فقط آسیب‌دیده‌ترین زنان عراقی اجازه دارند بیایند. این شامل یک زن ایزدی هم می‌شود که کودکش توسط یک داعشی، پیش چشم او، در یک محفظه فلزی محبوس شد و زیر آفتاب مستقیم قرار گرفت تا این که تقریبا پخت و جان باخت.

گروه بین‌الملل مشرق - ایالت بادن - وورتمبرگ آلمان میزبان حدود 1000 زن و کودک عراقی است تا به آن‌ها برای کنار آمدن با آن چه که در عراق به سرشان آمده است، یاری برساند. «جان ایلهان قیزیلهان»، روانشناس و متخصص تروما (آسیب شدید روانی) از دانشگاه ایالتی وورتمبرگ در وینگن- شوئنینگن، تعدادی از زنان و کودکان به شدت محتاج کمک را در عراق انتخاب کرده است. دکتر کیزیلهان بارها شخصا به عراق سفر کرده است. او قبلا با قربانیان تجاوز در رواندا و بوسنی کار کرده بود.



فقط آسیب دیده ترین زنان عراقی اجازه دارند به آلمان بیایند. این شامل یک زن ایزدی هم می شود که کودکش توسط یک داعشی، پیش چشم او، در یک محفظه فلزی محبوس شد و زیر آفتاب مستقیم قرار گرفت تا این که تقریبا پخت و جان باخت. یا زنی که فرزندش توسط یک داعشی دیگر آن قدر کتک خورد که ستون فقراتش شکست.

در آگوست 2014، داعش شهر سنجار در شمال عراق را اشغال کرد و هزاران زن و دختر را یا کشت و یا ربود. ربوده شدگان تبدیل به بردگان جنسی داعش شدند. صدها زنی که از دست آزاردهندگان خود گریختند، باردار بودند. فرزندان داعشی ها را اکنون می توان در عراق، سوریه، ترکیه، لبنان، آلمان یا هر کشوری یافت که زنان فراری از دست داعش به آن راه پیدا کردند، پیدا کرد. فقط در منطقه کردنشین عراق، پزشکان تخمین می زنند که 40 تا 100 کودک حاصل از تجاوز داعشی ها وجود دارد. با توجه به رقم بالای زنان ربوده شده، احتمالا این برآورد بسیار دست پایین است.


تجاوز به عنوان یک سلاح جنگی

استفاده از تجاوز به عنوان اسلحه، قدمتی به درازای تاریخ جنگ دارد، اما سازمان جنایتی که تحت سلطه داعش شکل گرفته بسیار حسابگر هم هست. داعش بیشتر زنان ایزدی دزدیده شده را وادار می کند که قرص های ضدبارداری مصرف کنند. این گونه، جلوی اختلال در روند تجارت این زنان به واسطه بارداری را می گیرند. هر کدام از این زن ها به 5، 6 یا 7 داعشی فروخته می شود. زنان آزاد شده یا فرار کرده، پزشکان و روانشناسان در گفتگو با اشپیگل این مطلب را تایید کرده اند که زنان از سوی داعش وادار به مصرف قرص ضدبارداری می شوند.

بیشتر کودکان داعشی اکنون بیش از 1.5 سال دارند. آن ها سند تحقیری هستند که زنان اسیر در چنگال داعش تحمل می کنند و از تلاش داعش برای تخریب جامعه کردی خبر می دهند.

یافتن نوزادان داعشی کار آسانی نیست که کم ترین دلیل آن، تابو بودن به دنیا امدن چنین کودکانی است. اما یافتن آن ها برای پاسخ به سوالات بسیار مهمی ضروری است: اهالی شمال عراق چگونه با چنین کودکانی برخورد می کنند؟ مادران ان ها در صورت آزاد شدن یا فرار با چه مسایلی رو به رو می شوند؟ داعش وقتی می فهمد که برده ای باردار است، چه واکنشی نشان می دهد؟ و ....

در یک روز افتابی و گرم در بادن-وورتمبرگ، در یک کافه، خوله، زن جوان ایزدی عراقی، رو در دروی خبرنگار اشپیگل نشست. او زنی آراسته و بانزاکت در لباس مشکی است. چند ساعتی طول می کشد تا خوله داستان خود را تعریف کند. در این مدت او به غذایی که سفارش داده، دست نمی زند. او موقع تعریف ماجرای خود، گریه نمی کند، گویی دارد داستان کسی دیگر را روایت می کند. " من داستانم را می گویم تا خانواده ام در عراق فراموش نشوند."

