به گزارش مشرق، موضوع سقط جنین در ایالاتمتحده و همچنین جهان دارای دو دسته موافق و مخالف است. از یک سوی در پی تصویب دیوان عالی ایالاتمتحده، در سال 1975 جنبشی مردمی با نام جنبش حق سقط جنین[2] در آمریکا به وجود آمد که داری تشکیلات و ساختار منظم و قانونمندی بوده و در طی چهل سال گذشته فعالیتهای بسیاری انجام داده و در مقابل جنبشی به همان گستردگی در دهه هفتاد میلادی با نام جنبش حامی زندگی[3] با اعتقاد به اینکه جنین متولد نشده نیز حق زندگی دارد به راه افتاد. این دو جنبش بیش از چهل سال است که در تقابل با هم به سر میبرند.
از سال 1973 که دیوان عالی ایالاتمتحده سقط جنین را قانونی اعلام کردند آمارها نشان می دهد که تا سال 2012 بیش از پنجاه و دو میلیون سقط جنین در آمریکا صورت گرفته است[1]. یعنی در حدود ده میلیون بیشتر از کشته شدگان جنگ جهانی اول.لازم است در ابتدا استدلال هر یک از این دو گروه را به اختصار مرور کنیم:
جنبش حامیان سقط جنین
جنبش پروچویس (pro-choice) تلاشی است برای در دست بودن حق قانونی افراد برای داشتن یک سقط جنین قانونی و سالم. افراد دیر این جنبش از طرق مختلف همچون تأثیرگذاری بر نمایندگان و روند قانون گذاری تصمیم گیری را به نفع خود آماده می کنند.
به علت قدرت انجمن پزشکان آمریکا تقریباً تا نیمه دوم قرن بیستم سقط جنین در اکثر ایالات آمریکا کاری غیرقانونی و غیراخلاقی محسوب می شد. اما نقطه عطف قانون سقط جنین در پرونده قضایی زنی رخ داد که غیرقانونی بودن عمل سقط جنین را در ایالت تگزاس زیر سؤال برد.[4] این پرونده معروف ختم به دو نتیجه گیری مهم در دیوان عالی ایالاتمتحده شد.مغایرت قانون ”جرم بودن سقط جنین" با متمم چهاردهم قانون اساسی ایالاتمتحده.[5] این متمم اعلام می کند که:
77درصد طرفداران جنبش حامیان زندگی یعنی مخالفان پروچویس مرد هستند و صد درصد آنها تا به حال حامله نشدند
البته متن قانون دوم طولی نکشید که تغییر کرد. در تغییرات صورت گرفته به جای استفاده از قاعده شش ماه اول و سه ماه آخر از امکان بقای جنین بدون نیاز به بدن مادر استفاده شد. به این معنا که اگر جنین در حالی سقط شود که امکان زندگی او خارج از بدن مادر مقدورباشد این کار غیرقانونی است.در پی این اتفاقات جنبشهای مردم نهاد در حمایت از اینقانون شکل گرفت. این جنبشها برای حمایت خود از سقط جنین دلایلی را مطرح می کنند که مهمترین آنها به شرح زیر می باشد:
جنبش حامیان زندگی یا مخالفان سقط جنین[6]
این جنبش به طور سازمان یافته حتی قبل قانونی شدن سقط جنین در دهه هفتاد وجود داشته و دارای حامیان و پایگاه قوی مردمی در بین مسیحیان به خصوص کاتولیک و همچنین حزب جمهوریخواه است. حامیان این جنبش استدلال میکنند که جنین از زمان به وجود آمدن در شکم زن، انسان محسوب شده و حق زندگی دارد. این جنبش اصرار به استفاده از اصطلاح حامیان زندگی به جای مخالفان سقط جنین دارد و دلیل آن را این میدانند که سقط جنین درواقع گرفتن زندگی یک انسان است. طبق آمار منتشر شده بیش از 44 درصد از شهروندان آمریکایی با سقط جنین مخالف هستند و بیش از چهل درصد از افراد زیر سی سال عضو جنبش حمایت از زندگی میباشند.[7]
تحلیل
در سال 2008 از بین هر ده زنی که اقدام به سقط جنین کرده یک نفر زیر بیست سال داشته، همچنین از هر چهار زن یک نفر زیر سی سال و سه نفر از هر ده نفر در دهه چهار زندگی خود بوده است.برخورد صلبی با موضوع سقط جنین و محکوم کردن این عمل باعث بهبود شرایط نخواهد شد و فقط باعث پنهان شدن آن می شود. برای فهم این مشکل باید به علل بالا رفتن سقط جنین و اصولاً چرایی آن در غرب پرداخت. امروزه غرب به این عمل به عنوان یک حرام شرعی که در دین مسیحیت نیز انسان را از آن منع کرده نگاه نمی کند و از این رو به دنبال حل صورت مسئله یعنی چرایی حاملگی زن در بیرون از روابط خانواده نمی پردازد و به جای آن با ادعای آزادی، افکار عمومی را به سمت حق زن در سقط جنین می کشاند.
