در ایام سالروز ورود پیکر مطهر شهدای غواص و خط شکن عملیات کربلای 4 به کشور، ناگفتههایی از جریان تفحص، تبادل و تشییع شهدای غواص و خط شکن طی 12 پرده از حماسه کربلای 94 روایت میشود. این جزئیات به همت کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح منتشر میشود. بخش سوم این روایات که شامل دو پرده میباشد، در ادامه میآید:
پرده هشتم: خیابان بهشت-ستاد معراج شهدا-حسینیه شهدا
خبرنگاران آمده بودند و منتظر شروع کنفرانس خبری سردار باقرزاده بودند تا به این شبهات پاسخ گفته شود و اسنادی ارائه شود تا پایانی باشد بر شبهات و تردیدافکنی برخی ناآگاهان. سردار باقرزاده:"«در روایت آمده: فرو بروید در گرداب حوادث برای حق، هر جا که باشد.» همان طور که غواصان و رزمندگان ما در گرداب حوادث سخت و دشوار جنگ فرورفتند و سربلند بیرون آمدند.
متأسفانه مظلومیت آشکار و پنهان عدهای از خطشکنان و غواصان شهید ما در یک بازی رسانهای دشمن و بعضا دوستان ناآگاه به حاشیه رفت، روش متعارف ما پرهیز از بیان برخی از جزئیات صحنههای تفحص بوده و هست، چرا که همواره این نگرانی را داریم که کشش لازم برای دریافت بسیاری از حقایق جنگ وجود نداشته باشد. اولین شگرد و تردید را در قضیه خط شکنان و غواصان شهید از سوی دشمن شاهد بودیم و آن مطلب این بود که چرا باید این تعدا غواص با هم شهید شوند. معمولا در تفحصهای ما طی سنوات اخیر بعد سقوط صدام تعداد غواصانی که کشف شدند خیلی بالا نبود اما این بار 270 شهید پیدا شد که 175 تن از آنها به عنوان خطشکن و غواص مطرح شدند. وقتی این شهدا پیدا شدند، زخم خوردهها و دشمنان که سناریویی را کلید زده بودند در چهارچوب همان اغراض مطالب خود را مطرح کردند و گفتند: «چرا باید این تعداد غواص در یک عملیات شهید شوند؟ و مقصر فرماندهان عملیات هستند.» در این مسئله بی بی سی بیشتر از همه مانور داد.
عدهای دیگر میگفتند: از کجا معلوم که همه اینها غواص بودهاند؟ هرچند که ما اعلام کردیم پیکر خط شکنان و غواصان اما اینها مطلب پنهانی نبود که نخواهیم آن را اعلام کنیم. اینها بدیهیات جنگ است، در هر جنگی ما تلفات دادیم. برخی میگفتند:«مگر خط شکن هم اسیر میشود؟» برخی اصل مسئله شهادت را در این موضوع زیر سوال بردند و عدهای گفتند:«ما این تعداد غواص نداشتیم.» و بعد یگان مورد علاقه خود را نام برده و درباره آن قلم فرسایی میکردند. صریح بگویم اینها طبق اطلاعات ما غواصان و خط شکنانی مربوط به 4 یگان: 25 کربلا، 41 ثارالله(ع)، 14 امام حسین(ع) و 7 ولیعصر(عج) بودهاند.
برخی از این شهدا زنده به گور شدهاند زیرا آثار تیراندازی در لباس غواصی آنها مشاهده نشده است. این موضوع چیز جدیدی نیست. در قبرستان حطین در العماره فجایع بیشتری بوده که منعکس نشد، من آنجا را هم قبلا تشریح کرده بودم منتها موضوع خبری نشد، اینجا دوستان باید هوشیار باشند و در زمین دشمن بازی نکنند، ما باید این مظلومیت را عنوان میکردیم."
