بحثی که آقای هاشمی مطرح کرد که آرای آقای روحانی 3 درصد بود و من آن‌را 50 درصد کردم نشان داد که رقابت پنهانی بین آقای هاشمی و روحانی وجود دارد اما روحانی نتوانست در این رقابت موفق شود.

به گزارش مشرق، پرویز امینی از آن دسته تحلیلگران سیاسی است که با دانش جامعه‌شناسانه به بررسی مسائل سیاسی می‌پردازد و به همین دلیل به جای تحلیل‌های صرف سیاسی‌ به تبیین جامعه‌شناسانه تحولات سیاسی-اجتماعی می‌پردازد.

پرویز امینی، مدرس دانشگاه و تحلیلگر سیاسی و نویسنده کتاب‌های «جامعه شناسی 22 خرداد» و «مهار قدرت در مردم سالاری دینی» است. امینی از بنیانگذاران اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه‌های سراسر کشور بوده و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه علامه طباطبایی است.

برای بررسی نتیجه انتخابات مجلس دهم و مجلس خبرگان و تحلیل نتیجه دور دوم انتخابات به سراغ پرویز امینی رفتیم و او در این تحلیل در پنج بخش به بررسی مختصات انتخابات هفتم اسفند و دهم اردیبهشت پرداخت.

در بخش اول توصیفی اجمالی از انتخابات و نتایج آن اختصاص دارد، در بخش دوم به بررسی ساختار اجتماعی ایران و تغییرات اجتماعی و فرهنگی در ایران پرداختیم تا از این باب به بررسی ساخت سیاسی جامعه ایران در گام سوم ورود کنیم. 

بخش چهارم این تحلیل به بررسی مصداقی انتخابات و جامعه‌شناسانه سیاست‌ورزی اصولگرایان و اصلاح‌طلبان می‌پردازد و در نهایت تحلیل و نقد تحلیل‌های انتخابات آخرین بخشی است که در این گفت‌و‌گو به آن وارد شده‌ایم.

آنچه در ادامه می‌آید مشروح گفت‌وگو با پرویز امینی است:

اگر بخواهیم تحلیل سیاسی اجتماعی جامعی از نتیجه انتخابات داشته باشیم، ارزیابی شما از نتیجه هفتم اسفند چیست؟

امینی: برای یک تحلیل جامع لازم است در بخش اول توصیفی اجمالی از انتخابات و نتایج آن داشته باشیم. در بخش دوم به بررسی ساختار اجتماعی ایران بپردازیم و تشریح کنیم که چه تغییرات اجتماعی و فرهنگی در ایران در حال شکل گیری است و متناسب با آن چه نوع فکر و اندیشه سیاسی پذیرش اجتماعی بیشتری دارد.

در بخش سوم ما به بررسی ساخت سیاسی جامعه ایران خواهیم پرداخت چرا که جامعه ایران ساختی دارد که در سیاست خود را ظاهر می‌کند و بخش چهارم موضوع ما ذیل سیاست‌ورزی خواهد بود و ما از عمق به روبنا می‌رسیم. در بخش پنجم نیز ما به تحلیل و نقد تحلیل‌های انتخابات اخیر خواهیم پرداخت.

اگر بخواهیم تحلیل سیاسی اجتماعی جامعی از نتیجه انتخابات داشته باشیم، ارزیابی شما از نتیجه هفتم اسفند چیست؟

امینی: برای یک تحلیل جامع لازم است در بخش اول توصیفی اجمالی از انتخابات و نتایج ان داشته باشیم. در بخش دوم به بررسی ساختار اجتماعی ایران بپردازیم و تشریح کنیم که چه تغییرات اجتماعی و فرهنگی در ایران در حال شکل گیری است و متناسب با آن چه نوع فکر و اندیشه سیاسی پذیرش اجتماعی بیشتری دارد.

در بخش سوم ما به بررسی ساخت سیاسی جامعه ایران خواهیم پرداخت چرا که جامعه ایران ساختی دارد که در سیاست خود را ظاهر می‌کند و بخش چهارم موضوع ما ذیل سیاست‌ورزی خواهد بودو ما از عمق به روبنا می‌رسیم. در بخش پنجم نیز ما به تحلیل و نقد تحلیل‌های انتخابات اخیر خواهیم پرداخت.

 با توجه به این موضوع در وهله اول توصیف شما از انتخابات هفتم اسفند به عنوان یک اتفاق مهم سیاسی چیست؟

امینی: نتایج انتخابات به صورتی است که دادن یک نام کلی برای پیروزی بخشی از بازیگران و یا شکست برای سایر بازیگران دشوار است. این وضعیت با دوره‌هایی مثل مجلس ششم که پیروزی اصلاح‌طلبان و شکست راست‌گرایان گرایان نامگذاری شد و یا مجالس هفتم و هشتم و نهم که پیروزی اصول‌گرایان و شکست اصلاح‌طلبان نامگذاری شد، متفاوت است چرا که عموم بازیگران البته با شدت و ضعف متفاوت، دارای کامیابی‌ها و ناکامی‌هایی به صورت توأمان بوده‌اند.

اصول‌گرایان در تهران در برابر رقبای خود شکست سنگینی خورده‌اند اما  در کلان شهرهایی مثل قم و مشهد و کرج، صاحب پیروزی حداکثری و مطلق مثل تهران برای اصلاح‌طلبان شدند و در بخش‌هایی نیز مثل اصفهان، 50 درصد کرسی‌ها را از آن خود کردند. نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی به شکلی است که هیچ جریانی چهره غالب ندارد.

*هاشمی در تحقق مهم‌ترین هدفش در انتخابات خبرگان ناکام ماند

فهرست هاشمی در انتخابات خبرگان تهران وضع بهتری نسبت به رقیب خود دارد اما جامعه مدرسین در کلیت کشور شرایط بهتری از فهرست هاشمی در انتخابات خبرگان داشته است و سهمش در ترکیب نهایی مجلس قوی‌تر است. هاشمی در تحقق برخی اهداف خود در ارتباط با رقبا (روحانی) و مخالفین (یزدی و مصباح) موفق بوده است اما در تحقق یکی از اهداف مهمش یعنی راه پیدا نکردن برجسته‌ترین مخالفش به مجلس خبرگان یعنی جناب جنتی ناموفق بوده است.

* دوم شدن لاریجانی در قم طعم پیروزی را برای او تلخ کرد

لاریجانی از یک سو در میان منتخبین است و پیروز است اما از سویی دوم شدن در شهر قم به عنوان رئیس مجلس و لیدر یک جریان سیاسی، طعم این پیروزی را تلخ کرده است. بخش‌هایی از هم طیفان وی حتی در تهران و در ائتلاف با اصلاح‌طلبان وارد مجلس شده‌اند و برخی دیگر در سایر نقاط کشور نتوانستند رأی بیاورند. روحانی نیز با این که توانست رأی خوبی برای ورود به مجلس خبرگان بدست بیاورد، اما قرار داشتن در رتبه‌ای پایین‌تر از هاشمی و به ویژه امامی کاشانی، این پیروزی را تضعیف کرده است.      

*اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان میانگین متوسطی در شکست‌ها و پیروزی‌ها دارند              

سهم و شکست در پیروزی‌ها یکسان است یا متفاوت؟

امینی: سهم‌ها از شکست و پیروزی یکسان نیست و متفاوت است. هاشمی و جامعه مدرسین در معدل شکست و پیروزی‌هایشان، پیروزی‌هایشان غلبه دارد. اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان میانگین متوسطی در شکست‌ها و پیروزی‌ها دارند و کسی بر دیگری غلبه محسوسی ندارد. اگرچه «احساس» شکست و پیروزی در آنها به سبب نتایج انتخابات تهران، متفاوت است و اصلاح‌طلبان بیشتر احساس پیروزی دارند.

*انتخابات برای روحانی و جریانش دستاوردی نداشت

این انتخابات برای روحانی و جریانش دستاوردی نداشت. نه مجلسی همسو با دولت شکل گرفته است و نه رتبه سوم انتخابات خبرگان برای وی دستاوردی محسوب می‌شود. اما لاریجانی تنها بازیگری است که سهم ناکامی‌هایش از کامیابی‌هایش بیشتر است. البته مزیت لابی در طیف لاریجانی و نیز بدون اکثریت لازم بودن جریانات دیگر در انتخابات، شانس او برای ریاست آینده مجلس، نسبت به دیگران را، افزایش خواهد داد. اگرچه ممکن است محدودیت‌های بیشتری نسبت به مجلس نهم پیدا کند.

برخی معتقد هستند که مدل مجلس دهم نزدیک به مجلس پنجم است نظر شما در این باره چیست؟

امینی: خیر،‌ چون آنجا یک اقلیت قوی و یک اکثریت نسبی وجود داشت و اساسا مجلس پنجم یک مجلس راست شناخته می شد و در این باره بین موافقین و مخالفین مناقشه ای نبود. در حالی که در مجلس دهم اقلیت‌های قوی حضور دارند و وضعیت شکننده است.

فارغ از نتیجه انتخابات تصوری که از شکست و پیروزی در این انتخابات ایجاد شد متفاوت بود در این باره بیشتر توضیح دهید؟

امینی: بله، احساس پیروزی و شکست در این انتخابات متفاوت است. احساس پیروزی در اصلاح طلبان بیش از اصولگرایان است چرا که آنچه رخ داد بیش از چیزی است که آن‌ها انتظار داشتند و اصولگرایان با نتیجه انتخابات برخورد منفعلانه داشتند چرا که نتیجه کمتر از چیزی است که آن‌ها انتظار داشتند.

