کد خبر 573837
تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۹

رئیس جمهوری ترکیه به دلیل سیاست‌ها و راهبردهای غلط و اشتباهی که در قبال مسائل داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی درپیش گرفته، وی را خارج از گود قرار داده است.

به گزارش مشرق به نقل از پایگاه خبری المیادین،‌ ترکیه دولتی با وزنه ای قابل قبول در منطقه است، این کشور برای حفظ این وزنه و جایگاه خود باید یک سری از عوامل قدرت را در نظر بگیرد. از این بین باید به جایگاه ژئوسیاسی و عضویت آن در پیمان آتلانتیک شمالی ناتو اشاره کرد، علاوه بر این نباید نادیده گرفت که ترکیه از یک ارتش قوی در منطقه برخوردار است، اما فرا روی همین کشوری که وزنه ای در منطقه به شمار می آید، یک سری چالش های عدیده نیز وجود دارد، این چالش ها از آغاز سال 2015 رفته رفته حلقه را بر وارثان امپراطوری عثمانی تنگ تر و تنگ تر کرده است، البته شاید بتوان گفت از پیش از این تاریخ نیز چنین روندی دنبال می شده است.
 
به وضوح می توان گفت رجب طیب اردوغان سعی داشت با سوار شدن بر مرکب "بهار عربی" خود را به عنوان کسی در منطقه وانمود سازد، که حرف آخر را خودش بیان می کند، اما واقعیت این است که امروزه رویاهای سلطان عثمانی با شکست های راهبردی غیر طبیعی مواجه هستند.
 
ترکیه چگونه قصد دارد، خسارت های خود را در سوریه و در کل منطقه در سال 2016 جبران کند؟ قرار است روی چه چیزی حساب کند، و واقعا چه حساب هایی را دارد؟ چه دلیلی وجود دارد که ثابت می کند، ترکیه با داعش در ارتباط است؟ واقعا چه چالش های مهمی در برابر ترکیه وجود دارند؟ چگونه ترکیه قرار است بین روابط خود با ایران و غرب و اسرائیل توازن ایجاد کند؟ چه فاصله ای را دولت ترکیه برای خود با کشورهای مختلف مدنظر قرار داده است؟ آیا ترکیه واقعا در این بین از بحران ها و چالش ها نجات می یابد، یا به بیماری فرتوت مبدل خواهد شد؟ دکتر محمد نور الدین کارشناس مسائل ترکیه پاسخ مناسب را به این پرسش ها و دیگر پرسش ها مطرح می کند، که در چارچوب چشم انداز سال 2016 مطرح خواهد شد.
 
می توان چالش نخست و اساسی فرا روی دولت ترکیه در منطقه را نحوه حفاظت از کمترین نقش موثر ممکن برای خود (ترکیه) متصور شد، چرا که ظرف سال های گذشته دولت ترکیه بارها سعی کرده است، تا سخن اول و آخر را در مسائل پیرامون خود بیان کند، دولت ترکیه در این مدت نه تنها به نقشی اساسی برای خود در منطقه می کوشید، بلکه سعی داشت نقش اساسی در این تحولات تنها از آن خودش باشد.
 
حتی در این میان دور از انتظار هم نبود که ترکیه برای خودش به دنبال خاورمیانه جدید باشد، از این رو حتی مبادرت به ترسیم چنین نقشی برای خود در منطقه نمود.
 
چنین موضوعی و دعوت برای چنین نقشی برای ترکیه علنا از سوی وزیر امور خارجه وقت ترکیه بیان شد، وی در سخنانی در جلسه 27 آوریل سال 2013 چنین خواسته ای را مطرح کرده بود.
 
در آن زمان دولت ترکیه سعی داشت برای خود جایگاه جدیدی را در منطقه ایجاد کند، جایگاهی که در آن ترکیه به سرور منطقه تغییر جایگاه یابد، سروری که به نقش تمام کسان دیگر در منطقه از سوریه گرفته تا مصر و ایران و عربستان پایان دهد.
 
اوج این پروژه مقامات ترکیه برای رسیدن به چنین جایگاهی در منطقه با به قدرت رسیدن جماعت اخوان المسلین در مصر در سال 2012 مطرح شد، از این رو محمد مرسی رئیس جمهوری مخلوع مصر ضمن حمایت از این پروژه دولت ترکیه، این کشور را با خود همراه ساخت تا به سوی دشمنی با ایران و بشار اسد پیش رود.
 
سخنان آن زمان وزیر امور خارجه دولت ترکیه در برابر نمایندگان پارلمان این کشور نشان از فزونی قدرت بود، مقامات دولت ترکیه به گونه ای رفتار می کردند که گویی همه چیز به نفع آنها در این بین رقم خورده است، و قرار است به زودی دولت ترکیه نقش سرکردگی منطقه را برعهده بگیرد.
 
در آن زمان حوادث و رویدادها یکی پس از دیگری به گونه ای پیش رفتند، که نشان از تحقق تراژدی چدیدی برای سلطان جدید عثمانی داشت،‌اخوان المسلمین در کشورهای تونس و لیبی سرنگون شدند، دیگر زمام امور و اوضاع در این دو کشور تنها در دست یک گروه خاص نبود، بخصوص در لیبی اوضاع به گونه ای بود، که دولت ترکیه سعی داشت، در این کشور هم نفوذ داشته باشد.
 
اوضاع پس از سرنگونی مرسی
 
روابط دولت ترکیه با روی کار آمدن ژنرال عبدالفتاح السیسی در مصر رو به سردی گرایید، همچنین روابط ترکیه با عربستان سعودی و امارات و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس سرد شد، چرا که این کشورها برای سرنگون شدن السیسی تلاش کرده بودند، از این رو روابط ترکیه هم با این کشورها توام با تنش شد، پیش از این تحولات دولت ترکیه موضع خود را در قبال محور مقاومت تغییر داده بود، و موضع رویارویی با این محور را انتخاب کرده بود.
 
