به گزارش مشرق، منصور نظری شعری سروده است به مناسبت 22 تیرماه سالروز آغاز عملیات بزرگ رمضان، قطعه شعر «حرمت خون شهیدان پس چه شد؟» تقدیم به فرمانده رشید لشکر سرافراز محمد رسولالله (ص)، سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان:
کربلا را عطر نابی میرسد - از خُم زهرا شرابی میرسد
بوی کافور، عطر یاس آوردهاند - لاله از اُمُالرِصاص آوردهاند
استخوانها و پلاک آوردهاند - در کفن پیچیده خاک آوردهاند
های مردم عطر یار آوردهاند- کربلا را بیقرار آوردهاند
اشک زینب از دمشق آوردهاند- غرقۀِ دریای عشق آوردهاند
از شلمچه عطر خاص آوردهاند - کربلا را انعکاس آوردهاند
های مردم یادتان میآید عشق - رفتن بر نیزهها سر تا دمشق
خاطرات کربلای پنج را- مقتل مردان درد و رنج را
جبهه و جنگ و تفنگ و تیر را - شیر مردان یل شبگیر را
های حاج احمد چه آمد بر سرت - گشته گُم چون یاس نیلی پیکرت
ای علمدار سپاهِ عشق یار - کُشت ما را بر تو سی سال انتظار
ای که مرگ و زندگی با تو قشنگ - دل به تنگ آمد بیا ای مرد جنگ
های حاج احمد کجایی مرد عشق - تا علمداری کنی ما را دمشق
تا دوباره رمز یا زهرا به لب - از سعودیها بگیری پس حلب
ای شمیم عطر ناب احمدی - کاش آخر یک سحر میآمدی
کاش میشد باز باران میگرفت –دشت دل عطر بهاران میگرفت
کُهنه شد یاد شهیدان وایِمان - دینمان بازیچۀِ دنیایِمان
رفت از خاطر چرا آن روزها - عاشقانه اشک و آه و سوزها
از شلمچه از دوعیجی یاد کو – در دلِ شیرین غم فرهاد کو
های مردم یادتان میآید عشق- رفتنِ بر نیزه سرها تا دمشق
یادتان میآید از همت دگر - یا کَسی دارد ز چمرانها خبر
از بهشتی از رجایی، باهنر - از شده پروانههای شعلهور
رفته از خاطر چرا دوران جنگ - ازچه افتادیم در گرداب ننگ
تکهپاره گشته زیر تانکها- رفت یادش رهنِ وام بانکها
از رگِ خشکیدۀِ درویشها - میمکد خون این نجومی فیشها
ایدریغا رفت جنگ از یادمان - تا شود دنیا خرابآبادمان
یادتان میآید ای مردم ز عشق - یکنفس نوشیده مِی را خُم ز عشق
یادتان میآید از دوران جنگ؟ - یا د آن ایام زیبا و قشنگ
ای سیاست خوانده و درس حقوق - پس چه شد آن روزهای پرفروغ؟
رمز یا زهرا به لبها پس چه شد- حمله کردن، نیمهشبها پس چه شد
با ولایت عهد و پیمانها چه شد – وعدۀِ کردن فدا جانها چه شد
راه قدس از کربلا رفتن چه شد؟ – ذوق و شوقِ روی مین خفتن چه شد؟
بر خزان لاله دلواپس که شد؟ - حرمت خون شهیدان پس چه شد؟
اینهمه دزدی فساد و اختلاس - کاخ و بنز و باغ و ویلاهای خاص
ای خَواصِ فاسد ویلا نشین - حرمتِ خون شهیدان است این؟
ای شده دنیای دون معبودتان - با ولایت وعده دیگر بودِتان
ای دل سید علی خون از شما –کینه در دلهاست اکنون از شما
صحبت ما با شما کفتارهاست - این شمارا آخرین اخطارهاست
شور نوابی به سر داریم ما – روی دوش خود تبر داریم ما
بشنوید ای صاحبان بُتکده - فصل سبز بُت شکنها آمده
بغض ما بُرایی شمشیرهاست - سینۀِ ما قتلِگاه تیرهاست
ای نمک را در فساد آورده غرق - ای علی را خوندل آغشته فرق
پُرشده از خون مردم جامِتان- گشته فربه از حرام اندامتان
خونِ مردم کرده اِی در شیشهها - ای رباخواران، یهودا پیشهها
لقمههای چرب و شیرین خوردهها - ای حساب خود به خارج بُردهها
