من دارم هشدار می‌دهم. منظور من از زلزله در فیلم شاید زلزله طبیعی نباشد. این زلزله همان آسیب‌های اجتماعی و فروپاشی اخلاقیات است که دارد شهر را به نابودی می‌کشاند. من دارم شبهات خودم را در فیلم مطرح می‌کنم.

گروه فرهنگی مشرق - مسعود ده‌نمکی سال گذشته با فیلم سینمای «رسوایی2» در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت. این فیلم، روایت اتفاقات مربوط به مردمان یک شهر است. شهری که روحانی عارفی واردش می‌شود و می‌کوشد مردم را از وضعیت بحرانی و ناهنجاری اخلاقی دامنگیرشان با خبر سازد.

ده‌نمکی خود بر این باور است که در این فیلم علاوه بر آن که به محتوا و مضمون توجه داشته،‌ ساختار را هم به صورت ویژه مورد توجه قرار داده و در این فیلم تجربه‌ای تازه را پشت سر گذاشته است؛‌ هم در مضمون و هم در ساختار و هم‌چنین فیلم را کاری نزدیک به دنیای ذهنی خود می‌داند.  آنچه پیش روی شماست گزیده‌ای است از آرای ده‌نمکی درباره تازه‌ترین فیلمش در سینماست.



در حال و هوایی متفاوت


من تغییر را قبل از «رسوایی2» آغاز کردم. شیب تغییر به نظر من باید ملایم باشد. از همان فیلم بود که آدم‌های محدودتری را وارد داستان کردم و قصه هم ملودرام بود و طنز مختصری در آن گنجانده شده بود. بخشی از دریافت آن طنز هم شاید به خاطر تصوری بود که تماشاگر از بازیگر کمدی داشت و این موقعیت را برایش ایجاد می کرد.




حرف من خیلی حرف مهم‌تری بود و نمی‌خواستم اسیر حواشی شود. دلم می‌خواست همه درباره‌اش تأمل کنند و به فکر بیفتند که ممکن است این سرنوشت در انتظار ما هم باشد. دوست نداشتم مردمی که به تماشای این فیلم می‌نشینند  و حرفی به این مهمی را می‌شنوند،‌آن را به حیطه دعواهای جناحی بکشانند. نمی‌خواستم اشاره‌ای به هیچ شهری داشته باشم. نمی‌خواستم اشاره ای به هیچ دولتی داشته باشم.

تمثیلی از یک جامعه

عکس امام (ره) و مقام معظم رهبری را هم در فیلم می‌بینید. در فرضی بودنش حرفی نیست،‌ اما این شهر فرضی در ایران واقع شده و قوانینی و مناسبات مربوط به کشور ما بر‌ آن حکم فرماست. شهرهای ایران برای برخی از ژانرها مناسب نیستند و جواب نمی‌دهند. مثلا برای ژانر وحشت و ژانر علمی – تخیلی مناسبت نیستند؛‌ یعنی اتفاقات مربوط به این ژانرها را در شهرهای امروز ایرانی باور نمی‌کنید. شما فرض کن فیلمی بسازی که یک سفینه در شهری فرود بیاید و بعد دوباره به فضا برود. شما این را در فضای شهری ایران باور نمی‌کنی. یا مثلا همین دنیای آینده را در نظر بگیرید. هر بار هم که به این حوزه‌ها نزدیک شده‌ایم، ‌مردم استقبال نکرده‌اند و خود فیلم ‌ها هم رفته‌اند به سمت فیلم‌های مستند و خبری .

یک بخشی از این قضیه هم برمی‌گردد به حاشیه‌های که برای «رسوایی1» پیش آمد. بالاخره بخشی از روحانیت نسبت به فیلم موضع منفی گرفتند و البته بخشی هم موضعی نداشتند. من تصمیم گرفتم که شخصیت اصلی لباس رسمی روحانیت را بر تن نداشته باشد،‌ اما حرف‌هایی از همان جنس بزند.