در سوریه هدف ترکیه که در برگیرنده سرنگونی نظام حاکم در دمشق بود، محقق نشد، از این رو می توان به جرات گفت، سال 2015 از همان روزهای آغازین این سال شاهد شروع فروپاشی پروژه ترکیه در منطقه بود.
 
پس از آن بود که نوبت دخالت روسیه و حضور پر رنگ تراین کشور در سوریه رسید، اردوغان هرگز انتظار وقوع چنین امری را از جانب مسکو نداشت، تحول جوهری و اساسی در این میان در تاریخ 24 نوامبر سال 2015 روی داد، آن زمان که یک فروند جنگنده روسیه سرنگون شد.
 
این ماجرا جویی را دولت ترکیه مرتکب شد، و با تحریم های بی سابقه ای ضد آنکارا در سوریه مصادف گردید، در این شرایط دیگر ترکیه نمی توانست به آن تغییر راهبردی مهم و ریشه ای خود در سوریه عمل کند، تاکتیکی که مدت ها ترکیه برای آن برنامه ریزی می کرد.
 
بعد از این تحول بود، که نقل و انتقالات دولت ترکیه در خاک سوریه به صورت کامل محدود شد، به گونه ای که پرواز جنگنده های ترکیه بر فراز آسمان و حریم هوایی سوریه ممنوع شد.
 
سال 2015 به پایان رسید، در این مدت پروژه ترکیه برای منطقه با مشکلات و پست رفت های بزرگی مواجه شد، و نقش دولت ترکیه در مسائل منطقه ای بسیار کم رنگ گردید، حتی در سوریه هم ترکیه دیگر نمی توانست نقش پر رنگی داشته باشد، از این رو در سال 2016 دیگر آنکارا راهی را جلوی خود نمی دید مگر این که در این سال سعی کند، ابروی رفته را باز یابد.
 
سلطان ترکیه چگونه سعی کرد شکست های ترکیه را جبران کند؟
 
دولت ترکیه سعی کرد، برای بازگشت به واقعیت منطقه ای از طریق دوگام این مساله را محقق سازد. در سیاست جایی برای مزاح و بذله گویی نیست، اما تلاش های دولت ترکیه برای بازگشت به منطقه را می توان در این قالب تصور کرد، یعنی ترکیه سعی کرد از طریق راه حل های مزاحگونه بار دیگر جایگاه خود را در منطقه باز یابد.
 
آنکارا برای بازگشت به واقعیت منطقه ای دو گام برداشت، نخست این که شعار مبارزه با داعش را علم کرد، از این رو اعلام کرد که داعش به مثابه تهدیدی برای دولت ترکیه است، و داعش را مسئول بخش اعظم انفجارهای ترکیه دانست، البته نباید غافل بود، که برخی از این انفجارها را سرویس های اطلاعاتی دولت ترکیه یا طرف های دیگری در ان دست داشته اند، و داعش در آنها نقشی نداشته است.
 
گام دوم دولت ترکیه در این راستا، اقدام نظامیان آنکارا در رخنه و نفوذ به داخل خاک عراق در منطقه بعشیقه بود، و بهانه ترکیه برای این اقدام مبارزه با داعش وانمود شد، در واقع دولت ترکیه با سوء استفاده کردن از اوضاع سیاسی عراق و بهره برداری از شکاف سیاسی در این کشور سعی کرد، جای پایی برای خود در منطقه بیابد، منطقه ای که در آن نیروی هوایی روسیه حضوری ندارد.
 
اگر بخواهیم این اقدام دولت ترکیه را با زبان سیاسی ترجمه کنیم، این اقدام به این معنی خواهد بود:
 
من بر روی زمین حضور دارم، من در این جایگاه مستقر شده ام، و می توانم با نیروهای کرد پیشمرگه روابط مستحکمی را ایجاد کنم، من می توانم نیروهای کشورم را با بهانه مبارزه با داعش وارد این منطقه کنم، و می توانم از کیک سهم خواهی بر روی خاک عراق استفاده کنم، از این رو من در آزاد سازی موصل هم حرفی برای گفتن خواهم داشت، بعد از آن من در تعیین سرنوشت آینده عراق هم نقش خواهم داشت.
 
گام نمایشی دولت ترکیه در این میان برای همه سایرین واضح و عیان بود، دولت ترکیه قصد دارد نقشی را برای خود در عراق فعال سازد، آن هم از طریق اقداماتی غیر واقعی که قابل هزینه کردن نیستند.
 
اکنون حاکم ترکیه می تواند با نیروهای محدودی وارد منطقه بعشیقه شود، اما اگر هزینه این اقدام جنگ با طرفی دیگر باشد، وی به ناچار عقب نشینی خواهد کرد، این حاکم دولت ترکیه به خوبی می داند، که بیش از یک طرف در منطقه وجود دارد، که در آرزوی این است، وی به این دام دچار شود، و گرفتار جنگ گردد، به همین دلیل وی به سیاست آشوب به پا کردن و ایجاد تنش روی آورده است، و به سیاست برداشتن عصا و استفاده نکردن از آن روی آورده چرا که وی می داند این اقدامات هزینه های سنگینی برجای خواهند گذاشت.
 
