به گزارش مشرق، انتخابات فدراسیون فوتبال روز گذشته با آرامش خاصی برگزار شد و برخلاف سالها گذشته از قیل و قالها و جار و جنجالهای ادوار گذشته خبری نبود. البته از مدتها پیش از مهندسی شدن انتخابات توسط ارکان فدراسیون صحبتهایی به گوش میرسید و همین بلاتکلیفی و سکوت اساسنامه در بسیاری از موارد باعث شده بود تا این شایعات و شائبهها نیز پررنگ شود.
هرچند که نباید از این موضوع غافل شد که کمیته تدوین مقررات فدراسیون فوتبال حدود یک سال روی برطرف شدن همین سکوتها و ابهامات وقت گذاشت ولی به خاطر جوی که قبل از برگزاری مجمع دی ماه سال گذشته بر علیه اساسنامه جدید به وجود آمد، هم این زحمات از بین رفت و هم اینکه بهترین فرصت برای برطرف شدن مشکلات ناشی از سکوت اساسنامه در بسیاری از موارد از دست رفت تا اینکه با همان اساسنامه پرابهام به انتخابات رسیدیم.
انتخابات روز گذشته اگرچه در ظاهر در آرامش برگزار شد اما مشخص نبودن سازوکار و نحوه انتخاب رئیس و اعضای هیأت رئیسه در موارد خاص، مجمع را تا مرز جنجالی بزرگ پیش برد. موضوع زمانی عجیب شد که برای هر انتخاب، یک سازوکار در نظر گرفته شد که میشد با آن به گونه دیگری نیز برخورد کرد.
اگر از بحث انتخاب رئیس آغاز کنیم باید بدون شک اذعان داشت که با انتخاب رئیس در همان دور اول، خطر بزرگی از سر مجمع گذشت چون بر سر انتخاب رئیس در دور دوم طی روزهای اخیر هیاهوی زیادی ایجاد شده بود و دست آخر هم مشخص نشد که اگر انتخابات به دور دوم کشیده شود، آیا رئیس جدید با دو سوم آرا باید انتخاب شود یا نصف به علاوه یک!
در بحث انتخاب نواب رئیس نیز ابهامات زیادی مطرح بود که در نهایت این طور اعلام شد که در اساسنامه آمده باید نواب رئیس نصف به علاوه یک رأی را به خود اختصاص دهند.
نکته عجیب در عین حال تأسفآور زمانی بود که نوبت به انتخاب اعضای هیأت رئیسه رسید تا جایی که حدود 45 دقیقهای بحث بر سر این بود که چند نفر و به چه شکل باید به دور دوم برسند و جالب اینکه پای برخی از اعضا که ادعا داشتند دکترای ریاضیات دارند به مجمع باز شده که در نهایت کفاشیان حرف خود را به کرسی نشانده و در حالی که باید 4 نفر به دور دوم انتخابات برای انتخاب اعضای هیأت رئیسه راه پیدا میکردند، این تعداد به 6 نفر رسید ضمن اینکه اگر سیاستهای مجمعی بدون دقت مانند مجمع سال 90 نیز روز گذشته اعمال میشد، بهاروند در همان دور اول، انتخاب میشد تا فقط کار یک نفر دیگر به دور دوم کشیده شود. زیرا در قانون آمده پنجاه به علاوه یک به مفهوم آن است که آرا بیشتر از 50 درصد باشد، به معنی دیگر وقتی فردی 37،5 را به خود اختصاص میدهد به معنای عبور از 50 درصد بوده در حالی که گردانندگان مجمع یعنی معاون وزیر و دبیرکل فدراسیون به اشتباه دنبال گرد کردن و رند کردن عدد و رساندن به عدد 38 بودند و این نشان میدهد که شمارش آرا در مجمع چقدر برای آقایان سخت بوده است.
پرواضح است که نوع برگزاری انتخابات در سال 90 و اینکه عدهای اعتقاد داشتند کفاشیان رأی لازم را برای ریاست احراز نکرده و 4 سال غیرقانونی روی کار بوده است، چشم همه را ترسانده تا جایی که معادلات زیادی برای انتخابات روز گذشته طرح شده و کار به حل ریاضیات و گرد کردن اعداد نیز کشیده شد.
از سوی دیگر سکوت در انتخاب نماینده مربیان و مواردی از این دست باعث شده تا اساسنامه پرابهام و پرسکوت فدراسیون که در سال 90 توسط کمیته فنی مصوب شده و کفاشیان از آن به عنوان نامادری فوتبال یاد میکند، مشکلات زیادی را در بسیاری از موارد به وجود بیاورد که مشکلات و ابهامات آن در روزهای سختی مانند برگزاری انتخابات نمود پیدا میکند.
اساسنامه در واقع باید فصل الخطاب هر فدراسیونی باشد اما در فوتبال این طور نیست و چه بسا مشکلاتی که این روزها در زیر مجموعهها و بخشهای مختلف فوتبال کشور به وجود میآید به خاطر همین سکوت اساسنامه در بسیاری از بندها و مادههایی است که سرنوشتساز و فصلالخطاب نیستند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است آنچه که بیش از حد به آن احساس نیاز می شود اصلاح اساسنامه برای رفع شبهات و برطرف کردن ابهاماتی است که ممکن است در مجامع عادی و انتخاباتی با آن مواجه شویم.