من 12 سال پیش مستند «فقر و فحشا» را ساختم. همین رویدادها را کنار هم قرار بدهید، پازل این ماجرا تکمیل خواهد شد. من وقتی «فقر و فحشا» را ساختم، ایده اخراجی‌ها را آماده داشتم. در همان زمان با آقای شجاع‌نوری و کمال تبریزی صحبتی داشتم درباره این که می‌خواهم فیلم بسازم و جلسه‌ای هم گذاشتیم و هر دو آمدند سر تدوین فیلم «فقر و فحشا». همان موقع به آنها گفتم که می‌خواهم فیلمی بسازم درباره زلزله تهران، یعنی فیلمی که در آن قرار است برای تهران اتفاق هولناکی بیفتد.

یادم هست که آن موقع با نگاهی شبیه نگاه عاقل‌اندر سفیه به من نگریستند و لبخندی هم زدند که این نیامده می خواهد فیلم بیگ پروداکشن و پر از جلوه ها‌ ویژه بسازد! اتفاقا حالا بعد از گذر این سال‌ها آقای شجاع نوری خودش عضو هیئت انتخابی بوده که فیلم این زلزله را برای جشنواره انتخاب کرده است.



آن زمان که من «فقر و فحشا» را ساختم، به نوعی مثل پترس فداکار بودم که انگشتش را کرده در رخنه سد و می‌خواهد مانع بروز فاجعه بشود. آن زمانی که چنان برخوردهایی با فیلم‌ام شد،‌ امروز را پیش بینی می‌کردم. فکر می‌کردم که سیلی در قالب‌ آسیب‌های اجتماعی در راه خواهد بود. من شنیده‌ام دو ماه پیش مستند ساخته شده و از 150 نفر از مسئولین کشور نشسته‌اند جایی و آن را تماشا کرده‌ان. مستندی بوده شبیه «فقر و فحشا» و شنیده‌ام که مسئولین آن لحظه گریه کرده‌اند و گفته‌اند واقعا دارد در کشور ما چنین اتفاقاتی می‌افتد؟ مدعی شده بودند که کاش این حرف‌ها را 10 سال پیش کسی می‌زد. من آن موقع این حرف‌ها را زدم،‌ اما نتیجه‌اش این شد که فقط از پله‌های دادگاه بالا و پایین می‌رفتم.


 


هشدار می‌دهم


من دارم هشدار می‌دهم. منظور من از زلزله در فیلم شاید زلزله طبیعی نباشد. این زلزله همان آسیب‌های اجتماعی و فروپاشی اخلاقیات است که دارد شهر را به نابودی می‌کشاند. من دارم شبهات خودم را در فیلم مطرح می‌کنم. آن جا مردم می‌گویند مگر ممکن است خداوند شهری با این همه گنبد و بارگاه را ویران کند؟ حتی بحث روز چهارشنبه هم که در فیلم مطرح می‌شود،‌ ریشه روایی دارد. چون عموم غضب‌های الهی برای اقوام پیشین در روز چهارشنبه اتفاق افتاده است.

 تمام این اتفاق‌ها ما به‌ازای تاریخی دارند و من تمام رخدادهای فیلم را بر اساس تعابیر دینی چیده‌ام. پاسخ به این شبهات و بحث نزول عذاب یک نقد اجتماعی تند را می‌سازد. شاید در «رسوایی1» نگاه حاج یوسف نگاهی بود منجی وار به تک تک آدم‌؛ اما اینجا او دارد کل اجتماع را پوشش می‌دهد.



مخاطب شناسی


دلیل دارد. این برمی‌گردد به مخاطب شناسی. من می‌خواهم موضوع مهمی را مطرح کنم و برای جلب توجه مردم از شخصیت فیلمی استفاده می‌کنم که مردم با آن ارتباط برقرار کرده‌اند و نسبت به حرف‌هایی که می‌زند، گارد ندارند. عارف را تافته جدا بافته‌ای از خودشان نمی‌ّبینند که دراد آمرانه جامعه را به نقد می‌کشد. او را کسی می‌بینند که قبلا آبروی خودش را بابت مسایلی دگیر،‌ بابت چند آدم بدنام خرج کرده و حالا دارد از سر دلسوزی توصیه‌های دیگری هم می‌کند.