دلایل فراوان رابطه ترکیه و داعش
 
مقامات دولت ترکیه نمی‌توانند دست از حمایت از داعش بردارند، چرا که بحران سوریه هنوز ادامه دارد، از این رو روابط دولت ترکیه در قبال داعش رابطه ای عیان و آشکار است، مقامات دولت ترکیه هم اکنون یارای چشم پوشی کردن از داعش را ندارند، چرا که بحران سوریه ادامه دارد، از این رو آنکارا هنوز هم به برگه داعش به عنوان وسیله و ابزاری برای وارد آوردن فشار نیاز دارد، تا نقشی تاثیر گذار و فعال در بحران سوریه ایفا کند.
 
دلایل و نشانه هایی که بخواهند وجود چنین رابطه ای را بین ترکیه و داعش نشان دهند، بسیار زیاد هستند، این مساله پیش از این بود، که دولت روسیه بخواهد تصاویری را که نشان از وجود رابطه تجاری بین آنکارا و داعش را منتشر کند، ثابت شده بود، در این تصاویری که ترکیه فاش ساخته نشان می دهد، کامیون های حامل نفت سوریه این محوله های خود را از سمت داعش به خاک ترکیه منتقل می سازند، پیش از این هم گزارش هایی از سوی کمیته هایی در پارلمان ترکیه صادر شده بودند، که حکایت از چنین موضوعی داشته اند، این سوای بسیاری از اسناد و مدارکی است، که نشان از این مساله دارند، که برخی از این اسناد در نشریات ترکیه هم منتشر شده است.
 
کمی به انفجارهایی که در داخل خاک ترکیه روی دادند، با تامل بنگریم، همان انفجارهایی که آنکارا داعش را به انجام دادنشان متهم کرد، انفجارهایی که هیچ یک از آنها را داعش برعهده نگرفت.
 
نشانه دیگری بر این مساله، انفجار سوروچ در 20 ژوئیه سال 2015 و انفجار آنکارا در اول اکتبر سال 2015 است، هر دو شخصی که عامل این انفجارها بودند، نامشان در فهرست افراد مضنون به انجام اقدامات تروریستی درج شده بود.
 
با این وجود سرویس اطلاعات ترکیه هیچ گامی در این خصوص برنداشت، البته ناگفته نماند، که این دستگاه اطلاعاتی ترکیه بارها ناتوانی خود را برای جلوگیری از وقوع مجدد انفجارها در ترکیه بیان کرده بود، بعد از آن انفجار استانبول در ژوئیه 2016 روی داد، سرویس اطلاعات ترکیه مدعی شد، فرد انتحاری از طریق خاک سوریه وارد ترکیه شده بود، و نامش در فهرست تروریستی ترکیه قرار نداشت.
 
سوای تمام آن مسائل مطرح شده، سوالی که اکنون مطرح است، این واقعیت است که چرا تمام این انفجارهای تروریستی تنها کردهای مقیم ترکیه را هدف قرار داده است؟ اگر به خواهیم به این موضوع به عنوان یک دلیل اثبات ولو ضعیف بنگریم، سوال این است، چرا داعش باید با کردهای ترکیه مشکل داشته باشد، اما با منافع نظام ترکیه مشکلی ندارد؟ اگر واقعا داعش به دنبال ضرر رساندن به نظام ترکیه بود، اهداف دردناک تری از نظام ترکیه را برای انجام انفجارهای خود بر می گزید.
 
شکست راهبردی
 
یکی از برجسته ترین چالش های فراروی دولت ترکیه در قبال سیاست های خارجی این کشور در سال جاری سرکوب و مهار کردها در سوریه است، در آغاز سال 2013 هیچ کسی انتظار بوجود آمدن تحول راهبردی بر روی زمین را نداشت، تحولی که در برگیرنده سلطه یافتن اتحادیه دموکراتیک کرد سوریه بر اراضی به مساحت تقریبی 500 تا 600 کیلومتری در نزدیک مرزهای ترکیه است، این امر به مثابه شکستی راهبردی باور نکردنی برای ترکیه است، آن هم بعد از تمام این همه دخالت ها در سوریه می باشد.
 
این واقعیت یکی از بزرگ ترین چالش های پیش روی دولت ترکیه در منطقه به شمار می آید، حتی خطرش برای ترکیه بیش از اعلام خود مختاری کردهای سوریه است، چرا که این گروهی از کردهایی که در مرز سوریه هستند، با اوضاع کردهای موجود در داخل خاک ترکیه ارتباط دارند، این کردها به عبدالله اوجالان وابستگی دارند، و با گروه های کرد آن سوی دیگر مرزهای ترکیه در ارتباط نزدیک هستند.
 
یکی دیگر از نشانه های شکست توجه ترکیه به داشتن نقشی در بحران سوریه بعد از ظهور نواری مرزی از مرزهای عراق تا جرابلس و حصول نشانه هایی از شکل گیری مخالفان جدید کرد برضد ترکیه شکل گرفت.
 
از این رو است که گفتیم یکی از چالش های بزرگ فرا روی سیاست های خارجی دولت ترکیه در سال جاری سرکوب و مهار کردها در سوریه است، ترکیه قصد دارد، به گونه ای با این چالش روبه رو شود، تا اجازه شکل گیری نظامی را در این منطقه ندهد، که بتواند بر داخل ترکیه تاثیر گذار باشد.
 
نقش موقت
 
از نظر غربی ها و دیدگاه غرب در قبال نقش دولت ترکیه این نقش موقت و تنها در حد انجام وظیفه دارد، و این نقش ترکیه بر خلاف نقش دولت های بزرگی همچون ایران و مصر (اگر چه نقش این کشور هم اکنون به مانند سابق نیست، اما با توجه به تابعیت برخی از کشورهای دیگر عرب در این مرحله) که وزنه ای در منطقه هستند، تاثیر گذار و محوری نیست.
 
