تراژدی تحسین برانگیز «یتیمخانه ایران»
لحظاتی قبل از اکران خصوصی فیلم «یتیمخانه ایران»، کارگردان ساعی و متعهد آن ضمن عرض خیرمقدم به میهمانان که غالبا چهرههای نامآشنای فرهنگ، هنر و رسانه و مدیران دردآشنای کشور بودند این نکته را گوشزد کرد که امشب نتیجه رنج و مرارت عوامل فیلم را مشاهده خواهید کرد.
تماشای دقایقی اندک از فیلم کافی بود تا این گفته مورد تصدیق قرار گیرد. آری این اثر بهیادماندنی سینمایی به همت و اهتمام آقای طالبی و همکاران گرامیش ساخته شده و دوربین به جانب برههای تاریک و مغفول اما بسیار مهم از تاریخ معاصر چرخیده و وقایعی تلخ را در برابر دیدگان قرار داده است تا درسآموز برای رقم زدن فردایی عاری از آن همه محنت و خفت باشد.
در این فیلم اگرچه ماجرایی غمانگیز و زجرآور بر پرده نقرهای سینما ظاهر میشود و تراژدی سوزناک آن هر بیننده رقیقالقلب و حتی قسیالقلب را متأثر و محزون میسازد اما انذارها و عبرتهایی در آن نهفته است که راهبر و هادی امروز و فردای جامعه است و لذا زیبنده و سزاوار است که کارگردان خوشُفکر و انقلابی آن را بهخاطر حسن انتخاب سوژه و حسن پردازش این رخداد، تحسین کرد و به او مرحبا گفت.
دستمایه اصلی فیلم، قحطی و مرگ خاموش و فاجعهآمیز میلیونها ایرانی در فاصله سالهای 1295 تا 1297 هجری شمسی است یعنی اواخر دوره پادشاهان بیکفایت قاجار و بحبوحه جنگ جهانی اول که ایران علیرغم اعلام بیطرفی به اشغال روس و انگلیس درآمد و جولانگاه و عرصه تاخت و تاز بیگانگان و مدعیان تمدن و ترقی شد!
این قحطی بیسابقه و بلای زمینی که صرفا معلول کمآبی نبود بلکه طراحی و خرید گسترده و حسابشده غلات و مواد غذایی توسط انگلیسیها با همکاری برخی سوداگران و سودجویان و نیز ممانعت از واردات گندم و دیگر مایحتاج مردم، سبب پدید آمدن صحنههای رقتانگیزی شد که قلم از نگارش و دوربین از به تصویر کشیدن صریح آن شرم میکند!
برخی مورخان بر این باورند که از جمعیت 20 میلیونی صد سال قبل، 5 الی 9 میلیون نفر به بدترین وضع جان خود را از دست دادند و حادثه دهشتناکی بهوقوع پیوست که جنایات هیروشیما و ناکازاکی و هولوکاست (با فرض صحت) در برابر آن، اندکی از بسیار است. تاکنون معما و راز سر به مهر این ظلم بیمانند تاریخی کمتر گشوده شده است. مسلما سرّ این سکوت چیزی جز مصلحت غرب و متمایلان به غرب در ایران نبوده است. ماهیت قدرتی چون انگلیس نباید آشکار شود زیرا که هنوز برای آینده و نسلهای آتی برنامه دارد و میخواهد با چهرهای حق به جانب، آراسته و فریبا به بسط نفوذ و سلطه خود بپردازد و اهداف، منافع و امیال سیری ناپذیر خود را تحقق بخشد!
بههرحال یتیمخانه ایران با پرداختن به این سوژه فراموش شده، نگاههای کنجکاو و شیفته حقیقت را در ایران و جهان معطوف خود خواهد ساخت. این فیلم علاوهبر مضمون و محتوای ارزنده که حاصل پژوهشی ژرف است، از فرم و قالب و جاذبههای سمعی و بصری متنوع و چشمگیری برخوردار است و بیننده را با بیم و امید تا لحظات آخر داستان با خود همراه میسازد.
