پیکر شهید عبدالخالق حسنی از خیابان امام(ره) شهر سیرجان برای خاکسپاری به سمت گلزار شهدای شهر سیرجان روانه شد مراسمی که با حضور مردم، مسئولان، امام جمعه و فرماندهان نظامی انتظامی شهرستان با شکوه خاصی برگزار شد و باعث واکنشهای بسیاری از افغانستانیهای مقیم ایران در فضای مجازی شد. در پی حضور پرشور مردم در تشییع این شهید افغانستانی "محمد سرور رجایی" شاعر و نویسنده افغانستانی در یادداشتی آورده است:
سلام بر شما ملت حزب الله. سلام و درود بر شهیدانی که با فدا کردن جانشان برادری و برابری ما را روز به روز بیشتر میکنند. امروز ما از شهیدی تجلیل میکنیم که هزاران کیلومتر دورتر از زادگاهش برای حفظ اعتقادات مشترک ما شهید شده است. برای همدلی دینی ما شهید شده است. اسلام که مرز نمیشناسد. ایرانی، افغانی و عراقی و سوری هم نمیشناسد.
شهادت برکتی است برای ما، برای ملت ما و برای کشور ما. امروز ما برای شهیدی گرد هم آمدیم که در غربت برای برادران مهاجرش افتخار آفریده است. مسئولان محترم شهرستان سیرجان، انصار و مهاجران زجر کشیده، هیچ میدانید وقتی که در ششم دیماه سال 1358، ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سابق به قصد اشغال نظامی افغانستان، وارد شد، اولین کشوری که آن را محکوم کرد و از مجاهدین افغانستان حمایت کرد، جمهوری اسلامی ایران بود.
مردم مسلمان افغانستان که به خاطر حفظ جان و ایمان ناگزیر به مهاجرت در ایران شده بودند، خیلی زود در شهرهای مختلف ایران ساکن و به بافت اجتماعی ایران تنیده شدند. تاریخ، فرهنگ، زبان و باورهای مذهبی مشترک مهاجران افغانستان سبب شد که بسیار زود با مردم ایران به یگانگی فرهنگی برسند. این در حالی بود که ایران اسلامی خود درگیر جنگ نابرابر با رژیم بعثی حاکم بر کشور عراق بود. اما این که چه کسی و از کدام ولایت افغانستان به عنوان اولین رزمنده افغانستانی برای حضور در جبهه ایران ثبت نام کرد و اعزام شد، هیچکسی آگاهی ندارد.
موضوعی که در بیش از سه دهه بنا بر مصلحتهایی مغفول ماند و از یادها رفت. اما حالا با گذشت 27 سال از جنگ به گواهی گلزارهای شهدای ایران، از گلزار شهدای تهران بزرگ گرفته، تا بهشت رضای مشهد، تا گلزار شهدای شیراز، زاهدان، اهواز، ارومیه و تا گلزار شهدای خرمشهر و قم تقریبا همه میدانند که مهاجران بسیاری از افغانستان در جبهههای جنگ ایران با عراق در بخشهای مختلف تدارکاتی و جهادی حضور داشتند.
با این که جنگ معمولاً در جغرافیای خاص مردمانی که به سرزمینشان تعلق دارند، تعریف میشود و کسانی در جنگ شرکت میکنند که علی القاعده از ساکنان بومی همان مرزهای جغرافیایی هستند. اما این قاعده کلی در مورد مجاهدان افغانستان کاملا استثنا است، امروزه میبینیم که جهادگران بسیاری از افغانستان، در کشور سوریه برای حفظ مرزهای اعتقادی مشترک ما میجنگند. حالا مجاهدان مردان افغانستانی در قالب لشکر فاطمیون در کشور سوریه میجنگند و جانباز میشوند و به شهادت میرسند. تواضع، مظلومیت و غربت سه ویژگی مشترک مجاهدان افغانستانی است که با عشق دفاع از حرم حضرت زینب(س) به مهاجرت دیگری روی آوردند.
به خاطر داریم، وقتی دشمنان قسم خوردهی اهل بیت با حمایت همه جانبهی قدرتهای شیطانی غرب دست به دست هم دادند، اعم از داعش و النُصره و دهها گروهک تکفیری دیگر را ساختند تا به حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) اسائهی ادب کنند، شیرمردانی بسیاری با فریاد ما همه عباس هستیم، به دفاع از حرمین شریف رو آوردند. سینه سپر کردند.
در این میان حضور تیپ فاطمیون در سوریه که در حال حاضر به لشکر ارتقا یافته است این پیام را میرساند که برای فاطمیون مرزهای جغرافیایی معنایی ندارد. هرکجا شیعیان و محبان اهلبیت(ع) درخطر باشند، فرقی نمیکند سوریه باشد یا عراق، لشکر فاطمیون به یاری آنها میشتابند. این پیمانی بود که همه فاطمیون با خون خود امضا کردند و تا آخرین قطره خونشان پای این پیمان ماندند.
سردار شهید علیرضا توسلی معروف به ابوحامد، فرمانده دلاور فاطمیون، سردار شهید رضا بخشی معروف به فاتح، معاون لشکر فاطمیون، سردار شهید مهدی صابری فرمانده گروهان علی اکبر فاطمیون و صدها شهید و جانباز این لشکر افتخار آفرینانی بودند که سر فدای دوست کردند و سنگر حفظ کردند. شهید پر افتخار عبدالخالق حسنی نیز از شمار شهدایی است که پیشتر از این هم افتخار نبرد با تکفیریهای خبیث را داشته است. سال گذشته وقتی از سنگرهای داغ نبرد سوریه به مرخصی آمد، تصمیم سختتری گرفت و رفت به افغانستان. تا از پدر ومادر بزرگوارش، هم خبری بگیرد و هم اجازهی شهادت. انگار او میدانست که حضور بعدیاش در سوریه، دیگر بازگشتی ندارد.
در کابل وقتی پدر و مادر از تصمیم و علاقۀ قلبی او آگاه میشوند، سکوت میکنند. سکوتی که نشانهی رضایت است. با این که برادرانش به مخالفت بر میخیزند و سد راهش میشوند اما شهید عبدالخالق عزیز با خوش اخلاقی به مخالفت برادرانش پاسخ میدهد. باز هم برمیگردد به ایران، باز هم عاشقانه و آگاهانه به سوریه اعزام میشود. باز هم مردانه میرزمد و ایثار میکند. ایثار میکند و افتخار میآفریند تا سر انجام مردانه به شهادت میرسد وعباس افغانستانی حضرت زینب(س) میشود.