من دارم برای مخاطب ایرانی فیلم می‌سازم . مخاطب‌هایی که همه‌شان رسوایی را دیده‌اند. فقط در پخش ویدئویی،‌میلیون ها نسخه از این فیلم تکثیر شده هر چند که تلویزیون ما پخش‌اش نمی‌کند؛‌ اما مردم فیلم را دیده‌اند و با آن شخصیت ارتباط برقرار کرده‌اند. اطمینانی که مردم به شخصیت اول فیلم دارند، ‌برای من خیلی مهم است. حالا وجود دو کاراکتر دیگر مثل آقای شریف به این معناست که من دارم حرفی به این تلخی می‌زنم و باید رگه‌ای طنز داشته باشم تا این تلخی را تعدیل کند.



اهمیت ساختار


من در این فیلم،  فقط به محتوا فکر نکردم؛‌ یعنی فرم برای آن صحنه‌های زلزله واتفاق‌های که در فیلم می‌افتد،‌ دستاورد تازه‌ای برای سینمای ایران است. پیش تولید این کار دو سال طول کشید؛‌ اما تولیدش تنها یک ماه طول کشید. دلیلش این بود که طی آن دو سال درباره جزئیات اتفاق‌ها، استوری، بورد و جلوه‌های ویژه فکر کردم. حتی جلوه‌های میدانی فیلم را خودم طراحی کردم.

این اتفاق‌ها خیلی سخت بود. مخصوصا با تجربه‌ای که از گذشته داشتم و حوادث ناگواری که برای عومل رخ داد، ترجیج دادم خودم کارها را برعهده بگیرم. خلق آن لحظات واقعا کار سختی بود. مرحله فیلم‌برداری آن هم به اندازه کل فیلم طول کشید. در مرحله پس از تولید هم یک تیم 40 نفره روی جلوه‌های ویژه کامپیوتری فیلم کار کردند؛ یعنی به اندازه کل عوامل یک فیلم، تیم جلوه‌های ویژه داشتیم که هماهنگ کردن‌شان با هم خیلی سخت بود.

در ایران تا حرف از این پیش می‌آمد که می‌خواهیم در فلان سکانس از زلزله استفاده بکنیم،‌ نه بانک‌ها  و نه ساختمان‌های اداری مهم زیر بار همکاری نمی‌رفتند. هنوز هم نگران هستم. اگر زمانی باآدم‌ها،‌ اقوام و لهجه‌ها مشکل داشتیم،‌ اما حالا سر ساختمان‌ها هم حساسیت وجود دارد. ما یک جا داشتیم مذاکره می‌کردیم و قرار بود مثلا ساختمانی را تخریب کنیم، ‌اما مسئول آن ساختمان می‌گفت نه، ‌ما این جا را ضد زلزله ساخته‌ایم و هیچ اتفاقی برایش نمی‌افتد.

 اگر در فیلم ببینیم این ساختنمان خراب می‌شود،‌ اعتبار ساختمان زیر سوال می‌رود. در دنیا فیلم تخیلی می‌سازند و کل عمارت‌های‌شان را نابود می‌کنند و به کسی هم برنمی‌خورد. یک بحث اصلی ما لوکیشن بود.



بازی متفاوت عبدی و قریشی

شرط من با آقای عبدی این است که حتی در نوع ادا کردن کلمات باید متفاوت باشد. این تقش را هر بازیگری نمی‌تواند ایفا کند. عبدی خیلی هنرمند است که در هر قالبی که می‌خواهی،‌ می‌تواند فرو برود. به هر حال همکاری متقابلی بین ما شکل گرفت. سحر قریشی هم نسبت به بازی‌های دیگرش در سایر فیلم‌ها، بازی پخته‌تری ارائه داده است. البته جنجال خبری در فیلم کار کرد دارد. تأثیر مهمی در روند فیلم دارد.

پیش بینی

من قبل از این که فیلم را به جشنواره بدهم،‌ برای دانشجویان، نسل جوان و طیف‌های مختلف اجتماعی آن را نمایش دادم. واقعا همه‌شان تحت تأثیر قرار گرفتند. خصوصا در سکانس آخر. سکانس آخر برای من از همه چیز مهم‌تر بود. اگر آن سکانس به شکل مطلوب من در نمی‌آمد، ‌شاید اصلا فیلم را ارائه نمی‌دادم. البته انگیزه داشتم که توانایی‌های بچه‌های فنی ایران را هم اثبات کنم.