دلیل مهم بودن پرداختن به این موضوع این است که نشانه هایی هرچند خفیف در داخل کشور خودمان نیز قابل مشاهده است. هرچند طرفداری از این دست گروهها در داخل بیشتر پز روشنفکری محسوب میشود تا یک واقعیت اما نباید به آمارهای منتشر شده (چه رسمی چه غیررسمی) در مورد موضوع سقط جنین در داخل کشور بیتوجه بود.آن چیز که واضح و معیار برای انسان ایرانی است حرام بودن سقط جنین و حتی یک پله عقبتر حرام بودن رابطه جنسی خارج از زندگی زناشویی از نظر دینی میباشد که ما را برای تبیین این موضوع راهنمایی می کند.
مفهوم سبک زندگی کلید پی بردن به چرایی بالا بودن سقط جنین و وجود چنین جنبشهایی در غرب است. اگر به بررسی چهارچوب مفهومی سبک زندگی غربی بپردازیم متوجه میشویم که غرب مبنای تشکیل جامعه را فرد در نظر میگیرد و سیستم عامل جامعه خود را بر مبنای لیبرالیسم بنا نهاده است. لیبرالیسم با خود اصولی را میآورد که از جمله آنها این اصل بسیار مهم است که هر فردی دارای آزادی است تا آن میزان که به حریم آزادی دیگری وارد نشود.
امروزه در شرایطی قرار داریم که می توان پیامدهای چنین اصولی را به وضوح دید. ولنگاری جنسی که پس از انقلاب جنسی در غرب خود را نشان داد و همچنین عدم تعهد در بین جوامع غربی به آنجا رسیده است که در ایالاتمتحده در سال 2008 از بین هر ده زنی که اقدام به سقط جنین کرده یک نفر زیر بیست سال سن داشته و در وضعیت متأهلی قرار نداشته است.[8] به این معنا که در طول سی سال گذشته سن روابط جنسی آزاد و بیرون از خانواده تا کمتر از بیست سال سن پایین آمده است. و همچنین سی درصد کودکان سفیدپوست متولد شده در آمریکا حرامزاده هستند.[9] در پی چنین آمار و ارقامی رسیدن به این نتیجه که سقط جنین یک ضرورت برای چنین جامعه است دور از ذهن نیست.
مقایسه آماری میان کشورهای مختلف و همچنین یک کشور با گذشته خود نشان میدهد که هر چه میزان نفوذ خانواده و زندگی خانوادگی در یک جامعه پایینتر آماده میزان روابط جنسی و در پی آن تولد فرزند نامشروع یا سقط جنین بالا رفته است. برای مثال در ایالاتمتحده بیشتر از نیمی از زنانی که بچه به دنیا آوردند و زیر سی سال سن داشتهاند ازدواجنکردهاند، یعنی فرزندان آنها حرامزاده هستند.[10] ایالاتمتحده با سالی یک و نیم میلیون سقط جنین بالاترین آمار سقط جنین را در غرب به خود اختصاص داده است.[11]
همچنین طبق آمار اعلام شده آسیا پایین ترین میزان سقط جنین و فرزندان حرامزاده را به خود اختصاص داده که چیزی در حدود 17درصد از فرزندان متولد شده در آسیا حرام زاده هستند. البته گفتن این نکته واجب است دلیل پایین بودن 40 درصدی این آمار نسبت به آمریکا به دلیل حضور کشورهای اسلامی در این قاره است.[12] به عنوان مثال جالب است بدانید ژاپن نزدیک به بیست سال زودتر از آمریکا سقط جنین را قانونی اعلام کرده است. همچنین در سال 2011 در حدود دویست و ده هزار مورد سقط جنین گزارش دادهشده است که طبق گفته خود ژاپنیها آمار واقعی بسیار بالاتر از این عدد می باشد.[13]
اما آماری که نگرانیها را حتی در غرب به وجود آورده آمار بالای بارداری قبل از سن بیستسالگی است. طبق آمار منتشر شده در آمریکا سالیانه در حدود هشتصدهزار مورد بارداری خارج از روابط زناشویی برای افراد بین شانزده تا نوزده سال گزارش می شود و بیش از نیمی از آنان اقدام به سقط جنین می کنند.[14]ملاحظه می شود که از بین رفتن جایگاه خانواده و پایبندی افراد به اصول اخلاق جنسی باعث شده که غرب هر چه بیشتر و بیشتر در منجلاب سقط جنین و فرزندان نامشروع فرو رود.
