رزمندگان ارتشی در دوران جنگ سهم عمدهای در دفاع از مرز و بوم این دیار داشتند. با این حال آن چنان که باید به این قشر ادایِ دِین نشده است. شاید هنوز خیلیها نمیدانند در مقاومت 34 روزه قبل از سقوط خرمشهر، گردان تکاوران نیروی دریایی ارتش، نقش عمدهای در گرفتنِ ترمزِ ماشینِ جنگی حزب بعث و ساماندهی مدافعان مردمی داشت. «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» ادایِ دِینی به این گردان است که هنوز هم هیچ نامی از آنها در مقاومت 34 روزه خرمشهر نیست. سیدقاسم حسینی کوشیده با زبانی شیوا و صریح، خاطرات ناخدا یکم هوشنگ صمدی، فرمانده گردان تکاوران را در آن روزها به تصویر بکشد. گردان 600 نفرهای که از همان روزهای اول جنگ، شبانه از بوشهر به خرمشهر نقل مکان کرد.
وقتی انتقادات از «دا» بالا میگیرد
«تکاوران نیروی دریایی در خرمهشر» از جهتی دیگر هم حائز اهمیت است. با انتشار کتاب «دا» و روایتهایی که راوی این کتاب از افسران و تکاوران ارتشی داشت، انتقادات و اعتراضاتی نجیبانه از ارتش و نیروی دریایی برخاست که واقعیت ماجرا آنگونه هم نیست که سیده زهرا حسینی در «دا» روایت کرده است. حسینی، تکاوران نیروی دریایی را در روزهای مقاومت در خرمشهر به گونهای به تصویر کشیده بود که گویی در شهر اشغالشده کاری جز استراحت ندارند در حالی که بنا بر ادعای مسئولان نیروی دریایی، خط درگیری این افراد با دشمن در بیرون از شهر بوده و این نیروها صرفا برای تجدید قوا و استراحت وارد شهر میشدند و نقطه برخورد و ارتباط راوی کتاب با نیروهای ارتشی دقیقا در این مواقع بوده است.
این کتاب شرح خاطرات ناخدا یکم هوشنگ صمدی است. ناخدا صمدی که دورههای فشرده تکاوری و دریایی را در نیروی دریایی بریتانیا طی کرده بود و در سال 59 با کولهباری از تجربه، فرمانده گردان تکاوران نیروی دریایی در بوشهر بود. 31 شهریور جنگ شروع شد و اول مهر گردان 600 نفرۀ تحت فرمان او در خرمشهر بودند. ابلاغیه ستاد نیروی دریایی ارتش از تهران هم بسیار کوتاه و در عین حال روشن بود: «دفاع از خرمشهر و آبادان!» اگر خرمشهر و آبادان سقوط میكردند، شمال خليج فارس به طور كامل سقوط كرده بود و سقوط شمال خليج فارس يعني قطع تجارت دریایی و منع هر صادرات و وارداتی! عصر 31 شهریور بود که دستور به او ابلاغ شد و گردان او ظهر روز بعد در خرمشهر بود. نکتۀ جالب آنکه دریادار حبیبالله سیاری فرماندۀ فعلی نیروی دریایی ارتش، آن روزها از نیروهای تحت امر ناخدا صمدی بوده است.
کدام نویسنده برای دفاع از ارتشیها وارد میدان شد؟
آقای سیدقاسم یاحسینی، نویسنده بوشهری است که اسمش بیشتر با نام رییسعلی دلواری گره خورده است. این نویسندۀ 51 ساله که بیست و دوم خردادماه وارد 52 سالگیاش میشود اصالتا متولد شیراز است. «تکاوران نیروی دریایی در خرمهشر»، «پرواز روی خاک»، «رو در روي شيطان»، «خرمشهر پايتخت جنگ» و «پنهان زير باران»، از مهمترین آثار قاسم یاحسینی درباره وقایع جنگ تحمیلی است که بعضی از آنها عنوان کتاب سال دفاع مقدس را هم به دست آوردهاند. «تکاوران نیروی دریایی در خرمهشر» حاصل 45 ساعت مصاحبه با هوشنگ صمدی است که خاطرات او را از سالهای آغازین زندگی تا امروز که بازنشسته نیروی دریایی ارتش است بازگو میکند. «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» در 300 صفحه و به قیمت 10 هزار و 900 تومان توسط انتشارات سوره مهر روانه منتشر شده است.
ناخدا و جهانآرا
ناخدا از برخورد مردم و شهید جهانآرا خاطرات خوش به یاد دارد: مردم خرمشهر تکاوران را فرزندان خودشان میدانستند. هر کاری از دستشان بر میآمد برای آنها انجام میدادند. از بوشهر آشپزخانه صحرایی با خودمان آورده بودیم اما حتی یک بار هم از آن استفاده نکردیم. چندین بار هم با جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر برای انجام عملیات مشترک جلسه داشتم. آدم خاکی و خوبی بود. به من و تکاوران خیلی احترام میگذاشت. تکاوران، او و همرزمانش را در خرداد 58 و در جریان غائله خلق عرب از محاصره ضدانقلاب نجات داده بودند.
اعتراض به سریال «کیمیا»
صمدی حتی به سریال «کیمیا» هم معترض است و اعتقاد دارد این سریال، حق بچههای نیروی دریایی را نادیده گرفته است: «من کاری به زوایای هنری سریال ندارم. اما نسبت به دو مورد از این مجموعه تلویزیونی معترض هستم که با خود عوامل هم صحبت کرده ام. عوامل این فیلم به خاطر تحریفی که در واقعیت انجام دادند، خیلی مدیون ماشدند. تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر 103 نفر شهید و 290 نفر جانباز دادند. جانبازان ما از 10 درصد مجروحیت تا 5/92 درصد را متحمل شدند. نمونه بارز و زنده این جانبازان فرمانده نیرو دریایی، دریادار حبیب سیاری است که از مدافعان دلاور خرمشهر بود. مجروحیت ایشان 75 درصد است. جانبازی داشتیم که سال گذشته با 93درصد مجروحیت شهید شد. بنده نیز 34 درصد جانباز هستم. من 8 بار زخمی شدم ولی خرمشهر را ترک نکردم. یک بار خودم زخمی شده بودم اما متوجه نشده بودم. مامور آبی که مسئول پر کردن قمقمه های ما بود متوجه جراحت من شد. یک دفعه به پایم نگاه کردم که غرق در خون بود. تیر از یک طرف ران پایم وارد شده و از طرف دیگر خارج شده بود اما به قدری درگیر نبرد سنگین بودیم که متوجه نشده بودم. مورد دیگر بیسیم چی من بود که از بچه های آبادان بود. دیدم از درد به خودش میپیچد. یک دستش قطع شده ولی همچنان در میدان مشغول فعالیت بود. ما چنین افرادی داشتیم. ولی کدام یک از آن ها را در این سریال کیمیا می بینید؟ آیا خرمشهر را فقط همین 4-5 نفر نگه داشتند؟ کلاه سبزها و کماندوها در سریال کیمیا کجا هستند؟»
* محمدصادق علیزاده / روزنامه صبح نو