هرچند که نباید از این موضوع غافل شد که کمیته تدوین مقررات فدراسیون فوتبال حدود یک سال روی برطرف شدن همین سکوتها و ابهامات وقت گذاشت ولی به خاطر جوی که قبل از برگزاری مجمع دی ماه سال گذشته بر علیه اساسنامه جدید به وجود آمد، هم این زحمات از بین رفت و هم اینکه بهترین فرصت برای برطرف شدن مشکلات ناشی از سکوت اساسنامه در بسیاری از موارد از دست رفت تا اینکه با همان اساسنامه پرابهام به انتخابات رسیدیم.
انتخابات روز گذشته اگرچه در ظاهر در آرامش برگزار شد اما مشخص نبودن سازوکار و نحوه انتخاب رئیس و اعضای هیأت رئیسه در موارد خاص، مجمع را تا مرز جنجالی بزرگ پیش برد. موضوع زمانی عجیب شد که برای هر انتخاب، یک سازوکار در نظر گرفته شد که میشد با آن به گونه دیگری نیز برخورد کرد.
اگر از بحث انتخاب رئیس آغاز کنیم باید بدون شک اذعان داشت که با انتخاب رئیس در همان دور اول، خطر بزرگی از سر مجمع گذشت چون بر سر انتخاب رئیس در دور دوم طی روزهای اخیر هیاهوی زیادی ایجاد شده بود و دست آخر هم مشخص نشد که اگر انتخابات به دور دوم کشیده شود، آیا رئیس جدید با دو سوم آرا باید انتخاب شود یا نصف به علاوه یک!
در بحث انتخاب نواب رئیس نیز ابهامات زیادی مطرح بود که در نهایت این طور اعلام شد که در اساسنامه آمده باید نواب رئیس نصف به علاوه یک رأی را به خود اختصاص دهند.
نکته عجیب در عین حال تأسفآور زمانی بود که نوبت به انتخاب اعضای هیأت رئیسه رسید تا جایی که حدود 45 دقیقهای بحث بر سر این بود که چند نفر و به چه شکل باید به دور دوم برسند و جالب اینکه پای برخی از اعضا که ادعا داشتند دکترای ریاضیات دارند به مجمع باز شده که در نهایت کفاشیان حرف خود را به کرسی نشانده و در حالی که باید 4 نفر به دور دوم انتخابات برای انتخاب اعضای هیأت رئیسه راه پیدا میکردند، این تعداد به 6 نفر رسید ضمن اینکه اگر سیاستهای مجمعی بدون دقت مانند مجمع سال 90 نیز روز گذشته اعمال میشد، بهاروند در همان دور اول، انتخاب میشد تا فقط کار یک نفر دیگر به دور دوم کشیده شود. زیرا در قانون آمده پنجاه به علاوه یک به مفهوم آن است که آرا بیشتر از 50 درصد باشد، به معنی دیگر وقتی فردی 37،5 را به خود اختصاص میدهد به معنای عبور از 50 درصد بوده در حالی که گردانندگان مجمع یعنی معاون وزیر و دبیرکل فدراسیون به اشتباه دنبال گرد کردن و رند کردن عدد و رساندن به عدد 38 بودند و این نشان میدهد که شمارش آرا در مجمع چقدر برای آقایان سخت بوده است.
پرواضح است که نوع برگزاری انتخابات در سال 90 و اینکه عدهای اعتقاد داشتند کفاشیان رأی لازم را برای ریاست احراز نکرده و 4 سال غیرقانونی روی کار بوده است، چشم همه را ترسانده تا جایی که معادلات زیادی برای انتخابات روز گذشته طرح شده و کار به حل ریاضیات و گرد کردن اعداد نیز کشیده شد.
از سوی دیگر سکوت در انتخاب نماینده مربیان و مواردی از این دست باعث شده تا اساسنامه پرابهام و پرسکوت فدراسیون که در سال 90 توسط کمیته فنی مصوب شده و کفاشیان از آن به عنوان نامادری فوتبال یاد میکند، مشکلات زیادی را در بسیاری از موارد به وجود بیاورد که مشکلات و ابهامات آن در روزهای سختی مانند برگزاری انتخابات نمود پیدا میکند.
اساسنامه در واقع باید فصل الخطاب هر فدراسیونی باشد اما در فوتبال این طور نیست و چه بسا مشکلاتی که این روزها در زیر مجموعهها و بخشهای مختلف فوتبال کشور به وجود میآید به خاطر همین سکوت اساسنامه در بسیاری از بندها و مادههایی است که سرنوشتساز و فصلالخطاب نیستند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است آنچه که بیش از حد به آن احساس نیاز می شود اصلاح اساسنامه برای رفع شبهات و برطرف کردن ابهاماتی است که ممکن است در مجامع عادی و انتخاباتی با آن مواجه شویم.