شما فرمانده شهيد سياوشي بوديد و قطعاً شناخت لازم را نسبت به نيرويتان داشتهايد. ايشان از چه سالي وارد نيروي دريايي سپاه شدند و چطور نيرويي بودند؟
شهيد سياوشي از سال 1388 وارد نيروي دريايي شد. البته من از قبل به واسطه برادرشان نسبت به شهيد شناخت داشتم. خاطرم هست آن زمان شهيد براي ورود به نيروي دريايي خيلي انگيزه داشت. نيروي دريايي جايي است كه اگر به آن علاقه نداشته باشيد، نميتوانيد كار كنيد. اينطور بگويم كسي شانسي وارد نيروي دريايي نميشود و حتماً بايد علاقه جزو اولويتهايش باشد. به هرحال شرايط سختي است و اگر كسي علاقه و انگيزه نداشته باشد نميتواند هفتهها در وسط آب، دريا و اقيانوس كار كند.
شهيد سياوشي در كنار عشقي كه به اين كار داشت، بدني ورزيده و آماده و در كل آمادگي روحي و بدني بالايي داشت كه مجموع اين ويژگيها خيلي به كارشان كمك ميكرد. امير به بچهها از علاقهاش به نيروي دريايي گفته بود و وقتي بچهها به من معرفياش كردند و من هم علاقه و شرايط و خصوصياتش را ديدم، قبولش كردم. پس از اينكه آموزشهاي لازم را ديد، ما از وجود امير در كارهايمان استفاده ميكرديم. مدتي در كارهاي ويژه شركت داشت و بعد از مدتي عضو تيم گارد امنيتي شد كه كشتيها را در آبراهههاي بينالمللي محافظت ميكنند. بعد يك مدت هم به خاطر استعداد و توانمندياش به عنوان سرتيم عمليات ويژه حفاظت از كشتيها به كار گرفته شد، يعني سرتيم گارد امنيتي بود.
بله، دقيقاً. اولين شرطي كه شما بايد در نيروهاي ويژه داشته باشيد صلاحيت فيزيكي، مهارت، تخصص و تيزهوشي است كه به قول معروف شما را جزو نيروهاي ويژه قرار ميدهد.
با شهيد از لحاظ مسائل عقيدتي و اعتقاداتي صحبت داشتيد؟ ميخواهيم بدانيم انگيزههاي حضور ايشان در سوريه از كجا رقم خورده است.
از نظر ايشان جهاد في سبيل الله مقدم بر همه چيز بود. حتي اگر ميخواهيد تيتر بزنيد اين را بنويسيد كه در عقيده امير سياوشي جهاد في سبيل الله مقدم بر همه چيز بود. كار ايشان محافظت از كشتيهاي تجاري و نفتكش به عنوان سرتيم گارد امنيتي بود و درآمد خوبي هم داشت. به لحاظ مادي تأمين بود و جايگاه و مسئوليتي داشت ولي باز تمام اينها را رها كرد و براي دفاع از حرم خانم زينب(س) به جبهههاي محور مقاومت در سوريه پيوست. از نظر نظامي هم بسيار شجاع و متخصص بود و هميشه داوطلب مأموريتهاي سخت. كار هر كسي نيست مدت زيادي در اقيانوس و درياها به مأموريت برود ولي ايشان اين توانمندي را داشت كه دورترين مسيرها را انتخاب كند و برود؛ مدتهاي زيادي روي آب بماند و مأموريتهاي سخت را انجام دهد.
از لحاظ اخلاقي هم خيلي خوشبرخورد بود و حسن خلق داشت. بردباري و متانت در معاشرتش با ديگران كاملاً مشهود بود. خيلي هم شوخ و با روحيه بود. در كنار اينها يك بچه هيئتي واقعي و خادم امامزاده علياكبر چيذر بود و به اهلبيت و ولايت واقعاً عشق ميورزيد. خيلي ساده زيست و بدون تكبر بود. به ريش هم فوقالعاده علاقه داشت؛ نه اينكه ريش بگذارد كه بگويد من حزباللهيام تا تحويلش بگيرند. ريشهايش را بيش از حد بلند ميكرد و ما هم هميشه به شهيد گير ميداديم كه ريشهايت را كوتاهتر كن و ميگفتيم با اين ريشها شبيه داعشيها شدهاي كه ميخنديد. حتي يك بار من بهش گير دادم و گفتم نميگذارم مأموريت بروي تا ريشهايت را كوتاهتر كني كه او هم به من كلك زد. رفته بود زير ريشهايش را با ژل به زير گلويش چسبانده بود و يك دستمال گردن هم انداخته بود و از دور ميگفت نگاه كن ببين الان خوب شده. من هم وقتي اين كارهايش را ديدم گفتم امير را بفرستيد به مأموريت برود.