از این رو هنوز هم دولت ترکیه نقش شایسته تقدیر و حمایت دارد، البته به اندازه ای که به منافع غرب و بخصوص آمریکا و اسرائیل در این منطقه ایفا می کند، قابل تقدیر برای غرب است، این نقشی که برای دولت ترکیه مدنظر قرار گرفته است، از همان زمان پیوستن این کشور به پیمان آتلانتیک شمالی ناتو در نظر گرفته شده است.
 
این به آن معنی نیست، که دولت ترکیه به تنهایی قادر به انجام وظیفه ای فراتر از خط و مشی تعیین شده از سوی غرب برای آن نباشد، اما در این بین غرب می تواند نقش مهار و سرکوب را در قبال ترکیه درپیش گیرد، سرکوب در صورت فراتر رفتن ترکیه از حد و حدود مدنظر قرار گرفته از سوی غرب برای آنکارا، از این رو غرب همواره سعی دارد، دولت ترکیه را در یک محدوده معین از وظایفی که برای آنکارا در نظر گرفته محدود سازد، تا از این طریق غرب بتواند هیبت و بزرگی ناتو را حفظ کند.
 
اگر فرض شود، دولت ترکیه بخواهد از داعش برای انجام وظایفی فراتر از آن چه برای این گروه تعیین شده استفاده کند، در این حالت غرب به سرعت برای مهار ترکیه وارد عمل می شود، این مساله سخنان برخی از مقامات آمریکایی و اروپایی را که در یک مرحله بخصوصی گفته بودند، باید مرزهای ترکیه با سوریه کنترل بیشتری بر آن اعمال شود، را تا حدودی توضیح می دهد.
 
این بدان معنی است که میزان عبور نیروهای وابسته به داعش از طریق خاک ترکیه با عبور از مرز ها به داخل سوریه افزایش یافته که این میزان باید کنترل و مهار شود، این امر نشان می دهد به همان میزان که ترکیه با داعش در ارتباط است، آمریکا هم با داعش مرتبط است و از حمایت آمریکا برخوردار است.
 
مقامات ترکیه سعی دارند، این ناآرامی و ماجرا جویی را ادامه دهند، آنها در یک مرحله به صورت موفق عمل می کنندف و در مرحله ای دیگر ناتوان عمل می نمایند، اما این سیاست نمی تواند ادامه دار باشد، و سرانجام این سیاست به صورت کامل محکوم به شکست است.
 
اکنون و در این بخش می توان یک پرسشی را مطرح کرد: آیا پروژه دولت ترکیه که پیش تر در این باره سخن گفته شد، و هدف از ان سلطه بر منطقه بود، با موافقت آمریکا صورت گرفت، یا براساس برنامه های هرج و مرح طلبانه ترکیه و ماجرا جویی مقامات آن کشور صورت گرفت؟
 
هر اندازه که این پروژه به منافع آمریکا در منطقه خدمت کند، به همان اندازه نیز این پروژه حمایت خواهد شد، اگر واشنگتن در مرحله ای معین نیازمند تغذیه و پرورش نزاع دینی و مذهبی در منطقه بود، در چنین شرایطی با بلند شدن صدای اردوغان در منطقه مخالفتی نداشتند، و حتی اجازه می دادند، وی ضد ایران شیعی هم سخن براند، اما زمانی که رابطه بین ایران و آمریکا به سمت بهبود و رفع تنش پیش می رود، به چنین مواضع و خطابه های تحریک آمیز هم آمریکایی ها دیگر نیازی ندارند، چرا که پیدامدهای چنین سخنرانی از سوی ترکیه می تواند دربرگیرنده تشکیل جریانی در منطقه شود، که مهار آن جریان و قدرتش دیگر خطرناک خواهد، و این به نفع آمریکا نیست.
 
منافع عالی آمریکا به صورت کلی چنین ایجاب می کند، که نقش هیچ کشوری در منطقه بیش از حد افزایش نیابد، از این رو مقامات آمریکایی در تعامل با پروژه ترکیه عثمانی در منطقه تا به اندازه ایست که به منافع واشنگتن خدمت می کند، از این رو به این پروژه اجازه می دهند تا یک حد و سطح مشخصی در منطقه رشد کند، و برای این مساله حدودی را تعیین می کنند.
 
روابط غرب با ترکیه در بین دو سطح قرار دارد، از یک سو غرب نمی تواند از ترکیه چشم پوشی کند، نه تنها به خاطر نزاع اروپا با روسیه بلکه به دلیل مسائل عدیده است، از این رو ترکیه از نظر غرب از جایگاه راهبردی و جغرافیایی مهمی برخوردار است، و این کشور علاوه بر تمام این مسائل همسایه اروپا نیز به شمار می آید، از این رو بسیار سخت است بخواهند ترکیه را از این قالب غربی خارج سازند.
 
از سوی دیگر غرب حاضر نیست بپذیرد، نقش و جایگاه دولت ترکیه در منطقه افزایش یابد، آن هم بدون هماهنگی با غرب،‌ همواره نگاه غرب به ترکیه عثمانی به دلیل نوع سخنرانی دینی توام با ملی گرایی وابسته به حزب عدالت و توسعه مایه نگرانی بوده است.
 
سخنرانی های مقامات دولت ترکیه از نگاه غربی ها به دور از لائیک است، و سخنان این مقامات امنیت و مذهب را در غرب تهدید می کند.
 