*روحانی نتوانست از زیر فشار منت و تحقیر هاشمی خارج شود

گفتید چون روحانی نتوانست در خبرگان نفر اول شود، در انتخابات بدون دستاورد شد، مگر روحانی برای انتخابات خبرگان ادعایی برای اول شدن در تهران داشت؟

امینی: به هر حال هدف‌گذاری او مبتنی بر این بود؛ چرا که وقتی لیست‌ها در خبرگان از یکدیگر جدا شد (فهرستی با سر لیستی هاشمی و فهرستی دیگر به سر لیست روحانی) دعوا بر سر سرلیستی بود و بحثی که آقای هاشمی مطرح کرد که آرای آقای روحانی 3 درصد بود و من آن‌را 50 درصد کردم نشان داد که رقابت پنهانی بین آقای هاشمی و روحانی وجود دارد اما روحانی نتوانست در این رقابت موفق شود. بنابراین اگر روحانی می‌توانست در انتخابات خبرگان نفر اول شود می‌توانست از زیر فشار منت و تحقیر هاشمی تا حدودی خارج شود.

در ابتدای صحبت خود به مسئله تغییر بنیادی جامعه ایران اشاره داشتید، ابعاد این موضوع را چطور ارزیابی می‌کنید؟

امینی: جامعه ما در مناسبات اجتماعی‌اش، در روابط اجتماعی‌اش، در ارزش‌ها یش، دارد «تغییر مبنا» پیدا می‌کند. مسئله آینده جامعه ایران، مسئله «آسیب‌های اجتماعی» به معنای خاص کلمه است نه به معنای متعارف آنچه که در متون جامعه‌شناسی گفته می‌شود مثل اعتیاد و مثل بیکاری و حاشیه‌نشینی و بزهکاری و... . اینها نه، من منظورم اینها نیست. یعنی می‌خواهم بگویم این تغییر اجتماعی که در ایران دارد شکل می‌گیرد، دارد یک بنیاد جدید برای جامعه ما می‌سازد. بنیاد دارد عوض می‌شود که این بنیاد محیط اجتماعی شما را تغییر می‌دهد.

آن چیزی که دارد ما را به سمت تغییر مبنا در جامعه ایران می‌برد، «پروژه-فرایند»  «مدرنیزاسیون» است. جامعه ما با شتاب در مسیر مدرنیزاسیون است. جامعه ما با شتاب دارد این پروسه یا این پروژه را طی می‌کند. یعنی ابعاد زندگی جمعی ما در دائما در چسبندگی بیشتر این «پروسه-پروژه» است. از نظام آموزشی تا نظام رسانه‌ای تا الگوی تغذیه و... . در واقع حرف من این است که وقتی ما داریم ساخت زندگی اجتماعی‌مان را مدرن می‌کنیم، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، انتخاب‌گرانه یا اضطراراً، این از نظر معرفتی و از نظر ارزشی نیز، لااقتضاء نیست و یک نوع معرفت به خصوص و یک نوع مناسبات ارزشی به خصوص در جامعه شما رسوخ می‌دهد و مستقر می کند.

مثلا در آموزش و پرورش در دوره دبستان و دبیرستان آنچه که مورد تاکید قرار می‌گیرد درس ریاضی است و در دوره ابتدایی کتابی به نام علوم دارید و عموما مراد از علم علم تجربی است و در مقطع دبستان علم را تعریف می‌کنید که معنای آن یا ریاضی است یا امور تجربی. بنابراین ادبیات، تاریخ و قرآن غیر علم محسوب می‌شود.

یعنی صرفا آموزش مبتنی بر تجربه گرایی صورت می‌گیرد؟

امینی: بله یعنی ساختمان ذهنی دانش آموز شما در طول 12 سال تجربه گرا، تجربه محور و راسیونالیستی بار می‌آید. فردی که با این ساختار ذهنی رشد می‌کند در ترجیحات و استدلال‌ها متفاوت خواهد بود بنابراین وقتی شما در قرآن دارید اگر کسی قرضی بدهد در واقع به خدا قرض داده و حتما چند برابر آن را خواهد گرفت نه با استدلال تجربی و نه استدلال ریاضی نمی‌تواند این مسئله را بپذیرد.بنابراین به وعده جایزه احتمالی بانک ها در قبال پس انداز قرض الحسنه بیش از وعده قطعی خدا باور پیدا میکند.

*تشریح زیست‌جهان مبتنی بر مدرنیته

 یعنی یک عقلانیت تجربی و راسیونالیستی به تصمیم‌گیری های او جهت می‌دهد؟

امینی: بله پس باید ببینیم نهادها مدرن با ما چه کار می‌کنند، عقلانیت ما در این چارچوب تعریف می‌شود البته مدرنیته در این جا به معنای نو و کهنه نیست بلکه یک نوع «زیست جهان» است که در فضای اجتماعی ما تولید و تعمیق می‌شود.

در واقع زیست جهان مجموعه باورها و آگاهی‌های بین‌الاذهانی است که تفسیر مشترک ما را از جهان اجتماعی می‌سازد. زیست جهان عقلانیت جمعی ما را صورت‌بندی و کنش‌ها و واکنش‌های ما را معنادار می‌کند. در واقع ما همواره درون یک زیست جهانی هستیم که به درک ما از عقلانی وغیرعقلانی بودن یا درست و نادرست بودن و خوب و بد بودن موضوعات، مسائل و اموری که با آن مواجه می‌شویم کمک می‌کند. زیست جهان ثابت نیست و در چارچوب زمان و مکان و شرایط متفاوت تغییر می‌کند. یک کم ساده تر بخواهم بگویم، مجموعه باورها و کنش ها و روابطی که  تامل ناشده در ما ظهور و بروز می کند. مثلا احترامی که برای پدر و مادر قایلیم به محض این که با آنها روبرو می شویم در ما مثلا با بلند شدن مقابل آنها ظهور می‌کند و برای انجام آن تامل و درنگ نمی کنیم. این جزء زیست جهان ماست. این بخش از زیست جهان ما اکنون تا حدودی  تغییر کرده است که مثلا در رشد خانه سالمندان این تغییر را می بینیم.

درباره عناصر مدرنیته که این زیست جهان مبتنی بر آن‌ها شکل می‌گیرد توضیح دهید؟

امینی: به نظرم برخی ویژگی‌های مدرنیته در جامعه ایران خصوصاً در شهرهای بزرگ مثل تهران که شتاب مدرنیزاسیون در آن بالاست، اجتماعی شده است. یعنی مدرنیته دیگر فقط یک تفکر در درون کتاب‌ها نیست، بلکه درون روابط اجتماعی و پدیده‌های اجتماعی ما هست. مهمترین‌اش «اندیویژوالیزم» است که ترجمه خیلی مبتذلش «فردگرایی» است. فردگرایی اصلاً مفهوم اندیویژوالیزم را نمی‌رساند. روح مدرنیته، اندیویژوالیزم است، یعنی شما مدرنیته را منفک از این نمی‌توانید در نظر بگیرید و بقیه چیزهایی که در مدرنیته شکل می‌گیرد، یک جوری به این متکی است. آنوقت اندیویژوالیزم چه می‌گوید؟ حرف اندیویژوالیزم چیست؟ حرف اندیویژوالیزم این است که هیچ امری «فراتر» از «من»، «بیرون» از «من» و «مقدم»  بر «من»، وجود ندارد و «من» هستم آن مبنایی که می‌گویم چه چیزی هست و چه چیزی درست است. فرد موقعیت انتولوژیک دارد.این مسئله روح مدرنیته و هسته مرکزی مدرنیته محسوب می‌شود. یعنی آنچه که واقعا هست فرد انسان است و مابقی در اعتبار با او است. یعنی اگر دولت یا جامعه وجود دارد این ها یک مسئله اعتباری است.

 یعنی همان محوریت اومانیسم در این تفکر ؟

امینی: اومانیسم شامل جمع گرایی هم می‌شود. اما اینجا فرد انسان ملاک است.

یعنی نوعی از خودمرجعی؟

امینی: بله البته به خود مرجعی منجر می‌شود، آن‌ها می‌گویند مرجعیت هیچ چیزی مقدم بر من ، فراتر از من و بیرون از من پذیرفته نیست. این مسئله بنیاد فرد و جامعه را تغییر می‌دهد. یعنی این حرف از اومانیسم دقیق‌تر است.

وقتی که من مبنا شوم آثار اجتماعی خواهد داشت. یکی از آثار در جایی است که تعهد به دیگری مطرح است و این مسئله  که من باید از علایق و خواسته‌های خود کوتاه بیایم.  که در این صورت دچار چالش می‌شوم. یعنی من در روابط اجتماعی خود دچار آسیب خواهم شد.

