فرخ سهراب با اشاره به برگزاری سالگرد ارتحال سید آزادگان در روز یکشنبه (9 خردادماه) بیان کرد: حاج آقای ابوترابی جذابیت خاصی داشتند، به طوری که گاهی اوقات با مراودات کاملا ابتدایی، اسرا و یا حتی سربازان عراقی را جذب خود میکردند. دلیل سالم برگشتن بیشتر اسرا وجود حاج آقا در اردوگاهها بود. بعد از دوران اسارت و تا قبل از رحلت حاج آقا، ایشان محوری بودند برای جمع شدن اسرا دور هم ولی حالا سالی یک بار در مراسم سالگرد آزادهها همدیگر را ملاقات میکنند.
این آزاده دوران دفاع مقدس گفت: صداقت و اخلاق حاج آقا، دوست و دشمن را به خود جذب میکرد. در روزهای اسارت قبل از آمدن سید به اردوگاه ما، عقیده داشتیم که اگر کسی با سربازان عراقی حتی در حد یک سلام ارتباط داشته باشد جاسوس است اما وقتی حاج آقا تشریف آوردند و ما از پشت پنجرههای زندان آسایشگاه ایشان را دیدم، دست در دست فرمانده اردوگاه در حال صحبت کردن بودند. بعد از آمدن سید علی اکبر ابوترابیفرد به اردوگاه موصل 1، خیلی از افکار ما راجع به دوران اسارت تغییر کرد. حاج آقا میگفتند در دوران اسارت باید بجنگیم اما شیوه جنگیدن در اسارت با میدان جنگ متفاوت است.
وی افزود: عراقیها بخاطر اینکه حاج آقای ترابی را شناخته بودند، ایشان را به اردوگاههای مختلف به خصوص اردوگاههایی که فضای متشنجی داشت میبردند تا حاج آقا اسرا و فضای اردوگاه را آرام کنند. سید آزادگان، استاد اخلاق اسرا بودند و شهید چمران درباره سید علی اکبر ابوترابیفرد میگوید «شهید ابوترابی، عارف شیدایی بود که راز و نیازهای عاشقانهاش با خدای بزرگ در نیمههای شب، دل عشاق عالم را آب میکرد. آن قدر آرام و مطمئن بود که گویی از عمق اقیانوس برآمده است. آن چنان ساکت، همچون آسمان که در شبهای پاک پر ستاره، در دل شب زنده داران غوغا به پا میکند، اما در عین حال رزمندهای بود که در صحنه نبرد توفان به پا میکرد. فریاد خشمش زهره را آب مینمود. از شیر جسورتر بود و ارادهاش پولاد را خجل میکرد. از هیچ مأموریتی روی بر نمیگرداند و در مقابل هیچ دشمنی عاجز نمیشد.»
فرخ سهراب اضافه کرد: یک روز در هیئت میدان فردوسی حاج آقا جمع بودیم که متوجه حضور یک نفر شدم که به نظر آشنا بود، وقتی که جویا شدم فهمیدم که از سربازان عراقی اردوگاه است. وقتی لب مرز ایران دستگیر شده بود فقط اسم حاج آقا را میدانست، بخاطر همین آورده بودنش نزد سید.
سهراب اذعان کرد: یکی از ابعاد شخصیت حاج آقا، بعد ورزشی و آمادگی جسمی ایشان بود. سید علی اکبر ترابیفرد یک ورزشکار زبردست است بود. در اردوگاه بچهها تصمیم گرفتند که یک زورخانه تشکیل بدهند، وقتی حاج آقا این موضوع را شنیدند ما فکر کردیم که ناراحت میشوند اما وقتی آمدند در آن محیطی که در یک زیر پله اردوگاه درست کرده بودیم بعد از اینکه تمرین بچهها را تماشا کردند به وسط گود آمدند و بعد از سجده و بوسه زدن بر زمین شروع به چرخ زدن کردند، چنان چرخی زدن که همه اسرا مبهوط مانده بودند که بعدا متوجه شدیم حاج آقا از قهرمانان شنا در قزوین و از کوهنوردهای قهار بودند.
فرخ سهراب هم اسارتی سید علی اکبر ابوترابیفرد در پایان گفت: سید کل زندگی خود را وقف اسرا کرده بودند و قبل از اسارت دعا کرده بودند که بتوانند به یک گروهی از مردم خدمت کنند و به نظر من خداوند این دعا را با خدمت به اسرا مستجاب کرد. در ایران فکر میکردند سید به شهادت رسیده است در حالی که سید در عراق بود و قرار بود اعدامش کنند اما بخاطر حرف بنی صدر که در مراسم گفته بود «سید علی اکبر ابوترابیفرد از دوستان ما بودند» و رابطهای که بین بنی صدر و عراق وجود داشت عراقیها حاج آقا را اعدام نکردند و به اسارت گرفتند.
سید علی اکبر ابوترابیفرد نماینده تهران در مجلس چهارم و پنجم و از اعضای مؤسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی بود که به سبب تحمل اسارت در جریان جنگ ایران و عراق به سیدالاسرا مشهور بود. سرانجام در تاریخ دوازدهم خرداد 79 در حالى که همراه پدر بزرگوارشان عازم مشهد مقدس و زیارت حضرت ثامن الحجج (ع) بودند، در جاده بین سبزوار و نیشابور، براثر تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرد و ارواح آن عالمان وارسته از خاک به افلاک پر کشیده و به لقاء الله پیوستند. پس از درگذشت وی به علت فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی او در زمان اسارتش، نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر به خانواده وی اهدا شد.