وقتی محصول نهایی رو دیدیم، ماه‌ها بعد از فیلم‌برداری قسمت اول بود و هر کسی راه خودشو رفته بود و یه فیلم کار کرده بود یا روی چیزی دیگر کار کرده بود و من نگاهم،‌ مدل موم رو عوض کردم و پنج ماه بعد دیدمش و حتی نتونستم خودمو تشخیص بدم.

گروه فرهنگی مشرق- «بریکینگ بد» تحسین گسترده منتقدان و مخاطبان را به دست آورد. این مجموعه توانست شانزده جایزه امی برنامه‌های سر شب از مجموع سی نامزدی را به دست بیاورد. از جمله این جوایز می‌توان به دو جایزه امی بهترین سریال درام، چهار جایزه امی بهترین بازیگر نقش اول مرد درام برای کرانستون، سه جایزه امی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد درام برای پاول و دو جایزه امی بهترین بازیگر نقش مکمل زن دام برای آنا گان اشاره کرد. این سریال در جایزه گلدن گلوب توانسته دوبار نامزد بهترین سریال درام و چهار بار نامزدی بهترین بازیگر نقش اول مرد درام برای کرانستون هر کدام با یک برد شود.  بازیگران این سریال در جایزه انجمن بازیگران فیلم نیز حضور موفقی داشتند. در این جوایز کرانستون توانسته از پنج نامزدی بهترین بازیگر نقش اول مرد درام صاحب دو برد شود و مجموعه بازیگران نیز توانستند جایزه بهترین مجموع بازیگران سریال درام را تصاحب کنند. آنچه در پی خواهد آمد گفتگویی این بازیگر با امپایر است.


*چه قدر خسته شدی؟

بعد از جایزه‌های SAG دو ساعت و نیم خوابیدم، اونم با هفت صفحه متن برای صبح دوشنبه، بعدش ساعت شش صبح یه تماس داشتم، بعد هم این، بعدش هم امشب یه قرار دارم و بعد هم یه تماس شش صبح برای فردا ... عاشق اینم. جدی می‌گم. این شخصیت منه. دوست دارم برم و برم و برم و برم و برم.



همسرم رو دیوونه کرده و می‌دونه که الان باید منو تنها بذاره چون تو شرایط متفاوتی هستم ... و ما به دلایل درستی کنار هم هستیم چون بعد از 25 سال، وقتی احتیاج دارم آروم بشم، اون آرومم می‌کنه.


*چه‌قدر از وجود خودت تو والتر هست؟ و به عنوان یه تهیه کننده، چه‌قدر قادر بودی جوری که اون تغییر کرد رو در کنترل خودت داشته باشی؟


یه رابطه هم زیستیه. اول، من،‌ مثل همه بازیگرها، متأثر از متن بودم. وینس گلیگان یه قسمت اول تماشایی نوشته بود، قسمت پایلوت و اون قسمت بازیگرها رو با اطلاعات، تغذیه می‌کنه و هر تکه از اطلاعاتی که تو از متن به چنگ میاری،‌بهت ایده‌هایی می‌ده و انگیزه‌هایی می‌ده که چه طور ظاهر بشی و نشست و برخاست کنی و لباست چه‌طور به چشم بیاد، رنگ چیزایی که می‌پوشم... و همه این مسائل که والت باید چه شکلی باشه و امثال این برام مطرح می‌شه.



براش مشخص کردم که باید عینکی باشه که باید اضافه وزن داشته باشم(برای شروع) چون می‌دونستیم کجا داریم می‌ریم، می‌دونستیم که شیمی درمانی والتر تو راهه و اون باید به هر حال اضافه وزن داشته باشه چون وقتی قسمت اول رو فیلم‌برداری می‌کردیم،‌ من احتمالاً پنج و نیم کیلو از اینی که الان هستم بیش‌تر بودم و همه اینا  طراحی شده بود چون والتر وایت در شروع داستان از پا در اومده و خسته بود. دیگه چندان اهمیتی نمی‌داد، بی‌خیال و افسرده بود.اما والتر وایت الان؛ برای افسردگی وقت نداره، مشغول تلاش برای حفظ جون خودش و خونوادشه.