این اندیویژوالیزم حالا در صورت‌بندی‌های نهادی زندگی ما چه کرده است؟ چگونه وجود دارد؟ وقتی به آمارها و پدیده‌های اجتماعی نگاه می‌کنیم، اندیویژوالیزم را می‌بینیم. در جامعه ما نسبت به گذشته تعهد نسبت به دیگری، احساس مسئولیت نسبت به دیگری، تضعیف می‌شود. نهادهایی که جمعی هستند، تضعیف می‌شوند؛ مثل خانواده. هیچ وقت در کشور اروپای غربی یا آمریکا، مسئله خانواده به عنوان «مسئله» مطرح نیست اما مسئله «حقوق زن» مطرح است، چون آن با اندیویژوالیزم تعارضی ندارد. ولی خانواده همان «جمع» است. یا شما می‌بینید که «جمع‌گرایی» با «پوپولیسم» تعریف می‌شود، برای اینکه فردگرایی اساس است. اندیویژوالیزم اساس است. بیایید در جامعه خودمان آمار طلاق را ببینید؛ آمار ازدواج را ببینید؛ رشدش را در 15 سال اخیر را ببینید. در تهران  یک به 6/2 رسیده یعنی هر6/2  ازدواج، یک طلاق. بالای 35 الی 40 درصد. این آمار نشان می‌دهد دیگر مسئله اینکه «اینها مهارت‌های زندگی را بلد نیستند و...» نیست. یک مبنایی دارد در جامعه تغییر می‌کند.

یا روند شکل‌گیری ازدواج در حال کاهش است. برای چه؟ برای اینکه در ازدواج تعهد به دیگری وجود دارد و اندیویژوالیزم با تعهد به دیگری مخالف است. می‌گوید چرا من باید خودم را فدا و قربانی خواسته‌های طرف مقابلم بکنم؟ چون در ازدواج شما باید خواسته‌ها و آرزوهایت را تعدیل کنی. اصولا چرا فرزندآوری دچار مشکل است؟ برای اینکه بنیاد جامعه دارد عوض می‌شود. هرچه فرزند بیشتری من داشته باشم، امکان توجه به خودم و معطوف به خودم شدن، دچار مشکل می‌شود. آنوقت توجه به خود را باید صرف دیگران بکنم. رشد مهدهای کودک و خانه سالمندان همینطور چیزهای دیگر را شما نگاه کنید. هر جا که تعهد به دیگری در آن هست، در حال تضعیف شدن است.

ما شاهد جشن طلاق هستیم که در آن با جسم سختی مثل چکش حلقه های ازدواج(مانع اندیویژوالیسم) شکسته می شود. بنابراین اندیویژوالیزم آنجایی که زندگی اجتماعی و تعهد به دیگری است نقش دارد وقتی که تمام زندگی ما مبتنی بر نهاد مدرن است این مسئله به عنوان روح مدرنیته در ما شکل می‌گیرد.

می‌توانیم بگوییم شاهد نوعی اپیدمی شدن این مسئله هستیم؟

امینی: بله و اینطور هم نیست که چندان آگاهانه باشد. تقریبا همه داریم تغییر می کنیم و چیز متفاوتی می شویم ولی عمده ناخوداگاه است.

 این مسئله یعنی تغییر و حرکت به سمت فضای مدرنیزاسیون صرفا در لایه‌هایی مثل شهر تهران بروز و ظهور دارد نه کل کشور؛ درست است؟

امینی: کلانشهرها و هر جا که فرآیندهای مدرنیزاسیون قوی‌تر انجام شده مصداق این مسئله است. ما در انتخابات تهران به یک قرائتی با احتساب ارا باطله حدود 800 هزار نفر و بدون احتساب رای باطله بیش از 500 هزار رای داریم که نه به نفر اول لیست اصلاح‌طلبان و نه به نفر اول لیست اصولگرایان حتی در سی اولویت رای نداده است؛ این عدد بالایی است، این تعداد به دو سرلیست رای نداده‌اند و خود مرجعی در اینجا معنی و مفهوم دارد. همچنین افرادی که تحت عنوان مستقل ها در این انتخابات و خارج از دو گروه اصول گرا و اصلاح طلب رای آورده اند که حدود یک چهارم کرسی ها تخمین زده می شوند، نشانه دیگری از خود مرجع تر شدن جامعه نسبت به گذشته است.

 در حال حاضر آقای عارف یک میلیون و 600 رای آورد و ما می‌بینیم که دو لیست به توازن همان 30 نفر پشت یکدیگر رای آورده‌اند.

امینی: آقای عارف از سه میلیون و 440 رای یک میلیون و 600 رای آورده است یعنی بیشتر از شرکت کنندگان به آقای عارف رای نداده‌اند.

به همان نسبت آرا خرد شده است.

امینی: سقف آرای اصولگرایان یک میلیون و 150 هزار و اصلاح طلبان سقف رای‌شان یک میلیون و 600 هزار است، اما این بین حدود 800 هزار نفر به هیچ یک از نفرات اول رای نداده‌اند و  در واقع مستقل از گروه‌های سیاسی کار کرده‌اند. بنابراین ببینید که چگونه مسئله اندیویژوالیزم وارد سامانه اجتماعی ما می‌شود. این عدد 800 هزار از متوسط رای اصول گرایان بیشتر است.

سایر مولفه های زیست جهان مدرن که در جامعه ما اجتماعی شده است چیست؟

امینی: من هنوز یکی از عناصر مدرن در ساحت اجتماعی را گفته‌ام که همان روح مدرنیته است و باید جلوتر برویم؛ حالا در این جا می‌توان تامل کرد که چرا فاشیسم و کمونیسم به عنوان فرزندان مدرنیسم فروپاشید اما حدود 400 سال است که لیبرالیسم باقی مانده است، نکته در اینجاست که آن‌ها با روح مدرنیته یعنی اندیویژوالیسم سازگاری نداشتند.

دومین عنصری که در زیست جهان به نفع جهان مدرن تغییر کرده است مسئله نگاه "این جهانی" است، فراموش شدن و یا کمرنگ شدن مرگ و  جهان بعد از مرگ. در این نگاه جهان صرفا به جهانی که در آن زندگی می‌کنیم محدود می‌شود و جهان پس از مرگ محل دغدغه و سوال نیست. به تلویزیون که بازتاب شرایط  اجتماعی کشور است نگاه کنید اصلا امکان بحث درباره مرگ و جهان پس از مرگ در آن ضعیف است افراد در چنین جامعه‌ای جوری رفتار می‌کنند که انگار مرگی در کار نیست.

یکی از کارکردهای مراسم ختم یادآوری یاد مرگ است اما الان این مسئله به یک مراسم محدود شده است و فقط یک مراسم ختم برای فرد گرفته و دیگر تمام می‌شود.  جامعه اقبال چندانی برای یاد مرگ ندارد.

از دیگر عناصر مدرنیته که در جامعه ما در حال پیشرفت است، "عقل ابزاری" است. این کتاب‌های کوچک و جیبی که می‌بینید یا برخی مجلات پرمخاطب هستند که می‌گویند بیا راه‌های موفقیت را به تو نشان دهیم که چگونه ثروتمند شوی؟ چگونه میلیاردر شوید! شاخص‌هایشان هم امثال این آقای مثلا بیل گیتس رئیس شرکت مایکروسافت هست. اینها رشد عقل ابزاری است. یعنی چی؟ یعنی دیگر این سوال که «آیا اصل اینکه من این هدف را برای زندگی‌ام انتخاب کنم که ثروتمند بشوم، هدف خوبی است یا خیر؟»، مطرح نیست و تنها از تناسب بین وسیله و هدف سوال می‌کند. عقل ابزاری فقط سوال می کند که چگونه ثروتمند شوم؟ چگونه پولدار شوم؟ چگونه دارای شهرت شوم؟

 

یعنی سود، محدوده این عقلانیت را تعیین می‌کند؟

امینی: سود عنصر دیگر است اما اینجا بحث اهمیت عقل ابزاری مطرح است، مثلا هدف شما پولدار شدن و یا رئیس جمهور شدن است عقل وبری می‌گویند من درباره این اهداف که خوب یا بد هستند حرفی نمی‌زنم من به تو می‌گویم اگر می‌خواهی به این اهداف خود برسی ابزار مناسب آن کدام است به همین دلیل اسم این نوع عقلانیت « عقلانیت ابزاری» است.

چهارمین تغییر مسئله «سودانگاری» است، یعنی جامعه ما نفع گرا می‌شود، ارتباط جامعه ما با نهادی به عنوان بانک است و بانک مهمترین نهاد اقتصادی در فضای مدرن است، وقتی شما با بانک مواجه شوید بانک می‌گوید اگر شما پول دارید آن‌را به بانک بسپارید و «سود» آن را بگیرید و اگر پول لازم دارید از بانک پول بخواه و «سود» آن را بپرداز. در واقع من در تعاملات اقتصادی یاد می‌گیرم که چیزی رایگان به کسی ندهم و انتظار گرفتن چیز رایگانی هم نداشته باشم. در زیست جهان خودمان که چیزی به عنوان نهاد قرض الحسنه داریم که در آن بدون هیچ چشمداشتی پولی به دیگران می‌دهید اصلا امکان شکل گیری ندارد.

در شرایطی که منفعت گرایی جدی است، ایثار و فداکاری احمقانه است. اگر بگویید کار کسی را پیگیری کردید می‌گویند مگر بیکار هستید؟ یعنی فداکاری و ایثار بی‌معنا می‌شود. برای جامعه معنا ندارد بدون هیچ منفعتی، پول خود را به دست دیگری دهند. خداوند می‌فرماید اگر به کسی قرض دهید، قرض به من است و من تضمین می‌کنم چندین برابر را به شما بازگردانم. جامعه این حرف را نمی‌پذیرد، چون نگاهش «این جهانی» است و «سودگرا». فرد ترجیح می‌دهد این پول را به حسابی در بانک بگذارد و روزانه سود بگیرد. حرف بانک را به حرف خدا ترجیح می‌دهد.