زنگ خطر
در ایران آمار سقط جنین و فرزند نامشروع نسبت به غرب خوشبختانه پایین تر است اما به دلیل مشکلات اقتصادی و فرهنگی که به تبع آن سن ازدواج بالا رفته میتوان پیشبینی کرد که در خلأ مدیریت و همچنین وجود شبهات اعتقادی فراوان با جایگزین شدن روابط جنسی خارج از خانواده به دلیل سخت شدن ازدواج برای جوانان و رسیدن به این نیاز ضروری در خارج از قواعد دینی و عرفی جامعه، آمارها در سالهای آتی بالا برود و این زنگ خطری است برای مسئولین و سیاسات گذاران. در شرایطی که قشر به اصطلاح روشنفکر و همچنین تفکراتی فمنیستی، ازدواج دختران در سن پایین را نوعی گرفتن آزادی و حق انتخاب از دختران قلم داد میکند رفتن به سمت پیروی از جنبشهایی مانند پروچویس دور از ذهن نیست.
منبع: پایگاه علم و دانش پژوهی هادی
{$sepehr_album_41927}
از سال 1973 که دیوان عالی ایالاتمتحده سقط جنین را قانونی اعلام کردند آمارها نشان می دهد که تا سال 2012 بیش از پنجاه و دو میلیون سقط جنین در آمریکا صورت گرفته است[1]. یعنی در حدود ده میلیون بیشتر از کشته شدگان جنگ جهانی اول.لازم است در ابتدا استدلال هر یک از این دو گروه را به اختصار مرور کنیم:
« اگر شما ده زن را میشناسید قطعاً سه نفر از آنها تجربه سقط را دارند »
جنبش حامیان سقط جنین
جنبش پروچویس (pro-choice) تلاشی است برای در دست بودن حق قانونی افراد برای داشتن یک سقط جنین قانونی و سالم. افراد دیر این جنبش از طرق مختلف همچون تأثیرگذاری بر نمایندگان و روند قانون گذاری تصمیم گیری را به نفع خود آماده می کنند.
به علت قدرت انجمن پزشکان آمریکا تقریباً تا نیمه دوم قرن بیستم سقط جنین در اکثر ایالات آمریکا کاری غیرقانونی و غیراخلاقی محسوب می شد. اما نقطه عطف قانون سقط جنین در پرونده قضایی زنی رخ داد که غیرقانونی بودن عمل سقط جنین را در ایالت تگزاس زیر سؤال برد.[4] این پرونده معروف ختم به دو نتیجه گیری مهم در دیوان عالی ایالاتمتحده شد.مغایرت قانون ”جرم بودن سقط جنین" با متمم چهاردهم قانون اساسی ایالاتمتحده.[5] این متمم اعلام می کند که:
- تمام کسانی که در ایالاتمتحده متولد شدهاند یا تابعیت آن را دارا هستند و شامل قوانین قضایی آن میگردند، تبعه ایالاتمتحده و ایالت محل اقامتشان محسوب میشوند. هیچ ایالتی قانونی را وضع یا اعمال نخواهد کرد که امتیازات یا مصونیتهای اتباع ایالاتمتحده را کاهش دهد. هیچ ایالتی بدون طی مراحل قانونی ، فردی را از حق زندگی، آزادی، و یا مالکیت، و نیز برخورداری از حمایت مساوی قانون محروم نمیکند.
- سقط جنین در شش ماه اول دوران بارداری امری قانونی بوده اما در سه ماه آخر دیوان عالی و قانون وظیفه محافظت از جنین در مقابل سقط را دارد.
77درصد طرفداران جنبش حامیان زندگی یعنی مخالفان پروچویس مرد هستند و صد درصد آنها تا به حال حامله نشدند
البته متن قانون دوم طولی نکشید که تغییر کرد. در تغییرات صورت گرفته به جای استفاده از قاعده شش ماه اول و سه ماه آخر از امکان بقای جنین بدون نیاز به بدن مادر استفاده شد. به این معنا که اگر جنین در حالی سقط شود که امکان زندگی او خارج از بدن مادر مقدورباشد این کار غیرقانونی است.در پی این اتفاقات جنبشهای مردم نهاد در حمایت از اینقانون شکل گرفت. این جنبشها برای حمایت خود از سقط جنین دلایلی را مطرح می کنند که مهمترین آنها به شرح زیر می باشد:
- دارنده بدن یعنی زنان باید در مورد سقط جنین تصمیم بگیرند و این امر به کسی دیگر مربوط نمیشود. شعار اینان چنین است که ”بدن من، انتخاب من."
