زندگی بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، پر از فراز و نشیب های آموزنده و عبرت آموزیست که هر پرده از آن نشانگر خلوص، پاکی، ایثار و مقاومت آن شخصیت بزرگ و تاریخی است.

گروه فرهنگ و هنر مشرق - 14 خرداد 1368، مردی از سرزمین ایران به سوی آسمان پر کشید که تاریخ کشور همچون او هرگز ندیده بود. امام خمینی(ره) مرد تکرار نشدنی تاریخ، بنیانی را در ایران بنا نهاد که بسیاری از معادلات منطقه ای و جهانی را تغییر داد و انقلاب اسلامی ایران حرف های بسیاری برای گفتن به جهان داشت و دارد. 

زندگی و تحولات مرتبط به امام (ره) از شروع زندگی تا پایانش، بسیار گسترده و بی کران است که می توان آن را در صدها کتاب تحلیل و تفصیل کرد. پرداختن به تمامی ابعاد و زوایای زندگی آن بزرگوار، راه سلوک و ارتقاء یک انسان را در پله های رسیدن به الوهیت و رضای معبود نشان می دهد. در این یادداشت با توجه به سالگرد ارتحال بناینگذار انقلاب اسلامی، سعی می شود، حوادث مهم آخرین سال زندگی نورانی امام خمینی (ره) مرور شود تا تحولات مربوط به آن سال در ایران و منطقه نیز یادآوری شود. مرور این حوادث از خرداد سال 1367 خواهد بود که بدین صورت بتوان رویدادهای مهم یکسال پیش از رحلت را پوشش داد.

1-  ناو یواس‌اس وینسنس و شلیک به هواپیمای مسافربری ایران 

در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ (۳ ژوئیه ۱۹۸۸ میلادی) پرواز مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایران‌ایر با شناسه «IR655» از تهران به مقصد دبی پس از توقف بین راهی در بندرعباس به سمت دبی در حرکت بود که با شلیک موشک هدایت شونده از ناو یواس‌اس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن که شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی و ۶۶ کودک بودند، جان باختند. این جنایت از نظر میزان تلفات انسانی، هفتمین جنایت مرگبار هوایی تاریخ است.

اجساد بسياري از سرنشينان هواپيما در سطح آب به دست آمد و اين، نشانه آن بود كه هواپيماي مسافربر ايران پس از اصابت موشك، در آسمان منفجر و چند قطعه شده بود. رونالد ريگان رئيس جمهوري وقت آمريكا اقدام ناو «وينسنس» را يك عمل دفاعي و قابل درك اعلام كرده بود و در عين حال گفته بود كه از تلفات غير نظاميان متاسف شده است. 36 تن از مسافران هواپیما خارجی بودند: 13 اماراتی، ده هندی، شش پاکستانی، شش یوگوسلاویایی و یک ایتالیایی. در میان مسافران 66 خردسال وجود داشت.

انهدام هواپیمای مسافربری ایران بر اثر شلیک موشک ازناو وینسنس، عملی اتفاقی یا صرفاً ناشی از ضعف فناوری و خطای بشری نبود، بلکه آخرین سیاست دولت امریکا در برابر ایران به شمار می آمد. البته از مدت ها پیش اخطارهای غیرقانونیِ مرکز اطلاعات پرواز سازمان هواپیمایی امریکا، موجب ناامنی فراگیر و تهدیدهایی بر ضد هواپیماهای غیرنظامی منطقه خلیج فارس شده بود. در نهایت، دولت امریکا نیت اصلی خود را آشکار ساخت و یک فروند هواپیمای مسافربری ایران را بی دلیل ساقط کرد و جان 290 انسان بی گناه را گرفت.

در این میان مسئولان ایرانی نیز به شدت واکنش نشان دادند. آیت الله منتظری که در آن زمان قائم مقام رهبری بود، در نامه خود به حضرت امام (ره) خواستار حمله به منافع آمریکا شد.
 
در بخشی از این نامه آمده است: «این جنایت دلخراش بار دیگر چهره ضد انسانی و منافقانه دولت آمریکا را برای جهانیان روشن نمود... امید وافر دارم که اگر مقام معظم رهبری مصلحت دیدند و دستور اقدام دادند، توده‌های میلیونی مسلمانان جهان، امکانات مادی و معنوی فوق العاده خود را برای جنگ و مبارزه با دشمن اصلی اسلام و قرآن و ملت‌های مظلوم در اختیار قرار خواهند داد.»
 
امام خمینی (ره) نیز در نامه‌ای پاسخ آیت‌الله منتظری را دادند که متن پاسخ ایشان را در زیر می‌خوانید.
 
تاریخ:  13/04/1367
 
محل:  تهران، جماران
 
موضوع:  پاسخ پیام تسلیت شهادت ده‌ها هموطن در جریان سقوط هواپیمای مسافربری توسط امریکا
 
بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
 
جناب آیت‌اللّه‏ آقای منتظری ـ دامت افاضاته
 
پیام جنابعالی تسکینی بود بر آلام تمامی کسانی که از شیطان بزرگ، امریکای حیله‏‌گر ضربه خورده‌‏اند. مردم آزادۀ جهان همیشه از ابرقدرت‌ها خصوصاً امریکای جنایتکار صدمه دیده‌‏اند و تا عزم خود را برای رویارویی با کفر و شرک جهانی و امریکای سلطه‏‌گر جزم ننمایند، هر روز شاهد جنایتی تازه خواهند بود.
 
مردم شریف ایران باید توجه کنند که امروز، روز مبارزه و جنگیدن با تمام شیاطینی است که حقوق حقۀ تمامی پابرهنگان جهان را صرف عیش و نوش و تهیۀ سلاح‌هایی می‏نمایند که برای همیشه حاکم دنیای گرسنگان باشند.
 
جنگ امروز ما، جنگ با عراق و اسرائیل نیست؛ جنگ ما، جنگ با عربستان و شیوخ خلیج فارس نیست؛ جنگ ما، جنگ با مصر و اردن و مراکش نیست؛ جنگ ما، جنگ با ابرقدرتهای شرق و غرب نیست؛ جنگ ما، جنگ مکتب ماست علیه تمامی ظلم و جور؛ جنگ ما جنگ اسلام است علیه تمامی نابرابریهای دنیای سرمایه‏داری و کمونیزم؛ جنگ ما جنگ پابرهنگی علیه خوشگذرانی‌های مرفهین و حاکمان بی‏‌درد کشورهای اسلامی است. این جنگ سلاح نمی‏شناسد، این جنگ محصور در مرز و بوم نیست، این جنگ، خانه و کاشانه و شکست و تلخی کمبود و فقر و گرسنگی نمی‏داند. این جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزش‌های اعتقادی ـ انقلابی علیه دنیای کثیف زور و پول و خوشگذرانی است. جنگ ما، جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمی‌هاست.
 
مسئولین نظام باید تمامی همّ خود را در خدمت جنگ صرف کنند. این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسائلی که مربوط به جنگ است به وجود آوریم. باید همه برای جنگی تمام عیار علیه امریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم. امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ، خیانت به رسول اللّه‏ ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ است. اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه‏‌های نبرد، تقدیم می‏نمایم. انفجار هواپیمای مسافربری، زنگ خطری است برای تمامی مسافرت‌های هوایی. باید با تمام وجود تلاش کنیم تا چنین صحنه‏‌های دردناکی پیش نیاید. اینجانب به تمامی بستگان این فاجعه تسلیت عرض نموده و خود را در غم و اندوه از دست دادن عزیزانشان شریک می‏دانم. من به جنابعالی و تمام کسانی که برای رسیدن به هدف مقدس پیروزی اسلام تلاش می‏نمایید، دعا می‏کنم.

2- صدور پیام امام(ره) به‌ مناسبت سالگرد حج خونین

ايران همه ساله در حدود 150 هزار زائر به عربستان روانه می کرد كه در ميان جمعيت دو ميليونی حاجيان سراسر جهان، بزرگ ترين گروه مسلمانان زائر از يك كشور را تشكيل می دادند. تهران تأكيد داشت كه اين حق مذهبی زائران است كه طی مراسم حج، اقدام به برگزاری تظاهرات سياسی كنند؛ اما عربستان معتقد بود كه اين گونه اقدامات به روح معنوی حج لطمه وارد كرده، حتی می تواند موجب بروز اختلاف و چند دستگی ميان مسلمانان شود. از آنجا كه مسئوليت برگزاری مراسم حج در منطقه حجاز، بر عهده دولت عربستان بود، لذامقامات ايرانی تلاش بسياری را برای متقاعد كردن طرف مقابل جهت برگزاری تظاهرات به عمل آوردند، با اين همه، دامنه اختلافات سال به سال گسترده تر می شد و سرانجام در تابستان 1366 هنگامی كه نيروهای امنيتی سعودی، مانع از برگزاری تظاهرات در مقابل مسجدالحرام شدند، بيش از 400 زائر كه دو سوم آنان ايرانی بودند، به شهادت رسیدند. 
 
اين امر موجب شد كه سعودی ها، به طور كلی مانع از هر گونه تحركات مستقيم يا غير مستقيم سياسی، طی مراسم حج شوند. در تهران نيز مردم خشمگين به سفارت عربستان حمله كرده (26/6/1366)، به ضرب و شتم ديپلمات‌های سعودی پرداختند. يكي از اين ديپلمات‌ها به نام العامدی از شدت جراحات وارده، جان سپرد. ايران همچنين خواستار آن شد كه خادمی حرمين شريفين از دست سعودی‌ها خارج شود. این حوادث موجب تیرگی روابط شد و در نهایت در تاریخ 6/2/1367 (آوریل 1988) عربستان اقدام به قطع یکجانبه مناسبات سیاسی با جمهوری اسلامی کرد.
 
 

امام خمینی(ره) در تاریخ 29 تیرماه 1367 پیام مهم خود درخصوص پذیرش قطعنامه 598 را با برسی فاجعه قتل عام حجاج بیت الله الحرام توسط مزدوران ال سعود که در نهم مردادماه سال 1366 (یک سال قبل از پذیرش قطعنامه) صورت گرفت آغاز کرده و در آن صراحتا با وعده انتقام به جانیان آل سعود می فرمایند: « انشاءالله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از آمريكا و آل سعود برطرف خواهيم ساخت و داغ و حسرت حلاوت اين جنايت بزرگ را بر دلشان خواهيم نهاد و با برپايي جشن پيروزي حق بر جنود كفر و نفاق و آزادي كعبه از دست نااهلان و نامحرمان، به مسجدالحرام وارد خواهيم شد.»
 
در این بخش قسمتی از نامه امام خمینی (ره) را که مربوط به موضوع حج خونین و آل سعود است می خوانید: 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
لقد صدق الله رسوله الریا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاالله آمنین.
 
«علی رغم گذشت یك سال از كشتار فجیع و بی رحمانه حجاج بی دفاع و زائران مومن و موحد به وسیله نوكران امریكا و سفاكان آل سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا در بهت و حیرتند. آل سعود با كشتن میهمانان خدا و به خاك و خون كشیدن بهترین بندگان حق نه تنها حرم را، كه جهان اسلام را آلوده به خون شهیدان نمود و مسلمانان و آزادگان راعزادار ساخت .
 
مسلمانان جهان در سال گذشته و برای اولین بار عید قربان را با شهادت فرزندان ابراهیم - علیه السلام - كه ده‌ها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند، در مسلخ عشق و در منای رضایت حق جشن گرفتند. و بار دیگر امریكا و آل سعود، برخلاف راه و رسم آزادگی، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهید، از جانبازان بی پناه ما كشته ‌ها گرفتند؛ و در آخرین لحظات نیز با ناجوانمردی و قساوت بر پیكر نیمه جان سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشكیده مظلومان ما تازیانه زدند و انتقام خود را از آنان گرفتند. انتقام از چه كسانی و از چه گناهی ؟ انتقام از كسانی كه از خانه خویش به سوی خانه خدا و خانه مردم هجرت نموده بودند! انتقام از كسانی كه سال‌ها كوله بار امانت و مبارزه را بر دوش كشیده بودند. انتقام از كسانی كه همچون ابراهیم - علیه السلام – از بت شكنی برمی گشتند؛ شاه را شكسته بودند؛ شوروی و امریكا را شكسته بودند؛ كفر و نفاق را خرد كرده بودند. همان‌ها كه پس از طی آن همه راه‌ها با فریاد: واذن فی الناس بالحج یاتوك رجالا پا برهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهیم را خوشحال كنند، به میهمانی خدا آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدایند، و عطش خویش را درزلال مناسك حج برطرف نمایند و با توانی بیشتر مسئولیت پذیر گردند و در سیر و صیرورت ابدی خود نه تنها در میقات حج، كه در میقات عمل نیز لباس و حجاب پیوستگی و دلبستگی به دنیا را از تن به در آورند. همان‌ها كه برای نجات محرومان وبندگان خدا راحتی راحت طلبان را بر خود حرام، و محرم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم كردند تا نه تنها بنده زرخرید امریكا و شوروی نباشند، كه زیر بار هیچ كس جز خدا نروند. آمده بودند كه دوباره به محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - بگویند كه ازمبارزه خسته نشده اند و به خوبی می‌دانند كه ابی سفیان و ابی لهب و ابی جهل برای انتقام در كمین نشسته اند؛ و با خود می‌گویند مگر هنوز لات و هبل در كعبه اند. آری، خطرناكتراز آن بتها، اما در چهره و فریبی نو. آن‌ها می‌دانند كه امروز حرم، حرم است اما نه برای ناس، كه برای امریكا! و كسی كه به امریكا لبیك نگوید و به خدای كعبه رو آورد سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانی كه همه ذرات وجود و همه حركات و سكنات انقلابشان مناسك ابراهیم را زنده كرده است ؛ و حقیقتا می‌رود تا فضای كشور و زندگی خویش را با آوای دلنشین "لبیك، اللهم لبیك " معطر سازد.
 