بازار بردگان

در 3 آگوست 2014، داعش به روستای محل زندگی خوله حمله کرد و ظرف یک ماه، 5000 نفر از مردم منطقه ناپدید شدند. خوله را به زور سوار اتوبوس کردند و به زندانی مملو از دختران و زنانی چون او بردند. بعد از آن که آن ها را مانند گوسفندان پیش از ذبح سیراب کردند، فروش آن ها به عنوان برده شروع شد.


خوله را به مردی بلندقد و 45 ساله با یک عبای سفید فروختند. مرد خود را «ابوعمر» می خواند. او خوله را به 1.5 میلیون دینار عراقی(حدود 1500 یورو) خرید و به خوله گفت " تو حالا متعلق به منی." او سپس خوله را به خانه ای در موصل برد و محبوس کرد.

در آن جا بود که اول بار خوله مورد تجاوز صاحبش قرار گرفت، روندی که با خشونت و تحقیر شدید همراه بود. مرد داعشی وحشیانه موهای او را می کشید، گلویش را تا مرز خفگی می فشرد و مضروبش می کرد. او حتی خوله را وامی داشت که به صدای شکنجه روحی و جسمی زنان دیگری که در همان خانه محبوس بودن، گوش دهد.


بعد از حدود 4 ماه، «ابوعمر» او را به خانه اصلی خود، جایی که همسرش زندگی می کرد، برد. او باید به در کارهای خانه به همسر مرد داعشی و سایر زنان حاضر در خانه کمک کند. همسر مرد از روی حسادت یک بار به شدت خوله را کتک زد و یک صندلی را روی بدن او خرد کرد. بعد از آن خوله تلاش کرد خود را از یک پنکه دار بزند و خلاص شود.


ابوعمر علاوه بر همسرش، 5 زن را در اسارت داشت(از جمله خوله). او بعد از مدتی به خوله گفت " باید پسری برایم بیاوری."

در طول این مصاحبه چند ساعته، خوله تنها یک بار به فرزندش اشاره می کند: زندگی او(نوزاد) برایم معنایی نداشت....اما نوزاد زیبایی بود."


مقامات داعش علاقه ای ندارند که بردگان جنسی باردار شوند. داعش بعد از حمله به سنجار، جزوه ای به نام «پرسش ها و پاسخ ها درباره رفتار با اسراء و بردگان» توزیع کرد. در این جزوه، تصریح شده که " استفاده جنسی از بردگان مجاز است." تنها جایی از این جزوه که به زنان باردار اشاره شده، مربوط به فروش برده در بازار است:

-سوال: اگر زنی زندانی توسط مالکش باردار شود، آیا می توان او را فروخت؟

-پاسخ: اگر که مادر کودکی باشد، نمی توان او را فروخت.


به بیان دیگر، با باردار‌شدن زن، ارزش فروش او نزد داعش صفر می‌شود، اما در عمل وضعیت او کمی بهبود می‌یابد. به عنوان یک مادر، زن اسیر باردار موقعیتی بین برده و زن آزاد می‌یابد.

چنین زنی دیگر با معیارهای فروش در بازار برده (یکی از مهم‌ترین محرک‌های داعش برای جذب نیرو) تناسب ندارد.

به هر حال، وقتی خوله دریافت که باردار است، به اتاق‌نشیمن خانه رفت و تلویزیون سنگین خانه را بلند کرد و چندین بار با ان از پله‌ها بالا و پایین رفت تا به خیال خود جنین را سقط کند. به گفته او، زنان دیگری در موقعیت او از روش‌هایی چون ضربه‌زدن با سنگ به شکم، یا پریدن از ارتفاع این کار را انجام می‌دادند، «هر چیزی را که بگویید آزمایش کردم، ولی بچه سقط نشد.»