وظیفه ترکیه برای روابط با اسرائیل
 
سخنان اخیر اردوغان که گفت، ما نیازمند به اسرائیل هستیم، و اسرائیل هم در منطقه به ما نیازمند است، سخنانی نیستند که ما در گذشته شنیده باشیم، این سخنان نشان می دهند، نقش ترکیه در منطقه در حال عقب نشینی و پس رفت است، این مساله برای غرب چندان مایه نگرانی نیست، همین مساله باعث خواهد شد، تا آنکارا  به حکم نیازهایی که دارد، به کشورها و نظام های دیگری در منطقه روی آورد، تا در برابر نقش روسیه موازنه ای را ایجاد کند، و در برابر نقش رو به گسترش ایران در منطقه بایستد، و راهی برای جبران مقاومت نظام در سوریه بیابد.
 
این عوامل از مهم‌ترین دلایل تلاش ترکیه برای نزدیک تر شدن به اسرائیل است، البته بخشی از این نزدیکی هم برای جبران شکست های متحمل شده بر نظام ترکیه از ناحیه سیاست های خارجی است.
 
یکی از اشتباه های شایع بعد از حصول تنش بین تل آویو و آنکارا براثر ماجرای کشتی مرمره این بود، که همه گمان کردند، بین این دو تنش و تیرگی حاصل شده است.
 
در حالی که واقعیت این بود که صفت راهبردی هرگز از رابطه بین اسرائیل وترکیه حذف نشده بود، و حذف نخواهد شد، اگر بر روابط بین اسرائیل و ترکیه از نظر اقتصادی و امنیتی و نقش وظیفه ای که هر یک در منطقه دنبال می کنند، بنگریم خواهیم دید، هرگز در این سطوح ذکر شده تنشی حاصل نشده بود.
 
از این گذشته هرگاه دولت ترکیه تصمیم گرفت، محور مقاومت در برابر سیاست های غربی در منطقه نظیر ایران و سوریه و حزب الله را تضعیف کند، در این شرایط به صورت خود به خود ترکیه به منافع اسرائیل خوش خدمتی کرده است، و این نقش دولت ترکیه در راستای وظایف تعیین شده برای این دولت در منطقه به همراه شماری دیگر از کشورهای عرب است.
 
نقش وظیفه ای که دولت ترکیه برای خود در منطقه دنبال می کند، در واقع ترکیه را به بخشی از برنامه حمایت از امنیت داخلی اسرائیل مبدل ساخته و وظیفه ترکیه به تحکیم جایگاه وجود صهیونیست ها در منطقه تبدیل شده است.
 
در این بین مثال های بسیاری هم وجود دارند که ثابت می کنند، روابط بین ترکیه و اسرائیل قطع نشده است، بجز در بخشی محدود که در سطح رسانه ها به آن اشاره شد، ابتدا اردوغان سعی می کرد، با ایراد سخنرانی های ضد اسرائیلی جای پایی برای خود در منطقه باز کند، دوم این که دولت ترکیه تلاش می کرد از این طریق آرای متدینین را در داخل ترکیه از آن خود سازد، این دینداران به صورت طبیعی با اسرائیل دشمنی دارند.
 
ایران؛ فرصت ها و چالش ها
 
روابط ترکیه با ایران به مثابه فرصت و چالش برای آنکارا است، نیاز ایران به بازسازی تاسیسات زیربنایی خود، و نیاز به سرمایه گذاری فرصتی اقتصادی برای ترکیه فراهم می سازد.
 
در بخش اقتصادی می توان دو مرحله را در این خصوص تبیین کرد:
 
- در طولانی مدت و میان مدت فرصت های سرمایه گذاری برای شرکت های ترکیه فراهم می شود، و می توانند در این بین سهم بسزایی را در ایران داشته باشند، که با وجود اختلافات سیاسی این سرمایه گذاری ها مورد استقبال ایران خواهند بود.
 
نزدیکی جغرافیایی بین ترکیه و ایران و مسلمان بودن هر دو کشور یک مزیت عمده به شمار می آید، ایران به صورت اساسی نفت وگاز را به ترکیه صادر می کند، و بعد از رفع تحریم ها برضد تهران این میزان از صادرات می تواند افزایش یابد، چرا که ترکیه هم اکنون بیش از گذشته به دنبال جایگزینی برای گاز روسیه است، چرا که در صورت بروز مشکلی دیگر با روسیه برای آینده می تواند جایگزین خوبی باشد.
 
- در طولانی مدت ایران می تواند تاسیسات زیربنایی خود را کامل و نوسازی کند، و می تواند کارخانجات خود را بسازد، کارخانجاتی که تولیدات آنها آغاز شده است.
 
برخورداری ایران از ثروت های هنگفت نفت و گاز باعث شده است تا این کشور برای ساخت و تولید صنعت های کم هزینه در بازارهای صنعتی ترکیه جایگاه بالایی داشته باشد.
 
نباید در این بین فراموش کنیم که بهای کار کارگران ایرانی در مقایسه با کارگران ترکیه ای کم تر است، این امر می تواند به مثابه تهدیدی برای صنعت و کشاورزی در ترکیه باشد.
 
از نظر سیاسی هم نحوه تعامل غرب با ایران بعد از توافق هسته ای تغییر خواهد کرد، اگر مثلا فرانسه در ایران سرمایه گذاری هایی را داشته باشد، این امر می تواند موضع سیاسی فرانسه را با تهران نزدیک تر کند.
 
البته این مساله نمی گوییم که باعث نزدیکی کامل روابط سیاسی بین دو کشور می شود، بلکه می گوییم منافع اقتصادی مشترک و سرمایه گذاری ها می تواند حجم بسیاری از نگاه های منفی را از بین ببرد، و این امر به خودی خود باعث تقویت جایگاه ایران در منطقه در قبال تحولات منطقه ای خواهد شد.
 