آری، در منطق استكبار جهانی هر كه بخواهد برائت از كفر و شرك را پیاده كند متهم به شرك خواهد شد، و "مفتی "‌ها و مفتی زادگان این نوادگان "بلعم باعورا"ها، به قتل و كفر او حكم خواهند داد. بالاخره در تاریخ اسلام می‌بایست آن شمشیر كفر و نفاقی كه در لباس دروغین احرام یزیدیان و جیره خواران بنی امیه - علیهم لعنه الله - برای نابودی و قتل بهترین فرزندان راستین پیامبر اسلام، یعنی حضرت ابی عبدالله الحسین - علیه السلام - و یاوران با وفای او، پنهان شده بود مجددا از لباس همان میراث‌خواران بنی سفیان به درآید و گلوی پاك و مطهر یاوران حسین - علیه السلام - را در آن هوای گرم، در كربلای حجاز و در قتلگاه حرم، پاره كند؛ و همان اتهاماتی را كه یزیدیان به فرزندان راستین اسلام زدند و آنان را "خارجی " و "ملحد" و "مشرك " و "مهدورالدم " معرفی كردند،درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند؛ كه ان شاءالله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریكا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود كفر ونفاق و آزادی كعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهیم شد.
 
اما زائران كشور‌ها كه یقینا با كنترل و ارعاب دولت‌ها و حكومت‌هایشان به مكه سفر كرده‌اند، جای دوستان و برادران و حامیان و همسنگران واقعی خود را در میان خودخالی خواهند یافت. آل سعود برای پرده پوشی جنایات هولناك سال گذشته خود و همچنین توجیه صد عن سبیل الله و منع حجاج ایرانی از ورود به حج، زائران را زیر بمباران شدید تبلیغات خود قرار خواهد داد؛ و آخوند‌های درباری و "مفتی "‌های خودفروخته -لعنه الله علیهم - در كشور‌های اسلامی خصوصا حجاز توسط رسانه ‌ها و مطبوعات دست به نمایش‌ها و سخنرانی‌ها زده و عرصه را بر تفكر و تحقیق زائران درباره فهم و درك فلسفه واقعی حج و نیز پی بردن به ماجرای از پیش طراحی شده شیطان بزرگ در قتل میهمانان خدا تنگ خواهند نمود. و مسلم در چنین شرایطی رسالت زائران بسیار سنگین است .بزرگترین درد جوامع اسلامی این است كه هنوز فلسفه واقعی بسیاری از احكام الهی را درك نكرده‌اند؛ و حج با آن همه راز و عظمتی كه دارد هنوز به صورت یك عبادت خشك و یك حركت بی‌حاصل و بی ثمر باقی مانده است .
 
یكی از وظایف بزرگ مسلمانان پی بردن به این واقعیت است كه حج چیست و چرا برای همیشه باید بخشی از امكانات مادی و معنوی خود را برای برپایی آن صرف كنند. چیزی كه تا به حال از ناحیه ناآگاهان و یا تحلیلگران مغرض و یا جیره خواران به عنوان فلسفه حج ترسیم شده است این است كه حج یك عبادت دسته جمعی و یك سفر زیارتی - سیاحتی است. به حج چه كه چگونه باید زیست و چطور باید مبارزه كرد و با چه كیفیت در مقابل جهان سرمایه داری و كمونیسم ایستاد! به حج چه كه حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمین باید ستاند! به حج چه كه باید برای فشار‌های روحی و جسمی مسلمانان چاره اندیشی نمود! به حج چه كه مسلمانان باید به عنوان یك نیروی بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمایی كنند! به حج چه كه مسلمانان را علیه حكومت‌های وابسته بشوراند. بلكه حج همان سفر تفریحی برای دیدار از قبله و مدینه است و بس ! و حال آنكه حج برای نزدیك شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است. و حج تنها حركات و اعمال و لفظ‌ها نیست و با كلام و لفظ و حركت خشك، انسان به خدا نمی‌رسد. حج كانون معارف الهی است كه از آن محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی باید جستجو نمود. حج پیام آور و ایجاد و بنای جامعه‌ای به دور از رذایل مادی و معنوی است. حج تجلی و تكرار همه صحنه‌های عشق آفرین زندگی یك انسان و یك جامعه متكامل در دنیاست. و مناسك حج مناسك زندگی است. و از آنجا كه جامعه امت اسلامی، از هر نژاد و ملیتی، باید ابراهیمی شود تا به خیل امت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - پیوند خورد و یكی گردد و ید واحده شود، حج تنظیم و تمرین و تشكل این زندگی توحیدی است. حج عرصه نمایش و آیینه سنجش استعداد‌ها و توان مادی و معنوی مسلمانان است. حج بسان قرآن است كه همه از آن بهره مند می‌شوند، ولی اندیشمندان و غواصان و درد آشنایان امت اسلامی اگر دل به دریای معارف آن بزنند و ازنزدیك شدن و فرو رفتن در احكام و سیاست‌های اجتماعی آن نترسند، از صدف این دریا گوهر‌های هدایت و رشد و حكمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت. ولی چه باید كرد و این غم بزرگ را به كجا باید برد كه حج بسان قرآن مهجور گردیده است. و به همان اندازه‌ای كه آن كتاب زندگی و كمال و جمال در حجاب‌های خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروار‌ها خاك كج فكری‌های ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگی و فلسفه زندگی ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل كرده است، حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتی كه میلیون‌ها مسلمان هر سال به مكه می‌روند و پا جای پای پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر می‌گذارند، ولی هیچ كس نیست كه از خود بپرسد ابراهیم و محمد - علیهم السلام - كه بودند و چه كردند ؛هدفشان چه بود؛ از ما چه خواسته اند؟ گویی به تنها چیزی كه فكر نمی شود به همین است. مسلم حج بی روح و بی تحرك و قیام، حج بی برائت، حج بی وحدت، و حجی كه ازآن هدم كفر و شرك بر نیاید، حج نیست. خلاصه، همه مسلمانان باید در تجدید حیات حج و قرآن كریم و بازگرداندن این دو به صحنه ‌های زندگی شان كوشش كنند؛ و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسیر‌های صحیح و واقعی از فلسفه حج همه بافته ‌ها و تافته ‌های خرافاتی علمای درباری را به دریا بریزند.
 
اما آنچه زائران عزیز باید بدانند اینكه امریكا و آل سعود حادثه مكه را یك مبارزه فرقه ای و نزاع قدرت میان شیعه و سنی ترسیم نموده ؛ و ایران و رهبران آن را به عنوان كسانی كه هوس رسیدن به یك امپراتوری بزرگ را در سر می‌پرورانند معرفی می‌كنند تابسیاری از كسانی كه از مسیر حوادث سیاسی جهان اسلام و نقشه ‌های شوم جهانخواران بیخبرند تصور كنند كه فریاد برائت ما از مشركین و مبارزه ما برای كسب آزادی ملت‌ها درمسیر كسب قدرت سیاسی مان و گسترش قلمرو جغرافیای حكومت اسلامی است. البته برای ما و همه اندیشمندان و محققانی كه از نیات پلید تشكیلات آل سعود باخبرند جای تعجب نیست كه به ایران و حكومتی كه از بدو پیروزی تا به حال فریاد وحدت مسلمین راسر داده است و در همه حوادث جهان اسلام خود را شریك غم و شادی مسلمانان می‌داند تهمت افتراق و جدایی مسلمانان را بزنند؛ و یا بالاتر از آن، زائرانی را كه به عشق زیارت مرقد پیامبر و حرم امن الهی به حجاز رفته اند به لشكركشی و تشكل برای تصرف كعبه و آتش زدن حرم خدا و تخریب مدینه پیامبر متهم نمایند! و دلیل و مدرك این كارراحضور پاسداران و نظامیان و مسئولین كشورمان در مراسم حج ذكر كنند! آری، در منطق آل سعود نظامی و پاسدار كشور اسلامی باید با حج بیگانه باشد؛ و اینگونه سفر‌ها برای مسئولین كشوری و لشكری تعجب آور و توطئه انگیز می‌شود. از نظر استكبار، مسئولین كشور‌های اسلامی باید به فرنگ بروند، آن‌ها را به حج چه كار! دست نشاندگان امریكاآتش زدن پرچم امریكا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریكا واسرائیل را به حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان مارا با لباس احرام به عنوان رهبران توطئه معرفی كرده اند!
 
واقعیت این است كه دول استكباری شرق و غرب و خصوصا امریكا و شوروی، عملاجهان را به دو بخش آزاد و قرنطینه سیاسی تقسیم كرده اند. در بخش آزاد جهان، این ابرقدرت‌ها هستند كه هیچ مرز و حد و قانونی نمی شناسند و تجاوز به منافع دیگران واستعمار و استثمار و بردگی ملت‌ها را امری ضروری و كاملا توجیه شده و منطقی و منطبق باهمه اصول و موازین خود ساخته و بین المللی می‌دانند. اما در بخش قرنطینه سیاسی كه متاسفانه اكثر ملل ضعیف عالم و خصوصا مسلمانان در آن محصور و زندانی شده اند،هیچ حق حیات و اظهار نظری وجود ندارد؛ همه قوانین و مقررات و فرمول‌ها همان قوانین دیكته شده و دلخواه نظام‌های دست نشاندگان و در برگیرنده منافع مستكبران خواهد بود.و متاسفانه اكثر عوامل اجرایی این بخش همان حاكمان تحمیل شده یا پیروان خطوط كلی استكبارند كه حتی فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصار‌ها و زنجیر‌ها جرم و گناهی نابخشودنی می‌دانند. و منافع جهانخواران ایجاب می‌كند كه هیچ كس حق گفتن كلمه ای كه بوی تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته كند ندارد. و از آنجا كه مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بیان مصیبت‌هایی را كه حاكمان كشورشان بر آن‌ها تحمیل كرده اند را ندارند، باید بتوانند در حرم امن الهی مصایب ودردهایشان را با كمال آزادی بیان كنند تا سایر مسلمانان برای رهایی آنان چاره ای بیندیشند. لذا ما بر این مطلب پافشاری و اصرار می‌كنیم كه مسلمانان، حداقل در خانه خدا و حرم امن الهی، خود را از تمامی قید و بند‌های ظالمان آزاد ببینند و در یك مانور بزرگ از چیزی كه از آن متنفرند اعلام برائت كنند و از هر وسیله ای برای رهایی خود استفاده نمایند.
 
حكومت آل سعود مسئولیت كنترل زائران خانه خدا را به عهده گرفته است. و اینجاست كه با اطمینان می‌گوییم كه حادثه مكه جدای از سیاست اصولی جهانخواران درقلع و قمع مسلمانان آزاده نیست. ما با اعلام برائت از مشركین تصمیم بر آزادی انرژی متراكم جهان اسلام داشته و داریم. و به یاری خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزی این كار صورت خواهد گرفت. و ان شاءالله روزی همه مسلمانان و دردمندان علیه ظالمین جهان فریاد زنند و اثبات كنند كه ابرقدرت‌ها و نوكران و جیره خوارانشان ازمنفورترین موجودات جهان هستند.
 
كشتار زائران خانه خدا توطئه‌ای برای حفظ سیاست‌های استكبار و جلوگیری از نفوذاسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - است. و كارنامه سیاه و ننگین حاكمان بی درد كشور‌های اسلامی حكایت از افزودن درد و مصیبت بر پیكر نیمه جان اسلام و مسلمین دارد.
 
پیامبر اسلام نیازی به مساجد اشرافی و مناره ‌های تزئیناتی ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است كه متاسفانه با سیاست‌های غلط حاكمان دست نشانده به خاك مذلت نشسته اند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صد‌ها عالم وهزاران زن و مرد فرقه ‌های مسلمین را در طول حیات ننگین آل سعود و نیز جنایت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش می‌كنند؟ مگر مسلمانان نمی بینند كه امروز مراكزوهابیت در جهان به كانون‌های فتنه و جاسوسی مبدل شده اند، كه از یك طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملا‌های كثیف درباری، اسلام مقدس نما‌های بیشعورحوزه ‌های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نكبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب وسازش و اسارت، اسلام حاكمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها، و دریك كلمه "اسلام امریكایی " را ترویج می‌كنند؛ و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، امریكای جهانخوار، می‌گذارند.
 
مسلمانان نمی دانند این درد را به كجا ببرند كه آل سعود و "خادم الحرمین " به اسرائیل اطمینان می‌دهد كه ما اسلحه خودمان را علیه شما به كار نمی بریم ! و برای اثبات حرف خود با ایران قطع رابطه می‌كنند. واقعا چقدر باید رابطه سران كشور‌های اسلامی با صهیونیست‌ها گرم و صمیمی شود تا در كنفرانس سران كشور‌های اسلامی مبارزه صوری وظاهری هم با اسرائیل از دستور كار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر این‌ها یك جوغیرت و حمیت اسلامی و عربی داشتند، حاضر به یك چنین معامله كثیف سیاسی و خودفروشی و وطن فروشی نمی شدند.
 