خیلی زود، حسادت همسر ابوعمر تحریک شد و این یک شانس در اختیار خوله قرار داد. زن یک روز صبح که شوهرش در خانه نبود به خوله گفت: دیگر نمی‌خواهم چشمم به شکم برآمده تو بیافتد. «بعد تلفنی در اختیارش گذاشت. خوله بلافاصله با برادرش در شهر دهوک کردستان عراق تماس گرفت. برادرش به او آدرس یکی از آشنایان را داد. خوله، با پولی که زن ابوعمر در اختیارش گذاشت، پوشیده در برقع خانه را ترک کرد. او حواسش بود که در تاکسی، به جای کلمه «شکرا» از عبارت معمول داعش‌ها برای تشکر استفاده کند: «جزائک الله خیرا»


آشنایی که برادر خوله آدرسش را داده بود، بعد از رسیدن او، با شبکه ایزدی که در منطقه تحت کنترل داعش فعالیت می‌کند، تماس گرفت. این شبکه مخفی می‌تواند زنان ایزدی را از منطقه تحت کنترل داعش بیرون برده و به منطقه تحت کنترل کردها برساند. مسوول این شبکه، فردی معروف به «ابوشویه» است . او از چندین خط موبایل استفاده می‌کند و بارها از سوی داعش تهدید به مرگ شده است.


خوله 40 روز را در خانه آن آشنا سر کرد تا در نهایت ابوشویه برایش یک «راهنما» فرستاد تا خود را به یک خانواده عرب در نزدیکی جبهه نبرد داعش و کردها برساند. آن ها فقط شب‌ها حرکت می‌کردند و ساعت‌ها از کوه‌ها و گردنه‌ها بالا می‌خزیدند. در مرحله آخر این سفر، راهنما مجبور بود که خوله را به کول بگیرد، چرا که منطقه مین‌گذاری شده بود. «در نهایت، آزاد شدم.»

گفته می‌شود که حدود 2000 زن ایزدی از مناطق تحت کنترل داعش گریخته‌اند. سازمان ملل تخمین می‌زند که حدود 3500 زن ایزدی هنوز در اسارت داعش هستند. برخی منابع دیگر، این رقم را تا 7000 نفر ذکر کرده‌اند.


انتخاب‌های دشوار

«دهوک»، شهری نیم میلیون نفری، در 75 کیلومتری موصل، اولین مقصد زنانی است که از دست داعش فرار می کنند. در همین شهر است که جنین های به جا مانده از داعشی ها سقط می شوند و آن ها که به دنیا می آیند، به فرزندخواندگی گرفته می شوند.

خوله در یک اردوگاه در دهوک دوباره برادرش را دید. " خیلی خوشحال بودم، ولی نمی دانستم چطور او را در آغوش بگیرم(که متوجه موضوع نشود)."

آن شب خوله چندلایه لباس پوشید تا راز خود را پنهان نگاه دارد، ولی همه به او زل می‌زدند. یک شب، عمویش او را کناری کشید و گفت: خواهش می کنم. فرزند داعشی نه!"

خوله تصمیم گرفت جنین را سقط کند و دکتری پیدا کرد که داروها و دستورالعمل لازم را به او داد. او دو روز را در هتلی سپری کرد و سپس مثل یک بیمار عادی به بیمارستان رفت. در آن جا به دروغ گفت که پدر بچه در جبهه جنگ است.

او دختری به دنیا آورد با موهای تیره و صورتی شبیه یک پرنده کوچک. او قبلا به حس داشتن بچه فکر کرده بود، به دست‌های کوچکش و رایحه دلنواز او.

ولی کودک حالا کنار پای او خفته بود، مرده. او به کودک نگاه کرد و خیلی کوتاه کف پای او را با نوک انگشتان لمس کرد.

در نهایت کودک را در پتویی پیچید. پسرعمویش با خودرویش به دنبال او آمد. آن ها جسد نوزاد را در یک کیسه پلاستیکی گذاشتند و برای دفن به خارج از دهوک بردند. خوله از خودرو خارج نشد. او در تمام مدت به یک چیز می‌اندیشید: «یک بچه را کشتم.»