*هیچ وقت خوابش رو هم می‌دیدی که تبدیل به هم‌چین پدیده‌ای بشه؟


دارم رو اون کلاه مدل والتر کار می‌کنم بچه‌ها تو هالووین مثل هایزنبرگ لباس می‌پوشن، تی شرت‌ها، کارهای هنری و ... اما نه، هرگز تصورش رو نمی‌کردم. بازیگرها صادقانه نمی‌دونن که چیزی موفق خواهد شد یا نه. شما امید می‌بندید و اگه چیزی که می‌بینید خوب باشه، می‌فهمیدش. اگه چیزی که می‌خونید خوب باشه،‌ می‌فهمیدش اما از خوب بودن چیزی تو جایگاه خوندن تا به نتیجه خوب رسیدن تو یه نمایش یا یه فیلم یا سریال خوب یا آهنگ یا شعر خوب، یا هر مورد دیگه‌ای،‌ فاصله زیادی هست.



ذوق و الهام فقط شما رو تا این جا میارن، باید دست به کار بشید و بعد باید یه مقدار لازم شانس داشته باشید. باید منتقدانی داشته باشید تا ایرادات تون رو پیدا کنن و بگن یه دقیقه صبر کن، این سریال کوچولو که بهش می‌گن برکینگ بد، از اوناست که هر کس اگه یه کم دربارش بخونه، واقعاً خوشش نمیاد ببینتش! یا یه انجمن دفاع از خانواده هست که می‌گه ما با شکوه نشون دادن مواد مخدر رو تأیید نمی‌کنیم! و ما می‌گیم این درباره باشکوه جلوه دادن مواد مخدر نیست! این اصلاً در این باره نیست! اصلاً دلتون نمی‌خواد جاتونو با این آدم عوض کنید، اون فازش فرق می‌کنه.

پس این مردم هستن که پیداش می‌کنن و راهشون رو از اون وسط باز می‌کنن ... اگر این کلاسیک بشه،‌ همش بخاطر اینه که مخاطبان این کارو کردن. هیچ داستان سرایی نمی‌تونه بگه من دارم یه کار کلاسیک درست می‌کنم. مثل این می‌مونه که بگی هی اینو نگاه کن! من با آویزون شدن از این چلچراغ تاب می‌خورم به اون ور اتاق ... این مثل فاجعه است یا الان آفتاب بالانس می‌زنم تو استخر یخ خوش باشی!!!

*وقتی طرفدارها تو خیابون می‌بیننت چه طور رفتار می‌کنن؟

این روزا همش اتفاق میفته. مورد ناخوشایند اینه که ارتباط من با طرفدارا تقریباً شبیه یه رابطه تو یه کافه پر سر و صداست و ملاقات کسی که جذبش شدید . سلام اسمت چیه؟ اوه. چه کارا می‌کنی؟ و بعد شما نمی‌تونید درست صدای همدیگرو بشنوید ... من باید بروم!... باشه! شما فقط تو سطح می‌مونید و این عین ارتباط با  طرفدار است. مثل این، من عاشق سریالتونم! این جواب منه هی، ممنونم رفیق، ممنونم ... می‌تونم یه عکس بگیرم؟ .... البته! ... می‌شه اینو برای پدرم امضا کنید، اون عاشق برکینگ بده ... باشه حتماً ... بعداً می‌بینمت!

فقط اوقاتی لذت می‌برم که شانس میارم و یه سمینار، یا یه جلسه پرسش و پاسخ گیرم میاد، یا حتی فقط نشستن و صحبت در مورد این که زندگیم چه طوریه، مثل همین الان با خود تو یا صحبت با بازگرای جوون که خیلی دوستش دارم. بازیگرای دبیرستانی یا دانشگاهی که تو چشم‌هاشون ستاره د ارن و نور شون سوسو می‌زنه و امیدوارن. دوست دارم قادر باشم تشویقشون کنم ... و ستشون کنم. سعی می‌کنم گیرشون بیارم و بگم فکر می‌کنم بهتون لطف می‌کنم که بگم یه عشق قوی سوزان برای این کار ندارید، برای بازیگری، یه کار دیگه بکنید چون موفق نمی‌شید.