آیا این حركات برای جهان اسلام شرم آور نیست‌؟ و تماشاچی شدن گناه و جرم نمی‌ باشد؟ آیا از مسلمانان كسی نیست تا بپاخیزد و اینهمه ننگ و عار را تحمل نكند؟راستی ما باید بنشینیم تا سران كشور‌های اسلامی احساسات یك میلیارد مسلمان را نادیده بگیرند و صحه بر آنهمه فجایع صهیونیست‌ها بگذارند، و دوباره مصر و امثال آن رابه صحنه بیاورند؟ حال، مسلمانان باور می‌كنند كه زائران ایرانی برای اشغال خانه خدا وحرم پیامبر قیام كرده اند و می‌خواهند كعبه را دزدیده به قم ببرند! اگر مسلمانان جهان باوركرده اند كه سران آن‌ها دشمنان واقعی امریكا و شوروی و اسرائیل هستند، تبلیغات آنان هم در مورد ما را باور می‌كنند.
 
البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی مان بارهااعلام نموده ایم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوكران امریكا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفكر تشكیل امپراتوری بزرگ می‌گذارند، از آن باكی نداریم و استقبال می‌كنیم. ما درصددخشكانیدن ریشه ‌های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و كمونیزم در جهان هستیم. ماتصمیم گرفته ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را كه بر این سه پایه استوارگردیده اند نابود كنیم ؛ و نظام اسلام رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - را در جهان استكبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملت‌های دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باجخواهی و مصونیت كارگزاران امریكایی، حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری می‌كنیم. ان شاءالله ما نخواهیم گذاشت از كعبه و حج، این منبربزرگی كه بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه عالم منعكس سازد وآوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با امریكا و شوروی و كفر و شرك نواخته شود. و از خدا می‌خواهیم كه این قدرت را به ما ارزانی دارد كه نه تنها از كعبه مسلمین، كه از كلیسا‌های جهان نیز ناقوس مرگ امریكا و شوروی را به صدا درآوریم .
 
مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتی از این برزخ بی انتهایی كه انقلاب اسلامی مابرای همه جهانخواران آفریده است احساس غرور و آزادی كنند؛ و آوای آزادی وآزادگی را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخم‌های خود مرهم گذارند؛ كه دوران بن بست و نا امیدی و تنفس در منطقه كفر به سر آمده است، و گلستان ملت‌ها رخ نموده است. و امیدوارم همه مسلمانان شكوفه ‌های آزادی و نسیم عطر بهاری و طراوت گل‌های محبت و عشق و چشمه سار زلال جوشش اراده خویش را نظاره كنند. همه باید ازمرداب و باتلاق و سكوت و سكونی كه كارگزاران سیاست امریكا و شوروی بر آن تخم مرگ و اسارت پاشیده اند به درآییم و به سوی دریایی كه زمزم از آن جوشیده است روانه شویم ؛ و پرده كعبه و حرم خدا را كه به دست نامحرمان نجس امریكا و امریكازاده ها آلوده شده است با اشك چشم خویش شستشو دهیم .
 
مسلمانان تمامی كشور‌های جهان، از آنجا كه شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه كنید؛ و از وجود جوانان پرشور وشهادت طلبی كه حاضرند خطوط جبهه كفر را بشكنند استفاده نمایید. به فكر نگه داشتن وضع موجود نباشید؛ بلكه به فكر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید؛ كه عزت و حیات در سایه مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. وپس از آن، تصمیم بر اینكه سیادت كفر و شرك جهانی، خصوصا امریكا را بر خود حرام كنید. ما در مكه باشیم یا نباشیم دل و روحمان با ابراهیم و در مكه است. دروازه ‌های مدینه الرسول را به روی ما ببندند یا بگشایند، رشته محبتمان با پیامبر هرگز پاره و سست
 
نمی شود. به سوی كعبه نماز می‌گزاریم و به سوی كعبه می‌میریم. و خدا را سپاس می‌گزاریم كه در میثاقمان باخدای كعبه پایدار مانده ایم و پایه ‌های برائت از مشركین را باخون هزاران هزار شهید از عزیزانمان بنیان نهاده ایم. و منتظر هم نمانده ایم كه حاكمان بی شخصیت بعض كشور‌های اسلامی و غیر اسلامی از حركت ما پشتیبانی كنند. مامظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا كسی را نداریم. و اگر هزاربار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمی داریم .
 
جمهوری اسلامی ایران از مسلمانان آزاده جهان كه علی رغم اختناق سیاسی حاكم برآن‌ها با ترتیب كنفرانس‌ها و مصاحبه ‌ها و سخنرانی‌ها پرده از اسرار جنایتبار امریكا و آل سعودبرداشتند و مظلومیت ما را به دنیا نشان دادند تشكر می‌نماید. مسلمانان باید بدانند تازمانی كه تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم می‌شود؛ و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع خود حادثه ای را به وجود می‌آورند. راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اكنون اگر امریكا یك كشور اسلامی را به بهانه حفظ منافع خویش با خاك یكسان كند، چه كسی جلوی او را خواهد گرفت ؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرت‌ها و خصوصا امریكا را شكست، و الزاما یكی از دو راه را انتخاب نمود: یاشهادت. یا پیروزی. كه در مكتب ما هر دوی آن‌ها پیروزی است. كه ان شاءالله خداوندقدرت شكستن چهارچوب سیاست‌های حاكم و ظالم جهانخواران، و نیز جسارت ایجادداربستهایی بر محور كرامت انسانی را به همه مسلمین عطا فرماید؛ و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوكت همراهی نماید.
 
بعضی افراد تا قبل از حادثه تلخ و شیرین حج در سال گذشته، فلسفه اصرار جمهوری اسلامی ایران را بر راهپیمایی برائت از مشركین به خوبی درك نكرده بودند و از خود ودیگران سوال می‌كردند كه در سفر حج و در آن هوای گرم چه ضرورتی به راهپیمایی وفریاد مبارزه است ؛ و اگر هم فریاد برائت از مشركین هم سر داده شود، چه ضرری متوجه استكبار می‌شود. و چه بسا افراد ساده دلی تصور می‌كردند كه دنیای به اصطلاح متمدن جهانخواران نه تنها تاب تحمل اینگونه مسائل سیاسی را خواهد داشت، كه به مخالفان خود حتی بیش از این هم اجازه حیات و تظاهرات و راهپیمایی خواهند داد. و دلیل این مدعا اجازه راهپیماییهایی است كه در كشور‌های به اصطلاح آزاد غرب داده می‌شود.ولی این مسئله باید روشن باشد كه آنگونه راهپیمایی‌ها هیچ گونه ضرری برای ابرقدرت‌ها وقدرت‌ها ندارد. راهپیمایی مكه و مدینه است كه بسته شدن شیر‌های نفت عربستان را به دنبال دارد. راهپیمایی‌های برائت در مكه و مدینه است كه به نابودی سرسپردگان شوروی و امریكا ختم می‌شود. و درست به همین جهت است كه با كشتار دسته جمعی زنان ومردان آزاده از آن جلوگیری می‌شود، و در پناه همین برائت از مشركین است كه حتی ساده دلان می‌فهمند كه نباید سر بر آستان شوروی و امریكا نهاد.
 
ملت عزیز و دلاور ایران مطمئن باشند كه حادثه مكه منشاء تحولات بزرگی در جهان اسلام و زمینه مناسبی برای ریشه كن شدن نظام‌های فاسد كشور‌های اسلامی و طردروحانی نما‌ها خواهد بود. و با اینكه بیشتر از یك سال از حماسه برائت از مشركان نگذشته است، عطر خون‌های پاك شهدای عزیز ما در تمامی جهان پیچیده و اثرات آن رادر اقصا نقاط عالم مشاهده می‌كنیم. حماسه مردم فلسطین یك پدیده تصادفی نیست. آیادنیا تصور می‌كند كه این حماسه را چه كسانی سروده اند و هم اكنون مردم فلسطین به چه آرمانی تكیه كرده اند كه بی محابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیستهامقاومت می‌كنند؟ آیا تنها آوای وطنگرایی است كه از وجود آنان دنیایی از صلابت آفریده است ؟ آیا از درخت سیاست بازان خود فروخته است كه بر دامن فلسطینیان میوه استقامت و زیتون نور و امید می‌ریزد؟ اگر اینچنین بود، این‌ها كه سالهاست در كنارفلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خورده اند! شكی نیست كه این آوای "الله اكبر" است ،این همان فریاد ملت ماست كه در ایران شاه را و در بیت المقدس غاصبین را به نومیدی كشاند. و این تحقق همان شعار برائت است كه ملت فلسطین در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ایرانی خود فریاد رسای آزادی قدس را سر داد و "مرگ بر امریكا، شوروی و اسرائیل " گفت ؛ و بر همان بستر شهادتی كه خون عزیزان ما بر آن ریخته شد اونیز با نثار خون و به رسم شهادت آرمید. آری، فلسطینی راه گم كرده خود را از راه برائت ما یافت. و دیدیم كه در این مبارزه چطور حصار‌های آهنین فروریخت، و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر كفر و فریاد بر گلوله پیروز شد؛ و چطور خواب بنی اسرائیل درتصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره كوكب دریه فلسطین از شجره مباركه "لاشرقیه ولاغربیه " ما برافروخت. و امروز به همان گونه كه فعالیت‌های وسیعی در سراسرجهان برای به سازش كشیدن ما با كفر و شرك در جریان است، برای خاموش كردن شعله ‌های خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شكل ادامه دارد. و این تنها یك نمونه از پیشرفت انقلاب است. و حال آنكه معتقدین به اصول انقلاب اسلامی ما در سراسرجهان رو به فزونی نهاده است و ما این‌ها را سرمایه ‌های بالقوه انقلاب خود تلقی می‌كنیم وهم آنهایی كه با مركب خون طومار حمایت از ما را امضا می‌كنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبیك می‌گویند و به یاری خداوند كنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت .امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار، و جنگ پابرهنه ‌ها و مرفهین بی درد شروع شده است. و من دست و بازوی همه عزیزانی كه درسراسر جهان كوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند می‌بوسم ؛ و سلام و درود‌های خالصانه خود را به همه غنچه ‌های آزادی و كمال نثار می‌كنم. و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض می‌كنم : خداوند آثارو بركات معنویت شما را به جهان صادر نموده است ؛ و قلب‌ها و چشمان پرفروغ شما كانون حمایت از محرومان شده است و شراره كینه انقلابی تان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه می‌دانیم كه كشور ما در حال جنگ و انقلاب سختی‌ها ومشكلاتی را تحمل كرده و كسی مدعی آن نیست كه طبقات محروم و ضعیف وكم درآمد و خصوصا اقشار كارمند و اداری، در تنگنای مسائل اقتصادی نیستند؛ ولی آن چیزی كه همه مردم ما فراتر از آن را فكر می‌كنند مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ایران ثابت كرده اند كه تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، ولی تحمل شكست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شریف ایران همیشه در مقابل شدیدترین حملات تمامی جهان كفر علیه اصول انقلاب خویش مقاومت كرده است كه در اینجا مجال ذكر همه آن‌ها نیست .
 
آیا ملت دلاور ایران در مقابل جنایات متعدد امریكا در خلیج فارس اعم از حمایت نظامی و اطلاعاتی به عراق و حمله به سكو‌های نفتی و كشتی‌ها و قایق‌ها و سرنگونی هواپیمای مسافربری مقاومت نكرده است ؟ آیا ملت ایران در جنگ دیپلماسی شرق وغرب علیه خود و ایجاد بازی‌های سیاسی مجامع بین المللی مقاومت نكرده است ؟ آیاملت شجاع ایران در مقابل جنگ اقتصادی، تبلیغاتی، روانی و حملات ددمنشانه عراق به شهر‌ها و موشك باران مناطق مسكونی و بمباران‌های مكرر شیمیایی عراق در ایران وحلبچه، مقاومت نكرده است ؟ آیا ملت عزیز ایران در مقابل توطئه منافقین و لیبرال‌ها وزراندوزی و احتكار سرمایه داران و حیله مقدس مابان مقاومت نكرده است ؟ آیا همه این حوادث و جریانات برای ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است ؟ كه اگر نبود حضورمردم، هر یك از این توطئه ‌ها می‌توانست به اصول نظام ضربه بزند. كه خدا را سپاس می‌گزاریم كه ملت ایران را موفق نمود تا با قامتی استوار به رسالت خود عمل كند وصحنه ‌ها را ترك نگوید.
 
ملت عزیز ما كه مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند، به خوبی دریافته اند كه مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست ؛ و آن‌ها كه تصور می‌كنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات نداردبا الفبای مبارزه بیگانه اند. و آنهایی هم كه تصور می‌كنند سرمایه داران و مرفهان بی درد بانصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان كمك می‌كنند آب در هاون می‌كوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی ،بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است كه هرگز با هم جمع نمی شوند. و تنهاآنهایی تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقراو متدینین بی بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی كه ممكن است خط اصولی دفاع از مستضعفین راحفظ كنیم. مسئولین نظام ایران انقلابی باید بدانند كه عده ای از خدا بیخبر برای از بین بردن انقلاب هر كس را كه بخواهد برای فقرا و مستمندان كار كند و راه اسلام و انقلاب رابپیماید فورا او را "كمونیست " و "التقاطی " می‌خوانند. از این اتهامات نباید ترسید. بایدخدا را در نظر داشت، و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و كمك به فقرابه كار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. امریكا و استكبار در تمامی زمینه ‌ها افرادی را برای شكست انقلاب اسلامی در آستین دارند، در حوزه ‌ها و دانشگاه‌ها مقدس نما‌ها را كه خطر آنان را بار‌ها و بار‌ها گوشزد كرده ام. اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب واسلام را نابود می‌كنند. این‌ها با قیافه ای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه رابی دین معرفی می‌كنند. باید از شر این‌ها به خدا پناه بریم. و همچنین كسانی دیگر كه بدون استثناء به هر چه روحانی و عالم است حمله می‌كنند و اسلام آن‌ها را اسلام امریكایی معرفی می‌نمایند راهی بس خطرناك را می‌پویند كه خدای ناكرده به شكست اسلام ناب محمدی منتهی می‌شود. ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم كرد.
 
امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یك تشكیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق كاخ‌های سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروزخمینی آغوش و سینه خویش را برای تیر‌های بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ‌ها وموشك‌های دشمنان باز كرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درك شهادت روزشماری می‌كند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی شناسد. و ما بایددر جنگ اعتقادی مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ان شاءالله ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختی‌های جنگ را به شیرینی شكست دشمنان خدا در دنیا جبران می‌كند. و چه شیرینی بالاتر از اینكه ملت بزرگ ایران مثل یك صاعقه بر سر امریكا فرود آمده است. چه شیرینی بالاتر از اینكه ملت ایران سقوط اركان و كنگره ‌های نظام ستمشاهی را نظاره كرده است و شیشه حیات امریكا را در این كشور شكسته است. و چه شیرینی بالاتر از اینكه مردم عزیزمان ریشه ‌های نفاق و ملیگرایی و التقاط را خشكانیده اند. و ان شاءالله شیرینی تمام ناشدنی آن را در جهان آخرت خواهند چشید. نه تنها كسانی كه تا مقام شهادت و جانبازی و حضوردر جبهه پیش رفته اند، بلكه آنهایی كه در پشت جبهه با نگاه محبت بار و با دعای خیرخود جبهه را تقویت نموده اند از مقام عظیم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره برده اند. خوشا به حال مجاهدان ! خوشا به حال وارثان حسین - علیه السلام !
 
اذناب امریكا باید بدانند كه شهادت در راه خدا مسئله ای نیست كه بشود با پیروزی یاشكست در صحنه ‌های نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگی و سیر و سلوك در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بكشانیم كه بگوییم درعوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهر‌های دیگر آزاد شد. تمامی اینهاخیالات باطل ملیگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. ملیگرا‌ها تصور نمودند ماهدفمان پیاده كردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما می‌گوییم تا شرك و كفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملكت با كسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم "لا اله الا الله " را بر قلل رفیع كرامت وبزرگواری به اهتزاز درآوریم. پس ای فرزندان ارتشی و سپاهی و بسیجی ام، و ای نیرو‌های مردمی، هرگز از دست دادن موضعی را با تاثر و گرفتن مكانی را با غرور وشادی بیان نكنید كه این‌ها در برابر هدف شما به قدری ناچیزند كه تمامی دنیا در مقایسه باآخرت .
 
پدران و مادران و همسران و خویشاوندان شهدا، اسرا، مفقودین، و معلولین ما توجه داشته باشند كه هیچ چیزی از آنچه فرزندان آنان به دست آورده اند كم نشده است .فرزندان شما در كنار پیامبر اكرم و ائمه اطهارند. پیروزی و شكست برای آن‌ها فرقی ندارد.امروز روز هدایت نسل‌های آینده است. كمربندهاتان را ببندید كه هیچ چیز تغییر نكرده است. امروز روزی است كه خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا ان شاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود. ولی خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم ؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است كه زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمی رویم. البته برای ادای تكلیف همه ما موظفیم كه كار‌ها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم. همه می‌دانند كه ما شروع كننده جنگ نبوده ایم. ما برای حفظ موجودیت اسلام درجهان تنها از خود دفاع كرده ایم. و این ملت مظلوم ایران است كه همواره مورد حمله جهانخواران بوده است ؛ و استكبار از همه كمینگاه‌های سیاسی و نظامی و فرهنگی واقتصادی خود به ما حمله كرده است. انقلاب اسلامی ما تاكنون كمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملت‌ها نشان داده است. جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند كه ما شكسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره كنیم و هشدار ندهیم .و حال آنكه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست كه در سراسر جهان صدا زنیم كه ای خواب رفتگان ! ای غفلت زدگان ! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه كنید كه در كنارلانه ‌های گرگ منزل گرفته اید. برخیزید كه اینجا جای خواب نیست ! و نیز فریاد كشیم سریعا قیام كنید كه جهان ایمن از صیاد نیست ! امریكا و شوروی در كمین نشسته اند، و تانابودی كاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشكیل شده بود، كسی جرات اینهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم - داشت ؟
 
امروز یكی از افتخارات بزرگ ملت ما این است كه در برابر بزرگترین نمایش قدرت و آرایش ناو‌های جنگی امریكا و اروپا در خلیج فارس صف آرایی نمود. و اینجانب به نظام‌های امریكایی و اروپایی اخطار می‌كنم كه تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرونرفته اید، از خلیج فارس بیرون روید. و همیشه اینگونه نیست كه هواپیما‌های مسافربری ما توسط ناو‌های جنگی شما سرنگون شود؛ كه ممكن است فرزندان انقلاب ناو‌های جنگی شما را به قعر آب‌های خلیج فارس بفرستند.
 
به دولت‌ها و حكومت‌های منطقه، خصوصا به عربستان و كویت می‌گویم كه همه شما درماجراجویی‌ها و جنایاتی كه امریكا می‌آفریند شریك جرم خواهید بود. و ما تا به حال از اینكه همه منطقه در كام آتش و خون و بی ثباتی كامل غوطه ور نشود، دست به عملی نزده ایم. ولی حركات جنون آمیز ریگان مطمئنا حوادث غیرمنتظره و عواقب خطرناكی رابر همه تحمیل می‌كند. شما اطمینان داشته باشید كه در این برگ جدید بازنده اید. خودتان و كشور و مردم اسلامی را در برابر امریكا اینقدر ذلیل و ناتوان نكنید. اگر دین ندارید،لااقل آزاده باشید.
 
بحمدالله از بركت انقلاب اسلامی ایران دریچه ‌های نور و امید به روی همه مسلمانان جهان باز شده است ؛ و می‌رود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودی را بر سرهمه مستكبران فرو ریزد.
 
نكته مهمی كه همه ما باید به آن توجه كنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود بابیگانگان قرار دهیم این است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كی و تا كجا ما را تحمل می‌كنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویت‌ها و ارزش‌های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفته قرآن كریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینكه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم وچه نخواهیم صهیونیست‌ها و امریكا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی وشرافت مكتبی مان را لكه دار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و كینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می‌دهند؛ و با دلسوزی‌های بیمورد واعتراض‌های كودكانه می‌گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنی‌ها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادی شان افتاده است ! كه چه خوب است [به ] این سوال پاسخ داده شودكه ملت‌های جهان سوم و مسلمانان، و خصوصا ملت ایران، در چه زمانی نزد غربی‌ها وشرقی‌ها احترام و اعتبار داشته اند كه امروز بی اعتبار شده اند!
 
آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول كند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام - را با دست‌های خود ویران نماید، آن وقت ممكن است جهانخواران او را به عنوان یك ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی كه آن‌ها آقا باشند ما نوكر، آن‌ها ابرقدرت باشند ما ضعیف ؛ آن‌ها ولی و قیم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها؛ نه یك ایران با هویت ایرانی - اسلامی ؛ بلكه ایرانی كه شناسنامه اش را امریكا و شوروی صادر كند؛ ایرانی كه ارابه سیاست امریكا یا شوروی را بكشد و امروز همه مصیبت و عزای امریكا و شوروی شرق و غرب در این است كه نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است ،كه دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت می‌كند. كنترل و حذف سلاح‌های مخرب از جهان اگر با حقیقت و صداقت همراه بود خواسته همه ملتهاست، ولی این نیزیك فریب قدیمی است. و این همان چیزی است كه اخیرا از گفته ‌های سران امریكا وشوروی و نوشته ‌های سیاسیون آن‌ها آشكار گردیده است كه مراودات اخیر سران شرق وغرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنه ‌ها ومحرومین در جهان مالكیت‌های بی حد و مرز سرمایه داران است. ما باید خود را آماده كنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامی - انسانی با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشكیل شود؛ و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود. مطمئن باشید قدرت‌های شرق و غرب همان مظاهر بی محتوای دنیای مادی اندكه در برابر خلود و جاودانگی دنیای ارزش‌های معنوی قابل ذكر نمی باشند.
 
من به صراحت اعلام می‌كنم كه جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می‌كند. و دلیلی هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرداهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزی كنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان ورسیدگی به مشكلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان باتمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام می‌كنیم كه جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و كشور ایران به عنوان یك دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تامین وآنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روش‌های مبارزه علیه نظام‌های كفر و شرك آشنا می‌سازد.»

3- پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل در تیرماه سال 1367

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریورماه 1359 با جاه طلبی صدام حسین آغاز شد و 8 سال به طول انجامید. در حالیکه انقلاب اسلامی ایران در بهمن سال 1357 به پیروزی رسیده بود و در حال پایه ریزی ارکان و زیربنای نظام جدید جمهوری اسلامی بود، صدام حسین، در سال 1359؛ آژیر جنگ علیه ایران را به صدا درآورد و خسارت های بسیاری را متحمل کشور کرد. 

دولت جمهوري اسلامي ايران 18 جولاي 1988 (27 تيرماه 1367) تصميم گرفت كه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل را بپذيرد، با آتش بس موافقت كند. در پي قعطنامه 582 كه مورد اعتناء قرار نگرفته بود، شوراي امنيت سازمان ملل 20 جولاي1987 قطعنامه 598 را كه در آن از عراق و ايران اكيدا خواسته شده بود به جنگ پايان دهند به اتفاق آراء تصويب كرد. اين قطعنامه که از آگوست 1988 به اجرا درآمد. شورای امنيت در قطعنامه خود ادامه جنگ دو کشور را محکوم کرده بود.

 
 
پذیرش‌ قطعنامه‌ طی‌ نامه‌ای‌ با امضای‌ رئیس‌ جمهوری‌ ایران‌، در 27 تیر 1367 به‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ تسلیم‌ شد. در این‌ نامه‌ تصریح‌ شده‌ است‌ که‌ تجاوز به‌ ایران‌ ابعاد بی‌‌‌سابقه‌ای‌ یافته‌ و باعث‌ کشیده‌ شدن‌ سایر کشورها و حتی‌ غیر نظامیان‌ بی‌گناه‌ به‌ جنگ‌ شده‌ است‌ و جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ با توجه‌ به‌ اهمیتی‌ که‌ برای‌ جان‌ انسان‌ها و اجرای‌ عدالت‌ و برقراری‌ صلح‌ و امنیت‌ منطقه‌ای‌ و بین‌المللی‌ قائل‌ است‌، قطعنامه‌ 598 شورای‌ امنیت‌ را می‌پذیرد . امام‌ خمینی‌ (ره‌) در 29 تیر همان‌ سال‌ پذیرش‌ قطعنامه‌ 598 را به‌ اطلاع‌ مردم‌ رسانند. وزیر خارجه‌ ایران‌ نیز با تأکید بر اینکه‌ مذاکرات‌ مستقیم‌ پس‌ از اعلام‌ آتش‌بس‌ آغاز شود، با پیشنهاد عراق‌ موافقت‌ کرد و مقرر شد دبیر کل‌ سازمان‌ ملل‌ در گزارشی‌ به‌ اعضای‌ شورای‌ امنیت‌، زمان‌ برقراری‌ آتش‌بس‌ را اعلام‌ کند. سرانجام‌ در نشستی‌ غیررسمی‌ با اعضای‌ شورای‌ امنیت‌، تاریخ‌ برقراری‌ آتش‌بس‌ 29 مرداد 1367 اعلام‌ شد.
 
امام خمینی (ره) در تاریخ 29 تیر ماه در نامه ای به مردم، پذیرش قطعنامه را به اطلاع مردم کشور می رسانند. این نامه همان نامه ای است که در ابتدای آن به حج خونین 66 اشاره می کنند و در ادامه به پذیرش قطعنامه می پردازند. قسمت ابتدایی نامه در بخش قبل آورده شد در این قسمت، ادامه آن را می خوانید: 
 
«و اما در مورد قبول قطعنامه كه حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصابرای من بود، این است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم ؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی كه از ذكر آن فعلا خودداری می‌كنم، و به امید خداوند درآینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور، كه من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم ؛ و در مقطع كنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم. و خدامی داند كه اگر نبود انگیزه ای كه همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام ومسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتربود. اما چاره چیست كه همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلم ملت قهرمان ودلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.
 
من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهه ‌های آتش و خون كه از اول جنگ تاامروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و كوشش نموده اند، تشكر و قدردانی می‌كنم. وهمه ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت می‌كنم. در آینده ممكن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند كه ثمره خونهاو شهادت‌ها و ایثار‌ها چه شد. این‌ها یقینا از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند ونمی دانند كسی كه فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص وبندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه ای واردنمی سازد. و ما برای درك كامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم ودر گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلم خون شهیدان ،انقلاب و اسلام را بیمه كرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند كه راه و رسم شهادت كور شدنی نیست ؛ و این ملت‌ها و آیندگان هستند كه به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاك شهیدان است كه تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان كه با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان كه در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی كه این گوهر‌ها را در دامن خود پروراندند!
 
