گروه جنگ نرم مشرق- «اِسِنا اونیل» دختری آمریکایی است که در شش سال گذشته تمام زندگی خود را صرف انتشار عکسهای شخصیِ بینقص و مبتنی بر مد روز قرار داده بود. او یکی از ستارگان شبکههای اجتماعی، با بیش از پانصدهزار فالوور در اینستاگرام بود تا اینکه دچار بحران روحی شد و به پوچی زندگی خود پی برد.
او در آخرین پست خود نوشته: «بخش عظیمی از نوجوانیام را در شبکههای اجتماعی گذراندم و به این شبکهها، به تأیید دیگران، استاتوس نوشتن و آراستن ظاهر و قیافهام، معتاد شدهام.»
«اِسِنا اونیل» دختری آمریکایی است که در شش سال گذشته تمام زندگی خود را صرف انتشار عکسهای شخصیِ بینقص و مبتنی بر مد روز قرار داده بود تا اینکه دچار بحران روحی شد و به پوچی زندگی خود پی برد
و ادامه داده: «شبکههای اجتماعی، بهویژه به شکلی که من از آنها استفاده میکنم، غیرواقعیاند. آنها عکسها و کلیپهای ویرایش شده را برحسب تعداد لایکها و کامنتها در رقابت با هم قرار میدهند. سیستم شبکههای اجتماعی بر تأیید عمومی، تعداد لایکها و کامنتها، تعداد بازدیدها و تعداد فالوورها استوار است. این شبکهها موجبات خودشیفتگی کاربرانشان را فراهم میآورند.»
در واقع "اِسِنا" پس از هفت سال حضور مستمر در جنجالهای رسانههای اجتماعی دستآخر با این واقعیت روبهرو میشود که تظاهر به داشتن یک زندگی بینقص و ایدهآل، آن را نابود میسازد.
اِسِنا اونیل: «ستاره اینستاگرامی درس زندگی را به سختی یاد گرفت»
داستان" اسنا اونیل" تأثیراتی را که رسانههای اجتماعی بر توسعه روانی-اجتماعی دوران جوانی بر جای میگذارند، موردتوجه قرار میدهد. مطالعات اخیر نشان میدهند که «علیرغم نوید بهبود شرایط اجتماعی، ارتباطی و آموزش، نتیجه استفاده از رسانههای اجتماعی توسط نوجوانان رویهمرفته منفی بوده است.» (کوگینگهام و ریان، 2014) جامعه امروزی امکان خودانتشاری را در اختیار افراد قرار داده و دسترسی آسان به اینترنت فرصت شهرت یافتن و ستارهشدن را در اختیار همگان گذاشته است.
ایجاد دموکراسی در رسانهها را میتوان اتفاق خوبی ارزیابی کرد، از این نظر که فرصتهای بیشماری را در اختیار افراد قرار میدهد، اما متأسفانه میتواند به این معنی هم باشد که کودکان و نوجوانان در سرتاسر جهان در معرض سندرم ستارگان خردسال قرار دارند؛ پدیدهای که زمانی مختص ستارگان سینما و تلویزیون بود. با یک سرچ ساده اینترنتی میتوان نمونههای فراوانی از بازیگران و هنرمندانی را یافت که در پی شهرت زودهنگام خود دچار بحران هویت، افسردگی و مشکلات عصبی شدهاند.
پیش از ظهور رسانههای اجتماعی، ما پس از ستایش ستارگان سینما فوراً به زندگی واقعی خودمان برمیگشتیم، چراکه بین «ما» و «آنها» فاصله و جدایی وجود داشت. آن زمان ستارگان روی پرده سینما و صفحه تلویزیون یک تفاوت با سلبریتیهای امروز داشتند؛ آنها از میان خیل کثیری از افراد بااستعداد و زیبا دستچین میشدند. رسانههای اجتماعی آن فاصله را از بین بردهاند و امروزه هر که مشتاق است که شهرتی برای خودش دستوپا کند، کافی است به شبکههای اجتماعی و اینترنت دسترسی داشته باشد.
مطالعات اخیر نشان میدهند که علیرغم نوید بهبود شرایط اجتماعی، ارتباطی و آموزش، نتیجه استفاده از رسانههای اجتماعی توسط نوجوانان رویهمرفته منفی بوده است
نیاز به احساس تعلق!
یکی از عوامل جذابیت رسانههای اجتماعی فراهم آوردن بستری مناسب برای شهرت آسان است. فقط کافی است یک مطلب جالب و بامزه توئیت کنید، یک ویدئوی باحال شِر کنید و یا یک متن خردمندانه بنویسید، آنگاه بلافاصله جلبتوجه میکنید. اگر مطلبی که به اشتراک میگذارید واقعاً خوب باشد، لایکهای زیادی دریافت میکنید، فالوور بیشتری به دست میآورید و از صفحهتان بیشتر دیدن میشود؛ حتی ممکن است توجه یک سلبریتی را هم به خودتان جلب کنید. درنتیجه حضورتان در شبکههای اجتماعی پررنگتر میشود و حتی ممکن است به یک «آدم معروف در شبکههای اجتماعی» با هزاران لایک و فالوور تبدیل شوید.