- حامیان این جنبش معتقدند که در این تصمیمگیری چیزی که مهمتر از زندگی جنین است، سلامت فیزیکی و روانی زن حامله است. در صورتی بارداری ناخواسته باشد یا به آینده متصور زن حامله صدمه ای وارد شود، زن حق دارد تا جنین را سقط کند.
- طرفداران این جنبش معتقدند که اگر قوانین انجام این عمل را اجازه ندهند آن وقت روی آوردن زنان حامله به راههای غیرقانونی و مهتر از آن غیربهداشتی باعث در خطر افتادن زنان و بالا رفتن آمار مرگومیر این دسته از افراد میشود و چه بهتر است که این کار قانونی و بهداشتی انجام شود.
- اینان معتقدند که همان قوانینی که باعث ایجاد حقوق برابر بین سیاهان و سفیدان شد یعنی اصول لیبرالیسم و آزادی فردی در زمینه سقط جنین امکان این عمل را به طور قانونی در اختیار زن حامله میدهد.
- در ادعایی اعلام میشود که هفتاد و هفت درصد مخالفان سقط جنین مرد هستند و در این میان، صد در صد آنها تا به حال حامله نشده اند.
- از نظر فلسفی نیز اینان معتقدند که جنین در شکم مادر یک امکان برای زندگی کردن است. امکانی که هنوز به وقوع نپیوسته و به همین دلیل صحبت کردن از حق جنین برای زندگی بیمعنی است. شعار این جنبش در این زمینه اینچنین است: ”کشتن بچه بعد از تولدی یک جنایت است، اما کشتن او قبل از تولد یک انتخاب برای زن."
در سال 1989 جنبش حمایت از سقط جنین راهپیمایی سیصدهزار نفری در پایتخت انجام دادند.
« سقط جنین و تنظیم جمعیت را امن و سالم نگه دارید »
« سقط جنین و تنظیم جمعیت را امن و سالم نگه دارید »
جنبش حامیان زندگی یا مخالفان سقط جنین[6]
این جنبش به طور سازمان یافته حتی قبل قانونی شدن سقط جنین در دهه هفتاد وجود داشته و دارای حامیان و پایگاه قوی مردمی در بین مسیحیان به خصوص کاتولیک و همچنین حزب جمهوریخواه است. حامیان این جنبش استدلال میکنند که جنین از زمان به وجود آمدن در شکم زن، انسان محسوب شده و حق زندگی دارد. این جنبش اصرار به استفاده از اصطلاح حامیان زندگی به جای مخالفان سقط جنین دارد و دلیل آن را این میدانند که سقط جنین درواقع گرفتن زندگی یک انسان است. طبق آمار منتشر شده بیش از 44 درصد از شهروندان آمریکایی با سقط جنین مخالف هستند و بیش از چهل درصد از افراد زیر سی سال عضو جنبش حمایت از زندگی میباشند.[7]
راهپیمایی بر ضد سقط جنین « سقط جنین را متوقف کنید »
تحلیل
در سال 2008 از بین هر ده زنی که اقدام به سقط جنین کرده یک نفر زیر بیست سال داشته، همچنین از هر چهار زن یک نفر زیر سی سال و سه نفر از هر ده نفر در دهه چهار زندگی خود بوده است.برخورد صلبی با موضوع سقط جنین و محکوم کردن این عمل باعث بهبود شرایط نخواهد شد و فقط باعث پنهان شدن آن می شود. برای فهم این مشکل باید به علل بالا رفتن سقط جنین و اصولاً چرایی آن در غرب پرداخت. امروزه غرب به این عمل به عنوان یک حرام شرعی که در دین مسیحیت نیز انسان را از آن منع کرده نگاه نمی کند و از این رو به دنبال حل صورت مسئله یعنی چرایی حاملگی زن در بیرون از روابط خانواده نمی پردازد و به جای آن با ادعای آزادی، افکار عمومی را به سمت حق زن در سقط جنین می کشاند.