لوکیشینهای متنوع از کوه و دشت، رود و جنگل، مناظر دلپذیر برف و بوران، اماکن و خانههای قدیمی، فیلمبرداری ماهرانه، تعداد زیاد بازیگران و هنروران از وجوه بارز و متمایز این اثر باشکوه تاریخی است. صحنهآراییهای متناسب با یک قرن قبل و طراحی انواع لباس و ساخت خودروهای آن دوره بر کشش و باورپذیری فیلم افزوده است. صحنههای حماسی و هیجانانگیز نبرد با انگلیسیها، لحظات اضطرابآمیز دفاع و هجوم، تعقیب و گریز و نیز نمایش جلوههای بدیع و ویژه همچون سقوط یا پریدن با اسب از ارتفاع زیاد به رودخانه، مخاطب را که مجال چشم برداشتن از پرده سینما ندارد مبهوت هنرنمایی و مفتون واقعنمایی خود میکند.
با توجه به اینکه زلف ساخت فیلمهای فاخر تاریخی همواره با موانع و سختیهای فراوان گره خورده است عدهای از سینماگران عطایش را به لقایش میبخشند و یا شاید این جرأت و جسارت را ندارند که بهسوی آفرینش چنین آثاری گام بردارند. بههرحال پدیدآوردن محیط و فضایی که تماشاگر را بهگونهای به یک دوره تاریخی ببرد که انگار در آن مقطع حضور دارد و میتواند اثرپذیر و اثرگذار باشد کاری کارستان میطلبد که بدون عزم و اراده استوار و سرمایه فکری، انسانی، مالی و انگیزه والا و روحیه خطرپذیری ممکن نیست. بیم و دلواپسی نسبت به اینکه پس از سالها تلاش و تحمل رنج و مرارت، ماحصل کار توقعات را برآورده نسازد و تأمل و تدبری که منشأ تحول و تحرک است در بیننده بهوجود نیاورد، گروهی از دوستدارانِ سیرِ در این وادی ناهموار را منصرف میسازد و به همان کارهای متعارف و سهلالوصول میکشاند ولی آقای ابوالقاسم طالبی بعد از سالها حضور مؤثر در عرصه هنر و ساخت فیلمهای متعدد خصوصا قلادههای طلا که به سیاسیترین فیلم سینمای ایران معروف شد نشان داد که مرد این میدان و پذیرای خطرات و مخاطرات این راه است. دلداده امام و شهدا و پا به رکاب تحقق منویات رهبری و عاشق مجد و عظمت ایران عزیز است و از ملامت دلباختگانی که قبله آمالشان غرب است و با ژست منورالفکری زمینهساز سلطه بیگانه هستند، هراسی ندارد و در پارادوکس مصالح ملت و منافع خواص بیتردید گزینه اول را برمیگزیند و به تجلیل و تمجید معرکهگردانان جشنوارههای جهانی و همپالکیهای داخلی آنها طمعی ندارد.
تبیین ضرورت و نقش بیبدیل رهبری و روحانیت در هدایت جامعه و روشنگری پیرامون ماهیت خبیث انگلیسیها و اذناب آنان از دیگر محورهای برجسته این اثر ماندگار است و نکات دیگری که در این مقال نمیگنجد. علیایحال به علاقهمندان هنر هفتم دیدن فیلمی حرفهای و در تراز انقلاب اسلامی را بشارت میدهم. مسلما تماشای این ژانر سیاسی تاریخی، شوق شناخت و شور مطالعه بیشتر تاریخ پرفراز و فرود ایران را برمیانگیزد و تفکر در گذشته تاریخی، مشعل مشعشعی فرا راه حال و آینده مردم در مواجهه با جرایانات داخلی و قدرتهای جهانی است.
حسن ختام کلام را به تقدیر از بنیاد فرهنگی روایت و تمامی حامیان و دستاندرکاران فیلم و بازیگران عزیز و بهویژه هنرمند ارجمند آقای علیرام نورایی اختصاص میدهم و پاداش آنان را به خدای هنرآفرین و مردم هنرپرور و هنردوست حوالت میدهم.
امید که هنرمندان توانا در حوزههای مختلف با تولید چنین آثار هدفمند و پرجاذبهای ضمن انجام رسالت تاریخی خود در ارتقاء سطح فکری جامعه، کشور را از محصولات نامأنوس با فرهنگ و باورهای اصیل، مستغنی سازند و کام تشنگان حقیقت را در فراسوی مرزها از چشمهسار زلال و گوارای فرهنگ ایرانی اسلامی سیراب نمایند.