چرا شهرت در شبکههای اجتماعی برای بسیاری از مردم بهویژه نوجوانان تا این حد جذابیت دارد؟ البته دلیل آن کاملاً روشن است؛ آنها امیدوارند حضورشان در شبکههای اجتماعی برایشان منفعت مالی و شغلی به همراه داشته باشد و بتوانند جذب آگهی کنند و به رسمیت شناخته شوند. و یک دلیل عمیقتر هم وجود دارد؛ نیاز به احساس تعلق. نیاز به تعلق یعنی نیاز به ایجاد و ادامه روابط مثبت ارزشمند و احساس عضویت در گروههای اجتماعی. این احساس نیاز تا حدی در وجود همگی هست اما در برخی افراد قویتر از دیگران است.
یکی از عوامل جذابیت رسانههای اجتماعی فراهم آوردن بستری مناسب برای شهرت آسان است
نوجوانان که این احساس در آنها قویتر است، میل دارند مدتزمان بیشتری را صرف خیالپردازی در خصوص شهرت و دیده شدن، کسب وجهه و پرستیژِ حاصل از آن کنند. مسئلهای که در مورد شهرت وجود دارد، این است که به نظر میرسد این پدیده ضمانت نهایی برای ورود به جامعه و پذیرفته شدن در آن است. معروف بودن یعنی همیشه کسانی هستند که برای هر کاری که شخص انجام میدهد، کفوسوت میزنند. شبکههای اجتماعی پایگاه مناسبی برای این مسئله است، چراکه به افراد اجازه میدهد بهراحتی افکار، مهارتها، احساسات و ماجراهای روزانهشان را با مخاطبان بسیاری به اشتراک بگذارند. شبکههای اجتماعی از طریق تعداد لایکها، فالوورها و کامنتها به افراد نشان میدهد که آنها و پستهایشان تا چه اندازه موردتوجه و پسند دیگران هستند؛ و به آنها نشان میدهند که مخاطبانی هستند که تأییدشان میکنند و معتقدند مطالب ارزندهای برای به اشتراک گذاشتن دارند.
افرادی که نیاز به احساس تعلق در آنها قویتر است، میل دارند مدتزمان بیشتری را صرف خیالپردازی در خصوص شهرت و دیده شدن و کسب وجهه و پرستیژِ حاصل از آن کنند
بهای شهرت در رسانههای اجتماعی
افرادی که نیاز به تعلق در آنان بالاست، مایلاند پستهای بیشتری در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند و سلبریتیهای بیشتری را فالو کنند. اگر افراد معیار منزلت اجتماعی و پذیرش در اجتماع را تعداد لایکها و کامنتهای پستهای فیسبوکی خود بدانند، این مسئله در طولانیمدت اثرات زیانباری برایشان به همراه خواهد داشت. حقیقت غمانگیز ماجرا این است که همیشه هم پستهای افراد موردتوجه قرار نمیگیرند و پستی که کمتر از حد معمول لایک و کامنت دریافت میکند، ممکن است احساس عدم ارزشمند بودن در جامعه را برای شخص به همراه داشته باشد و او درصدد مقایسه خود با دیگران برآید و احساس سرخوردگی کند.همچنین اگر تمام فکروذکر فردی معطوف به مشهور شدن در رسانههای اجتماعی باشد، ممکن است از ایجاد روابط واقعی در جامعه اجتناب کند، بنابراین با اینکه رسانههای اجتماعی به ارضای احساس نیاز به تعلق در افراد کمک میکنند، اما اگر فرد آنها را مقیاسی برای دوست داشته شدن و پذیرش در نزد دیگران در نظر بگیرد، درنهایت تبعات مخربی برای وی به همراه خواهند داشت.
