کد خبر 565081
تاریخ انتشار: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۵:۴۹

دروازه هاي تهران داراي يك طرح و نقشه كلي هستند كه مشابه يكديگر است. ولي هر يك از آنها اختصاصاتي ويژه خود دارند كه آنها را از هم متمايز مي كند.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ از وقتي چهار ديواري به وسيله انسان ساخته شد دري براي آن گمارد كه اين حريم را حفظ نمايد. هنگامي كه اين چهار ديواري بر گرد شهرها ساخته شد بالطبع حريمي وسيع براي كل ساكنان آن شهر فراهم كرد و دروازه تنها راهي بود از اين حريم بر محيط پيرامون آن چهار ديواري وسيع. محكمي و سستي در و دروازه به دليل اينكه تنها مفر اين حريم بود همواره مورد توجه و نگراني انسانهاي آن جمع بود.

كلمه دروازه به دليل اهميتش در ادبيات فارسي نيز جايگاهي مهم يافته چنانكه در برخي شعرها كاربردي اصلي و گاه مجازي راه يافته است:

ز هر برزني مهتري را بخواند       
به دروازه بر پاسبانان نشاند (فردوسي)

ز دروازه شهر تا بارگاه         
درم بود و اسب و غلام و سپاه (فردوسي)

تا هوا تازه است ايمان تازه نيست       
كاين هوا جز قفل آن دروازه نيست (مولوي)

دروازه سراي ازل دان سه حرف عشق
دندانه كليد ابد دان دو حرف لا (خاقاني)

اين كلمه در ضرب المثلهاي عاميانه نيز وارد شده چنانكه اين دو ضرب المثل كاربردي زياد يافته اند:

در دروازه را مي توان بست، دهن مردم را نمي توان بست

يك گوش در است و يك گوش دروازه

با كم شدن كاربرد دفاعي ديوارهاي قلاع شهري اندك اندك ديوارها برچيده شد و بالطبع دروازه ها نيز همراه آن.

تهران قديم نيز همچون شهرهاي قديمي ايران داراي برج و بارويي بود. ظاهرا اولين برج و باروي دور تهران به فرمان شاه طهماسب صفوي به سال 964ق ايجاد شد.

بنابه گفته نويسنده مرآت البلدان اين بارو شش هزار گام طول آن بود و به عدد سوره مباركة قرآن يعني صد و چهارده برج براي بارو قرار دادند. البته بايد درنظر داشت تهران پانصد سال پيش دهي بزرگ بيش نبوده است. اين برج و باروي اوليه چهار دروازه بيشتر نداشت: دروازه حضرت عبدالعظيم به سوي ري، دروازه دولاب، دروازه شميران و دروازه قزوين. البته محدوده آن زمان تهران نيز با توجه به كوچكي ابعادش چنين بود: حد شمالي خيابان اميركبير، ميدان سپه و خيابان سپه، حد شرقي خيابان ري، حد جنوبي خيابان مولوي و حد غربي خيابان وحدت اسلامي (شاهپور). ژوبر فرستادة ناپلئون به دربار فتحعلي شاه كه در سال 1221ق به تهران سفر كرد برج و باروي شاه طهماسبي را از حيث بنا متوسط ارزيابي كرده است.
 
ژنرال گاردان فرستاده معروف ناپلئون به دربار فتحعلي شاه نيز چنين توصيفي از حصار تهران دارد: هيچ قسم نقشه جنگي در ايران موجود نيست، فقط دور هر قصبه أي حصاري است از گل، داراي برجهاي مرتفع آجري كنگره دار و گرد شهرها خندق نيز كنده اند و خندقي نيز گرداگرد تهران هست كه هيچ قسمت آن از قلعه ديده نمي شود.
 