*می‌گی که آدم به جوشی نیستی اما بعد این سریال محشر که زندگیت رو عوض کرد، یادگاری یا خاطره‌ای هست که بخوای نگهش داری؟

او کلاهه. کلاه والتر رو بر می‌دارم و با عینک آفتابیم می‌ذارمش تو یه جعبه پلاستیکی. اونا دو تا جیزن. پس می‌دزدمشون-به کسی نگیا-و ....واقعا همینه. خب، یه سری یادگاری به سبک هنرمندها دارم. چیزی که دوستش دارم اینه که این سریال یه مقدار کار هنری بزرگ تولید کرده. هنر واقعا فوق العاده. می‌بینمش و به عنوان یه آدم هنرمند، دوست دارم هنر بقیه مردم رو هم ببینم و این که ما رو اون تأثیر گذاشتیم یا ازش الهام گرفتیم؟‌ خیلی اغوا کننده است.


*هیچ احساس کردی که فیلم‌برداری برکینگ بد مثل فیلم‌برداری یه فیلم می‌مونه؟

اینو تو قسمت اول احساس کردم. وقتی محصول نهایی رو دیدیم، ماه‌ها بعد از فیلم‌برداری قسمت اول بود و هر کسی راه خودشو رفته بود و یه فیلم کار کرده بود یا روی چیزی دیگر کار کرده بود و من نگاهم،‌ مدل موم رو عوض کردم و پنج ماه بعد دیدمش و حتی نتونستم خودمو تشخیص بدم. نمی‌دونستم اون یارو کیه. اون کیه؟‌ و بنابراین،‌کار، سینمایی بود. مثل ... یه رمان بود. اون فصل اول رمان بود، جایی که ما با گره و خط داستان آشنا می‌شیم و این که اون اولین قتلش رو مرتکب می‌شه و تصمیمی گرفته و تو مسیر خودش قرار گرفته. این‌ها رو همین جوری بهت نمی‌ده. سوال‌های بیش‌تری می‌پرسه، بعد بهشون جواب می‌ده.


*چیزی از این شنیدی که بعضیا تو همون دو قسمت اول چنان جونشون به لبشون رسید که تماشای سریال رو رها کردن؟


چیزی که از برکینگ بد دوست دارم اینه که تند وتیزه. این یه طعم خاص بهش داده و باید قوه تشخیص بالغی داشته باشی تا درکش کنی ونمی‌خوام به کسایی که سریال رو دوست نداشتن، جسارتی کنم اما اپرا (وینفری) بهم گفت،‌ من اصلا نمی‌تونم یه حموم اسیدی برم. دل و روده و خون ... هوع! در حالی که نظر دوستش، گایل یکی از مجری‌های برنامه This Morning شبکه CBS  این طوری بود که عاشقشم! خب،‌اون تو خطه در حالی که اپرا این جوریه که من نم ... نم ... نمی‌تونم!

این اهانت به من نیست،‌ اون خیلی مهربون بود اما من دوست دارم یه کار هنری انجام بدم که برای توده مردم جذاب نباشه ولی برای سلیقه‌های خاص چرا. حالا حرفم این معنی رو نمی‌ده که من تو این فضا می‌مونم چون من نمایش کودکان هم کار می‌کنم-اون به جای خود- و توی اون چهره‌های کودکانه رو می‌بینی و کاری ازشون بر نمیاد مگه این که وقتی بازی می‌کنی واکنش نشون بدن و این محشره و می‌تونی باهاشون بازی کنی، بگید من کاپیتان هوک یا هم چین چیزی هستم.



*الان قصد داری بیش‌تر کمدی کار کنی؟


کمدی بیش‌تر و کارهای صحنه‌ای بیش‌تر چون سر راست 13 سال کار تلویزیونی کردم و تو اون یه سال بین  Malcolm In The Middle  و برکینگ بد یه نمایش هم کار کردم و نیاز دارم که به اون روند و حسی که داره، برگردم چون دلم براش تنگ شده.

*قرار هست یه مراسم تراشیدن سر برای آخرین بار به صورت تشریفاتی برگزار بشه؟

می‌دونی، من مجبورم یه روز در میون بتراشمش اما نه، من آن قدر هم احساساتی نیستم،‌هم چین کاری نمی‌کنم. منظورم اینه که، احتمالاً براش داد و فریاد کنم اما الان،‌ وقتی یکی،‌ و ماه دیگه از فیلم‌برداری و یه تماس بیدار باش شش صبح مونده،‌ خسته‌تر از اونی هستم که این طور فکر کنم. براش گریه خواهم کرد اما وقتی که یه کم بخوابم.