ای خَواص مافیایی تیمِ تان - انتقامی سخت میگیریمِتان
ای رباخوارانِ چون قارون شده - بانکهای از طمع افیون شده
ای رفاه آلودهها، بیدردها – خائنین، ای کوفیان، نامردها
آسمان سینۀِ ما آبی است - با شما ما را سر نَوّابی است
خاوری بشنو صدای مرگ را - قصۀِ خشمِ تگرگ و برگ را
این صدایِ انتقام از نایِ ماست - رستخیز ِتیغ خون پالایِ ماست
بشنوید ای فاسدان، دجالها - ای به غارت برده بیتالمالها
صاحبان فیشهای بیحساب - ای خیانت کردهها با انقلاب
مُشتِ تان را یکبهیک وا میکُنیم – ما شمارا جمله رسوا میکُنیم
کوس رسوایی زنیم از بهرتان - میکُنیم این فیشها را زهرتان
ای زبیر و طلحه این خشم علی است - این خروشِ ذوالفقار صیقلی است
ما نبردی چون جَمل خواهیم کرد - انقلابی ما عَمل خواهیم کرد
ای گرفته آن نجومی فیشها- خون مکیده از رگ درویشها
بشنوید این آخرین اخطارها – کارتان اُفتاده با مختارها
ای ریاکاران فاسد وایتان- تیغِ مختار است و گردنهایتان
فاسدانِ خونِ بیتالمال نوش - بشنوید این شور و غوغا و خروش
ای به گِرد خویش هاله دیدهها- سفرههای اختلاس اِی چیدهها
آتش فتنه شما افروختید- خود در این آتش سراپا سوختید
ای هزاران خاوری در جیبتان- مردهشور روی بدترکیبتان
کاسبان دورۀِ تحریمها - داده بر شیطان شما تعلیمها
ذوالفقار حیدری دستیم ما - از مِی کرب و بلا مستیم ما
لب کند تَر رهبرم سید علی – نهروانها بر شما گردد جَلی
موج طوفانزای دریاییم ما - در کمین خاوریهاییم ما
وارثانِ خون مختاریم ما- داغ زهرا بر جگر داریم ما
با شما هستم که آقازادهای - جیرهخوار سفرۀِ آمادهای
با قجر شاهان شده اِی همطراز - در خیابانهای تهران تخت گاز
پورشهات را اِی خیابان گشته پیست - سُفرۀِ خالی تو میدانی که چیست؟
ای خَواصِ داده دل بر مُلک رِی - اهل رفتن کیش و تایلند و دُبی
تو خبرداری زِ کودکهای کار - از فساد و فقر و فحشاء بیشُمار
درد و رنجِ خودفروشی از نیاز - اشک شرمِ دختران بی جهاز
ای مرفه زاده دانی درد چیست؟ - جیبهای خالی یک مرد چیست؟
کرده دندانتیز، بیتالمال را - آنتالیا رفته عشقوحال را
دستهای پینهبسته دیدهای؟ - اشک مردی دلشکسته دیدهای؟
دیدهای آیا حلب آباد را؟– مردم بدبخت مادرزاد ر ا؟
درس آیا در خیابان خواندهای؟ - یا هزاران شب گرسنه ماندهای؟
کفشهای پاره بر پا دیدهای؟ - روی شرمنده ز بابا دیدهای؟
در خیابان یکشب آیا خفتهای؟ - حرفِ شرمنده ندارم گفتهای؟
در میانِ جامۀِ پوسیدهای - مرگ کارتنخوابها را دیدهای
کودکِ و طفلِ فروشی دیدهای؟ - گریه با طعم خموشی دیدهای؟
ای به صرافی دلار انباشته - خودکشی در مترو دیدن داشته!!
تو چه میدانی که رنج و درد چیست؟ - در زمستان خانههای سرد چیست؟
دل به تنگ آمد خدا را از فساد – بر کدامین واحه باید سر نهاد
کاش میشد کاش میشد کاش کاش - ریشهکن میشد از ایران این قماش
گرچه مانده پای دلها مان به گل - باز حاج احمد تو را تنگ است دل
ای دلاور مرد زهرا کیشِ ما - کاش میشد بازگردی پیش ما
کاش میشد چون تو راه عشق رفت- یکنفس تا قتلگاه عشق رفت
به امید ظهور حضرت یار
22 تیرماه 1395 منصور نظری
منصور نظری شعری سروده است به مناسبت 22 تیرماه سالروز آغاز عملیات بزرگ رمضان