این تغییراتی که ما در زیست جهان مدرنیته شاهد آن هستیم تبعاتی هم در تعامل ما با عرصه بین‌الملل دارد، مثلا مسئله‌ای مثل جنگیدن در جغرافیای مقاومت در این نگاه از معنا تهی است.

امینی: بله، دقیقا مثلا وقتی ایثار معنای خود را از دست بدهد دیگر شما برای چه باید از فلسطین دفاع کنید و چرا باید در سوریه بجنگید؟  «نه غزه نه لبنان» از همچنین پایگاه ارزشی و معرفتی بر می خیزد.

مثلا تشکری که از سوی برخی افراد شناخته شده جامعه از سردار قاسم سلیمانی صورت گرفت قابل تامل بود آن‌ها تشکر کردند و گفتند چون تو هستی ماجرای حمله تروریستی پاریس برای ما رخ نمی‌دهد بنابراین از یک موضع اندیویژوالیستی با این پدیده برخورد می‌کنند یعنی طبق این نگاه اگر کاری کردی که امنیت من حفظ شد خیلی خوب اما اگر کاری کردید که ارزش‌های دینی حفظ شد اصلا اهمیتی ندارد. بنابراین زیست جهان ما دارد تغییر می‌کند.

* کل این تغییرات در زیست جهان تبدیل به سیاست و رای در انتخابات نمی‌شود

ما در این تغییرات گسترده زیست جهانی وارد انتخابات شدیم، طبق این منطق نتیجه انتخابات را چطور تحلیل می کنید؟ ما شاهد بودیم لیست اصلاح طلبان به طور کامل در تهران رای می‌آورد.

امینی: در این‌باره البته باید با احتیاط حرف زد. برای این که کل این تغییرات در زیست جهان تبدیل به سیاست و رای در انتخابات نمی شود اما حتما بر الگوی رای دهی موثر است. وجود یک جریان در انتخابات که کم و بیش همین زیست جهان مدرن را نمایندگی می کند(اصلاح طلبان)، در مشارکت انتخابات در تهران افزایش ایجاد می‌کند و درست در جایی این افزایش شکل می گیرد که بار بیشتری از این تغییر زیست جهان را بر دوش دارد (شمال شهر و طبقات متوسط شهری). به لحاظ کیفی نیز آراء بیشتر متوجه همین جریانی می شود که این زیست جهان را نمایندگی می کند. مثلا آنها حسینیه ارشاد را به عنوان یک نماد خاص برای رای دهی انتخاب می‌کنند و هنرمندان،‌بازیگران، روشنفکران و گروههایی که بیشتر بازتاب دهنده زیست جهان مدرنند آنجا تجمع می‌کنند و این فضا را از طریق رسانه های غیر رسمی دائما به محیط اجتماعی پمپاژ می کنند.

در این زیست جهان مدرن سازوکار نظام سیاسی چطور تغییر می‌کند؟

امینی: در مباحث پیش رو این نکته را هم بحث می‌کنیم(رابطه امر سیاسی و امر اجتماعی). اما جامعه آینده ایران جامعه‌ای خواهد بود که با آسیب‌های اجتماعی جدید مواجه می‌شود. ما در آینده چند  آسیب اجتماعی جدید و بنیادین خواهیم داشت؛ یکی موضوع تحت عنوان «مسئله جنسی» است، برای اینکه این اندیویژوالیزم  مسیر شکل گیری خانواده را کند می‌کند و به تاخیر می‌اندازد و تمایل به زندگی مجردی را نیز افزایش می‌دهد بنابراین ما شاهد شکل گیری ازدواج‌های سفید هستیم؛ هنجاری که جمهوری اسلامی برای تامین نیازهای جنسی دارد، ازدواج است اما در ازدواج تعهد به دیگری وجود دارد اما چون در این زیست جهان من یک اندیویژوال هستم نمی‌خواهم تعهد را بپذیرم بنابراین به جای ازدواج مسیرهای دیگری برای نیازهای جنسی باز می‌شود که مبتنی بر الگوهای آزاد روابط جنسی است و وای به روز جامعه‌ای که راه هنجار تامین نیاز جنسی آن دچار اختلال شود . لذا بنیاد فضای اجتماعی شما آسیب می‌بیند.

مسئله خیانت در این فضا شکل می‌گیرد، در چند سال اخیر چرا تعداد فیلم هایی که در سینما به مسئله خیانت می‌پردازد، رشد داشته است؟ چرا که این مسئله حدی در واقعیت وجود دارد. مثلا فیلم برف روی کاج‌ها مضمونش این بود که شوهری به همسر خود خیانت کرد و  این فیلم توصیه می کند که خانم شما هم به شوهرت خیانت کن. بعد این فیلم بهترین انتخاب از نگاه تماشاچیان در دوره ای که در جشنواره فجر حاضر بود، شد. یعنی انگار واقعیتی نیز وجود دارد.  

دومین مسئله، موضوع جنسیتی است یعنی زنان و دخترانی که سال‌های طولانی در چارچوب این عقلانیت مدرن تحصیل کرده‌اند دارای عقلانیتی هستند که این با عقلانیت زیست جهان دینی سازگار نیست و حجمی از مطالبات پیدا کرده‌اند که با چارچوب‌های آن سازگاری ندارد و بعد این خواسته‌ها را به صحنه اجتماعی می‌آورند. بعد باید پرسید که چرا 18 زن به مجلس دهم رفتند و همه آن‌ها از اصلاح طلبان هستند.

چون نمایندگی این طیف از زنان جامعه را برعهده دارند. 

امینی: بله

*جامعه ایران به اعتراض بیش از رضایت واکنش مثبت نشان می‌دهد

درباره ساخت سیاسی جامعه ایران اخیرا شما بحثی در چند جا تحت عنوان جامعه شناسی اعتراض مطرح کردید، توضیح آن چیست و چه نسبتی با انتخابات اخیر داشت؟

امینی: بله. دومین مسئله در فهم جامعه ایران که مهم است توجه به استراکچر یا ساخت آن است. در این جامعه به «اعتراض» بیش از «رضایت» واکنش مثبت نشان می‌دهد. قطع نظر از اینکه محتوای اعتراض و یا محتوای این رضایت چه چیزی باشد. فهم این مسئله درباره جامعه ایران بسیار مهم است و در فهم شما از عمل سیاسی نیز تاثیرگذار است.

یعنی وقتی امر دایر شد بین «حفظ وضع موجود» و «تغییر وضع موجود» یا دست‌کم «اعتراض به وضع موجود»، جامعه شما به اعتراض واکنش مثبت‌تری نشان می‌دهد. مثلا اینکه سوال می‌شود چرا بخشی از مردم ما توأمان به دو قطب مخالف یعنی احمدی‌نژاد و خاتمی رأی داده‌اند، نشان می‌دهد که احساس یک امر پارادوکسیکال در این باره وجود دارد. به نظرم این مسئله، پارادوکسیکال نیست، زیرا در موقعیت‌های مختلف این رأی‌ها داده شده است. فهم این مسئله، کلید مهمی در درک جامعه ایران به ما می‌دهد. هاشمی چرا پس از 20 سال مورد بازسازی قرار می‌گیرد و در سال 90 تا 92 دست به بازسازی اجتماعی می‌زند؟

*هاشمی سابقاً نماینده وضع موجود بود چون در بیخ حاکمیت قرار داشت

چون در دوران پسااحمدی‌نژاد می‌خواهد نماد تغییر شود.

امینی: هاشمی سابقاً نماینده وضع موجود بود چون در بیخ حاکمیت قرار داشت اما پس از 88 و دوران احمدی‌نژاد شرایطی پیش آمده که نماینده اعتراض به وضع موجود محسوب شود. در سال 92 هاشمی به عنوان مهمترین معترض وضع موجود «برندسازی سیاسی» می‌شود و سایر ویژگی‌های هاشمی که منفی بوده است تعلیق می‌شود و فعلا جامعه با آن کاری ندارد.

*تفاوت اثرگذاری نمایند‌گان «وضع موجود» و «اعتراض به وضع موجود» در انتخابات

کدام ارزش‌های سیاسی در جامعه ایران موقعیت مهمتری دارد؟ ارزش‌ها و نهادهایی که اعتراض را در جامعه ایران نمایندگی ‌کنند. شعار رفاه دولت هاشمی در اعتراض به زندگی کوپنی دوره جنگ، راه خود را به جامعه باز کرد اما همین شعار در پایان دوره هاشمی به بخشی از وضع موجود تبدیل شد و شعار آزادی در دوم خرداد در اعتراض به وضع موجود ترجیح پیدا کرد و نماد ادامه دوره هاشمی (ناطق نوری) طرد شد. در سال 84، شعار آزادی خود به وضع موجود تبدیل شده بود و شعار عدالت، مهم‌ترین نماد اعتراض به وضع موجود بود. در سال 92 شعار عدالت خود به وضع موجود تبدیل شد و شعار توسعه از طریق تغییر در روابط خارجی مظهر و نماد اعتراض به وضع موجود شد و در فضای اجتماعی راه خود را باز کرد. اتفاقا خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی نامزدهایی بودند که روی کاغذ کمتر از رقبا شانس داشتند اما اهمیت پایگاه اجتماعی اعتراض در ایران آنها را بر رقبا برتری داد. بنابراین این ساختار جامعه ماست. بنابراین جامعه در نسبت وضع موجود و اعتراض به وضع موجود، تغییر وضع فعلی را انتخاب خواهد کرد.