استفاده بیحدوحصر از رسانههای اجتماعی میتواند سلامت جنسی و اجتماعی نوجوانان را به مخاطره بیندازد. کاهش اعتمادبهنفس و پیروی از الگوهایی که رفتارهای خطرناک را در نوجوانان تقویت میکنند نیز از دیگر تبعات این مسئله هستند
شاید سندرم رسانههای اجتماعی بهای تازهای باشد که برای این شهرت پرداخت میشود. استفاده بیحدوحصر از رسانههای اجتماعی میتواند سلامت جنسی و اجتماعی نوجوانان را به مخاطره بیندازد. کاهش اعتمادبهنفس و پیروی از الگوهایی که رفتارهای خطرناک را در نوجوانان تقویت میکنند نیز از دیگر تبعات این مسئله هستند. (کوکینگهام و ریان، 2014)
مطالعات همچنین نشان دادهاند که حضور پررنگ رسانههای اجتماعی در زندگی افراد، آنها را گرفتار خودشیفتگی مفرط میسازد. خودشیفتگی عبارت است از «برداشتی پرطمطراق اما توخالی و متزلزل از خود» (ایمز، رز و اندرسون، 2006) و نیز یکجور وسواس برای موفقیت و ولع برای موردستایش قرار گرفتن. خودشیفتگی را با تعداد دفعات چک کردن و استفاده از فیسبوک (بوفاردی و کمپل، 2008) و تعداد دوستان شخص در فیسبوک (برگمان، فیرینگتون، دیونپورت و برگمان) مرتبط دانستهاند. مطالعهای که در سال 2015 انجام شده، نشان میدهد که «رضایت از زندگی، پیشرفت و شادی و نشاط درونی از قربانیان استفاده مفرط از فیسبوک محسوب میشوند.» (ساتیسی و اویسال، 2015) موضوع این مطالعه بزرگسالان بودهاند. حال ببینید کودکان و نوجوانان تا چه میزان در مقابل خطرات روانی و احساسی حاصل از اشباع رسانههای اجتماعی آسیبپذیرند. کودکان از دوسالگی بهراحتی به گوشیهای موبایل دسترسی دارند که «این مسئله باعث میشود آنها بازی با این وسایل را جایگزین روابط انسانی و دیگر فعالیتهای مفیدی کنند که برای شکلگیری یک هویت سالم و نیز شناخت از خود و جایگاه خود در دنیای بیرونی ضروریاند.» (رادسکی و دیگران، 2014)
برای کنترل جنبههای منفی فضای مجازی، راهکارهایی مانند محدودیتهایی برای زمان استفاده از اینترنت مثلاً موقع غذا خوردن، توی کلاس، یا پیش از اتمام تکالیف مدرسه و یا کارهای خانه پیشنهاد میشود
موضوع استفاده نوجوانان از رسانههای اجتماعی، نیازمند افزایش سطح آگاهی معلمان و والدین در این زمینه دارد تا بتوانند با تمرکز بر روی جنبههای مثبت این پدیده، اقدام کنترل جنبههای منفی آن بکنند. راهکارهایی مانند محدودیتهایی برای زمان استفاده از اینترنت مثلاً موقع غذا خوردن، توی کلاس، یا پیش از اتمام تکالیف مدرسه و یا کارهای خانه پیشنهاد میشود و برای کوچکترها نیز کتاب و بازی بیرون از خانه را میتوان جایگزین استفاده از اپلیکیشنها کرد.
والدین باید برای نوجوانان الگو باشند و به این نسل نشان دهند که چگونه میتوان آفلاین زندگی کرد. به عنوان مثال عکس لحظات پرباری را که با دوستان و افراد خانواده گرفته میشود را بلافاصله در اینستاگرام خود به اشتراک نگذارند و هرروز لبخند بزنند، بیآنکه چپ و راست از خودشان عکس سلفی بگیرند. با روشها و تکنیکهای مشابه میتوان از کودکان و نوجوانان در مقابل سندرم رسانههای اجتماعی محافظت کرد.
سینما رسانه (شماره 463)
Ames, D. R., Rose, P., & Anderson, C. P. (2006). The NPI-16 as a short measure of
narcissism. Journal of Research in Personality, 40, 440–450.
Bergman, S. M., Fearrington, M. E., Davenport, S. W., & Bergman, J. Z. (2011). Millennials, narcissism, and social networking: What narcissists do on social networking sites and why. Personality and Individual Differences, 50, 706–711.
Buffardi, L. E., & Campbell, W. K. (2008). Narcissism and social networking websites. Personality and Social Psychology Bulleting, 34, 1303–1314.
Cookingham, L., M.; Ryan, G., L. (2015) The Impact of Social Media on the Sexual and Social Wellness of Adolescents. Journal of Pediatric & Adolescent Gynecology. Feb2015, Vol. 28 Issue 1, p2-5. 4p. DOI: 10.1016/j.jpag.2014.03.001. , Database: Academic Search Premier
Garcia, D., Sikström, S., (2014). The dark side of Facebook: Semantic representations of status updates predict the Dark Triad of personality Personality & Individual Differences , Sep2014, Vol. 67, p92-96, 5p; DOI: 10.1016/j.paid.2013.10.001, Database: Education Source
McClusky (2015) TIME.COM http://time.com/4096988/teen-instagram-star-essena-oneill- quitting-social-media/
Satici, S., A., Uysal, Recep. (2015) Well-being and problematic Facebook use Computers in Human Behavior , Aug2015, Vol. 49, p185-190, 6p; DOI: 10.1016/j.chb.2015.03.005, Database: Social Sciences Full Text (H.W. Wilson)