خداوندا، این دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم ازوصول به آن محروم مكن. خداوندا، كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند ونیازمند به مشعل شهادت ؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت ! خوشا به حال شما زنان و مردان ! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده ‌های معظم شهدا! و بدا به حال من كه هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشیده ام، و در برابر عظمت و فداكاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می‌كنم .و بدا به حال آنانی كه در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایی كه از كنار این معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساكت و بی تفاوت و یا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند!
 
آری، دیروز روز امتحان الهی بود كه گذشت. و فردا امتحان دیگری است كه پیش می‌آید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم. آنهایی كه در این چندسال مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تكلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور كرده اند مطمئن باشند كه از معامله باخدا طفره رفته اند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی كرده اند كه حسرت آن را در روزواپسین و در محاسبه حق خواهند كشید. كه من مجددا به همه مردم و مسئولین عرض می‌كنم كه حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارنداین مدعیان بی هنر امروز و قاعدین كوته نظر دیروز به صحنه ‌ها برگردند.
 
من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می‌كنم كه نگذاریدانقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشكسوتان شهادت و خون در پیچ وخم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. اكیدا به ملت عزیز ایران سفارش می‌كنم كه هوشیار و مراقب باشید، قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ماكند شده است ؛ ولی دورنمای حوادث را نمی توان به طور قطع و جدی پیش بینی نمود. وهنوز دشمن از شرارت‌ها دست برنداشته است ؛ و چه بسا با بهانه جویی‌ها به همان شیوه ‌های تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم. وملت ما هم نباید فعلا مسئله را تمام شده بداند. البته ما رسما اعلام می‌كنیم كه هدف ماتاكتیك جدید در ادامه جنگ نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه ‌ها حملات خود را دنبال كنند. نیرو‌های نظامی ما هرگز نباید از كید و مكر دشمنان غافل بمانند. در هرشرایطی باید بنیه دفاعی كشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، كه در طول سال‌های جنگ و مبارزه ابعاد كینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس كرده اند، بایدخطر تهاجم جهانخواران در شیوه ‌ها و شكل‌های مختلف را جدیتر بدانند. و فعلا چون گذشته تمامی نظامیان، اعم از ارتش و سپاه و بسیج در جبهه ‌ها برای دفاع در برابر شیطنت استكبار و عراق به ماموریت‌های خود ادامه دهند. در صورتی كه این مرحله از حادثه انقلاب را با همان شكل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذاردیم برای بعد ازآن و سازندگی كشور و سیاست كل نظام و انقلاب تذكراتی دارم كه در وقت مناسب خواهم گفت. ولی در مقطع كنونی به طور جد از همه گویندگان و دست اندركاران ومسئولین كشور و مدیران رسانه ‌ها و مطبوعات می‌خواهم كه خود را از معركه ‌ها و معركه آفرینی‌ها دور كنند؛ و مواظب باشند كه ناخودآگاه آلت دست افكار و اندیشه ‌های تندنگردند؛ و با سعه صدر در كنار یكدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.
 
در این روز‌ها ممكن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خودصحبت از چرا‌ها و باید‌ها و نباید‌ها كنند. هر چند این مسئله به خودی خود یك ارزش بسیار زیباست، اما اكنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایی كه تا دیروز در برابراین نظام جبهه گیری كرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حكومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلح طلبی به ظاهر دم می‌زدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگری را مطرح نمایند؛ و جیره خواران استكبار، همان‌ها كه تا دیروز در زیرنقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو كرده بودند، امروز طرفدارجنگ شوند. و ملی‌گرا‌های بی فرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. كه ان شاءالله ملت عزیز ما بابصیرت و هوشیاری جواب همه فتنه ‌ها را خواهد داد.
 
من باز می‌گویم كه قبول این مسئله برای من از زهر كشنده تر است ؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نكته ای كه تذكر آن لازم است این است كه در قبول این قطعنامه فقط مسئولین كشور ایران به اتكای خود تصمیم گرفته اند. و كسی و كشوری در این امر مداخله نداشته است .
 
مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می‌دانم. و شمامی دانید كه من به شما عشق می‌ورزم ؛ و شما را می‌شناسم ؛ شما هم مرا می‌شناسید. درشرایط كنونی آنچه موجب امر شد تكلیف الهی ام بود. شما می‌دانید كه من با شما پیمان بسته بودم كه تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم ؛ اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم ؛ و اگرآبرویی داشته ام با خدا معامله كرده ام. عزیزانم، شما می‌دانید كه تلاش كرده ام كه راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدم ندارم. خداوندا، تو می‌دانی كه ما سر سازش باكفر را نداریم .
 
خداوندا، تو می‌دانی كه استكبار و امریكای جهانخوار گل‌های باغ رسالت تو را پرپرنمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تكیه گاه ما تویی، و ما تن‌های تنهاییم و غیر از تو كسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم كه كسی را بشناسیم. ما را یاری كن، كه تو بهترین یاری كنندگانی. خداوندا، تلخی این روز‌ها را به شیرینی فرج حضرت بقیه الله - ارواحنا لتراب مقدمه الفدا - و رسیدن به خودت جبران فرما.
 
فرزندان انقلابی ام، ای كسانی كه لحظه ای حاضر نیستید كه از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید كه لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می‌گذرد.می دانم كه به شما سخت می‌گذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می‌دانم كه شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست ؛ مگر برای این خادمتان اینگونه نیست ؟ ولی تحمل كنید كه خدا با صابران است. بغض و كینه انقلابی تان را در سینه ‌ها نگه دارید؛ باغضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید كه پیروزی از آن شماست. و تاكید می‌كنم كه گمان نكنید كه من در جریان كار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می‌باشند. آن‌ها را از این تصمیمی كه گرفته اند شماتت نكنید، كه برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است. كه ان شاءالله خداوند همه ما را موفق به خدمت ورضایت خود فرماید.
 
من در اینجا به جوانان عزیز كشورمان، به این سرمایه ‌ها و ذخیره ‌های عظیم الهی و به این گل‌های معطر و نوشكفته جهان اسلام، سفارش می‌كنم كه قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید؛ و خودتان را برای یك مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده كنید.
 
و من به همه مسئولین و دست اندركاران سفارش می‌كنم كه به هر شكل ممكن وسایل ارتقای اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرزرسیدن به بهترین ارزش‌ها و نوآوری‌ها همراهی كنید؛ و روح استقلال و خودكفایی را درآنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینی كه به وسیله معاشرت‌ها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را كه تازه از اسارت و استعمار رهیده اند، تحقیر و سرزنش نمایند و خدای ناكرده از پیشرفت و استعداد خارجی‌ها بت بتراشند و روحیه پیروی و تقلیدو گدا صفتی را در ضمیر جوانان تزریق نمایند. به جای اینكه گفته شود كه دیگران كجارفتند و ما كجا هستیم به هویت انسانی خود توجه كنند و روح توانایی و راه ورسم استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرایط جنگ و محاصره توانسته ایم آنهمه هنرآفرینی واختراعات و پیشرفت‌ها داشته باشیم. ان شاءالله در شرایط بهتر زمینه كافی برای رشد استعدادو تحقیقات را در همه امور فراهم می‌سازیم. مبارزه علمی برای جوانان زنده كردن روح جستجو و كشف واقعیت‌ها و حقیقتهاست. و اما مبارزه عملی آنان در بهترین صحنه ‌های زندگی و جهاد و شهادت شكل گرفته است. و نكته دیگری كه از باب نهایت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض می‌كنم این است كه در مسیر ارزش‌ها و معنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده كنید؛ وهیچ گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی نیاز از هدایت و همكاری آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلی پر از امید وقلبی سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسل‌ها همت گماشته اند و همیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بوده اند؛ بر بالای دار رفته اند و محرومیت‌ها چشیده اند ؛ زندانهارفته اند و اسارت‌ها و تبعید‌ها دیده اند؛ و بالاتر از همه، آماج طعن‌ها و تهمت‌ها بوده اند؛ و درشرایطی كه بسیاری از روشنفكران در مبارزه با طاغوت به یاس و ناامیدی رسیده بودند،روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نموده اند؛و هم اكنون نیز در هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در كنارمردمند؛ و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینی شهدای بزرگواری را تقدیم نموده اند.در هیچ كشور و انقلابی جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگی ائمه هدی - علیهم السلام - و انقلاب اسلامی ایران سراغ نداریم كه رهبران انقلاب آنقدر آماج حملات و كینه ها گردند. و این به خاطر صداقت و امانتداری است كه در وجود علمای متعهد اسلام متبلوراست. مسئولیت پذیری در كشوری كه با محاصره ‌ها و مشكلات اقتصادی و سیاسی ونظامی مواجه است كار مشكلی است. البته روحانیون متعهد كشور ما باید خودشان رابرای فداكاری‌های بیشتر آماده كنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خودبرای حفظ آبروی اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده كنند. و جای بسی سپاس و امتنان است كه ملت رشید و دلاور ایران قدر خادمان واقعی خود را می‌شناسد، وفلسفه عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدس در یك كلمه خلاصه می‌كند. علما وروحانیون متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اسلامی ملت خیانت نكرده و نمی كنند. البته تذكر این نكته لازم است كه در تمام نوشته ‌ها و صحبت‌ها هر وقت نام "روحانیت " را به میان آورده ام و از آنان قدردانی نموده ام، مقصودم علمای پاك ومتعهد و مبارز است ؛ كه در هر قشری ناپاك و غیرمتعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاك دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن ونفرین خدا و رسول و مردم بوده اند؛ و ضربات اصلی را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس ماب و دین فروش زده اند و می‌زنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این بی فرهنگ‌ها متنفر و گریزان بوده اند. من به صراحت می‌گویم ملی‌گرا‌ها اگر بودند، به راحتی در مشكلات و سختی‌ها و تنگنا‌ها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان درازمی كردند؛ و برای اینكه خود را از فشار‌های روزمره سیاسی برهانند، همه كاسه ‌های صبرو مقاومت را یكجا می‌شكستند و به همه میثاق‌ها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خودپشت پا می‌زدند. كسی تصور نكند كه ما راه سازش با جهانخواران را نمی دانیم. ولی هیهات كه خادمان اسلام به ملت خود خیانت كنند! البته ما مطمئنیم كه در همین شرایط نیزآن‌ها كه با روحانیت اصیل كینه دیرینه دارند و عقده ‌ها و حسادت‌های خود را نمی توانندپنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند. ولی در هر حال آن چیزی كه در سرنوشت روحانیت واقعی نیست سازش و تسلیم شدن در برابر كفر و شرك است. كه اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعله ‌های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت وغارت برند هرگز امان نامه كفر و شرك را امضا نمی كنیم .
 
علما و روحانیون ان شاءالله به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خودآشنا هستند ولی ازباب تذكر و تاكید عرض می‌كنم امروز كه بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای آزادكشور اسلامی مان احساس می‌كنند كه می‌توانند اندیشه ‌های خود را در موضوعات ومسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرف‌های آنان را بشنوند. واگر بیراهه می‌روند، با بیانی آكنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنهادهید. و باید به این نكته توجه كنید كه نمی شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده گرفت و فورا انگ التقاط و انحراف بر نوشته هاشان زد و همه را یكباره به وادی تردید و شك انداخت. این‌ها كه امروز اینگونه مسائل را عنوان می‌كنند مسلمادلشان برای اسلام و هدایت مسلمانان می‌تپد، و الا داعی ندارند كه خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. این‌ها معتقدند كه مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه ای است كه خود فكر می‌كنند. به جای پرخاش و كنار زدن آن‌ها با پدری و الفت با آنان برخورد كنید. اگر قبول هم نكردند، مایوس نشوید. در غیراین صورت خدای ناكرده به دام لیبرال‌ها و ملیگرا‌ها و یا چپ و منافقین می‌افتند؛ و گناه این كمتر از التقاط نیست. وقتی ما می‌توانیم به آینده كشور و آینده سازان امیدوار شویم كه به آنان در مسائل گوناگون بهادهیم، و از اشتباهات و خطا‌های كوچك آنان بگذریم، و به همه شیوه ‌ها و اصولی كه منتهی به تعلیم و تربیت صحیح آنان می‌شود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاه‌ها و مراكز غیرحوزه ای به صورتی است كه با تجربه و لمس واقعیت‌ها بیشتر عادت كرده است ،تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و كم كردن فاصله ها، حوزه ودانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.
 
نكته دیگر اینكه من اكثر موفقیت‌های روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی درارزش عملی و زهد آنان می‌دانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود، كه باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست. و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده كند. چه بسادوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزی‌های بیمورد مسیر زهدگرایی آنان رامنحرف سازند؛ و گروهی نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفداری ازسرمایه داری و سرمایه داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشت سازی كه روحانیت در مصدر امور كشور است و خطر سوءاستفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید بشدت مواظب حركات خود بود. چه بسا افرادی از سازمان‌ها و انجمنهاو تشكیلات سیاسی و غیر آن‌ها با ظاهری صددرصد اسلامی بخواهند به حیثیت و اعتبارآنان لطمه وارد سازند؛ و حتی علاوه بر تامین منافع خود، روحانیت را رو در روی یكدیگر قرار دهند. البته آن چیزی كه روحانیون هرگز نباید از آن عدول كنند و نباید باتبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پا برهنه هاست ؛ چرا كه هركسی از آن عدول كند از عدالت اجتماعی اسلام عدول كرده است. ما باید تحت هر شرایطی خود را عهده دار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر كوتاهی بنماییم ،خیانت به اسلام و مسلمین كرده ایم .
 