در زمان ناصرالدين شاه شهر وسعت زيادي گرفته بود و نمي توانست در حصار كوچك شاه طهماسبي باقي بماند لذا به دستور ناصرالدين شاه شهر گسترش فراواني يافت و قرار بر آن شد كه از سوي دروازه شميران (در مدخل پامنار) يك هزار و هشتصد ذرع و از هر يك از سه دروازه ديگر يك هزار ذرع شهر ار وسعت دهند و كفالت اين مهم را برعهدة مستوفي الممالك صدراعظم و ميرزاعيسي وزير موكول كردند و چند تن مهندس را مامور ساختند تا طول و عرض خندق را معين كنند. روز يكشنبه يازدهم شعبان سال 1284 بيرون شهر محاذي دروازة دولت سراپردة شاهي برافراشتند و گروهي از رجال در آنجا گرد آمدند و شاه در موضعي كه خندق را طرح ريخته بودند كلنگي كه از نقره بود به دست گرفت و به زمين زد. در اين روز شهر طهران را دارالخلافه ناصري نام كردند و ميرزامحرم خليفة درس زبان دارالفنون اين بيت را در تاريخ تاسيس اين برج و باروي جديد چنين سرود:

طبع محرم با دل شاد از پي تاريخ گفت       
جاودان با فر يزدان باد شهر ناصري
 
تمام برج و باروي سابق را خراب و خندق قديمي را پر كردند. خندق تهران را مطابق نقشه خندق پاريس به صورت هندسي مثمن ساختند. محيط شهر جديد بالغ بر بيست و دو كيلومتر گرديد و دوازده دروازه (شايد براي تبرك جستن به نام دوازده امام) برگرد آن طرح افكندند. اين دروازه ها به سبك معماري صفوي و كاشيكاريهاي براق متنوع زينت يافته بود و در نوع خود حتي برخي از جهانگردان و يا سياسيون خارجي را تحت تاثير قرار مي داد. بنجامين نخستين سفير امريكا در ايران متاثر از اين زيبايي چنين مي نويسد:

 دروازه هاي تهران داراي يك طرح و نقشه كلي هستند كه مشابه يكديگر است. ولي هر يك از آنها اختصاصاتي ويژه خود دارند كه آنها را از هم متمايز مي كند. نمونه قابل ذكر از اين دروازه ها دروازه شميران است. اين دروازه بناي نسبتا بزرگي است كه طاقي هلالي شكل دارد ولي سر در طاق مستطيل و صاف است. در دو طرف دروازه اطاق نماهايي در دو طبقه بالا و پايين وجود داشت و چيزي كه به آن عظمت خاصي مي داد مناره هايي بود كه در دو طرف سقف دروازه ساخته بودند. نماي كليه اين ساختمانها به وسيله كاشي و آجرهاي زيبايي به رنگهاي زرد، نارنجي، سياه و آبي پوشيده شده بود و در طراحي آن اصول هندسي كاملا رعايت شده بود. دروازه هاي دوازده گانه تهران عبارت بودند از:

شمال: دروازه شميران (حدود سر پيچ شميران فعلي يعني محل تقاطع خيابانهاي انقلاب و شريعتي)، دروازه دولت (محل تلاقي خيابانهاي سعدي و انقلاب) و دروازه يوسف آباد (چهارراه كالج)

غرب: دروازه خاني آباد (ميدان خاني آباد در محل تلاقي خيابان خاني آباد با مولوي با خيابان شوش)، دروازه غار (فاصل بين خاني آباد و ميدان شوش)، دروازه شاه عبدالعظيم (ميدان شوش ابتداي جادة شهر ري)

شرق: دروازة خراسان (ميدان خراسان)، دروازه دولاب (سه راه شكوفه) و دروازه دوشان تپه (انتهاي خيابان مجاهدين مشرف به ميدان شهدا)

 البته بعدها براي ماشين دودي كه همان قطار شهري تهران به شهر ري بود دروازه جديدي اضافه شد كه بر و روي زيادي نداشته و به پاي دروازه هاي معروف ديگر نمي رسيد.