سخنان سردار باقرزاده به پایان رسید. حالا وقت رمزگشایی و پایان دادن به تردیدها بوده. شاید دلهای بددلان و معترضان هم باسیل خروشنده مردم همراه شود. پرده اول کنار رفت و همه خبرنگاران طنابها، سیمهای جنگی و مفتولهایی که دستان شهدا با آنها بسته شده بودند را دیدند. صدای چلیک چلیک دوربینها فضای حسینیه شهدا را پر کرد. در بین هیاهوی این صداها خودمان را در ابوفلوس دیدیم. تصویر اولین برخوردمان با دستان بسته شهدا. اشک در چشمانمان حلقه زد. به خود آمدیم دیدیم فقط ما نیستیم که در حال گریهایم. خبرنگاران و عکاسان هم در پشت لنز دوربین چشمان خیس خود را پاک میکنند. برگه خبر خبرنگاری خیس بود و همچنان اشکهایشان را با آستین دستانش پاک میکرد و گزارش را مینوشت. خبرنگار دیگر هم با چشمانی پر از اشک با گوشی همراه برای سرویس خبری خود گزارش میخواند...
اخبار مخابره و تصاویر ارسال شد و همین امر باعث شد تا شور مردم به نقطه اوج برسد. هر روز مردم جلوی معراج شهدای برای زیارات این شهدا به صف میشدند. تماسها، درخواستها، ایمیلها، ...بسیار بالا بود و درخواستهای مکرر برای زیارت و تشییع این شهدا. در پی این همه مطالبه مردمی برنامه تشییع شهدا که قرار بود بعد از ماه مبارک رمضان و در 25 شوال مصادف با سالروز شهادت امام صادق(ع) انجام شود جلو افتاد لذا سردار باقرزاده بچهها را جمع کرد و جلسهای برگزار شد تا یک تصمیم مهم در این خصوص گرفته شود. شرایط بررسی شد و تصمیم بر این قرار گرفت که بهترین راه برای عرض ارادت به این شهدا برگزاری مراسم تشییع باشکوهی در تهران میباشد. از طرفی فقط یک هفته تا شروع ماه مبارک رمضان فرصت بود و اگر قرار بود هر کاری صورت بپذیرد باید طی 7 روز انجام بگیرد. زمان کم و حجم فعالیت ستاد اجرایی زیاد. تصمیم بر این شد بر اساس اعلام آمادگی بسیج، اجرای تشییع این شهدا به سازمان بسیج سپرده شود.
جلسات ستاد هماهنگی تشییع شهدا با حضور همه دستگاههای امنیتی، انتظامی، فرهنگی، اجتماعی و رسانهای و... برگزار شد و بالاتفاق همگی آمادگی خود را برای برگزاری تشییع اعلام(از جمله 2 نماینده شورای تامین فرمانداری تهران و استانداری) و قرار شد مبدأ تشییع از میدان بهارستان باشد. شعار این تشییع «نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا» انتخاب شد و روز تشییع هم همزمان با شهادت شهدای موتلفه همزمان شد. جلسات متعدد برگزار و نهایتا دستورالعمل هم تنظیم و ابلاغ شد. هر چه جلوتر میرویم و به روز تشییع نزدیکتر میشویم، بزرگی کار بیشتر جلوه میکند و تاکیدات ما برای عمل به مفاد دستورالعمل برای جلوگیری از هرگونه اشکال در مراسم بیشتر میشود.
در این بین متاسفانه افرادی که در داخل کشور ماموریت دارند و یا فضای جامعه را درک نمیکنند و احیانا در فضای شبه روشنفکری نیز سیر میکنند از همان ابتدا همه این تلاشها را به باد انتقاد گرفته و به این کار برچسب سیاسی زده و سعی در ایجاد تفرقه در دلها به هم پیوسته مردم داشتند. نه فقط در این تشییع، بلکه هر بار قرار میشود شهدا وارد شهرها شوند با یک زبان انتقادی به خادمین شهدا انگ بهره برداری سیاسی از شهدا میزنند تا اصل کار و پیام شهدا را زیر سوال ببرند. انگار پیام شهدا و رسالت این روشنفکرنماها با هم در تعارض است که هست.
