان ندارد؟ پاسخ مي‌دهد: «‌كسب درآمد خوب است اما بركتش مهم‌تر است.» سپس ادامه مي‌دهد: «مسجد ما 10 وسيله سرمايشي دارد كه با شروع گرما آنها را سرويس مي‌كنم تا فضاي شبستان خنك شود. هر نمازگزاري كه احساس راحتي كند فاتحه‌اي براي اموات من مي‌خواند. به نظر شما چه مبلغي را بايد هزينه كنم كه هر شب 400 نفر براي پدر و مادرم خدا بيامرزي بگويند. بركت بالاتر از اين؟»


در دنياي مجازي حرفه مي‌آموزم
شناسنامه اين روحاني تاريخ تولدش را سال 1343 نشان مي‌دهد. ثمره زندگي مشتركش دو دختر است. 2 سال است که بازنشسته شده و براي خدمت به مردم فرصت بيشتري دارد. سال‌ها نيز در مسجد قائم(عج) نماز خوانده اما از 2 سال گذشته كه حجت‌الاسلام بني‌هاشمي مرحوم شده امامت مسجد را عهده‌دار شده است. مي‌گويد: «قبل از اينكه ملبس بشوم 6 سال در اينجا نماز صبح را اقامه مي‌كردم. نايب حاج آقا بني‌هاشمي بودم. از سال 1375 نيز به‌صورت رسمي امامت نماز صبح را عهده‌دار شدم.» به گفته خودش طبق عادت هميشه قبل از اذان در مسجد حضور پيدا مي‌كند و گاهي به سيم‌كشي برق و همچنين تأسيسات و روشنايي مسجد سركشي مي‌كند كه سالم باشند. جالب اينكه هر شب به دنياي مجازي هم سرك مي‌كشد و با گشت و‌ گذار در پايگاه‌هاي علمي مربوط به برق اطلاعاتش را به روز مي‌كند.


خدمات فني براي مسجد
«علي اميني» بازنشسته ارتش و عضو هيئت امناي مسجد حضرت قائم(عج) است. از وقتي سلطاني‌فر به اين محله آمده او را مي‌شناسد. مي‌گويد: «خوش برخورد است و با همه به نرمي و مهرباني رفتار مي‌كند. اگر از اهالي گرفتاري داشته باشد و به او مراجعه كند پاي صحبتش نشسته و هر‌كاري در توانش باشد براي رفع مشكل او انجام مي‌دهد.» سپس ادامه مي‌دهد: «خدمات فني كه خودش در مسجد انجام مي‌دهد از هزينه‌هاي جاري و تعميراتي مسجد كم مي‌كند.»


تعميركار امين و معتمد

«فرج‌الله‌ محمدي» همسايه و نمازگزار مسجد است. او سلطاني‌فر را يك روحاني فعال و پر تلاش معرفي مي‌كند و مي‌گويد: «ارتباط خوبي را با اهالي برقرار كرده است. افراد زيادي هستند كه در اغلب كارهاي مهم زندگي خود و خانواده‌شان از او مشورت مي‌گيرند.» سپس ادامه مي‌دهد: «براي اغلب اهالي كار انجام داده است. مهارت بالايي در كارهاي فني دارد. با جان و دل كار مردم را راه مي‌اندازد. مردم هم همين را مي‌خواهند؛ تعميركار امين و معتمد. بار اول كه صلواتي است ولي دفعات بعد مزدش را هم منصفانه مي‌گيرد.»

منبع: همشهری محله