 طبق رسم و رسومي كه ظاهرا در اين كشور سنت شده است اين بناهاي زيبا و باشكوه هزينه مشخصي جهت ترسيم و نگهداري و بازسازي نداشته اند و هر رئيس بلديه أي و هر مسئول شهري در هر يك از اين بناها دخل و تصرفي كرده است. چنانكه از عكسهاي موجود چنين به دست مي آيد كه در طول حدود هفتاد سال از تاسيس اين دروازه ها شكل و شمايل برخي از آنها تغييرات كلي نموده است كه در نهايت منجر به تخريب اين آثار گرديد. چنانكه رئيس بلديه رضاشاه يعني كريم آقا بوذرجمهري نهايتا در سالهاي 1311ش به بعد برج و باروي شهر و به دنبال آن كل دروازه هاي شهر تهران را تخريب كرد به طوري كه از چهار طرف برج و باروي تهران، چهار خيابان انقلاب، شهباز، شوش و خيابان سي متري شكل گرفت. متاسفانه در اين زمان از آن دروازه هاي چشم نواز اثري جز عكسهاي قديمي موجود نيست.
 
از نكات جالب توجه و حاشيه أي دروازه ها مسئله دروازه باني و ماموران دروازه بود. هر دروازه دو نوع مامور داشت، مامور اخذ عوارض و ماموران تفتيش كالاي قاچاق.

عايدات دروازه ها به اجارة يك نفر بود كه همه ساله از طريق مزايده به او واگذار شده بود. به اين معني كه از طرف دولت، كه فلان مبلغ را به من بده هر كاري دلت مي خواهد با مردم بكن، رسمي ديرينه كه در تمام شئون، مانند حكومت و گمركات و هر محل درآمد انجام مي گرفت و برندگان آنها يكي از خود دولتيان و منصوبان آنان بودند و او هر دروازه را جدا جدا اجاره داده، اجاره بها دريافت مي نمود. احوال و رفتار دروازه بانان با مردم لازم به تشريح نيست و همين كه دروازه أي را اجاره نمود بايد مال الاجاره پرداخت كرده، خود نيز سود ببرند، معلوم مي كند كه با مردم بيچاره چه كرده و چه رفتاري داشته، چه اشكالتراشيها و بهانه‌جويي‌ها نمود. در اياب و ذهاب هايشان چه اخاذي و كيسه بري بكنند! گاهي از بار عوارض جدا و از حيوان باركش عوارض علاحده دريافت مي كردند.

كار ماموران تفتيش نيز بهتر از آنها نبود. قاعده كارشان در تفتيش بار اين بود كه اولاً با چوب كلفت محكمي كه در دست داشتند چند ضربه به بار كوبيده محتويش را جويا شوند! واي به حال كسي كه بار شكستني داشت چنانكه در اين باره شعري گفته اند:

ز دستت خاطري پر پيچ دارم
زني گر چوب ديگر هيچ دارم!

و دوم كاري كه مي كردند براي تفتيش امتعة از قبيل قماش و مانند آن ميله آهني بلندي در آن فرو مي بردند تا در وسط آنها جنس قاچاقي چون ترياك نباشد در اين حالت هم واضح است چه بر سر بارو بنه مي آمد. البته از مكشوفات قاچاق چيزي نصيب دولت نمي شد و بين اين ماموران و مسئولان بالادست هر چه بود عادلانه تقسيم مي شد! ديگر از كار اين ماموران باز و بستن دروازه ها در شب بود و با اين كار بسياري از قوافل جامانده از ترس دزدان خندق با پرداخت وجوهي هنگفت به دروازه بانان به شهر وارد مي شدند.

حال نگاهي به تصاوير دروازه هاي تهران قديم مي افكنيم:



{$sepehr_album_39386}

منابع:

1. جعفر شهري، تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم، اسماعيليان، 1376

2. بنجامين، ايران و ايرانيان، انتشارات جاويدان، 1363

3. حسين كريمان، تهران در گذشته و حال، دانشگاه ملي ايران، 1355

4. جعفر شهري، طهران قديم، معين، 1370

5. يحيي ذكاء و محمدحسن سمسار، تهران در تصوير، ج 2، سازمان ميراث فرهنگي، 1376

*بهارستان