وی پس از طی دوران تحصیلات متوسطه به ارتش پیوست و به دلیل اندام ورزیده و قدرت بدنی قابل توجهی که داشت عضو نیروهای ویژه کلاه سبز شد، اما پس از مدت کوتاهی با مشاهده جو حاکم بر ارتش و آگاهی بیشتر از ماهیت رژیم طاغوت از ارتش شاهنشاهی خارج و به کار آزاد مشغول شد.
در ایام الله ۱۵ خرداد سال ۴۲ او و چند تن از دوستانش به موج خروشان مردم پیوستند و تحت تعقیب و کنترل ماموران پهلوی قرار داشت و با کوچکترین بهانهای به منزل او هجوم آورده و اقدام به تهیه و توزیع اعلامیه و نوارهای سخنرانی و تصاویر حضرت امام مینمود و در پوششهای گوناگون، فعالیتهای خود را در تمامی شهرهای استان تهران و حتی استانهای همجوار گسترش داد.
خروش میلیونی امت مسلمان در سال ۵۷ سرانجام راه بازگشت حضرت امام را به میهن اسلامی گشود و در ۱۲ بهمن امام خاک کشور را به قدوم خود متبرک نمود. سید مجتبی نیز به عضویت کمیته استقبال امام در آمد و در آن استقبال تاریخی شرکت نمود. طی ۱۰ روز دهه فجر در محل کار خود که یک مغازه لباس فروشی بود به فروش اقلامی که در انقلاب نایاب شده بود، با قیمتی به مراتب پایین تر از بهای حقیقی آن، اقدام نمود.
ضمن اینکه خود نیز با حضور در میادین مبارزه تمام توان خود را صرف پیروزی نهضت اسلامی نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن، او به سرعت نیروهای انقلابی و پر شور منطقه ۹ را سازماندهی کرده و کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۹ را تشکیل داد.
با شروع غائله کردستان، شهید هاشمی به همراه عدهای از افراد کمیته منطقه ۹ در پی فرمان بسیج عمومی حضرت امام عازم غرب کشور شد و در آزادی و پاکسازی آن منطقه شرکت نمود.
هنوز چند روز از آغاز تجاوز عراق به خاک کشورمان نگذشته بود که سید مجتبی، به همراه عدهای از دوستان و همرزمانش به صورت داوطلبانه و مستقل عازم جنوب کشور شد و در مدرسه فداییان اسلام، واقع در شهر آبادان مستقر شد و بدین ترتیب اولین نیروی انتظامی نامنظم برای مقابله با نیروهای متهاجم بعثی در آبادان و خرمشهر بوجود آمد که به گروه فداییان اسلام معروف شد و سرانجام منافقان کوردل که نمیتوانستند شاهد تلاش شبانهروزی شهید هاشمی در پشتیبانی رزمندگان اسلام باشند، در آستانه ماه مبارک رمضان سال ۶۴ او را با زبان روزه در مغازه لباس فروشیاش از پشت سر آماج گلولههای خود قرار داده و به شهادت رساندند.
باسمه تعالی
امیدوارم که خداوند گناهانم را مورد بخشش قرار دهد.
از کلیه کسانی که به طریقی دینی به آنها دارم طلب مغفرت میکنم، خواهش میکنم مرا ببخشید تا خدای مهربان هم شما را ببخشد. کسانی که به من دینی دارند، همه آنها را میبخشم، امید که خدای قادر متعال همه آنها را بیامرزد. از پدر و مادر عزیزم حلالیت میطلبم و همسر و فرزندانم را به شما میسپارم، امید که آنان را در جهت دین مبین اسلام به رهبری امام تشویق کنید.
از همسر و فرزندانم که نتوانستم بیش از این وسیله آسایششان را فراهم نمایم، طلب بخشش میکنم. از خواهران و برادرانم حلالیت میطلبم.
توصیه من به شما عزیزان این است که خدا را فراموش نکنید.
سید مجتبی هاشمی