به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ اولین بحران جمهوری نوپای اسلامی بحرانهای قومی و منطقهای بود. اول اسفند 1357 هشت روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ضدانقلاب در مناطق کُردنشین با غارت پادگان مهاباد بحرانی را آغاز کرد که تا مدتها ادامه داشت. بحران مخصوص کردستان نبود و به تدریج بسیاری از مناطق کشور درگیر بحران منطقه ای شدند (1) که سیستان و بلوچستان که آقای خامنه ای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در آن تبعید بود یکی از این مناطق بود.
* استانهای محروم
از فروردین 58، گروههای سیاسی و قومی شهرهای مختلف کشور را ناامن کردند؛ کردستان، کرمانشاه و خوزستان، مناطقی که معمولا امکانات کمتری داشتند و مردمشان در فقر به سر میبردند. روزانه عدهای به تهران میرفتند و با مسئولان دیدار میکردند تا مشکلاتشان را حل کنند.
امام خمینی: «اینها مکرر میآمدند پیش من که در اطراف ما بیکاری زیاد است، هیچ نداریم، آب و برق نداریم، دبستان نداریم، بیمارستان نداریم؛ از این حرفها. خب، هرکسی از هرجا هست میآید میگوید و غالبا هم میگویند هیچ جا مثل ما محروم نبوده. ما به اینها میگوییم که خب، این تازه شده است؟ یا از قدیم بوده است؟ انقلاب این را آورده است؟ یاخیر، این سابق بوده است و حالا ما وارد شدیم به جایی که همه اینها نبوده. بختیاری میگوید که ما از همه محرومتر بودیم؛ بلوچستانی هم همین را میگوید، کردستانی هم، همه. و همه هم راست میگویند که محروم بودهاند. باید قدری صبر کنند ببینند که باید چه بکنند اینها. خیال نکنند که حالا بیکار هستیم، پس یالله بدهید. من این کار را نکردم، سابق این کار را کرده.» (2)
* ماموریت سیستان و بلوچستان
امام خمینی 9 فروردین طی حکمی خطاب به آقای خامنهای نوشتند:«به آن منطقه رفته به خواستههای اهالی محترم آن مناطق رسیدگی نمایید و انتظارات مردم دلیر آن دیار را برای اینجانب و اولیای امور گزارش دهید.» (3)
امام تاکید داشت که رفراندوم انتخاب نوع حکومت پس از انقلاب سریعتر برگزار شود. هر چند یک روز به موعد رفراندوم مانده بود اما به آقای خامنه ای تاکید کرد: «آنان را به شرکت در رفراندوم تشویق نمایید.» (4)
*مردم بلوچ
آقای خامنهای راهی جنوب کشور شد تا به سیستان و بلوچستان بروند. در مسیر به برخی از شهرهای کشور هم سر زدند. در کرمان توقفش طولانی شد. هنوز حجت الاسلام خامنهای به سیستان نرسیده بود رفراندوم برگزار شد. دهم فروردین 1358 در فرودگاه کرمان، رای مثبت خود را به «جمهوری اسلامی» به صندوق انداخت و عازم استان سیستان و بلوچستان شد برای حضور میان مردم بلوچ.
آقای خامنه ای سعی کرد با گروههای مختلف منطقه گفت و گو کند(5)؛ «همهی این خوانین درجهی یک بلوچستان به ایرانشهر آمدند و با من ملاقات کردند، تا شاید بتوانند تقرب و تحببی پیدا کنند. من سیاست جمهوری اسلامی را برای آنان روشن کردم. خوانین امیدی پیدا نکردند. البته کسانی بودند که این سیاست را قبول نداشتند ما نمیخواستیم در آنجا سیاست اعمال کنیم. ما میخواستیم حقیقت در آنجا اعمال کنیم. حقیقت این بود که مردمی بودند و باید زیر سایهی جمهوری اسلامی زندگی میکردند.»(6)
«محرومیتهایى که در این استان [سیستان و بلوچستان در قبل از انقلاب] دیدم، یک انگیزه قوى و آرزوى بزرگ در من بهوجود آورد و آن اینکه باید به این استانِ با این همه استعداد و به این مردمِ با این همه صفا کمک کرد تا بتوانند زندگى سعادتمند و لایق شأن خود را در پیش گیرند. لذا بعد از پیروزى انقلاب، اوّلین حکم مأموریتى که امام رضواناللَّهعلیه صادر کردند، حکمى به این بنده حقیر براى سفر به استان سیستان و بلوچستان بود. من آمدم و مناطق گوناگون این استان را از نزدیک دیدم و انقلاب وظیفه خود را در قبال این استان حس کرد. از جنوبىترین نقاط استان، از منطقه چابهار و نیکشهر و نِبت و فَنّوج و اِسپَکه و غیره تا مناطق شرقى این استان، منطقه سراوان و جالق و سرباز و از مناطق شمالى این استان، منطقه زابل و دریاچه هامون تا غرب این استان، منطقه بَزمان و دَلگان و چاههاشم و جازموریان و غیره خبرها گرفتم، با مردم این مناطق نشستم، داخل کپرها رفتم و با دردها و رنجهاى اینها که در دوران رژیم طاغوت بر روى هم انباشته و متراکم شده بود، آشنا شدم. انقلاب خود را در قبال سیستان و بلوچستان موظّف دید و کار از روزهاى اوّل شروع شد. جهاد سازندگى و اجتماعات و جمعیتهاى مردمىِ خودجوش در این مناطق مشغول کار شدند. جوانان امروزِ زاهدان و ایرانشهر و چابهار و زابل نمىدانند که گذشته این استان چگونه بود. اگر گذشته وحشتناکِ زندگى در این استان تصویر شود، معلوم مىشود که نظام اسلامى در این منطقه چه خدمات بزرگ و گرانبهایى انجام داده است. اما آن حقیقتى که از یاد من نمىرود و امیدوارم یکایک مسؤولان همیشه آن را به یاد داشته باشند، این است که این استان چندین برابر آنچه که به آن خدمت شده، نیازمند خدمت است. محرومیتهایى که بر اثر تسلّط طولانى پادشاهان جبّار و بىفکر و بىکفایت بر مردم این استان تحمیل شده است، باید در طول مدّت برطرف شود.» (7)
* استانهای محروم
از فروردین 58، گروههای سیاسی و قومی شهرهای مختلف کشور را ناامن کردند؛ کردستان، کرمانشاه و خوزستان، مناطقی که معمولا امکانات کمتری داشتند و مردمشان در فقر به سر میبردند. روزانه عدهای به تهران میرفتند و با مسئولان دیدار میکردند تا مشکلاتشان را حل کنند.