ترکیه که تا دیروز وکیل غرب در منطقه به شمار می آمد، از این پس باید به شدت احساس نگرانی کند، چرا که ایران در عرصه پرونده های متعدد منطقه ای در حال پیشی گرفتن از ترکیه است.
 
مواردی که نشان از قدرت دارند
 
تبدیل شدن ترکیه به دولتی ضعیف در منطقه مساله ای ممنوع است، چرا که این امر باعث تضعیف ناتو در منطقه خواهد شد، یکی از منابع اصلی قدرت دولت ترکیه ثبات و استقرار سیاسی در این کشور است، وجود حزب عدالت و توسعه در راس امور و حضور شخص اردوغان از عوامل دیگر قدرت در این کشور است، بخصوص که این به قدرت رسیدن اردوغان ناشی از انتخابات دموکراتیک است.
 
این مساله باعث می شود، تا هر گونه تعامل با ترکیه به گونه ای باشد، که کسی به فکر وجود قدرت جایگزین در این کشور نباشد، این امر باعث می شود، تا هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی مستقل باشد.
 
به همین دلیل باید گفت کسی که زمام امور را در کشور به دست دارد، در صورت شکست در سیاست های خارجی برای حساب های داخلی نیاز به نگرانی ندارد، در اینجا فقط آن بخش از سیاست خارجی برای شهروندان ترکیه مهم است که بتوانند در مسائل داخلی تاثیر گذار باشند، مسائلی نظیر پرونده پناهجویان که بازهم تاثیر آن محدود باقی می ماند، اساس پیروزی های اردوغان مربوط به نزاع بین اسلامگرایان و لائیک هاست.
 
ثبات اردوغان در مسائل داخلی هرگز باعث نخواهد شد، تا وی در قبال مسائل خارجی و پرونده هایی نظیر کردهای سوریه و حلب و داعش چشم پوشی از خود نشان دهد، تا زمانی که وی از نظر داخلی تهدید و مشکلی را احساس نکند، و نگرانی از نظر بازخواست نداشته باشد، جرا باید از چیزی بترسد؟
 
دومین عامل قدرت دولت ترکیه عضویت این کشور در پیمان آتلانتیک شمالی ناتو است، آنکارا همواره به عنوان نیازی برای غرب باقی خواهد ماند، چرا که هم جایگاه و هم خصوصیات این کشور در سایه وجود اختلافات شدید بین غرب و روسیه این کشور را از نظر غرب و اروپا مهم می سازد، حتی در قبال ایران هم ترکیه جایگاه مهمی را ایفا می کند، آن هم بعد از توافق هسته ای، این امر شدت یافت.
 
از این رو شاید نه توان نقش ترکیه در این بین را نادیده گرفت، چرا که ضعیف شدن ترکیه از نظر اروپا و غرب مساله ای ممنوع است، چرا که این امر منجر به تضعیف نقش ناتو می شود، و تضعیف ناتو برای غرب به منزله در امان نبودن از شرارت ها و تهدیدهای خارجی در حال انتقال است، که در راس این تهدیدها خطر تجزیه قرار دارد.
 
این مساله از مهم ترین موضوعاتی است که آنکارا به آن توجه دارد، و این سوای آن است که بدانیم چه کسی در این کشور در قدرت است.
 
حفظ تمایمت ارضی ترکیه و چشم پوشی نکردن در قبال کردها یکی دیگر از مسائل مهم مدنظر حاکمان ترکیه است، اکنون مشکل کردها در این است که غرب فعلا منافع خود را با حفظ توان و ثبات نظام ترکیه گره خورده می داند، از این رو وحدت ارضی این کشور به نزاع عمده ای منطقه ای و بین المللی تبدیل شده است.
 
ارتش قوی ترکیه را نمی توان لزوما به عنوان برگه برنده مطلق بشمار آوریم، چرا که استفاده از این ارتش دربرگیرنده صدور مجوز از سوی چتر حمایتی ناتو است، از این رو این ارتش مقید به شرایط و فشارهایی است، از این رو هم ارتش را می توان نقطه قوت و هم نقطه ضعف دولت ترکیه دانست.
 
رویای اردوغان
 
چالش‌های داخلی که ترکیه در سال 2015 با آن رو به ر وشده بود، هنوز هم کماکان ادامه دارند، و حتی پیش بینی هم می شود، این چالش ها تا سال 2016 هم ادامه و استمرار یابند، یکی از مهم ترین چالش ها در این میان مربوط به تلاش ها برای اصلاح نظام در ترکیه است، اصلاح نظام ترکیه از پارلمانی به ریاست جمهور است.
 
این تنها به مثابه تغییر شکلی وظاهری نیست، بلکه این یک تغییر بنیادی و اساسی است، به گونه ای که وظایف نظام از اختیارات و سلطه های پارلمانی به اختیارات وصلاحیت ها در دست یک شخص تبدیل می شود، وهمه کاره کشور رئیس جمهور خواهد بود.
 
این پروژه علنی از بیش از یک سال قبل به صورت بسیار قوی مطرح شد، و تحولات سیاسی ترکیه را در سال 2015 تحت الشعاع خود قرار داد، همچنین همین موضوع عاملی اساسی بود، تا اردوغان نتایج انتخابات سال 2015 را نپذیرد، انتخاباتی که حزب عدالت و توسعه را از به دست گرفتن قدرت در ترکیه آن همه به تنهایی محروم ساخت.
 
شکست در تحقق خواسته های حزبی باعث شد، تا اردوغان در همان سال و در ماه نوامبر ضمن برگزاری انتخابات پیش از موعد مجدد در سال 2015 انتخابات دیگری را مسجل کند، در این انتخابات نیز که در تاریخ ترکیه بی سابقه بود، چرا که دو دوره پشت سرهم در فاصله 4 ماه برگزار شده بود، نتوانست پیروزی را به نفع خود مسجل سازد.
 