از اينهايي بود كه ريش را براي بلند بودنش دوست داشت و اين دوست داشتن هم براي دل خودش بود. از نظر روحيه در بين بچههاي تكاور هميشه در هر جمعي بود روحيه آن تيم و گروه خوب و بالا بود. به خاطر همين خصايص اخلاقي بچهها دوست داشتند در مأموريتها با امير باشند. مردمدار بود و مردمآزار نبود. خيلي به ديگران به ويژه پدر و مادر و خانوادهاش احترام ميگذاشت. اين احترام گذاشتن را هم هميشه به زبان ميآورد. ايام محرم در چيذر ايستگاه صلواتي داشت و حتي يك سال هم تعطيلي نداشت و هر سال بدون وقفه داير ميكرد. فردي بود كه مردم از دست و زبانش در امان بودند و كاملاً بچهاي مثبت و دوستداشتني بود كه وارد هر جمعي ميشد با خودش روحيه مثبت ميبرد.
چه زماني تصميم گرفت به عنوان مدافع حرم حضرت زينب(س) به سوريه برود؟
ما بچههاي علاقهمندي داريم كه عاشق جهاد هستند. اين افراد داوطلبانه مدت كوتاهي به سوريه ميروند. ايشان هم كه آنجا رفته بود، 20 كيلومتر در عمق منطقه دشمن پيشروي ميكند و هدفش را هم ميزند كه در برگشت مورد اصابت تكتيراندازهاي دشمن قرار ميگيرد. پيكرش هم 72 ساعت در منطقه ماند و امكان دسترسي به آن پيش نميآيد. بعد از گذشت اين مدت ساير بچهها با فداكاري موفق ميشوند پيكر مطهرش را به عقب برگردانند و به ايران بفرستند.
قبل از اعزام در رابطه با شهادت با شما صحبت كرده بود؟
بچهاي كه مياندار هيئت است شور عجيبي براي امام حسين(ع) دارد و ذاتاً و طبيعتا داراي شور و شوق و اشتياق شهادت هستند. در هيئتها و مراسمهاي عزاداري اين بچهها طلبه شهادت هستند. اگر طلبه شهادت نبود كه از اينجا به سوريه نميرفت. شب تولد پيامبر(ص) قرار بود مراسم عروسياش را برگزار كند و وضع زندگياش را ميزان كرده بود و آماده تشكيل زندگي مشترك بود. اما همانطور كه گفتم جهاد در راه خدا را به همه چيز ترجيح داد و به سوريه رفت و ثابت كرد مرد است. اتفاقاً خودم در حال آماده كردن يك پوستر براي شهيد هستم كه روي پوسترش اين شعر را نوشتهام: « مردي مرام ما و شهادت شعار ما/ مردن بنام به ز زندگي ننگين است/ إني لا أري الموت إلاّ سعادةً ».
اينگونه كه شما شهيد امير سياوشي را توصيف كردهايد به دليل داشتن اين روحيه جهادگري و شجاعت ايشان هر لحظه خودش را آماده شهادت كرده بود؟
كار ما كاري است كه دائم در آن احتمال درگيري وجود دارد. شما همين بچههايي را كه در دستگيري تفنگداران امريكايي بودند، نگاه كنيد. اين يك موضوع دائمي است كه ما در خليج فارس هميشه با اين خطرات مواجه هستيم. يا در آبراهههاي بينالمللي با دزدان دريايي يا با كشتيهاي فرامنطقهاي هر لحظه امكان درگيري وجود دارد. مخصوصا با شرايطي كه الان در منطقه وجود دارد و همه از آن آگاهيم، هميشه بستر درگيريهاي نظامي در كارمان فراهم است.
پس اين اتفاقات و حوادث بچههاي نيروي دريايي را هر لحظه تهديد ميكند؟
بله، به همين دلايل در اول صحبتهايم گفتم كه كار در نيروي دريايي كار هر كسي نيست. اين مخاطرات در كار بچههاي جاري است. اين كار خطرات و استرس زيادي دارد. هر لحظه امكان درگيري وجود دارد.