 سال 88 چطور؟

امینی: در انتخابات سال 88  احمدی‌نژاد مواجه با موسوی بود، در آنجا احمدی نژاد با اینکه بیشتر از موسوی نماینده وضع موجود بود اما رای می‌آورد چرا که رقابت خودش با موسوی را به رقابت احمدی‌نژاد - هاشمی تبدیل می‌کند.  بنابراین او شرایط را تغییر می‌دهد البته جامعه باید بپذیرد که شما نماینده اعتراض به وضع موجود هستید.

درباره سیاست ورزی در این شرایط توضیح دهید؟

امینی: ما با این وضعیت به انتخابات مجلس هفتم اسفندماه رسیدیم؛ در این مقطع شورای ائتلاف اصولگرایان نماینده وضع موجود است و همواره دوگانه اصلاح طلب اصولگرا خصوصا زمانی که اصولگرایان در معرض قدرت باشند به نفع اصلاح طلبان است. بنابراین من وقتی وارد انتخابات مجلس می‌شوم نباید با این عنوان شورای ائتلاف اصولگرایان  حضور پیدا کنم.

اگر این را بپذیریم پس چرا در انتخابات مجلس هفتم، هشتم و نهم اصولگرایان دوره‌های متوالی توانستند رای بیاورند؟

امینی: برای انتخابات مجلس هفتم اصولگرایان به عنوان آبادگران وارد انتخابات شدند یعنی در انتخابات با شعار اعتراض به وضع موجود روی کار آمدند، آبادگران از لحاظ اجتماعی معنای «عملیاتی بودن» دارد. چون دوره اصلاحات عمدتا فضای کلامی حاکم است و سرمایه روشنفکران نیز سرمایه کلامی است لذا جامعه احساس کرد دولت اصلاحات به جای اینکه کشور را از لحاظ اجرایی اداره کند مشغول حرافی است بنابراین آبادگران یک شعار عملیاتی  و در اعتراض به حرافی دوره اصلاحات است.

اما در انتخابات مجلس دهم شاکله شورای ائتلاف اصولگرایان در تهران ، همان نمایندگان سه دوره مجلس هفتم ، هشتم و نهم  هستند. یعنی کاملا نماینده وضع موجود هستند.

البته اصولگرایان شعار خود را نیز اقتصادی انتخاب کردند.

امینی: اشکال دیگر اصولگرایان همین شعاری بود که انتخاب کردند، آن‌ها در حالی شعار اقتصادی و معیشت دادند که جامعه معتقد بود اگر اینها می‌خواستند برای معیشت کاری کنند سه دوره‌ای که در مجلس بودند، انجام می‌دادند یعنی آن‌ها دقیقا خود را با این شعار اقتصادی در معرض چالش قرار دادند.

 احمدی‌نژاد چرا در حال حاضر موضوعیت اجتماعی پیدا کرده است؟

امینی: احمدی‌نژاد به عنوان اصولگرایی با مردم صحبت نمی‌کند او از موضع گفتمان عدالت با مردم صحبت می‌کند. سال 84 با اینکه پایگاه اعتراض هست اما اگر احمدی‌‌نژاد نباشد آن پایگاه شکل نمی‌گیرد لذا این‌ها به هم وابستگی دارد، در 100 سال اخیر چه اتفاقاتی در ایران افتاده است؟

* در ساختار هویتی‌ شیعه اعتراض امر نهادینه شده است

از نهضت مشروطه تا ملی شدن صنعت نفت و انقلاب.

امینی: بله. جامعه ایران بافت هویتی تاریخی اجتماعی در زمینه اعتراض دارد و شیعی است. شیعه هم اعتراض را نمایندگی می‌کند، ما دو نماد داریم یکی امام حسین علیه‌السلام و یکی امام زمان (عج). امام حسین (ع) نماینده اعتراض به وضعی است که در آن قرار دارد و امام زمان (عج) نماینده اعتراض به کل تاریخ است و وقتی فردی به نام شیعه تربیت می‌شود در ساختار هویتی‌اش،‌ اعتراض امر نهادینه شده است .لایه شیعی، لایه‌ ایرانی نیز در شکل‌گیری پایگاه اعتراض مؤثر است. لایه ایرانی‌اش این است که به لحاظ تاریخی تا قبل از انقلاب، جامعه ما همواره در برابر ساخت سیاسی بوده است. در قضیه نهضت ملی شدن صنعت نفت، نهضت میرزا کوچک‌خان جنگلی و خود انقلاب که جنبش اعتراض بزرگی هست، این اعتراض وجود دارد. معنای این مسئله این است که یعنی هیچ وقت نسبت همگرایی بین جامعه و حکومت برقرار نبوده است. به طوری که لایه‌های تاریخی به تدریج تبدیل به یک هویت در جامعه شما شده است که به اعتراض بیش از رضایت نظر مثبت دارد.

 شما از هویت شیعه سخن می‌گویید اما ما الان در فضای اعتراض برآمده از تفکر مدرنیته بحث می‌کنیم. این دچار تناقض نیست؟

امینی: اولا مسئله فیزیکی نیست، کاملا این یا کاملا آن که نیست. ثانیا مسئله، محتوای شیعی اعتراض نیست. بلکه خود اصل اعتراض است. اینجا اعتراض به ما هو اعتراض موضوعیت دارد. چناچه دکتر شریعتی به عنوان مقبول ترین روشنفکر در جامعه ما همزمان معترض ترین فرد در فضای روشنفکری ما هم هست. به خود روشنفکری هم معترض است. حالا محتوای اعتراض را چه چیزی می‌سازد؟ خود این زیست جهان مدرن شده بخشی از این پایگاه اعتراض  نسبت به «دگر» خود را بوجود می آورد.

 شما پیش‌بینی چنین نتیجه‌ای را در انتخابات می‌کردید؟

امینی: خیر، البته همین تحلیل اجتماعی را داشتم و  اشکالات جریان اصول گرا  را می‌دانستم اما اینکه این فضای اجتماعی چقدر تبدیل به سیاست و رای بشود، چندان قابل محاسبه نیست یا حداقل برای من قابل محاسبه نبود.

به لحاظ سیاست‌ورزی برای اصول گرایان در این شرایط باید چه کاری صورت می‌گرفت؟

امینی: باید با فضای گفتمانی می‌آمدند. با فضایی که به لحاظ ساخت اجتماعی ایران گفتم، دوگانه اصول گرا- اصلاح طلب بی وجه بود که پیش از انتخابات همین مطلب را گفته بودم. جریان اصول گرا  برای انتخاب شعار و معرفی خود باید با موضوعاتی می آمد که ناظر به مسایل این دولت بود تا بتواند خود را از زیر بار تبدیل شدن به وضع موجود تا حدودی رها کند. مثلا مسئله رکود، مسئله دولت یازدهم است و اجتماعی هم هست. یا آلودگی هوا علی رغم ادعای دولت در حل آن همچنان مسئله تهرانی هاست اما درشعار اصول گرایان وجهی ندارد. بنابراین رونق اقتصادی و هوای پاک شعار بهتری برای تهران بود.

*انتخاب شعار امنیت و معیشت از سوی اصولگرایان اشتباه بود

این رونق اقتصادی درست است نقد دولت است اما این اصولگرایان چون حدود 4 سال نماینده مجلس بودند، از آنها پرسیده می‌شد که در این چند دوره برای رونق اقتصادی چه کاری انجام داده‌اید.

امینی: اینجا رکود یک امر متأخر است و مربوط به این دولت است. پس ما می‌توانیم آنجا قرار بگیریم اما وقتی شعار «معیشت» داده می‌شود می‌گویند شما که خودتان سه دوره در رأس کار بوده‌‌اید. اگر می خواستید یا می توانستید همان سه دوره کافی است.  شعار امنیت و این‌ها هم که دیگر افتضاح است. وقتی شعار انتخاب می‌کنید یا می‌خواهید جهت‌گیری را بگویید یا اولویت خود را نشان می‌دهید. حالا شعار «امنیت» جهت‌گیری شماست و می‌گوید من یک فرد «امنیتی» هستم؟

یا می‌خواهد بگوید اولویت مجلس آینده امنیت است. آنچه ما داریم در این کشور، امنیت است اما آنها این مسئله را هم تبدیل به چالش و مسئله کردند. «معیشت،‌ امنیت، پیشرفت» شعار افغانستان و غزه است. شعار عراق است، در جمهوری اسلامی بعد از این همه سال آمده‌اند و می‌گویند معیشت؟ معیشت یعنی بخور و نمیر، بعد معیشت خودش مسئله است، باید شما راه حل بدهید.

جمع‌بندی کنیم که چرا اصولگرایان در تهران شکست خوردند؟

امینی: آنها یک محدودیت‌های اجتناب‌ناپذیر داشتند، اولا سه دوره نماینده مجلس و نماینده وضع موجود بوده‌‌اند، دومین نکته هم این بود که برجام نهایی شده بود و جامعه برخوردش با برجام در حل مسایلش مثبت بود. لذا دو محدودیت اجتماعی اصول گرایان و دو مزیت اصلاح طلبان در همان شروع کار داشتند . «لیست امید» نماینده اعتراض به وضع موجود بود. «ائتلاف 92 - گام دوم» یعنی ما همان کسانی هستیم که سال 92 تغییر ایجاد کردیم و الان دوباره آمدیم گام دوم را اعمال کنیم. علاوه بر این اصول گرایان یک مسئله اجتناب پذیر به نام سیاست ورزی داشتند که البته اصولگرایان در مسئله سیاست‌ورزی جوری عمل کردند که به محدودیت اجتناب‌ناپذیر تبدیل شد.