به در خواست سازمان بسیج قرار شد مراسم شب وداع با شهدا در دانشگاه تهران برگزار شود. البته در همین خصوص هم بحث فراوانی صورت گرفته چرا که آن ایام نزدیک به فرجه امتحانات بود ولی به هر حال و بر اساس پافشاریها قرار شد که مراسم شب وداع در دانشگاه تهران برگزار شود.
پرده نهم: میدان بهارستان، تشییع 270 شهید
بالاخره روز موعود فرا رسید. مراسم اصلی قرار بود ساعت 16 آغاز شود. کار احداث جایگاه تا صبح ادامه داشت. سیستم صوت در کل میدان و خیابانهای اطراف مستقر شده بود. چند بار تست صدا گرفتیم تا مطمئن شویم در مراسم مشکل صدا نخواهیم داشت.
حواسمان گرم هماهنگیها با راهور، سپاه حفاظت انصار، ناجا، یگان ویژه، مجری، شاعر، مداح و ... بود. ساعت 12 ظهر بود و مردم در میدان بهارستان حضور داشتند. طوری که جلوی جایگاه مملو از جمیعت شده بود و هر لحظه به جمعیت مردم اضافه میشد. تا جایی که ساعت 14 عصر یعنی دو ساعت مانده به آغاز مراسم، میدان بهارستان پر از جمعیت شده و همین موضوع برادران راهور را غافلگیر کرد. چرا که قرار بود راس ساعت 15 مسیرها را از خودرو خالی کنند ولی چون جمعیت در میدان دو ساعت زودتر پر شده بود برخی خودروها در میدان گیر کردند و خالی کردن آنها از میدان میسر نشد. تعداد زیادی از خودرورها را توانستند از میدان خارج کنند ولی همچنان برخی از خودروها در میان جمعیت گیر کردند و به جهت ازدیاد جمعیت دیگر امکان حرکت وجود نداشت.
ساعت 14:30 شده، میدان بهارستان و خیابانهای اطراف عملا قفل شده و جای سوزن انداختن نیست. مردم در گرمای آفتاب ایستادهاند. برادران شهرداری مجبور به توزیع آب معدنی شدند. به آنها گفتیم باید توزیع را مدیریت کنید. چرا که با وضعیت پیش رو قطعا مردم به مشکل آب آشامیدنی برمیخورند. شهرداری 10 هزار بطری آب معدنی پیش بینی کرده حتی به ایستگاهها با موتور سیکلت آب معدنی میرساند تا مردم تشنه نمانند. البته شرایط طوری شد که دیگر موتورهای آب رسان هم نمیتوانستند به ایستگاهها برسند. و در هر نقطهای که میتوانستند آب معدنیها را توزیع میکردند.
ساعت 15:30 است ولی از کاروان شهدا خبری نیست. چندین بار با کاروان تماس گرفتیم ولی همان ترس که برای کار داشتیم مشکل ایجاد کرد. مردم به خاطر تبلیغات نابجایی که صورت گرفته بود. از جلوی درب سازمان بسیج جلوی کاروان را گرفته و با کاروان همراه شدند و باعث شد تا سرعت حرکت کاروان به شدت پایین بیاید. همچنان بر جمعیت مردم در میدان بهارستان افزوده میشود. عمده نمایندگان مجلس و وزرای دولت در جایگاه ویژه مسئولین حضور دارند. و زمان به سرعت میگذرد ولی از کاروان خبری نیست. جمعیت به حد انفجار رسیده است دیگر نمیتوان سیل جمعیت را کنترل کرد. با کاروان تماس گرفتیم اعلام کردند کاروان در خیابان مجاهدین اسلام متوقف شده است و سیل جمعیت اجازه حرکت را به کاروان نمیدهد و اگر کاروان حرکت کند مردم آسیب خواهند دید و دچار حادثه خواهیم شد.