زماني هم كه بحث رفتن شهيد سياوشي مطرح شد، كسي مخالفتي نكرد؟
نه، اصلاً. پدر شهيد يكي از مَشتيهاي چيذر تهران و از پهلوانهاي منطقه تهران است. اتفاقا در عكسهايي كه در ديدارم با پدر شهيد درآمده خانمم ميگفت شما رفتيد به پدر شهيد سر بزنيد، بعد نشستهايد با هم ميخنديد. گفتم از بس پدر شهيد باروحيه است. آنجا به من ميگفت از بچههايي كه اينجا نشستهاند از طرف امير از همهشان حلاليت بخواه. چون امير شوخي زياد ميكرد و اگر حال هر كدامشان را گرفته از طرف من حلاليت بطلب. پدر شهيد خيلي با روحيه است. مادر شهيد هم در بسيج فعال است و فكر ميكنم مسئول پايگاه باشند. برادر شهيد هم با ما كار ميكند. خانواده سياوشي از خانوادههايي هستند كه مبارزه در بطن خانوادهشان است. شهيد از ميانداران هيئت «رايت العباس» در چيذر بود. ميتوان گفت امير دائم فلاشر من شهيدم را ميزد.
شما فرمانده هستيد و با نيروهايي مثل شهيد سياوشي كار ميكنيد. به نظرتان وجود افرادي مثل ايشان در بدنه نيروي دريايي به خصوص با شرايط امروز منطقه چقدر به بنيه نظامي نيروي دريايي كمك ميكند؟
شايد بعضيها صحبت كنند و بگويند اين جوانها مثل جوانهاي نسل قديم نيستند ولي به نظر من هر گلي يك بويي دارد. آن زمان جوانهاي نسل قديم در دفاع مقدس امتحان پس دادند و الان جوانان نسل امروز به اين خوبي امتحان پس ميدهند. شما نگاه كنيد از ساليان قبل ما سه مورد برخورد با امريكاييها داشتهايم كه منجر به دستگيريشان شده است. يك بارش اعلام نشده و دو بار ديگرش اعلام شده است. آن يك باري كه اعلام نشده بچههاي اروند پايگاه منطقه سوم نيروي دريايي سپاه حضور داشتند. انگليسيها و ساير كشورهايي كه جزو نيروهاي ائتلاف هستند و نيروي ويژه دريايي و تفنگدار دريايي در منطقه دارند، همه ضرب شست سپاه را نوشجان كردهاند. تمام اين كارها را همين جوانان عزيزمان انجام دادهاند. جواناني كه الان هستند با توجه به شرايطي كه امروز هست فداكارتر، جانفشانتر و پا در ركابتر هستند. نمونهاش همين بچههايي هستند كه غائله فتنه 88 را از كف خيابان جمع كردند.
اين بچهها از همان جنس و بدنه هستند و حاضرند براي حفظ امنيت كشورشان بالاترين بها را بپردازند. اين كار را عملاً ثابت كردهاند. الان همين جوانان در مناطق مرزي چه زميني، دريايي و هوايي با جانفشاني و مهارت اين مرز و بوم را حفظ كردهاند تا همه از اين امنيت بهرهمند شوند. اين جوانان از جنس همانهايي هستند كه حضرت امام(ره) آن زمان به آنها اتكا كرد و گفت ما متجاوز را از كشورمان بيرون ميكنيم. الان هم كه رهبرمان فرمودند اگر كشوري بخواهد تعدي كند و پاي تجاوز داخل كشورمان بگذارد، ما آن پا را قلم ميكنيم. شما نگاه كنيد جوابش را بچههاي منطقه دوم نيرو دريايي سپاه در جزيره فارسي دادند. دشمنان يك مقدار پايشان را اين طرف گذاشتند، اين جوانان جوابشان را دادند. اين جوانان پيرو ولايت هستند و آن زمان جانشان را براي امام خميني(ره) دادند و الان هم جانشان را براي رهبرشان ميدهند. به نظرم با شرايط دشوار امروز جوانان اين نسل خيلي فداكارتر از ما هستند و خودشان را براي انجام هر مأموريتي در هر زمان و مكاني آماده كردهاند. من كه فرماندهشان هستم اين موضوع را با چشم خودم ديدهام. آدم لذت ميبرد با اين بچهها كار ميكند. همهشان عشق خدمت به وطن و دينشان دارند و اگر در راهشان شهيد شوند، آن را به منزله يك انجام وظيفه شرعي داوطلبانه ميدانند كه جايگاهشان بهشت است.
* روزنامه جوان