کد خبر 576742
تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۱
به گزارش مشرق، منصور نظری شعری سروده است به مناسبت نیمه شعبان که در زیر می خوانی:

راهِ شبِ تار، سحر کرده سد - لشکرِ حوت آمده جنگِ اسد
گشته نشان‌های نهایی رصد - منتظرانیم که مهدی رسد
تخت‌نشینِ وَلیعهدیِ عشق - اِی پسر فاطمه، مهدیِ عشق
جان زِ تمنایِ تو بر لب شده  - بی تو دلِ ما، دلِ زینب شده
جانِ گلِ یاسِ علی، فاطمه - درد و غم شیعه بده خاتمه
بی تو در این وادیِ ماتم‌سرا – حادثه در حادثه  آید فَرا
لوکِ سیه مست پلیدی رهاست  - حادثه آبستنِ از فتنه‌هاست
حال و هوایی شده بر پا عجیب – صد چو مسیحا به فرازِ صلیب
ارض سراپا شده کرب و بلا -  سِرّ نهان گشته به‌حق برمَلا
نیل، هوس کرده که لب واکند –   بوسه به رخسارِه مسیحا کند
یاوریِ یوسف زهرا کند - حادثۀِ عشق تماشا کند   
غرقه به خود قوم یهودا کند -  معجزه در خاطره برپا کند  
فتنۀِ صهیون ز جهان برکند  - حمله به خیبر بَرد و دَر کَنَد
فتنۀِ خون‌بارِ عرب کرده باز  - لات و عزی را ملکِ  بر حجاز
قومِ ملک‌زادۀِ بوزینه باز –  گشته وقیحانه امیر ریاض
هند جگر خواره به کین آمده  - حمزۀِ دین را به کمین آمده
مکه به زنجیرِ جگرخوارها –  خون نمر بر درودیوارها
کعبه که زندانیِ سفیانی است -  منتظر پیر خراسانی است
طور هوسناک قبس آمده – لشکر جن سویِ طبس آمده
معجزه را وقتِ وقوع آمده – طور دوباره به رکوع آمده
شاخِه ترِ معجزه گُل کرده باز – بیرق سبزی به فلق سرفراز
یوسف جان را خبری می‌رسد  - وارثِ شق‌القمری می‌رسد
شاهِ لثارات به لب می‌رسد -  خونِ خدا را به طلب می‌رسد
یار، قدح گیر به‌دست‌آمده  - هرچه که هست آمده مست آمده
باده تمنایِ لبش می‌کند  -  جانِ خدا مِی طلبش می‌کند
دستِ قدح در بغلش می‌رود  - دل به خیالِ غزلش می‌رود  
مژدۀِ جان می‌دهد اللهِ عشق – وَه چه قریب است سحرگاه عشق
قبله گه شیعه، شهنشاه عشق  - یوسف گُم گشتۀِ در چاه عشق
-  منجیِ آخر رسد از راهِ عشق فاطمه را مهدیِ درگاه عشق
گشته جهان تشنه‌لب عطر سیب -  نغمه دل‌آشفته کند عندلیب
دم‌به‌دم آید به دیارِ دمشق -   از حلب آوایِ لثاراتَ العشق
غنچۀِ نرگس به غزلزارِ یاس – می‌شکفد در تبِ تندِ تقاص
منتقم فرق دوتای علی – وارث میراث ولای علی
بر سر دوشش علم انتقام –  می‌کند آخر سحری او قیام
خاتم لعلش که نگین‌دارِ نور –  حک‌شده بر آن کلمات ظهور
تیغ دو دم آمده در دست او  - منتقمِ خونِ حسین است او   
عصر ظهور است و برآشفته حال - خوش به ظهورش دل‌وجان را خیال
در یمن و شام و عراق و دمشق - جنگ جهانی شده بر پا به عشق
لشکر عُشاق علی در رَهند -   از همه  اسرارِ ظهور آگه‌اند
می‌رسد از سمت خراسان به شور – کوکبۀِ سبزِ سپاه ظهور
از همه سو بانگ طلب می‌رسد – جان به تن از شوق به لب می‌رسد
نعش شهیدان ز حلب می‌رسد – کُشتۀِ در ماه رجب می‌رسد
منتظران مژده سحر می‌رسد – این شب دِیجور به سر می‌رسد
پیر خراسانیِ ما میر عشق – دل‌نگرانِ حرمِ در دمشق
کرده روان لشکر عشاق را – تا به ظهور آورد اشراق را
شورِ ظهورانه جهان را فَرا – عطر خوش مصطفوی از حرا
منتقم کرب و بلا می‌رسد -  وارثِ خون شهدا می‌رسد
گشته نشان‌های ظهورش رصد  - مهدیِ زهرا به خدا می‌رسد
عصر ظهور است مهیا شوید – لشکر توفندۀ دریا شود
سیلیِ بر یاس، تقاص آورید – شیعه از این درد خلاص آورید
عصر ظهور است و نشان‌ها عیان - مژدۀِ وصل آمده بر شیعیان
جمله مهیای ظهورش شوید -  لشکر سرسبزِ غرورش شوید
یوسف زهرا به خدا می‌رسد  - وارث خون شهدا می‌رسد
آمده نزدیک زمان ظهور- یوسف زهرا رسد از راه دور
منتظرانِ به ظهورش، نوید -  بانگ اَنا المهدی او بشنوید
می‌رسد از راه مسیحا کَسی  - خون‌جگرِ آمدنِ او بَسی
گم‌شدۀِ آلِ عبا می‌رسد - آینۀِ روی خدا می‌رسد
فاطمه را منتقم اشک و آه - بر شب تنهایی زینب پناه
صاعقه سا حادثه آید ز راه  - تا بدرد سینۀِ شام سیاه

به امید ظهور حضرت یار
14 شعبان المعظم 1437