به گزارش مشرق، اين موضوع در زمره مسائلي است كه پرداختن به آن بايد از نقطهنظر منطقي، تحليلي و موقعيتي، مورد ملاحظه دقيق قرار گيرد.
هرچند انتخاب مهدي تاج را ميتوان ادامه روند مديريت علي كفاشيان دانست اما تركيب اعضاي هياترييسه و رويكرد مجمع، تاج را به مسير تازهاي خواهد برد كه ديگر خبري از سياستهاي شگفتانگيز دوران كفاشيان نباشد اما چرا انتخاب «تاج- كفاشيان»، مدل «پوتين- مدودف» نيست:
اول؛ مهدي تاج هيچگاه زير سايه فردي نبوده و هميشه «استقلال» خودش را به رخ كشيده. او هميشه سازمان ليگ را جدا از فدراسيون ميدانست. قطعا نخستين رويكرد او، جدا كردن مسير فدراسيون از تصميمات كفاشيان است تا هم وزارت را قانع كند و هم جامعه را نسبت به فدراسيونش خوشبين. از سوي ديگر نايبرييس اول پيشين براي نايب رييسي دوم انتخاب نشد و در حركتي سازماندهي شده براي تضعيف موقعيت تاج، راي سفيد به صندوق انداخته شد.
دوم؛ مهدي تاج اگرچه تا دو هفته قبل، هماهنگ با علي كفاشيان بود اما در همين دو هفته، بيشتر از سه بار با وزير ورزش- مخالف سرسخت در اين يكسال- جلسه داشت و بارها در مصاحبههايش از نقش وزارت در فوتبال گفت. تاج اگرچه به آراي كفاشيان نياز داشت اما با هوشمندي از «وابستگي كفاشيان به حضورش»، همزمان با دو گروه ديگر هم كنار آمد. اولي شهابالدين عزيزيخادم كه ماهها قبل كار تيمي را در دستور كار داشتند و تاج و البته آجورلو در مناظرههاي تلويزيوني به اين ماجرا اعتراف داشتند و رييس «امروز» فدراسيون در برنامه ٩٠، با زيركي و نام بردن از او، توافق پنهان را آشكار ساخت. از سوي ديگر تاج با وزارت هم كنار آمد تا در عين ناباوري، ٥٠ راي را در سبد آراي خود ببيند.
سوم؛ تركيب هياترييسه دستخوش تغييرات جدي شده و ديگر زير سايه خواستههاي كفاشيان قرار ندارد. شيعي، اصفهانيان، طالقاني، بهاروند، ممبيني و احتمالا قنبرزاده، از اعضاي اصلي تيمي هستند كه ماهها براي پيروزي با عزيزيخادم همراه بودند. آنها قطعا در نخستين گام به دنبال «اصلاحات اساسي» در ساختار فدراسيون هستند و تصميماتي، خلاف رويه گذشته و خواستههاي رييس سابق را در دستور كار قرار ميدهند.
چهارم؛ بين مديريت كفاشيان و مديريت مهدي تاج، تفاوتهاي پارادايمي بسياري وجود دارد و اين تفاوتها مانع آن ميشود كه حتي به صورت صوري هم بستر مدل پوتين-مدودف در فدراسيون فوتبال فراهم شود و حتي اگر به مصاحبه آجورلو استناد شود، خاستگاه سياسي كفاشيان با تاج تفاوت دولت قبلي و حاضر است.
پنجم؛ شرايط و موقعيت نمونههاي مورد اشاره در دو كشور كاملا متفاوت است و براي همين ميتوان اين نظريه را به راحتي رد كرد. پوتين در شرايطي به معرفي مدودف و حمايت تمامقد از وي پرداخت كه وضعيت اقتصادي و سياسي روسيه تا حد زيادي به ثبات و بهبود نسبي رسيده بود و دوران پوتين به عنوان عصر احياي روسيه قدرتمند معروف شد اما فدراسيون ايران در پايينترين سطح محبوبيت و از لحاظ پذيرش جامعه، دولت و حكومت، در نااميدانهترين وضعيت قرار دارد. فدراسيوني كه درآمد ندارد، با صداوسيما مشكل دارد و هيچ فردي راضي به ادامه فعاليت كفاشيان نبود.
به عنوان جمعبندي بايد گفت كه طرح اين مساله در انتخابات نبايد چندان مورد اعتناي رسانهاي قرار گيرد، چراكه بهخاطر دلايل عديدهاي كه بخشي از آن منتشر شد، اساسا زمينه تحقق چنين امكاني در فوتبال وجود ندارد و چهبسا عمر مديريتي كفاشيان در پست تازه، به اندازه چهار سال رياست تاج هم نباشد. اتفاقي كه بارها براي آيتاللهي، بهروان، شجاعي و محمدنبي در فدراسيون كفاشيان افتاد و رييس گذشته براي ادامه حيات مديريتياش مجبور به قرباني كردن نوابرييس و دبيركلش شد. از سوي ديگر به نظر ميرسد طرح اين مساله به عنوان تاكتيك رييس قبلي باشد تا هم بتواند همچنان فضاي رسانهاي را بهنفع خودش در آينده بهخاطر موضوع گزارش كميسيون اصل ٩٠ نگه دارد و هم هر فعاليت دوران مديريت تاج را به نام خودش مصادره كند. مسالهاي كه بايد در آينده مورد قضاوت دقيقتري قرار گيرد.