شکست مجدد اردوغان باعث شد، تا نتایج انتخابات دوره جدید هم نتواند به رویای اردوغان جامه عمل بپوشاند، حزب عدالت و توسعه در آن انتخابات نتوانست دوسوم کرسی های پارلمان را از آن خود سازد، یعنی 367 کرسی، این شمار از کرسی ها برای اصلاح قانون اساسی لازم بود، اردوغان نه تنها این تعداد را به دست نیاورد، بله شمار کرسی های لازم برای برگزاری رفراندوم با هدف به رای گذاشتن این موضوع بین مردم را هم به دست نیاورد، یعنی نتوانست 33 کرسی را از آن خود سازد، و این رقمی از کرسی هاست که می توانید برای تصویب خواسته ای طرح را به همه پرسی و رفراندوم مردمی برسانید، اردوغان در آن انتخابات تنها 317 کرسی را به دست آورد.
 
تلاش برای اصلاح نوع نظام حاکم بر ترکیه به عنوان یکی از برجسته ترین چالش های ترکیه در سال 2016 باقی خواهد ماند، برای تحقق این خواسته در برابر حزب عدالت و توسعه ترکیه تنها دو راه باقی مانده است:
 
نخست : تلاش برای متقاعد ساختن دیگر احزاب ترکیه به منظور اصلاح ساختار حاکمیتی در ترکیه، تا به امروز البته تمام این تلاش ها ثمره نداده اند، و حتی بسیار بعید است که بتوان 13 نماینده از سایر احزاب را با خود همراه کنند، تا بتوان این طرح را با کسب 330 رای به همه پرسی عمومی گذاشت.
 
شاید در این بین برخی از نمایندگان حزب جنبش ملی با آن همراه شوند، اما برای همراه شدن آنها نیاز است، تا نگاه نژادپرستانه ضد کردی را تقویت کنند.
 
دوم: مطرح کردن برگزاری انتخابات جدید است، این همان گزینه ایست که اردوغان آن را آغاز کرد، و تلویحا از ان سخن می گوید، و سوابق اردوغان هم نشان می دهد، استفاده وی از این گزینه امری بعید نیست، چرا که وی همواره از سیاست رفتن تا لبه پرتگاه استفاده می کند، و همواره به دنبال ماجرا جویی است.
 
در اینجا اردوغان بر روی ضعف مخالفان و معارضان خود شرط بندی کرده است، و معتقد است آنها تفکیک و تجزیه می شوند، حتی تلاش های خود را برای تحریم حزب خلق دمکراتیک و محاصره و تحریم نظامی کردها را آغاز کرده است، از نظر تئوری راه برای رساندن شمار نمایندگان پارلمان به 330 به منظور برگزاری همه پرسی فراهم شده است.
 
اگر اردوغان در این بین موفق شود، در این صورت وی موفق خواهد بود، ال قدرو نظام را در ترکیه با شرایط سرکوب و تنگ تر کردن حلقه بر دیگر احزاب به منظور آغاز قدرت استبدادی در ترکیه هموار سازد.
 
خطرناک بودن این رویه در ترکیه از آن جا ناشی می شود، که در ترکیه چند مذهبی و چند طایفه ای و تعدد نژادی مطرح است، اغلب ساکنان و شهروندان ترکیه از قومیت ترک هستند، و اکثریت آنها هم سنی مذهب هستند.
 
با توجه به سیاست نژادپرستی و مبارزه با قومیت کردی در ترکیه و مبارزه با علویان به عنوان مذهب در ترکیه و در سایه جدایی بین کردها و ترک ها و سنی ها با علوی ها حتما رئیس جمهوری ترکیه باید فردی با گرایش ترکی و سنی باشد.
 
همچنین در سایه گرایش محافظه کارانه ملی گرایانه و مذهبی در ترکیه که در حدود 60 تا 65 درصد از شمار رای دهندگان را تشکیل می دهند، از این رو هیچ حزبی در ترکیه یارای رقابت بر سر مسند ریاست جمهوری را نخواهد داشت.( انتخابات ریاست جمهوری در ترکیه براساس نظام پیشنهادی حزبی است).
 
این بدان معنی است که سلطه و سیطره قومیت نژادی و مذهبی عدالت و توسعه به صورت ابدی بر ترکیه خواهد بود، و تا دهها سال اوضاع به همین منوال باقی می ماند، چرا که در ترکیه قومیت کردی و وهویت علوی به رسمیت شناخته نمی شوند.
 
این امر می تواند باعث بروز گرایش های حدیدی در داخل جامعه ترکیه گردد، گروه ها و احزاب ترکیه به منظور به دست آوردن حقوق خود و بیان خواسته هایشان راهی جز در پیش گرفتن مسیر و گزینه خشونت نظامی نخواهند دید، در چنین شرایطی لائیک ها بزرگ ترین قربانیان ترکیه خواهند شد.
 
چالش کردی
 
نظرسنجی های داخلی ترکیه نشان از این دارند که هم اکنون موضوع کردی به مثابه یک نگرانی بزرگ برای شهروندان تبدیل شده است، و این وضعیت در مقایسه با سال 2016 افزایش چشم گیری یافته است، شاید چالش نخست در داخل ترکیه فشارهای امنیتی بر ثبات در این کشور به دنبال نداشته باشد، اما مساله کردی که امروزه وارد مرحله جدیدی در امتداد سال 2015 یافته می تواند تاکیدی بر فشارهای امنیتی در داخل ترکیه باشد.
 