در خاتمه، از پیشگاه مقدس پروردگار، كه الطاف بیكران خود را بر این ملت ارزانی داشته است، تشكر و قدردانی می‌كنم. و از محضر مقدس بقیه الله - ارواحنا فداه - عاجزانه می‌خواهیم كه ما را در مسیر و هدفمان مدد و رهبری فرماید. خداوند متعال به خانواده ‌های شهدا صبر و اجر، و به مجروحین و معلولین شفا عنایت فرماید؛ و اسرا ومفقودین را به وطن خویش باز گرداند. خداوندا، از تو می‌خواهیم آنچه را مصلحت اسلام و مسلمین است را برای ما مقدر فرمایی. انك قریب مجیب. والسلام علیكم ورحمه الله و بركاته .»

تصویب این قطعنامه از یک سو و فجایع ضدانسانی که در ماه های آخر جنگ از ناحیۀ جنگ‏ افروزان پدید آمده بود سبب شد تا به فرمان امام هیأتی از کارشناسان نظامی و سیاسی و اقتصادی متعهد ایران ابعاد وضعیت تازه را بررسی نمایند. این گروه در پایان بررسی به اتفاق آرا، نظر خویش را مبنی بر آماده بودن شرایط برای اثبات حقانیت جمهوری اسلامی در دفاع مقدس هشت ساله و ترک مخاصمه بر اساس مفاد قطعنامه 598 اعلام کرد. پیام امام خمینی معروف در مورد پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت  از شاهکارهای رهبری و مدیریت امام خمینی است که در آن کارنامه جنگ تحمیلی و ابعاد آن به روشنی بازگویی شده و خطوط آینده نظام و انقلاب اسلامی در همۀ زمینه‏ ها و از آن جمله مواجهه با ابرقدرتها و پایداری بر آرمانها و اهداف انقلاب ترسیم شده است. همچنان که امام خمینی بارها هشدار داده بود که ادعاهای صلح‏ طلبی صدام فریبی برای افکار عمومی است، پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، صدام حسین دست به جنگ‏ افروزی و حماقت های تازه‏ ای زد و در جبهه‏ های جنوبی دوباره به اشغال بخش هایی از این منطقه پرداخت. انتشار پیام شورانگیز و عاطفی امام خمینی بار دیگر موجب بسیج عمومی در سراسر کشور شد و انقلابیون و رزمندگان از اقصی نقاط کشور سراسیمه به‏ سوی جبهه‏ های جنگ شتافتند و عوامل بعثی را با تحمل شکستی دیگر وادار به فرار ساختند.

4-  اعدام منافقین کوردل در زندان ها

آنچه مربوط به منافقین و اعضای سازمان مجاهدین خلق می باشد، این است که این افراد پس از مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی، بر علیه منافع جمهوری اسلامی دست به نبرد مسلحانه زدند و ترور های زنجیره ای بسیاری را سازماندهی کردند. با فرار اعضای کادر و رهبری آنها به خارج، در زمان جنگ عراق علیه ایران با صدام هم دست شدند و در کی از عمده ترین خیانت های آنها به کشور عملیات مرصاد را رقم زدند. عملیات مرصاد یا عملیات فروغ جاویدان نام نبردی است که  توسط سازمان مجاهدین خلق طرح‌ریزی شد و میان ارتش جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین خلق در اواخر جنگ ایران و عراق، در سال 1367 درگرفت. پس از چند روز درگیری درنهایت نیروهای سپاه و ارتش ایران بر سازمان مجاهدین خلق پیروز شد. تعداد زیادی از نیروهای مهاجم در این نبرد کشته شدند.

در تیرماه 67 صدام حسین طی یک نطق تلویزیونی اعلام کرد: «بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همین‌طور پیوستن مردم ایران به صفوف آن‌ها را خواهید دید.» به‌ این‌ ترتیب شش روز پس از قبول قطعنامه 598 شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته، مجدداً در جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش مجاهدین خلق باز شود و حتی توانستند تا آستانه تصرف آن پیش روند. اما منافقین با سد سپاه پاسداران و بسیج مواجه شدند و در مردادماه همان سال نسخه آنها در هم پیچیده شد. 



 پس از تهاجم نیروهای سازمان منافقین در سال ۶۷ با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران، حضرت امام (ره) حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده منافقین زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان، هم‌زمان با برنامه‌های بیرون سازمان داشتند، صادر کردند. در زمینه دلایل صدور این حکم که از مبانی فقهی و حقوقی مستحکمی برخوردار است به اختصار می‌توان به وضعیت کلی نیروهای نظامی ایران در جبهه‌ها، روحیه مردم در داخل کشور به واسطه انعکاس تحولات جبهه‌ها، تبلیغات وسیع درباره پیشروی‌های عراق از سوی رادیوهای بیگانه، ورود مستقیم آمریکا به صحنه جنگ با ایران از طریق هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری، پیشروی نیروهای منافقین به داخل خاک ایران و تصرف چند روستا و شهر اسلام‌آباد غرب، بروز تحرکات و تنش‌هایی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقین، آغاز فعالیت برخی هواداران منافقین در سطح جامعه و ایجاد حرکت‌هایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها، انتشار پیام‌های مستمر سازمان منافقین از طریق رادیوهای متعلق به آنها و ترغیب و تحریک مردم به شورش اشاره داشت.
 
در چنین اوضاع و احوالی حضرت امام (ره) بر مبنای دیدگاه فقهی خود از مسئولان مربوطه خواستند تا ضمن بررسی مجدد وضعیت منافقین در زندان، آن دسته از این افراد را که همچنان بر سر موضع خود تشخیص می‌دهند، به عنوان نیروهای داخلی یک سازمان محارب که با استفاده از فرصت، در صدد آشوبگری و تحریک دیگران به شورش هستند، اعدام کنند. در حکم حضرت امام (ره) در این‌باره چنین آمده است: «از آنجا که منافقین خائن به هیچ‌وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند.»
 
همانگونه که ملاحظه می‌شود، حضرت امام (ره) ضمن بیان مبانی فقهی صدور این حکم، صرفا آن دسته از منافقین زندانی که «بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند» را « محارب و محکوم به اعدام» برشمرده که لازم است حد محارب در خصوص آنها اجرا شود و تشخیص این موضوع را نیز به رأی قاضی شرع، دادستان و نماینده وزارت اطلاعات واگذار می‌کند، با تأکید بر اینکه «احتیاط در اجماع است.» و منافقین زندانی‌ای که از عملکرد «سازمان منافقین» برائت جسته و توبه می‌کردند، اعدام نمی‌شوند. در سال ۶۷ این گروه در قالب یک «ارتش متجاوز» ظاهر شد که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود و با اتکاء به همین پشتیبانی‌ها توانسته بود راه خود را به داخل خاک ایران باز کند و بخشی از آن را به اشغال خود درآورد و در کنار آن مسائلی نظیر بروز تحرکات و تنش‌هایی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقین، آغاز فعالیت برخی هواداران منافقین در سطح جامعه و ایجاد حرکت‌هایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها، انتشار پیام‌های مستمر سازمان منافقین از طریق رادیوهای متعلق به آنها و ترغیب و تحریک مردم به شورش، همه بیانگر موج تازه توطئه‌های این گروهک می‌باشد.
 
5- فرمان ۸ ماده ‏ای امام خمینی
 
در روز بیست و چهارم آذرماه سال ۱۳۶۱شمسی، امام خمینی فرمان 8 ماده‌‏ای خطاب به قوه قضاییه و ارگان‏‌های اجرایی کشور صادر کردند. این فرمان که در زمینه حقوق خصوصی، حقوق بشر و حقوق شهروندی در مقابل حکومت و قدرت، یکی از ارزنده ترین آثار امام خمینی است  به عنوان «منشور کرامت انسان» نام گذاری شده است که در تمامی موارد به محترم شمردن حقوق افراد و رعایت ضوابط قانونی در برخورد با حقوق شرعی-مدنی تأکید دارد.
 
 
 متن کامل این فرمان به قرار زیر است:
 
«موضوع: «فرمان هشت ماده‌ای» درباره حقوق مردم، قانون، قوه قضاییه و لزوم اسلامی شدن روابط و قوانین
مخاطب: قوه قضاییه و ارگانهای اجرایی
 
در تعقیب تذکر به لزوم اسلامی نمودن تمام ارگانهای دولتی بویژه دستگاه‌های قضایی و لزوم جانشین نمودن احکام الله در نظام جمهوری اسلامی به جای احکام طاغوتی رژیم جبار سابق، لازم است تذکراتی به جمیع متصدیان امور داده شود. امید است ان شاء الله تعالی با تسریع در عمل، این تذکرات را مورد توجه قرار دهند:
 
۱- تهیه قوانین شرعیه و تصویب و ابلاغ آنها با دقت لازم و سرعت انجام گیرد و قوانین مربوط به مسائل قضایی که مورد ابتلای عموم است و از اهمیت بیشتر برخوردار است در رأس سایر مصوبات قرار گیرد، که کار قوه قضاییه به تأخیر یا تعطیل نکشد و حقوق مردم ضایع نشود، و ابلاغ و اجرای آن نیز در رأس مسائل دیگر قرار گیرد.
 
۲- رسیدگی به صلاحیت قضات و دادستان‌ها و دادگاه‌ها با سرعت و دقت عمل شود تا جریان امور، شرعی و الهی شده و حقوق مردم ضایع نگردد. و به همین نحو رسیدگی به صلاحیت سایر کارمندان و متصدیان امور، با بیطرفی کامل بدون مسامحه و بدون اشکال تراشیهای جاهلانه که گاهی از تندروها نقل می‌شود، صورت گیرد تا در حالی که اشخاص فاسد و مفسد تصفیه می‌شوند اشخاص مفید و مؤثر با اشکالات واهی کنار گذاشته نشوند. و میزان، حال فعلی اشخاص است با غمض عین از بعض لغزشهایی که در رژیم سابق داشته‌اند، مگر آنکه با قرائن صحیح معلوم شود که فعلاً نیز کارشکن و مفسدند.
 
- آقایان قضات واجد شرایط اسلامی، چه در دادگستری و چه در دادگاه‌های انقلاب باید با استقلال و قدرت بدون ملاحظه از مقامی احکام اسلام را صادر کنند، و در سراسر کشور بدون مسامحه و تعویق به کار پر اهمیت خود ادامه دهند. و مأمورین ابلاغ و اجرا و دیگر مربوطین به این امر باید از احکام آنان تبعیت نمایند تا ملت از صحت قضا و ابلاغ و اجرا و احضار، احساس آرامش قضایی نمایند، و احساس کنند که در سایه احکام عدل اسلامی جان و مال و حیثیت آنان در امان است. و عمل به عدل اسلامی مخصوص به قوه قضاییه و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگانهای نظام جمهوری اسلامی از مجلس و دولت و متعلقات آن و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیته‌ها و بسیج و دیگر متصدیان امور نیز به‌طور جدی مطرح است و احدی حق ندارد با مردم رفتار غیر اسلامی داشته باشد.
 
۴- هیچ کس حق ندارد کسی را بدون حکم قاضی که از روی موازین شرعیه باید باشد توقیف کند یا احضار نماید، هر چند مدت توقیف کم باشد. توقیف یا احضار به عنف، جرم است و موجب تعزیر شرعی است.
 
۵- هیچ کس حق ندارد در مالِ کسی چه منقول و چه غیرمنقول، و در مورد حق کسی دخل و تصرف کند یا توقیف و مصادره نماید مگر به حکم حاکم شرع، آن هم پس از بررسی دقیق و ثبوت حکم از نظر شرعی.
 
۶- هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند، یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید، و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی - اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند، و یا برای کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد، و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده و لو برای یک نفر فاش کند. تمام اینها جرم [و] گناه است و بعضی از آنها چون اشاعه فحشا و گناهان از کبایر بسیار بزرگ است، و مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آنها موجب حد شرعی می‌باشد.
 
۷- آنچه ذکر شد و ممنوع اعلام شد، در غیر مواردی است که در رابطه با توطئه‌ها و گروهکهای مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانه‌های امن و تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیتهای مجاهد و مردم بیگناه کوچه و بازار و برای نقشه‌های خرابکاری و افساد فی الأرض اجتماع می‌کنند و محارب خدا و رسول می‌باشند، که با آنان در هر نقطه که باشند، و همچنین در جمیع ارگان‌های دولتی و دستگاه‌های قضایی و دانشگاهها و دانشکده‌ها و دیگر مراکز با قاطعیت و شدت عمل، ولی با احتیاط کامل باید عمل شود، لکن تحت ضوابط شرعیه و موافق دستور دادستانها و دادگاه‌ها، چرا که تعدی از حدود شرعیه حتی نسبت به آنان نیز جایز نیست، چنانچه مسامحه و سهل انگاری نیز نباید شود. و در عین حال مأمورین باید خارج از حدود مأموریت که آن هم منحصر است به محدوده سرکوبی آنان حسب ضوابط مقرره و جهات شرعیه، عملی انجام ندهند.
 