یافتن سرپناه برای کودکان داعشی

مسوولیت سرپرستی کودکان داعشی در دهوک به عهده دو نفر است: دکتر «نزار عصمت طیب»، مسوول اداره بهداشت دهوک که یک کلینیک برای زنان فرار کرده از چنگ داعش را هم مدیریت می‌کند، و دیگری، «محمد حسن»، یک قاضی دادگاه مدنی، که مسوولیت تعیین سرپرست جدید برای کودکان یتیم شهر را بر عهده دارد. حسن تلاش می‌کند که برای این کودکان والدین کُرد پیدا کند. او به والدین جدید درباره هویت کودکان داعشی هیچ حرفی نمی‌زند. حتی نام آن‌ها در دادگستری با نام «کودک ناشناس» ثبت شده است. قاضی حسن و دکتر طیب تلاش دارند که اوضاع وحشتناک این زنان و کودکانشان را اندکی بهتر کنند.

سر دکتر طیب بسیار شلوغ است. او که یک روانشناس کودک است، روزانه با شمار زیادی از این زنان رو به روست که با مشکلات عمیق و متنوعی دست و پنجه نرم می‌کنند. سه درمانگر زن و یک متخصص زنان با او همکاری دارند.



از 700 زنی که سال گذشته برای درمان به مرکز او مراجعه کردند، 5 درصد در اسارت باردار شده بودند. دکتر طیب دلیل کم بودن این درصد را الزام داعش برای استفاده از قرص های ضدبارداری می داند. خود او معتقد است که باید به همه زنانی که با تجاوز داعشی ها باردار شده اند، حق سقط جنین ایمن داده شود. طبق قوانین اقلیم کردستانف سقط جنین بعد از دو ماهگی ممنوع است. دکتر طیب می گوید که درباره این زنان باید استثناء قایل شد و وضعیت وخیم آن ها و زجر و رنجی را که می برند در نظر گرفت.

در نتیجه قوانین، زنان بازمانده از وحشت داعشی ها که بیش از 2 ماه از بارداری آن ها می گذرد، لاجرم باید جنین را حفظ کنند. تیم دکتر طیب برای کودکان این دسته از زنان هم یک مهد کودک دایر کرده اند. بچه ها در این مهد کودک ها می مانند تا قاضی حسن برایشان والدینی جدید بیابد. در عراق «یتیم خانه» به ان مفهوم وجود ندارد. از سوی دیگر، جامعه ایزدی جامعه ای به شدن سنتی و آیین محور است. دکتر می گوید: " خون بیگانه، یعنی فرزند یک پدر غیر ایزدی هرگز در این جامعه پذیرفته نمی شود." کودکانی که خارج از چارچوب ازدواج شکل بگیرند هم در جامعه ایزدی «غیرقابل پذیرش» هستند. از این رو دکتر طیب آن ها را به عنوان «ناشناس» ثبت کرده است.

قاضی محمد حسن که وظیفه تعیین والدین جدید را برای آن ها دارد، می گوید " سال گذشته ما ده کودک را پذیرفتیم. در کل برای هر کودک، 20 متقاضی وجود دارد. داشتن فرزند در جامعه کردی بسیار مهم است. ما تعدادی والدین پذیرنده بالقوه داریم که در فهرست انتظار هستند."

در بین زوج هایی که معیارهای فرزندخواندگی را دارند قرعه کشی می شود و در نهایت کودک به ان زوج سپرده می شود. وقتی اوراق هویت کودک به نام والدین جدید صادر شود، کودک دیگر عضوی از خانواده است. ساختار قبیله ای کردها از این پس او را در پناه حمایت خود می گیرد.

اما تنها تعداد معدودی از قربانیان وحشی گری و جنایت داعش این شانس را دارند که خود را به دکتر طیب و قاضی حسن برسانند. بسیاری از این زنان که موفق به سقط جنین های داعشی خود نمی شوند، مطرود و منفور جامعه خود می شوند. ان ها باید سال ها با داغ ننگ و تهمت زندگی کنند و از ان بدتر که ثمره جنایت داعشی ها را به عنوان فرزند در دامن خود ببیند. حتی آن ها که فرزند خود را سقط می کنند، علاوه بر آسیب های روانی ناشی از تجاوز و بهره کشی های بی رحمانه داعشی ها، باید با عذاب وجدان ناشی از سقط جنین زندگی کند.

این ها گوشه ای از معضلات قربانیان خوی ضدانسانی و تجاوزگر غده سرطانی به نام داعش است.


منبع: اشپیگل