 امتیاز اصلاح‌طلبان در این سیاست‌ورزی دقیقا کجا بود؟

امینی: آنها توانستند پایگاه اجتماعی خود را خهوب فراخوان کنند.  سطح مشارکت مناطق 1 تا 12 بالاتر از دفعه قبل است. چرا که جریان اصلاحات توانسته‌ فراخوان اجتماعی متناسب با جهت‌گیری خود را داشته باشند.

*امتیاز اصلاح‌طلبان در استفاده از رسانه‌های غیررسمی

 تکنیک آنها در این فراخوان چه بود؟

امینی: مثلا حسینیه ارشاد را به عنوان محل رأی دادن انتخاب کردند، آن محله که 4-3 هزار نفر تجمیع شده در طول رای گیری ندارد. حسینیه ارشاد نقطه تجمع است و اتفاقا با این تکنیک  صدا و سیما هم در خدمت گرفته می شود و این کمک می کند که بدنه متعلق به خود را فراخوان کنیم. همچنین  با سلفی های خود از رای دادن و استفاده از رسانه غیر رسمی مثل تلگرام، این فضا را دائما بازتاب داده می شد. آوردن خاتمی در شرایطی که می توانست نماد اعتراض باشد (ممنوع التصویری و مسایل در ارتباط با آن ، پایگاه اعتراض را برای وی تشدید کرده بود) اینکه بگوییم موسوی و کروبی رأی می‌دهند، فارغ از اینکه رأی بدهند یا نه همین که می‌گویید معناش این است که هواداران اجتماعی اصلاحات شما که بیشتر از موسوی و کروبی مخالف نیستید اما آنها هم رأی دادند، استفاده از رسانه‌های غیر رسمی، که وقتی اجازه تبلیغات یک روز مانده به انتخابات تمام می‌شود، برای فضای رسمی است اما فضای مجازی را نمی‌شود کنترل کرد .در حالیکه وقتی اصولگرایان روی رسانه‌های رسمی تکیه دارند، از روز چهارشنبه منتهی به انتخابات دیگر از فضای جامعه غافل شدند در حالی که وقتی رأی  افراد  در روز پنج‌شنبه و جمعه نهایی می‌شود اما شما در آنجا غایب هستید.

 البته اصولگرایان در فضای مجازی همچنان حضور داشتند.

امینی: بله اما تکیه گاه آنها رسانه‌های رسمی بود. بنابراین چندان ایده و ابتکاری برای حضور در فضای غیر رسمی نداشتند.

ضعف در سیاست ورزی در اصول گرایان کجا و در چه چیزی نمود داشت؟

امینی: این که نتوانستند آن پایگاه اجتماعی که به طور طبیعی به آنها گرایش دارد را فراخوان کنند به طوری که این مناطق از تهران کاهش رای نسبت به دور گذشته یا به نسبت افزایش رایی که اصلاح طلبان توانستند در پایگاه اجتماعی رای خود بدهند، آنها نتوانستند.

یعنی سیاست ورزی بهتر نتیجه انتخابات را تغییر می داد؟

امینی: بله. شما به داده‌ها توجه کنید. برای فهم اجتماعی آراء نباید به آراء 1 تا 30 بسنده کرد. اگر نظام انتخاباتی جور دیگری بود، ترکیب تهران در انتخابات فرق می کرد. بنابراین جمع بندی 30 به هیچ به لحاظ اجتماعی واقعی نیست. جزئیات آرای نامزدها نشان می‌دهد فاصله رای آقای حداد (نفر سی‌و‌یکم) با نفر سی‌ام (هاشم‌زایی) فقط 20 هزار رای است. فاصله رای حداد با نفر بیستم نیز در حدود 100 هزار رای و با نفر یازدهم 150 هزار رای است (حدود 3 تا 4 درصد ارا). ناچیزی 20 هزار رای در مقایسه با میزان کل آرای ماخوذه در تهران (سه میلیون و 400 هزار رای) کاملا روشن است. یعنی اگر حداد با سیاست ورزی این فاصله 20 هزار تایی را پر می‌کرد، می‌توانست وارد مجلس دهم شود. معنای این آراء این است که اگر در حدود 10 درصد در آراء موجود تفاوت ایجاد می‌شد، اکثریت راه یافتگان از تهران تفاوت می‌کرد. و این 10 درصد با سیاست‌ورزی بهتر کاملاً قابل حصول و تحقق است. سهم تاثیر سیاست ورزی احمدی نژاد در پیروزی در دو انتخابات 84 و 88 بیش از ده درصد بود.

 یک چیزی که برای اصولگرایان نقطه ایجابی بود این بود که فراخوان گسترده‌ای از تمام اصولگرایان به عمل آوردند و از مؤتلفه راست‌نشینی تا پایداری و تحول خواه را زیر پرچم جامعه روحانیت بردند و این راهکار مثبت بود،‌به نظر خودشان این یک سیاست‌ورزی مناسب بود.

امینی: ‌بله اما کافی نیست.

برای این سیاست‌ورزی باید چه کاری انجام می‌دادند؟

امینی: آقای احمدی‌نژاد سال 84 و 88 اگر توانایی سیاست‌ورزی‌اش را بگیریم و جای او مثلا توکلی را بگذاریم. آیا همان نتایج در سال 84 و 88 رقم می‌خورد؟

 قطعا خیر.

امینی: پس اثر سیاست‌ورزی در پیروزی احمدی‌نژاد خیلی بیشتر از 10 درصد است. اما اصولگرایان در اینجا با این که یک پیشرفتی داشتند که به فهرست مشترک رسیدند اما همچنان در سیاست ورزی مشکل دارند.

*آسیب‌شناسی عدم پیروزی اصولگرایان در تهران/ اصولگرایان در انتخابات نماد نداشتند

 بحث لیدری جریان اصولگرایی را در ثبت این نتیجه چطور ارزیابی می‌کنید؟

امینی: در واقع بهتر است بگوییم نداشتن یک نماد نه لیدر؛ وقتی شما فضای خود را عدالت کردید جهت‌گیری بر روی عدالت می‌شد و بعد متناسب با این فضا نمادهایی به جامعه می‌دادید، فرق من با لیست دیگر در چیست، چنین تصوری نتوانستند ایجاد کنند و بر همین اساس معتقدم که همین میزانی رایی که اصولگرایان آوردند خوب بود؛ چراکه فاصله بین آرا زیاد نیست؛ فاصله نفر اول اصول گرایان با نفر بیستم یعنی دو سوم لیست 150 هزار رای و این معادل 4.5 درصد آرا است لذا با سیاست‌ورزی می‌توانستیم 10 درصد کار را تغییر دهیم.

سوالی که من دارم این است که چرا پوستر تبلیغاتی اصولگرایان زرد رنگ بود. زرد مگر رنگ تنفر نیست؟ بنابراین این مسائل جزو بدیهیات است، مهم‌ترین کار این بود که شما بتوانید فراخوان کنید و پایگاه رایی را که به شماتعلق داشته باشد را به حضور در انتخابات بکشانند اما نتوانستند.

این پایگاه رای که صحبت می‌کنید طبقه متوسط به پایین هستند که مسئله اقتصادی مهم‌ترین مسئله آنهاست و اصولگرایان نیز دقیقا شعار اقتصادی را انتخاب کردند اما چرا این بحث اتفاق نیفتاد.

امینی: خیر. آنها با شعار معیشت به این شکل نمی‌آیند بلکه باید با آنها زیرساختی از ارتباط برقرار شود.

یعنی بحث ارتباط‌گیری با توده‌های مردم ضعیف بود؟

امینی: آقای حدادعادل سرلیست اصولگرایان شد، او چه خصوصیتی را برای نمایندگی آن طبقه دارد؛ در طبقه ضعیف آقای حداد نماینده چیست؟ بنابراین معنای سیاست‌ورزی این است که من چگونه با جامعه حرف بزنم و چرا طبقه‌ای که عمدتا در انتخابات شرکت می‌کردند در این انتخابات کاهش آرا دارند. بنابراین نتوانستند با این طبقه ارتباط برقرار کنند و به جای ارتباط‌های غیررسمی به سراغ ارتباطات رسمی رفتند در حالی که شما باید در ساخت اجتماعی با این بدنه تعامل و تماس داشته باشید و با آنها تعامل برقرار کنید.

 پس شما عامل اصلی رقم خوردن چنین نتیجه‌ای را در تهران عدم سیاست‌ورزی مناسب اصولگرایان می‌دانید؟

امینی: بله البته موضوعات دیگر از جمله تغییر فرهنگی موثر بود اما با این و جود هنوز سیاست‌ورزی می‌توانست موثر باشد و کار کند. الان در تحلیل انتخابات نیز چنین مشکلی وجود دارد چراکه تحلیل انتخابات نیز بخشی از سیاست‌ورزی است.

 در این سیاست‌ورزی که شما صحبت می‌کنید وضعیت ریاست آینده مجلس را چطور می‌بینید؟ حتی اصلاح‌طلبان نیز پشت لاریجانی خواهند آمد چراکه معتقدند سیاست‌ورزی او کارشان را راحت‌تر پیش می‌برد.

