از فردای آن روز، رزمندگان خرمشهری مقر سپاه پاسداران را بیرون از شهر در کنار جاده آبادان، در ساختمان «هتل پرشین سابق» برپا کردند و بلافاصله برای بیرون راندن دشمن بعثی از خرمشهر، دست به کار شدند. قدم اول شناسایی شهر بود و به دست آوردن اطلاعات از موقعیت دشمن و نیروها و ادوات و امکاناتش.
مسئولیت این کار مهم را جوان سبزهروی بلندقدی با موهای تنک به عهده گرفت که نام کاملش "محمدرضا دشتیزاده بوشهری" بود، اما بچهها او را "رضا" صدا میکردند. "رضا دشتی". او با چند رزمنده خرمشهری توانستند در مدت کوتاهی مقدمات نفوذ به شهر را فراهم کنند و با ادوات بسیار سادهای مثل تیوب چرخ تراکتور، طناب و تخته، «کلک» (نوعی قایق) بسازند و با عبور از کارون، خود را به شهر برسانند.
از آغازین روزهای آذرماه 1359 هنوز یکماه از سقوط خرمشهر نمیگذشت که شناساییها شروع شد. رضا دشتی که طی روزهای مقاومت، یکی از فرماندهان اصلی مقاومت بود، همراه دوستانش شبها وارد شهر میشدند و یکی دو روزی را در خرمشهر میماندند و اطلاعات بسیار مفیدی از دشمن و موقعیت نیروهایش در شهر جمعآوری میکردند. این شناساییها تا یک سال و نیم بعد یعنی اوایل سال 1361 که عملیات بیتالمقدس آغاز شد، همچنان ادامه داشت و در طراحی آن عملیات بزرگ که به آزادسازی خرمشهر منجر شد، بسیار کارساز و مفید بود.
وقتی سوم خرداد 1361 بچههای خرمشهر وارد شهر شدند بیاختیار از چشمانشان اشک جاری شد. اشک شوق و اشک فراق. آنها آن روز نمیتوانستند یاد و خاطره رضا دشتی را از دل و جانشان بیرون کنند چراکه رضا در آذرماه سال 1359 وقتی از شناسایی برمیگشت، در کنار کارون به شهادت رسید. رضا دشتی را بهحق میتوان نخستین شهید «عملیات الی بیتالمقدس» نامید هرچند یک سال و نیم بعد از شهادت او، این عملیات آغاز شد و حتی هنوز چنین نامی برای عملیات بزرگ به ذهن هیچکسی خطور نمیکرد؛ اما در واقع رضا، نخستین شهید عملیات بزرگ آزادسازی خرمشهر است.
یادش گرامی باد.