امام خمینی: «اینها مکرر میآمدند پیش من که در اطراف ما بیکاری زیاد است، هیچ نداریم، آب و برق نداریم، دبستان نداریم، بیمارستان نداریم؛ از این حرفها. خب، هرکسی از هرجا هست میآید میگوید و غالبا هم میگویند هیچ جا مثل ما محروم نبوده. ما به اینها میگوییم که خب، این تازه شده است؟ یا از قدیم بوده است؟ انقلاب این را آورده است؟ یاخیر، این سابق بوده است و حالا ما وارد شدیم به جایی که همه اینها نبوده. بختیاری میگوید که ما از همه محرومتر بودیم؛ بلوچستانی هم همین را میگوید، کردستانی هم، همه. و همه هم راست میگویند که محروم بودهاند. باید قدری صبر کنند ببینند که باید چه بکنند اینها. خیال نکنند که حالا بیکار هستیم، پس یالله بدهید. من این کار را نکردم، سابق این کار را کرده.» (2)
امام خمینی 9 فروردین طی حکمی خطاب به آقای خامنهای نوشتند:«به آن منطقه رفته به خواستههای اهالی محترم آن مناطق رسیدگی نمایید و انتظارات مردم دلیر آن دیار را برای اینجانب و اولیای امور گزارش دهید.» (3)
امام تاکید داشت که رفراندوم انتخاب نوع حکومت پس از انقلاب سریعتر برگزار شود. هر چند یک روز به موعد رفراندوم مانده بود اما به آقای خامنه ای تاکید کرد: «آنان را به شرکت در رفراندوم تشویق نمایید.» (4)
*مردم بلوچ
آقای خامنهای راهی جنوب کشور شد تا به سیستان و بلوچستان بروند. در مسیر به برخی از شهرهای کشور هم سر زدند. در کرمان توقفش طولانی شد. هنوز حجت الاسلام خامنهای به سیستان نرسیده بود رفراندوم برگزار شد. دهم فروردین 1358 در فرودگاه کرمان، رای مثبت خود را به «جمهوری اسلامی» به صندوق انداخت و عازم استان سیستان و بلوچستان شد برای حضور میان مردم بلوچ.
آقای خامنه ای سعی کرد با گروههای مختلف منطقه گفت و گو کند(5)؛ «همهی این خوانین درجهی یک بلوچستان به ایرانشهر آمدند و با من ملاقات کردند، تا شاید بتوانند تقرب و تحببی پیدا کنند. من سیاست جمهوری اسلامی را برای آنان روشن کردم. خوانین امیدی پیدا نکردند. البته کسانی بودند که این سیاست را قبول نداشتند ما نمیخواستیم در آنجا سیاست اعمال کنیم. ما میخواستیم حقیقت در آنجا اعمال کنیم. حقیقت این بود که مردمی بودند و باید زیر سایهی جمهوری اسلامی زندگی میکردند.»(6)
آقای خامنه ای در آن زمان از روحانیون برجسته و تاثیرگذار انقلاب اسلامی محسوب میشد و یادش هست که مردم منطقه در دوران تبعیدش به ایرانشهر به ایشان گفته بودن:«تا به حال حتی یک معاون استاندار هم به این شهر سفر نکرده است! ایرانشهر روستا نیست. یک شهر است و در آن زمان تا به این حد مورد غفلت بود.»(8)
*پی نوشت:
1-بحران بالا میگیرد: روایت ناآرامی های مناطق کردنشین؛ ص 12
2- صحیفه امام خمینی، ج 7، ص 224
3- صحیفه امام خمینی، ج 6، ص429
4- همان.
5- سیدعلی خامنه ای، سخنرانی در دیدار با روحانیون دفتر نمایندگی ولی فقیه در امور اهل سنت سیستان و بلوچستان، 1370/08/27
6-همان.
7- آیت الله سید علی خامنهای، سخنرانی در جمع مردم زاهدان در استادیوم آزادی، 1381/12/04
8-همان.
روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیت الله سید علی خامنهای