امینی: اصل سیاست‌ورزی را باید جدی گرفت، هاشمی چگونه توانست در تهران موفق شود؟ او با یک تکنیک سیاسی به این موفقیت رسید که لیست مشترک منتشر کرد. بدل این تکنیک هاشمی این بود که آن 8 نفر که مشترک بودند نباید این لیست را می‌پذیرفتند اما آن را پذیرفتند. سازمان سیاسی آن 8 نفر که در فهرست جامعه مدرسین بودند باید طوری تعامل می‌کردند که اجازه ندهد آقای هاشمی از این لیست استفاده کند.

*اصولگرایان باید محدودیت اجتناب ناپذیر را تعدیل می‌کردند

 اما بالاخره اصولگرایان مجلس نمایندگان وضع موجود بودند.

امینی: بله گفتم این محدودیت اجتناب ناپذیر آنها بود اما باید این مسئله را تعدیل کرد، من در سال 92 که می‌خواهم در انتخابات شرکت کنم مشخص است که نباید جلیلی را به صحنه بیاورم چون او نماینده وضع موجود می‌شود. سیاست‌ورزی این را به من می‌گوید. قالیباف را می‌توان نماینده مخالف وضع موجود کرد چون در دولت گذشته سابقه‌ای نداشته و نسبت به آن دولت نیز انتقاد داشته است اما ضعف در سیاست ورزی اجازه این کار را نداد.

 آیا گذاشتن حدود 8 نماینده اقتصادی در لیست اصولگرایان موید این امر نبود؟

امینی: خیر. باز مردم می‌گویند اینها همان افرادی بودند که در مجلس قبل حضور داشتند.

 بنده هم همین را گفتم که آنها هر سیاست‌ورزی‌ای که در پیش می‌گرفتند باز هم متهم به نماینده وضع موجود بودند.

امینی: بله اما معنایی که شما می‌سازید و اجتماعی کردن این معنا بسیار مهم است یعنی اجتماع نیز همان چیزی را فکر کند که شما فکر می‌کنید چرا اصولگرایان نباید شعار هوای پاک را برای خود استفاده کنند؟ این موضوع یک مسئله روشنفکری نیست بلکه یک امر ضروری در جامعه است یعنی من از اینجا در پایگاه اعتراض قرار می‌گیرم و محدودیت‌های من در حاشیه قضاوت جامعه قرار می‌گیرد.

اما باز هم با این وجود مسئله‌ای که غلبه دارد نمایندگی آنها برای وضع موجود است.

امینی: بله اما تا یک حدی می‌توان آن را تعدیل کرد مثلا با 10 درصد از سیاست‌ورزی می‌توان این نکته را به دست آورد. از نظر روابط اجتماعی و از نظر اینکه یک حرف پرقدرت را در جامعه ایجاد کنیم، موفق عمل نکردیم بنابراین به نظر می‌رسد مشکل جریان اصولگرایی همچنان امر سیاست‌ورزی باشد.

در تکمیل صحبت شما بحث رای نیاوردن لیست یاران خاتمی برای مجلس هشتم قابل توجه است. درباره این مسئله هم توضیح دهید.

امینی: آقای خاتمی قبلا به عنوان یاران خاتمی فهرست داده بود که رای نیاورد چون آن زمان این طیف هنوز نماینده تغییر به حساب نمی‌آمد.

 یک تحلیل دیگر که درباره انتخابات اخیر گفته می‌شود این است که برخی ادعا دارند زمانی که مشارکت در تهران افزایش پیدا کند اصلاح‌طلبان آرای بیشتری خواهند داشت ارزیابی شما از این تحلیل چیست؟

امینی: اینطور نیست. در انتخابات قبلی احمدی‌نژاد سال 84 نفر اول بود.

 براساس زیست جهان مدرنیته که ابتدای بحث آن را توضیح دادید غلبه رای اصلاح‌طلبان در تهران امر بعیدی به نظر می‌رسد؟

امینی: این مسئله (زیست مدرنیته) کاملا تبدیل به سیاست نمی‌شود یعنی سطحی از این تفکر به سیاست وارد می‌شود و صفر و صد آن وارد سیاست نخواهد شد. اگر الان کار اصول گرایان در تهران کمی سخت به نظر می‌رسد یک دهه آینده کارشان بسیار سخت‌تر خواهد بود. ما خودمان نیز تحت این زیست جهان مدرنیته تغییر می‌کنیم. هنوز جاهایی وجود دارد که سنت در آنها قوی است اما ما آن را به کار نگرفتیم.

یک کار رو به جلو در فهرست اصولگرایان وجود داشت و آن نیز این بود که مبنای عمل سیاسی در این جریان اصلاح شد، مشکل این جریان مبنای عمل سیاسی بود. اختلافی که پیش از این در خصوص بحث اصلح و صالح وجود داشت اصلح را به یک خصوصیات فردی تبدیل می‌کردند و می‌گفتند همه باید پشت سر او برویم، این مسئله در ان انتخابات اخیر اصلاح شد. این درست است اما همه کار نیست.

*اصولگرایان به جای امر سیاسی باید بر روی امر اجتماعی تمرکز کنند/ تفاوت‌های امر اجتماعی و امر سیاسی

 ارزیابی شما از تناسب برقرار کردن بین «عمل سیاسی» و «عمل اجتماعی» از سوی دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب چیست؟

امینی: این حرف‌هایی که گفته شد نشان می‌دهد ما یک مسئله به نام «امر سیاسی» و یک مسئله‌ای به نام «امر اجتماعی» داریم. امر سیاسی یعنی امر درون حاکمیت یعنی تصمیمات و مناسباتی که در سطح حاکمیت گرفته می‌شود یعنی امر «بالا به پایین» و امر اجتماعی هم رابطه از «پایین به بالاست». بین امر سیاسی و امر اجتماعی نوعی تعامل است و هر یک بر دیگری موثر است.

تا دهه 60 و نیمه دهه 70 امر سیاسی قوی‌تر بود. اما از نیمه دوم هفتاد به بعد به تدریج امر اجتماعی شکل می‌گیرد و قوی می‌شود و ما در حال حاضر در شرایطی هستیم که امر اجتماعی قوی‌تر از امر سیاسی است. یعنی امر اجتماعی بیشتر سازنده امر سیاسی است.

اینکه آقای روحانی در سن 65 سالگی لازم می‌داند با تی‌شرت و شلوار ورزشی و دمپایی فوتبال تماشا کند، تحمیل امر اجتماعی به امر سیاسی است که می‌گوید اگر می‌خواهید رئیس‌جمهور محبوبی باشید باید چنین کنید. هاشمی در سال 84 دو فیلم بازی می‌کند در حالی که هاشمی معروف به چهره رسمی و مقتدر نظام است چرا این کار را انجام می‌دهد چون امر اجتماعی به او می‌گوید اگر می‌خواهید که به تو رای دهیم باید اینطور باشید.

تغییر در مناسبات احمدی‌نژاد از دولت دهم به بعد مبتنی بر همین توجه به امر اجتماعی است که به او می‌گوید 13 میلیون نفر از تو متنفر است لذا اینبار دولت از اقتصاد به فرهنگ روی می‌آورد. نامه حقوق بشر کورش کبیر و تعامل با بازیگران به یکباره در دولت دهم ظهور و بروز پیدا می‌کند، اینها تا قبل کجا بود؟

در شرایطی که امر اجتماعی در حال مهم‌تر شدن است، نهادهای حاکمیتی کم اثر و بی‌‌اثر می‌شود، یعنی شما وقتی شورای نگهبان را گذاشته‌اید و می‌گویید می‌خواهم بازی سیاسی را اداره کنم شرایطی را می‌گذاریم و افراد کاندیدا شده و رئیس‌جمهور می‌شوند اما از اول انقلاب هرکس مسئولیت اجرایی را دراین کشور به عهده گرفته است، در معرض رد صلاحیت قرار دارد یعنی از مرحوم بازرگان تا بنی‌صدر و نخست‌وزیر موسوی تا هاشمی و خاتمی و احمدی‌نژاد پس این ساز و کاری که شما در امر سیاسی گذاشته‌اید کار نکرده است.

این ساز و کار زمانی کار می‌کند که امر اجتماعی نیز با شما همراه باشد؛ نمی‌توان امری اجتماعی را با امر سیاسی حل کرد. اصلاح‌طلبان معطوف به امر اجتماعی سیاست‌ورزی می‌کنند یعنی به سمت منابع غیررسمی و ارتباط با جامعه می‌روند اما اصولگرایان معطوف به بالا و امر سیاسی هستند و تمام تمرکز شما این است که ائتلاف اصولگرایان درست کنند اما توجه ندارید که اول باید جامعه‌ای باشد که به ما رای دهد پس یکی از مسائل سیاست‌ورزی در حد کلان توجه به امر اجتماعی است. 

 الان اصولگرایان برای ارتباط برقرار کردن با این ساحت اجتماعی و پرداختن به امر اجتماعی باید چه سیاستی را دنبال کند؟

امینی: باید تفکر خود را تغییر دهند، این تفکر فعلی نوعی تفکر بالا به پایین است ما روحانیت دهه شصت‌مان را به عنوان آخوند اجتماعی می‌شناسیم در حال حاضر چنین روحانیتی کجاست؟ مثلا پیش‌نماز یک مسجد که شخصی روحانی بود، مسجد را به یک نهاد اجتماعی تبدیل می‌کرد اما الان آخوند ما سوار تاکسی سرویس شده و به مسجد می‌آید و نماز می خواند و  بعد هم می‌رود، مثلا یک پایگاه بسیج کار فرهنگی- اجتماعی می‌کرد و امر اجتماعی بود و از لحاظ فرهنگی محله را پوشش می‌داد.