مفهوم سبک زندگی کلید پی بردن به چرایی بالا بودن سقط جنین و وجود چنین جنبشهایی در غرب است. اگر به بررسی چهارچوب مفهومی سبک زندگی غربی بپردازیم متوجه میشویم که غرب مبنای تشکیل جامعه را فرد در نظر میگیرد و سیستم عامل جامعه خود را بر مبنای لیبرالیسم بنا نهاده است. لیبرالیسم با خود اصولی را میآورد که از جمله آنها این اصل بسیار مهم است که هر فردی دارای آزادی است تا آن میزان که به حریم آزادی دیگری وارد نشود.
امروزه در شرایطی قرار داریم که می توان پیامدهای چنین اصولی را به وضوح دید. ولنگاری جنسی که پس از انقلاب جنسی در غرب خود را نشان داد و همچنین عدم تعهد در بین جوامع غربی به آنجا رسیده است که در ایالاتمتحده در سال 2008 از بین هر ده زنی که اقدام به سقط جنین کرده یک نفر زیر بیست سال سن داشته و در وضعیت متأهلی قرار نداشته است.[8] به این معنا که در طول سی سال گذشته سن روابط جنسی آزاد و بیرون از خانواده تا کمتر از بیست سال سن پایین آمده است. و همچنین سی درصد کودکان سفیدپوست متولد شده در آمریکا حرامزاده هستند.[9] در پی چنین آمار و ارقامی رسیدن به این نتیجه که سقط جنین یک ضرورت برای چنین جامعه است دور از ذهن نیست.
مقایسه آماری میان کشورهای مختلف و همچنین یک کشور با گذشته خود نشان میدهد که هر چه میزان نفوذ خانواده و زندگی خانوادگی در یک جامعه پایینتر آماده میزان روابط جنسی و در پی آن تولد فرزند نامشروع یا سقط جنین بالا رفته است. برای مثال در ایالاتمتحده بیشتر از نیمی از زنانی که بچه به دنیا آوردند و زیر سی سال سن داشتهاند ازدواجنکردهاند، یعنی فرزندان آنها حرامزاده هستند.[10] ایالاتمتحده با سالی یک و نیم میلیون سقط جنین بالاترین آمار سقط جنین را در غرب به خود اختصاص داده است.[11]
همچنین طبق آمار اعلام شده آسیا پایین ترین میزان سقط جنین و فرزندان حرامزاده را به خود اختصاص داده که چیزی در حدود 17درصد از فرزندان متولد شده در آسیا حرام زاده هستند. البته گفتن این نکته واجب است دلیل پایین بودن 40 درصدی این آمار نسبت به آمریکا به دلیل حضور کشورهای اسلامی در این قاره است.[12] به عنوان مثال جالب است بدانید ژاپن نزدیک به بیست سال زودتر از آمریکا سقط جنین را قانونی اعلام کرده است. همچنین در سال 2011 در حدود دویست و ده هزار مورد سقط جنین گزارش دادهشده است که طبق گفته خود ژاپنیها آمار واقعی بسیار بالاتر از این عدد می باشد.[13]
اما آماری که نگرانیها را حتی در غرب به وجود آورده آمار بالای بارداری قبل از سن بیستسالگی است. طبق آمار منتشر شده در آمریکا سالیانه در حدود هشتصدهزار مورد بارداری خارج از روابط زناشویی برای افراد بین شانزده تا نوزده سال گزارش می شود و بیش از نیمی از آنان اقدام به سقط جنین می کنند.[14]ملاحظه می شود که از بین رفتن جایگاه خانواده و پایبندی افراد به اصول اخلاق جنسی باعث شده که غرب هر چه بیشتر و بیشتر در منجلاب سقط جنین و فرزندان نامشروع فرو رود.
زنگ خطر
در ایران آمار سقط جنین و فرزند نامشروع نسبت به غرب خوشبختانه پایین تر است اما به دلیل مشکلات اقتصادی و فرهنگی که به تبع آن سن ازدواج بالا رفته میتوان پیشبینی کرد که در خلأ مدیریت و همچنین وجود شبهات اعتقادی فراوان با جایگزین شدن روابط جنسی خارج از خانواده به دلیل سخت شدن ازدواج برای جوانان و رسیدن به این نیاز ضروری در خارج از قواعد دینی و عرفی جامعه، آمارها در سالهای آتی بالا برود و این زنگ خطری است برای مسئولین و سیاسات گذاران. در شرایطی که قشر به اصطلاح روشنفکر و همچنین تفکراتی فمنیستی، ازدواج دختران در سن پایین را نوعی گرفتن آزادی و حق انتخاب از دختران قلم داد میکند رفتن به سمت پیروی از جنبشهایی مانند پروچویس دور از ذهن نیست.
منبع: پایگاه علم و دانش پژوهی هادی