مردمي كه ماندند
بسيار ميپرسند بين اين همه شهري كه مورد هجوم دشمن بعثي قرار گرفتند، چرا دزفول به عنوان پايتخت مقاومت انتخاب شد؟ در پاسخ بايد گفت كه همه ملت ايران مقاوم هستند و جنگ را اداره كردند. دزفوليها هم در كنار ملت ايران با دشمن جنگيدند و طي سالهاي جنگ در حالي كه زير موشكبارانهاي شديد عراق قرار داشتند، هرگز شهر را ترك نكردند و طي 2700 روز مقاومت 2600 شهيد تقديم انقلاب و اسلام كردند. مردمي كه زخم 176 موشك 6، 9 و 12 متري را هنوز به يادگار ميكشند كه گاه در كوچههاي 3 متري فرو مينشست. همچنين بيش از 2500 گلوله توپ و 300 راكت هواپيما بر سر مردم بيدفاع اين شهر فرود آمد. بنابراين نمونه شدن دزفول دلايل متعددي دارد، از جمله:
1- عدم تخليه شهر
موشكبارانها در طول جنگ تحميلي از سوي عراق هرچند بسيار سخت بود اما باعث نشد مردم، شهر را تخليه كنند و از رزمندگان پشتيباني نكنند. مردم دزفول نه تنها تسليم نشدند بلكه مراسمهايي مانند راهپيمايي روز قدس را هم زير موشكباران انجام ميدادند.
2- توفيق در بازسازي حين جنگ
معمولا اينطور بود كه هرگاه خانههاي مردم در زير حملات توپخانهاي يا بمبارانهاي هوايي يا موشكي ويران ميشدند، خودشان به بازسازي ويرانهها اقدام ميكردند. به طوري كه گاهي در كمتر از يك سال مشخص نبود كه كدام محله ويران شده است.
3- پشتيباني از رزمندگان اسلام
مردم دزفول پا به پاي همه مردم كشور به هر نحو ممكن پشتيبان رزمندگان بودند. دزفوليها به واسطه نزديكي با جبهههاي نبرد به طور مستمر كمكهاي مادي و معنوي خود را به جبهه اهدا ميكردند. هم پذيراي رزمندگان ساير نقاط كشور بودند و هم در موقع عمليات در جبهههاي نبرد پذيراي مجروحان جنگ.
4- اهداي شهداي بسيار
دزفول شهري بود كه در دوران دفاع مقدس با بيش از ۲۶۰۰ شهيد و تحمل مصائب اين دوران توانست سربلند از آزمون مردانگي و غيرت و شهامت بيرون آيد. بسياري مواقع اتفاق افتاده بود كه برخي خانوادهها فرزندانشان در جبهه به شهادت ميرسيدند و خودشان در شهر مورد هجوم موشك قرار داشتند.
5- داشتن بيشترين نيروي رزمي به ويژه فرماندهان
دزفول از معدود شهرهايي بود كه داراي چندين گردان بسيجي بود كه بيش از يك تيپ نيرو داشت. البته تيپي كه به لشكر7 وليعصر(عج) تبديل شد. فرماندهان دزفولي (نظير سردار رشيد، رئوفي، زندهياد سوداگر و...) هم در ردههاي مختلف نظامي جنگ حضور مؤثر و چشمگيري داشتند.
نامهاي دزفول
دزفول طي دفاع مقدس نامهاي متعددي داشت كه در محاورهها به كار ميرفت؛ «شهر بيدر و پيكر» (چون بيحساب وكتاب مورد بمباران و موشكباران قرار ميگرفت). «شهر هزار موشك» اين اسم نشان از تعداد زياد موشكهايي بود كه به اين شهر اصابت ميكرد. «بلد الصواريخ يا شهر موشكها»، «شهر مقاومت»، «پايتخت مقاومت» و «الف دزفول» اين آخري نشئت گرفته از سخنان گوينده راديوي عراق بود كه هرگاه اسامي شهرها را براي بمباران ميخواند، اول نام دزفول را ميآورد. خلاصه اينكه اين اسامي و شايد اسامي ديگر، معمولاً به عنوان كنايه بر زبان عامه مردم جاري ميشدند.
اولين موشك
بمباران هوايي از همان روزهاي اول جنگ آغاز شد و مردم چون تا آن لحظه چيزي نديده بودند به جاي پناه آوردن به زيرزمين و جاي امن به پشت بام ميرفتند تا محل اصابت بمبها را ببينند.
اولين موشك در ۱۹ مهر ماه ۱۳۵۹ ساعت ۲۲ و ۱۰ دقيقه به دزفول اصابت كرد. در آن شب عدهاى از بسيجيان دزفول در حياط مسجد استراحت مىكردند و اكثر مردم دزفول نمى دانستند كه موشك يعنى چه؛ آنها بمباران هوايى و توپهاى دور برد دشمن را تجربه كرده بودند اما نمىدانستند انفجار موشك چگونه است. يادم ميآيد در همان روزهاي موشكباران سفري به تهران داشتم در راه كسي پرسيد: صداي موشك مثل صداي چيست؟ هر چه فكر كردم نتوانستم مثالي براي آن پيدا كنم. به ناچار گفتم: تنها صداي موشك است كه مثل صداي موشك است! يك روز يكي از دوستان همشهري براي كسي تعريف ميكرد: اوايل جنگ خمپاره كه زدند ناشكري كرديم، شد گلوله و توپ. قدر توپها را ندانستيم، شد موشك سه متري، از سه متري هم به شش متر و از آن هم به 9 متري و 12 متري. حالا بايد برويم خدا را شكر كنيم كه نوبت به موشكهاي 15 و 20 متري نرسيد!
* روزنامه جوان