باید برگردیم و زیست جهان خود را بازسازی کنیم و این کار را باید براساس سازمان فکری خود انجام دهیم. مثلا باید نهاد مسجد را فعال کنیم چراکه مسجد با نمازخانه تفاوت دارد. مسجد یک نهاد اجتماعی است. مشکلات مردم را رسیدگی می‌کنند. چیزی به نام صندوق قرض‌الحسنه وجود دارد و کسی هست که به مشکلات مردم رسیدگی می‌کند اما در حال حاضر عموما مسجد چنین کارکردی ندارد.

چرا فضای مدرن تقویت می‌شود؟

امینی: چون به نیازهای ما پاسخ می‌دهند، من اگر مشکل مالی داشته باشم به بانک می‌روم، فرزندم را برای نگهداری به مهد کودک می‌سپارم، پدرم پیرمرد شده و نمی‌توانم او را نگه دارم. او را به خانه سالمندان می‌سپارم لذا همه کارکردها را در بر می‌گیرد اما نهادهای ما کارکرد خود را از دست داده است. نماز جمعه یک نهاد است نه اینکه صرفا در آن خطبه خوانده شود. باید به سمت امر اجتماعی و ارتباط با جامعه بروند و مثل مردم زندگی کنند. باید به امر اجتماعی و سمت جامعه برویم و ساز و کارهای خود را بازسازی کنیم.

 یکی از مسائلی که در ابتدای بحث مطرح کردید تحلیل‌ تحلیل‌های انتخابات پس از نتایج هفتم اسفند بود. ما سه تحلیل عمده و مهم درباره انتخابات هفتم اسفند داشتیم. ارزیابی شما از این سه تحلیل چیست؟

امینی: یک نکته این بود که گفته شد تغییرات فرهنگی  در سطح تهران منجر به چنین نتیجه‌ای شده است. این مسئله بطور مشروط درست است اما اساس نیست چرا که  داده های انتخاباتی آن را تایید نمی کند.  4.5 درصد اختلاف در رای تهران نشان می‌دهد این مسئله به عنوان یک شکاف فرهنگی و اجتماعی، تعیین کننده انتخابات نیست.

*چرایی معنادار بودن رای آیت‌الله جنتی در انتخابات خبرگان

یکی از مسائل دیگر در این انتخابات رای آقای جنتی بود. رای ایشان بسیار معنادار بود در حالی که مغفول واقع شد؛ ما در خبرگان دو رای معنادار داریم. رای آقای هاشمی و آقای جنتی در انتخابات اخیر معنادار بود اما بقیه آرا کسانی بودند که در لیست پیروز قرار داشتند یا کسانی بودند که در فهرست مشترک قرار داشتند. رای آقای هاشمی از این جهت مهم بود که در بهترین شرایط اجتماعی در 20 سال گذشته قرار داشت، آقای جنتی نیز در سخت ترین شرایط اجتماعی قرار داشت.

بنابراین آرای یک میلیون و 300 هزار رای آقای جنتی بسیار معنادار است. این که یک میلیون و سیصد هزار نفر در استان تهران حاضر باشند در یک روز تعطیل از خانه بیرون بیایند و در صف رای دهی انتظار بکشند تا به جناب جنتی رای بدهند، مسئله مهمی است.  چراکه ایشان به عنوان دبیر شورای نگهبان 30 سال مسئولیت رد و تایید صلاحیت‌ها را برعهده داشته است. خطیب صریح و شفاف نماز جمعه تهران است. بیشترین تبلیغات و تخریب درباره او صورت گرفته است و با این وجود در تهران یک میلیون و 300 هزار رای می‌آورد. فاصله رای آقای جنتی با دیگران نشان می‌دهد که او در شرایط خاصی قرار دارد. آقای مصباح 400 هزار رای با ایشان فاصله دارد بنابراین اگر شکاف فرهنگی تعیین کننده ای بود، جنتی دراستان تهران یک میلیون و 300 هزار رای نمی‌آورد. آقای جنتی نسبت به دوره قبل 40 درصد افزایش آرا دارد چراکه در دوره قبل 900 هزار رای آورد. و تقریباً به اندازه جناب هاشمی نسبت به دوره قبل افزایش رای داشته است.

*آقاتهرانی منتقد برجام بیش از ابوترابی حامی برجام رای آورد

دسته دوم تحلیل ها در شکست در تهران، بر حضور جبهه پایداری در فهرست مشترک به عنوان ضدبرجامی ها و تندروها استوار بود.

کمی این تحلیل ساده سازانه و پوزیتیویستی است. نفر دوم لیست اصولگرایان پس از حدادعادل، آقای آقاتهرانی است که دبیرکل جبهه پایداری است و بیشتر از آقای ابوترابی که او هم یک روحانی و هم خارج از مجموعه پایداری است، رای آورده است.

نتایج انتخابات در مشهد که نفر اول سخنگوی جبهه پایداری و هر 5 فرد برگزیده خصوصاً کریمی قدوسی از منتقدان برجام‌اند نیز نشان می‌دهد تحلیل شکست فهرست اصول‌گرایان به وجود اعضای جبهه پایداری ناموجه است. یا کاهش رای لاریجانی در قم که مدافع تام و تمام برجام است را چگونه می توان تحلیل کرد؟

 آن هم در شرایطی که آقای ابوترابی از حامیان اصلی برجام در مجلس بود!

امینی: بله همینطور است،

 سومین تحلیلی که باید آن را تحلیل کنیم این است که چرا فهرستی رای دادیم و اصلا چرا ائتلاف کردیم، اگر ائتلاف نمی‌‌کردیم و فهرستی رای نمی‌دادیم، بدنه ایدئولوژیک کار می‌کرد و رای می‌‌آوردیم و ما دیدیم که دامنه وسیعی از تحلیل‌ها در مورد این مسئله بود.

امینی:  در پاسخ به این تحلیل باید گفت ما از این تحلیل یک شرایط تجربه‌شده داریم که آن هم انتخابات 92 است.در انتخابات سال 92 نیز تکثر وجود داشت و آقای جلیلی نیز در بهترین شرایط اجتماعی و حداکثر یک کاندیدای اصلح بود اما رای آقای جلیلی در تهران 320 هزار رای بود در حالی که آخرین نفر افهرست  اصولگرایان حدود 620 تا 630 هزار رای آورد بنابراین شکست خوردن در انتخابات معنایش این نیست که اگر ائتلاف صورت نمی‌گرفت، پیروز می‌شدند بلکه بدتر می‌باختند. باخت و برد نیز شدت و ضعف دارد. اگر اصولگرایان ائتلاف نمی‌کردند بدتر می‌باختند. اتفاقا استدلال برعکس باید کرد. اگر همه فهرستی رای می دادند چه در خبرگان و چه در مجلس نصاب آراء بالاتر می رفت. چون فهرستی رای ندادند آرا برخی کاهش پیدا کرد یعنی برای این امر دلیل برعکس وجود دارد.

* دیگر از هویت اصلاح‌طلبی چیزی نمانده است

 به عنوان سوال آخر ارزیابی شما از تغییر هویتی اصلاح‌طلبان در حمایت از لاریجانی برای ریاست مجلس چیست؟

امینی: اصلاح‌طلبان بین لاریجانی و عارف درگیر هستند. آنها اگر عارف را قبول کنند آن وقت لاریجانی را از دست می‌دهند در حالی که او هم می‌تواند کار را بهتر انجام دهد و در این صورت از اردوگاه خارج می‌شود اما در این صورت باز هم گفته می‌شود اگر اصلاح‌طلبان انتخابات را برده‌اند پس چرا آخر سر لاریجانی رئیس مجلس می‌شود و این برد چه معنایی دارد و بنابراین احساس تحقیر در اصلاح‌طلبان شکل می‌گیرد . مشکل‌شان این است که نمی‌دانند برای بدنه خود چه توجیهی بیاورند و عارف هم حاضر نیست که کنار برود چراکه می‌گوید من یک میلیون و 600 هزار رای آوردم اما با این وجود رئیس مجلس نفر دوم قم شود؟! بنابراین دچار این پارادوکس و تناقض هستند. بنابراین اصلاح‌طلبان بسیار پراگماتیست و تا حدودی  فرصت‌طلبانه عمل کردند و فقط برایشان مهم این بود که انتخابات را ببرند اما الان دست آنها بسته می‌شود چون از هویت خود ناچار هستند که صرف‌نظر کنند. این در حالی است که آنها پیش از این و در دوره حاکمیت اصلاحات  تا جایی پیش رفته بودند که می‌خواستند از حاکمیت خارج شوند، اما برگشتند و همین خاتمی را قبول کردند. بعد برگشتند موسوی را قبول کردند. بعد آمدند به هاشمی را رضایت دادند. و بعد برگشتند روحانی را قبول کردند و حالا به لاریجانی رسیدندکه آخر راست گرایی است؛ دیگر از این هویت اصلاح‌طلبی چیزی نمانده است انگار(باخنده).

 توجیه آنها این است که با لاریجانی موضع مشترک در مسئله برجام داشتند؟

امینی: آنها با جبهه پایداری هم در نفی احمدی نژاد موضع مشترک دارند و معنای این توجیه این است که احتمالا در آینده با جبهه پایداری دراین موضع مشترک ائتلاف خواهند کرد؟!

عارف هم که دیگر نمی‌خواهد مرد انصراف‌ها باشد؟

امینی: بله هینطور است اما او تعیین‌کننده و تصمیم‌گیر نیست.

منبع: فارس