منبع: روزنامه اعتماد
هرچند انتخاب مهدي تاج را ميتوان ادامه روند مديريت علي كفاشيان دانست اما تركيب اعضاي هياترييسه و رويكرد مجمع، تاج را به مسير تازهاي خواهد برد كه ديگر خبري از سياستهاي شگفتانگيز دوران كفاشيان نباشد اما چرا انتخاب «تاج- كفاشيان»، مدل «پوتين- مدودف» نيست:
اول؛ مهدي تاج هيچگاه زير سايه فردي نبوده و هميشه «استقلال» خودش را به رخ كشيده. او هميشه سازمان ليگ را جدا از فدراسيون ميدانست. قطعا نخستين رويكرد او، جدا كردن مسير فدراسيون از تصميمات كفاشيان است تا هم وزارت را قانع كند و هم جامعه را نسبت به فدراسيونش خوشبين. از سوي ديگر نايبرييس اول پيشين براي نايب رييسي دوم انتخاب نشد و در حركتي سازماندهي شده براي تضعيف موقعيت تاج، راي سفيد به صندوق انداخته شد.
دوم؛ مهدي تاج اگرچه تا دو هفته قبل، هماهنگ با علي كفاشيان بود اما در همين دو هفته، بيشتر از سه بار با وزير ورزش- مخالف سرسخت در اين يكسال- جلسه داشت و بارها در مصاحبههايش از نقش وزارت در فوتبال گفت. تاج اگرچه به آراي كفاشيان نياز داشت اما با هوشمندي از «وابستگي كفاشيان به حضورش»، همزمان با دو گروه ديگر هم كنار آمد. اولي شهابالدين عزيزيخادم كه ماهها قبل كار تيمي را در دستور كار داشتند و تاج و البته آجورلو در مناظرههاي تلويزيوني به اين ماجرا اعتراف داشتند و رييس «امروز» فدراسيون در برنامه ٩٠، با زيركي و نام بردن از او، توافق پنهان را آشكار ساخت. از سوي ديگر تاج با وزارت هم كنار آمد تا در عين ناباوري، ٥٠ راي را در سبد آراي خود ببيند.
سوم؛ تركيب هياترييسه دستخوش تغييرات جدي شده و ديگر زير سايه خواستههاي كفاشيان قرار ندارد. شيعي، اصفهانيان، طالقاني، بهاروند، ممبيني و احتمالا قنبرزاده، از اعضاي اصلي تيمي هستند كه ماهها براي پيروزي با عزيزيخادم همراه بودند. آنها قطعا در نخستين گام به دنبال «اصلاحات اساسي» در ساختار فدراسيون هستند و تصميماتي، خلاف رويه گذشته و خواستههاي رييس سابق را در دستور كار قرار ميدهند.
چهارم؛ بين مديريت كفاشيان و مديريت مهدي تاج، تفاوتهاي پارادايمي بسياري وجود دارد و اين تفاوتها مانع آن ميشود كه حتي به صورت صوري هم بستر مدل پوتين-مدودف در فدراسيون فوتبال فراهم شود و حتي اگر به مصاحبه آجورلو استناد شود، خاستگاه سياسي كفاشيان با تاج تفاوت دولت قبلي و حاضر است.
پنجم؛ شرايط و موقعيت نمونههاي مورد اشاره در دو كشور كاملا متفاوت است و براي همين ميتوان اين نظريه را به راحتي رد كرد. پوتين در شرايطي به معرفي مدودف و حمايت تمامقد از وي پرداخت كه وضعيت اقتصادي و سياسي روسيه تا حد زيادي به ثبات و بهبود نسبي رسيده بود و دوران پوتين به عنوان عصر احياي روسيه قدرتمند معروف شد اما فدراسيون ايران در پايينترين سطح محبوبيت و از لحاظ پذيرش جامعه، دولت و حكومت، در نااميدانهترين وضعيت قرار دارد. فدراسيوني كه درآمد ندارد، با صداوسيما مشكل دارد و هيچ فردي راضي به ادامه فعاليت كفاشيان نبود.
به عنوان جمعبندي بايد گفت كه طرح اين مساله در انتخابات نبايد چندان مورد اعتناي رسانهاي قرار گيرد، چراكه بهخاطر دلايل عديدهاي كه بخشي از آن منتشر شد، اساسا زمينه تحقق چنين امكاني در فوتبال وجود ندارد و چهبسا عمر مديريتي كفاشيان در پست تازه، به اندازه چهار سال رياست تاج هم نباشد. اتفاقي كه بارها براي آيتاللهي، بهروان، شجاعي و محمدنبي در فدراسيون كفاشيان افتاد و رييس گذشته براي ادامه حيات مديريتياش مجبور به قرباني كردن نوابرييس و دبيركلش شد. از سوي ديگر به نظر ميرسد طرح اين مساله به عنوان تاكتيك رييس قبلي باشد تا هم بتواند همچنان فضاي رسانهاي را بهنفع خودش در آينده بهخاطر موضوع گزارش كميسيون اصل ٩٠ نگه دارد و هم هر فعاليت دوران مديريت تاج را به نام خودش مصادره كند. مسالهاي كه بايد در آينده مورد قضاوت دقيقتري قرار گيرد.
منبع: روزنامه اعتماد