در این موضوع باید همواره در مساله را به یاد داشته باشیم، در سال 2015 کردها موفق شدند برای اولین بار در تاریخ خود به عنوان یک حزب و نه به عنوان نمایندگان مستقل وارد پارلمان شوند، این امر نشان از هویت سیاسی کردها در ترکیه داشت، مساله ای که در گذشته هرگز به عنوان یک موضوع سیاسی مطرح نبود، اما از آن پس به صورت بسیار برجسته و قوی ظاهر شد.
 
این تحول در توازن سیاسی داخلی ترکیه یکی از علل شکست و ناکامی حزب عدالت و توسعه در به دست آوردن اکثریت مطلق کرسی های پارلمان در انتخابات سال 2015 بود.
 
مساله دیگر آن است که حزب کارگران کردستان در نهایت یک حزب ترکیه به شمار می آید، این حزب نماینده کردهای داخل ترکیه است و گرایش سیاسی داخلی ترکیه را نشان می دهد.
 
این حزب با هماهنگی یا با تبانی با حزب ملت های دمکراتیک توانست خود را به یک ایستگاه امنیتی برساند، این ایستگاه نامش تندی برضد دولت ترکیه نام دارد، هدف از این سیاست نشان دادن این واقعیت به دولت ترکیه بود، که مناطق کردنشین عملا و بر روی زمین سلطه را در دست دارد، و ترکیه در این امر نقشی ایفا نمی کند، و این امر سوای آن است که بخواهند بدانند چه کسی در راس قدرت قرار دارد.
 
در آغاز دسامبر سال 2015 بین رهبران دو حزب جلسه ای برگزار شد، در این جلسه برای اولین بار و به صورت رسمی موضوع خودمختاری مطرح شد، این گزینه در گذشته در ادبیات این احزاب وجود داشت، اما امروزه دیگر به صورت رسمی و علنی به عنوان یک خواسته مطرح شد.
 
تفاوت در این بین آن است که کردها برای اجرای خواسته های خود امروزه به صورت فعالیت سیاسی این مسائل را به عنوان مثال در پارلمان مطرح نمی کنند، بلکه آنها اکنون این خواسته های خود را به صورت واقعیت موجود به صورت امنیتی و نظامی در مناطقی که در ان حضور دارند، نشان می دهند، و مانع از حضور نیروها و دستگاه های امنیتی رسمی دولتی شده اند.
 
در سال 2016 پیش بینی می شود، راه حل امنیتی از سوی دولت برای حل این موضوع به شکست بینجامد، راه حل امنیتی در گذشته هم فایده نداشته است، راه حل های نظامی و امنیتی در برابر 12 میلیون شهروند کرد ترکیه جواب نمی دهد.
 
از سوی دیگر دولت ترکیه نمی تواند در قبال سلطه خود چشم پوشی نشان دهد، از این رو گزینه ها همواره باقی هستند، هم گزینه های امنیتی دولت می توانند ادامه یابند، هم می توان پیش بینی کرد، مذاکرات در این خصوص بار دیگر از سر گرفته شوند.
 
دولت تلاش های خود را برای مقابله با این خواسته ها ادامه خواهد داد، و در صورتی که این خواسته ها متوقف شوند، و دولت قدرت خود را بتواند حاکم سازد، در ان صورت وقتی کردها حاضر به قبول مذاکره شوند، دولت هم وارد مذاکرات خواهد شد، از این رو در برابر کردهای ترکیه راهی جز مذاکره باقی نخواهد ماند.
 
به طور خلاصه باید گفت، مساله کردها مساله ای تازه است که به عنوان اهرم فشار بر دولت فشار خود را ادامه خواهد داد، این نخستین باری است که درگیری ها به سطح خیابان ها و شهرهای ترکیه کشیده شده است، حال این که در گذشته این درگیری ها تنها محدود به درگیری در روستاها می شد، تفاوت این بار از دفعات گذشته در این است که درگیری کردها با نظام حاکم در ترکیه این بار برخوساته از آگاهی سیاسی است، و شرایط منطقه ای هم متفاوت است.
 
پناهجویان
 
تحریم هایی که دولت ترکیه با آن روبه رو است، تحریم های اعمالی دولت روسیه بازتاب ها و نتایج بسیار منفی بر اقتصاد دولت ترکیه داشته است، ادامه یافتن این تحریم ها باعث شده است تا مشکلات دولت ترکیه با کشورهای همسایه نیز افزایش یابد، حتی ترکیه با کشورهای غیر همسایه هم با مشکلاتی مواجه شده است، همین امر باعث کاهش روند داد وستد اقتصادی و تجاری با این کشورها شود، حتی این امر بر رشد اقتصادی دولت ترکیه و نرخ توسعه اقتصادی هم تاثیر منفی گذاشته است.
 
در بین مشکلات و چالش های اقتصادی و اجتماعی ترکیه می توان به موضوع بحران پناهجویان سوریه در ترکیه هم اشاره کرد، شمار این پناهجویان کمتر از دو و نیم میلیون پناهجو نیستند، بعد از انفجارهای سال گذشته استانبول ترکیه این موضوع به عنوان یک تهدید بالقوه برای امنیت ترکیه مطرح شد، علاوه بر این موضوع پناهجویان به یک بحران و معضل اقتصادی و اجتماعی برای این کشور هم تبدیل شده است، مشکلی که توافق با اروپا هم از حجم دردسرهای آن نمی کاهد، و تنها راه حل سیاسی در سوریه است که می تواند منجر به خاتمه آن گردد، به همین دلیل باید گفت تهدیدی که در تمام سطوح ترکیه را در معرض تهدید قرار داده هنوز خاتمه نیافته است.
منبع: تسنیم