و مؤکداً تذکر داده می‌شود که اگر برای کشف خانه‌های تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل کار کسی وارد شدند و در آنجا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی مثل مواد مخدره برخورد کردند، حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند، چرا که اشاعه فحشا از بزرگترین گناهان کبیره است و هیچ کس حق ندارد هتک حرمت مسلمان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید. فقط باید به وظیفه نهی از منکر به نحوی که در اسلام مقرر است عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند، و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص می‌باشد. و اما کسانی که معلوم شود شغل آنان جمع مواد مخدره و پخش بین مردم است، در حکم مفسد فی الأرض و مصداق ساعی در ارض برای فساد و هلاک حرث و نسل است و باید علاوه بر ضبط آنچه از این قبیل موجود است آنان را به مقامات قضایی معرفی کنند. و همچنین هیچ یک از قضات حق ندارند ابتدائاً حکمی صادر نمایند که به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محل‌های کار افراد وارد شوند که نه خانه امن و تیمی است و نه محل توطئه‌های دیگر علیه نظام جمهوری اسلامی، که صادر کننده و اجرا کننده چنین حکمی مورد تعقیب قانونی و شرعی است.
 
۸- جناب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی رئیس دیوانعالی کشور، و جناب آقای نخست وزیر موظفند شرعاً از امور مذکوره با سرعت و قاطعیت جلوگیری نمایند. و لازم است در سراسر کشور، در مراکز استانداریها و فرمانداری‌ها و بخشداری‌ها هیأت‌هایی را که مورد اعتماد و وثوق می‌باشند انتخاب نمایند و به ملت ابلاغ شود که شکایات خود را در مورد تجاوز و تعدی مأمورین اجرا، که به حقوق و اموال آنان سر می‌زند بدین هیأتها ارجاع نمایند و هیأتهای مذکور نتیجه را به آقایان تسلیم، و آنان با ارجاع شکایات به مقامات مسئول و پیگیری آن متجاوزین را موافق با حدود و تعزیرات شرعی مجازات کنند.
 
باید همه بدانیم که پس از استقرار حاکمیت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهوری اسلامی با تأیید و عنایات خداوند قادر کریم و توجه حضرت خاتم الاوصیا و بقیة الله - ارواحنا لمقدمه الفداء - و پشتیبانی بی‌نظیر ملت متعهد ارجمند از نظام و حکومت، قابل قبول و تحمل نیست که به اسم انقلاب و انقلابی بودن خدای نخواسته به کسی ظلم شود، و کارهای خلاف مقررات الهی و اخلاق کریم اسلامی از اشخاص بی‌توجه به معنویات صادر شود.
 
باید ملت از این پس که حال استقرار و سازندگی است احساس آرامش و امنیت نمایند و آسوده خاطر و مطمئن از همه جهات به کارهای خویش ادامه دهند، و اسلام بزرگ و دولت اسلامی را پشتیبان خود بدانند، و قوه قضاییه را در دادخواهیها و اجرای عدل و حدود اسلامی در خدمت خود ببینند، و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیته‌ها را موجب آسایش و امنیت خود و کشور خود بدانند. و این امور بر عهده همگان‌ است، و کار بستن آن موجب رضای خداوند و سعادت دنیا و آخرت می‌باشد، و تخلف از آن موجب غضب خداوند قهار و عذاب آخرت و تعقیب و جزای دنیوی است. از خداوند کریم خواهانم که همه ما را از لغزشها و خطاها حفظ فرماید، و جمهوری اسلامی را تأیید فرموده و آن را به حکومت عالَمی قائم آل محمد - صلی الله علیه و آله - متصل فرماید «انّه قریب مجیب». والسلام علی عبادالله الصالحین.
 
روح الله الموسوی الخمینی»
 
6- نامه امام خمینی (ره) به گورباچف در دیماه 1367
 
گورباچف آخرین صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی دست به اصلاحات و تغییراتی در قطب کمونیستی جهان زده بود؛ هنوز تحلیلگران سیاسی و رهبران جهان غرب به این تحولات به دیده تردید و بدبینی می ‏نگریستند و هیچ یک باور نداشتند که این تحولات، موجب فرو پاشی نظام کمونیسم در شوروی خواهد شد. حداکثر چیزی که در آن شرایط پیش‏ بینی می ‏شد آن بود که رهبران کرملین در نهایت، برخی از پیوندهای مستقیم بین کشورهای عضو بلوک شرق با اتحاد شوروی را برای کاهش مشکلات اقتصادی داخلی نادیده بگیرند و نظام تازه‏ ای از اردوگاه کمونیسم با رهبریت محدودتر شوروی و مسئولیت‏ پذیری بیشتر اقمار این کشور پدید آورند. ولی امام خمینی با بصیرتی غیرقابل درک برای محاسبه گران مادی، در همان ایام در تاریخ 11 / 10 / 1367 نامه‏ ای به گورباچف نوشتند. در پیام امام خمینی به گورباچف سقوط رژیم کمونیستی پیش بینی شده است. امام خمینی در همین نامه ژرف‏ترین تحلیل ها را از تحولات جاری شوروی ارائه کرد و از آن به «صدای شکستن استخوانهای کمونیسم» تعبیر کرد. و شگفت آنکه در همین پیام پیش ‏بینی دیگری توأم با هشدارهای مستند وجود دارد که نشانگر تسلط امام خمینی بر ارزیابی شرایط سیاسی آن روز جهان است.  حضرت امام به وضوح نسبت به در غلتیدن روس ها به سمت باغ ـ به ظاهر ـ سبز سرمایه ‏داری غرب و فریب خوردن از امریکا هشدار داده است. امام خمینی با پیش کشیدن مسائل عمیق فلسفی و عرفانی و با اشاره به ناکامی  کمونیست ها در سیاست های مذهب‏ ستیز آنان، از گورباچف خواست که به جای امید بستن به  ماده‏ پرستی غرب، به خدا و مذهب روی آورد.
 


جالب آنکه وقتی شوارد نادزه وزیر خارجه وقت شوروی برای ارائه پاسخ گورباچف به دیدار امام خمینی آمد؛ با شگفتی دید کسی که با آن صلابت و صراحت به دومین قدرت هسته‏ ای جهان هشدار و پیام داده است، در خانه ‏ای کوچک و گلین در جماران و در اتاقی دوازده متری با وسایلی در نهایت سادگی و بدون آنکه حتی اندک اثری از تشریفات معمول دیده شود، با طمأنینه و به استواری کوه نشسته است و در کنارش قرآن، جانماز و تسبیح، و تعدادی روزنامه و یک رادیوی معمولی قرار دارد. شگفتی شوارد نادزه زمانی بیشتر شد که متوجه گردید برای نشستن همراه بلندپایه روسی ‏اش صندلی چوبی دومی نیست و باید برای یک بار هم که شده بر‏ زمین بنشیند! شاید وقتی که پیرمرد مؤمنی که در خدمت امام بود، تنها وسیله پذیرایی این دیدار مهم، یعنی استکان چای را با دو حبه قند به دست وزیر خارجه قطب شرق جهان داد او تصور کرده باشد که آنچه می ‏بیند عمدی و استثنایی است؛ اما واقعیت خلاف این بود.
 
در ۱۱ دی ۱۳۶۷ آیت الله عبدالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه حدیدچی دباغ به نمایندگی از سوی خمینی نامه‌ای را خطاب به میخائیل گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی تسلیم وی کردند. متن نامه به این قرار است:
 
«جناب آقاي گورباچف صدر هيأت رئيسه اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي!
 
با اميد خوشبختي و سعادت براي شما و ملت شوروي 
 
از آنجا كه پس از روي كار آمدن شما چنين احساس مي شود كه جنابعالي در تحليل حوادث سياسي جهان خصوصاً در رابطه با مسائل شوروي در دور جديدي از بازنگري و تحول و برخورد قرار گرفته ايد و جسارت و گستاخي شما در برخورد با واقعيات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلي حاكم بر جهان گردد، لازم ديدم نكاتي را يادآور شوم هر چند ممكن است حيطه تفكر و تصميمات جديد شما تنها روشي براي حل معضلات حزبي و در كنار آن حل پاره اي از مشكلات مردمتان باشد ولي به همين اندازه هم شهامت تجديد نظر در مورد مكتبي كه ساليان سال فرزندان انقلابي جهان را در حصارهاي آهنين زنداني نموده بود، قابل ستايش است و اگر به فراتر از اين مقدار فكر مي كنيد اولين مساله اي كه مطمئناًً باعث موفقيت شما خواهد شد اين است سياست اسلاف خود داير بر خدا زدايي و دين زدايي از جامعه كه تحقيقا بزرگترين و بالا ترين ضربه را بر پيكر مردم كشور شوروي وارد كرده است، تجديد نظر نماييد و بدانيد كه برخورد واقعي با قضاياي جهان جز از اين طريق ميسر نيست. البته ممكن است از شيوه هاي ناصحيح و عملكردهاي غلط قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينه اقتصاد، باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد؛ ولي حقيقت جاي ديگري است. شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گره هاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايه داري غرب حل كنيد نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا نكرده ايد كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند. چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روش هاي اقتصادي و اجتماعي به بن بست رسيده است دنياي غرب هم در همين مسائل – البته به شكل ديگر- و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است.
 
جناب آقاي گورباچف! بايد به حقيقت رو آورد؛ مشكل اصلي كشور شما مسأله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست، همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشيده و يا خواهد كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است.
 
جناب آقاي گورباچف! 
براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزه هاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد، چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست چرا كه مكتبي است مادي و با ماديت نمي توان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت كه اساسي ترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد.
 
حضرت آقاي گورباچف! ممكن است شما اثباتا در بعضي جهات به ماركسيسم پشت نكرده باشيد و از اين پس هم در مصاحبه ها اعتقاد كامل خودتان را به آن ابراز كنيد، ولي خود مي دانيد كه ثبوتاً اين گونه نيست. رهبر چين اولين ضربه را به كمونيسم زد و شما دومين و علي الظاهر آخرين ضربه را بر پيكر آن نواختيد. امروز ديگر چيزي با نام كمونيسم در جهان نداريم ولي از شما جداً مي خواهم كه در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد. اميدوارم افتخار واقعي اين مطلب را پيدا كنيد كه آخرين لايه هاي پوسيده هفتاد سال كژي جهان كمونيسم را از چهره تاريخ و كشور خود بزداييد. امروز ديگردولت هاي همسو با شما كه دلشان براي وطنشان و مردمشان مي طپد، هرگز حاضر نخواهند شد بيش از اين منافع زيرزميني و رو زميني كشورشان را براي اثبات موفقيت كمونيسم كه صداي شكستن استخوان هايش هم به گوش فرزندانشان رسيده است، مصرف كنند. آقاي گورباچف! وقتي از گلدسته هاي مساجد بعضي از جمهوري هاي شما پس از هفتاد سال بانك الله اكبر و شهادت به رسالت حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله و سلم به گوش رسيد تمامي طرفداران اسلام ناب محمدي (ص) را از شوق به گريه انداخت؛ لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهان بيني مادي و الهي بينديشيد. ماديون معيار شناخت در جهان بيني خود را حس دانسته و چيزي كه محسوس نباشد، از قلمرو علم بيرون مي دانند و هستي را همتاي ماده دانسته و چيزي را كه ماده ندارد، موجود نمي دانند. ظاهراً جهان غيب مانند وجود خداوند تعالي و وحي و نبوت و قيامت را يكسره افسانه مي دانند. در حالي كه معيار شناخت در جهان بيني الهي اعم از حس و عقل مي باشد و چيزي كه معقول باشد، داخل در قلمرو علم مي باشد گرچه محسوس نباشد. لذا هستي اعم از غيب و شهادت است و چيزي كه ماده ندارد مي تواند موجود باشد و همانطور كه موجود مادي به مجرد استناد دارد، شناخت حسي نيز به شناخت عقلي متكي است. قرآن مجيد اساس تفكر مادي را نقد مي كند و به آنان كه بر اين پندارند كه خدا نيست وگرنه ديده مي شد (لن نومن لك حتي نري الله جهره) مي فرمايد: (لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير). از قرآن عزيز و كريم و استدلالات آن در موارد وحي و نبوت و قيامت بگذريم كه از نظر شما اول بحث است. اصولاً ميل نداشتيم شما را در پيچ و تاب مسائل فلاسفه اسلامي بيندازيم. فقط به يكي دو مثال ساده و فطري و وجداني كه سياسيون هم مي توانند از آن بهره ببرند بسنده مي كنيم: اين از بديهيات است كه ماده و جسم هرچه باشد از خود بي خبر است. يك مجسمه سنگي يا مجسمه مادي انسان هر طرف آن از طرف ديگرش محجوب است، در صورتي كه به عيان مي بينيم كه انسان و حيوان از همه اطراف خود آگاه است؛ مي داند كجاست، در محيطش چه مي گذرد، در جهان چه غوغايي است. 
 
پس در حيوان و انسان چيز ديگري است كه فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمي ميرند و باقي است. انسان در فطرت خود هر كمالي را بطور مطلق مي خواهد و شما خوب مي دانيد كه انسان مي خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هيچ قدرتي كه ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختيار داشته باشد و گفته شود جهان ديگري هم هست فطرتاً مايل است آن جهان را هم در اختيار داشته باشد.
 
انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم ديگري هم هست، فطرتاً مايل است آن علوم را هم بياموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق بايد باشد تا آدمي دل به آن ببندد؛ آن خداوند متعال است كه همه به آن متوجهيم گرچه خود ندانيم. انسان مي خواهد به حق مطلق برسد تا فاني در خدا شود. اصولاً اشتياق به زندگي ابدي در نهاد هر انساني نشانه وجود جهان جاويد و مصون از مرگ است. اگر جناب عالي ميل داشته باشيد در اين زمينه ها تحقيق كنيد مي توانيد دستور دهيد كه صاحبان اين گونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب، در اين زمينه ها به نوشته هاي فارابي و بوعلي سينا (رحمت الله عليهما) در حكمت مشاء مراجعه كنند تا روشن شود كه قانون عليت و معلوليت كه هر گونه شناختي بر آن استوار است، معقول است نه محسوس، و ادراك معاني كلي و نيز قوانين كلي كه هرگونه استدلال بر آن تكيه دارد معقول است نه محسوس و نيز به كتاب هاي سهروردي (رحمت الله عليه) در حكمت اشراق مراجعه نموده و براي جنابعالي مشخص كنند كه جسم هر موجود مادي ديگر، به نور صرف كه منزه از حس مي باشد نيازمند است و ادراك شهودي ذات انسان از حقيقت خويش مبرا از پديده حسي است و از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه صدر المتألهين (رضوان الله تعالي عليه و حشرت الله مع النبيين و الصالحين) مراجعه نمايند تا معلوم گردد كه حقيقت علم همانا وجودي است مجرد از ماده و هرگونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. ديگر شما را خسته نمي كنم و از كتب عرفا و بخصوص محي الدين بن عربي نام نمي برم كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگ مرد مطلع گرديد، تني چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين گونه مسائل قوياً دست دارند، راهي قم گردانيد تا پس از چند سالي با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر از موي منازل معرفت آگاه گردند كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد. 
 
جناب آقاي گورباچف! 
اكنون بعد از ذكر اين مسائل و مقدمات از شما مي خواهم درباره اسلام به صورت جدي تحقيق و تفحص كنيد و اين نه به خاطر نياز اسلام و مسلمين به شما، كه به جهت ارزش هاي والا و جهان شمول اسلام است كه مي تواند وسيله راحتي و نجات همه ملت ها باشد و گره مشكلات اساسي بشريت را باز نمايد. نگرش جدي به اسلام ممكن است شما را براي هميشه از مساله افغانستان و مسائلي از اين قبيل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان كشور خود دانسته و هميشه خود را در سرنوشت آنان شريك مي دانيم. با آزادي نسبي مراسم مذهبي در بعضي از جمهوري هاي شوروي، نشان داديد كه ديگر اين گونه فكر نمي كنيد كه مذهب مخدر جامعه است. راستي مذهبي كه ايران را در مقابل ابر قدرت ها چون كوه استوار كرده است مخدر جامعه است؟! آيا مذهبي كه طالب اجراي عدالت در جهان و خواهان آزادي انسان از قيود مادي و معنوي است مخدر جامعه است؟! آري مذهبي كه وسيله شود تا سرمايه هاي مادي و معنوي كشورهاي اسلامي و غير اسلامي در اختيار ابر قدرت ها و قدرت ها قرار گيرد و بر سر مردم فرياد كشد كه دين از سياست جداست، مخدر جامعه است. ولي اين ديگر مذهب واقعي نيست بلكه مذهبي است كه مردم ما آن را مذهب آمريكايي مي نامند. در خاتمه صريحاً اعلام مي كنم كه جمهوري اسلامي ايران به عنوان بزرگ ترين و قدرتمندترين پايگاه جهان اسلام به راحتي مي تواند خلا اعتقادي نظام شما را پر نمايد و در هر صورت كشور ما همچون گذشته به حسن همجواري و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم مي شمارد. 
و السلام علي من اتبع الهدي 
روح الله الموسوي الخميني »
 
7- حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی
 
سلمان رشدی، نویسنده هندی الاصل ساکن لندن، کتابی را تحت عنوان آیات شیطانی به نگارش در می آورد که محتوای آن در ضدیت کامل با قرآن و پیامبر عظیم الشان (ص) قرار داشت. کتاب این نویسنده که هندی تبار بود، ابتدا در هندوستان جلب توجه کرد و انتشار و توزیع آن به علت اعتراضات مسلمانان در هند ممنوع شد. طی هفته های بعد، نویسندگان آفریقای جنوبی به احترام عواطف مسلمانان، دعوت قبلی از وی را لغو کردند و سفرای چند کشور اسلامی و عربی در لندن به دولت انگلیس اعتراض نمودند. در ماه‏های دی و بهمن جمع زیادی از مسلمانان مقیم انگلیس ابتدا در شهر برادفورد و سپس لندن در تظاهرات خشمگینانه‏ ای به اقدام دولت انگلیس در حمایت از انتشار این کتاب موهن شدیداً اعتراض کردند. دامنه اعتراضات مردمی به هند و پاکستان گسترش یافت تا آنکه روز ۲۳ بهمن در جریان تظاهرات هزاران پاکستانی در مقابل مرکز فرهنگی آمریکا در اسلام آباد، شش تن از تظاهر کنندگان کشته شدند و ده‏ها تن نیز مجروح گشتند. فردای آن روز در تظاهرات مسلمانان هند نیز یک نفر کشته شد.
 
به‌رغم گذشت چهار ماه از انتشار این کتاب و افزایش اعتراضات مسلمانان، دولت‏ های انگلیس و آمریکا از تداوم توزیع و انتشار این فحش‏نامه علیه اسلام و پیامبر گرامی آن (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حمایت می‏کردند و این پیام را با رفتار خود به جهان اسلام می‏ فرستادند که برنامه ‏های جدید دیگری برای گسترش ابعاد حملات تبلیغی و فرهنگی علیه اسلام و مسلمانان آغاز خواهند نمود. حمایت گسترده رسانه‌ای از این کتاب و انتشارآن با تیراژ وسیع در کشورهای مختلف از همان ابتدا حمایت محافل پشت پرده را از انتشار این کتاب را نشان داد.
 
در نهایت حضرت امام (ره)  حکم تاریخی خود را مبنی بر ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد، که زندگی رشدی را تبدیل به یک جهنم تمام عیار کرد. رشدی در خاطرات خود با اشاره به روزهای پس از صدور حکم امام می گوید « که بارها مجبور به تغییر محل زندگی خود می شود. »
 
امام خمینی رحمه الله در ضمن پیامی قاطع، حکم اعدام مؤلف و ناشران را اعلام کرد و فرمود: «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم، مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، هم چنین ناشرانِ مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آن ها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است ان شاءاللّه . ضمنا اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد، ولی خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد».
 
این حکم که در تاریخ 25 بهمن 1367 صادر شد، نشان داد که اسلام هم چنان مقتدر است و با تمام توان، در راستای اهداف خود می کوشد و مردم مسلمان، توهین به مقدساتشان را به هیچ گونه تحمل نمی کنند و هیچ عذری را نمی پذیرند.
 
8-  عزل منتظری از كسوت قائم مقامی رهبری و نامه فروردین ماه 1368
 
ششمین روز فروردین ماه هر سال یادآور سالگرد صدور نامه ای است تاریخی كه در آن امام خمینی(ره) حاصل عمر خود را برای صلاح اسلام و جامعه اسلامی كنار گذاشته و نكاتی را متذكر شدند كه امروز و با گذشت نزدیك به سه دهه همچنان نیاز به بازخوانی آن احساس می شود. پس از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی آیت الله منتظری رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی شد و نقشی كلیدی در تدوین قانون اساسی نظام نوپا و  به خصوص در اصل مربوط به رهبری و ولایت فقیه ایفا كرد. 
 
وی نظریه‌ ولایت فقیه را در قانون اساسی گنجاند و سپس با تدریس این نظریه در درس خارج خود و انتشار چهار جلد در باره‌ ولایت فقیه ، مهم‌ ترین نظریه‌ پرداز حكومت اسلامی پس از امام خمینی شناخته شد. در این سال ها مطبوعات همواره تصاویر ، پیام ها و سخنرانی های آیت الله منتظری را در صفحات نخست خود منتشر می ساختند و این خود نشان از اهمیت وی در گردونه سیاسی ایران پس از امام خمینی داشت.
 
در سال ۱۳۶۴، مجلس خبرگان رهبری ، با آن كه امام خمینی(ره) همچنان در قید حیات بودند ، آیت الله منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری برگزید بی آن كه كسی از این سخن بگوید كه سمتی با عنوان « قائم مقام رهبری» چه جایگاهی در قانون اساسی دارد و از كدامین منظر چنین سمتی خلق و ابداع شده است ؛ در هر صورت محبوبیت آیت الله منتظری در آن برهه كه ناشی از رفتارهای انقلابی و نزدیك وی به حضرت امام بود چنین اجازه ای را به جامعه انقلابی درگیر جنگ با دشمن خارجی نمی داد و از این روی همگان به استقبال این انتخاب رفتند ولی در پشت پرده خبری دیگر بود و آن چنان كه از خاطرات شخصیت های مطرح مشخص می شود حضرت روح الله با این انتخاب موافق نبودند چنان كه بعدها نیز ایشان در نامه تاریخی به آیت الله منتظری با قید قسم جلاله این مخالفت را علنی ساختند.
 


از سوی دیگر طبیعی است با انتخاب آیت الله منتظری به عنوان قائم مقام رهبری توسط مجلس خبرگان حساسیت امام خمینی(ره) بر روی نحوه رفتار ، عملكرد و همچنین اطرافیان و بیت آیت الله منتظری دو چندان شود و به ویژه آن كه امام فردی مانند سید مهدی هاشمی را در كنار وی می دیدند و با توجه به فعالیت ها و عملكردهای سید مهدی هاشمی در گذشته و حال به شدت راجع به آینده احساس نگرانی داشتندبا وجود همه این اتهامات كه سید مهدی هاشمی به آن ها معترف بود آیت الله منتظری تا آخرین لحظه از وی دفاع كرد و زمانی كه وی در دادگاه عدل اسلامی به اعدام محكوم شد به صورتی عیان در مقابل نظام اسلامی ایستادگی كرد. در نهایت نیز رفتارها و اقدامات آیت الله منتظری، او را به پایان خط می رساند و در نهایت نامه عدم صلاحیت وی از سوی امام خمینی (ره) صادر می شود: 
 
موضوع: «عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی»
مخاطب: منتظری، حسینعلی
 
«بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مسئله مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می‌دانید – که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خرابتر می‌کند – با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید:
 
۱- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
۲- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
۳- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
۴- نامه‌ها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان – روحی له الفداء – و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
 
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
 
سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی دارم.
 
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم.
 
من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هرچه هست اوست. والسلام.
 
یکشنبه ۶ / ۱ / ۶۸
روح الله الموسوی الخمینی»

9- دستور تشکیل هیأت بازنگری در قانون اساسی 

امام خمینی در اردیبهشت 1368 (یعنی 40 روز پیش از ارتحال) در نامه‌‏ای به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان رئیس‌جمهور بودند، دستور تشکیل هیأت بازنگری در قانون اساسی را صادر کردند. این هیأت شامل رجال مذهبی و سیاسی و همچنین نمایندگانی به انتخاب مجلس شورای ملی بود که مأمور بازنگری و اصلاح قانون شدند.

در قانون اساسی مصوب سال 1358، امکان بازنگری در قانون اساسی در نظر گرفته نشده بود اما با توجه به تغییر شرایط کشور، لزوم بازنگری در قانون اساسی احساس شد. قانون اساسی مصوب سال 1358 رویکردی مشارکتی و شورامحور داشت اما تجربه‏ سال‏‎های آغازین انقلاب، سیاست‏مداران کشور را به این نتیجه رساند که مدیریت گروهی و جمعی نمی‏‌تواند به نیازهای اجتماعی و سیاسی وقت پاسخ بدهد؛ بنابراین امام (ره) دستور بازنگری در قانون اساسی را صادر کرد.



در نامه امام (ره) به رئیس‌جمهور وقت، اعضای هیأت 20 نفره بازنگری قانون اساسی به این شرح تعیین شدند: آیت‏‌الله سیدعلی خامنه‎ای، حسن طاهری، محمد مؤمن قمی، اکبر هاشمی رفسنجانی، ابراهیم امینی، علی مشکینی، میرحسین موسوی خامنه، حسن حبیبی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، سیدمحمد موسوی خوئینی‏‎ها، محمد محمدی گیلانی، ابوالقاسم خزعلی، محمد یزدی، محمد امامی کاشانی، احمد جنتی، محمدرضا مهدوی کنی، احمد آذری قمی، محمدرضا توسلی، مهدی کروبی و عبدالله نوری.
 
محدوده مسائل مورد بحث برای اعضای هیأت 20 نفره بازنگری قانون اساسی، رهبری، تمرکز در مدیریت قوه مجریه، تمرکز در مدیریت قوه قضائیه، تمرکز در مدیریت صداوسیما به صورتی که قوای سه‌گانه بر آن نظارت داشته باشند، تعداد نمایندگان مجلس شورای اسلامی، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت برای حل معضلات نظام و مشورت رهبری به صورتی که قدرتی در عرض قوای دیگر نباشد، راه بازنگری به قانون اساسی و تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی بود.
 
همچنین در این نامه، زمان در نظر گرفته‌شده برای این هیأت، دو ماه تعیین شد اما با رحلت امام (ره)، در کار بازنگری قانون اساسی تأخیر ایجاد شد و سه ماه بعد یعنی در تاریخ 6 مرداد 1368 همزمان با برگزاری پنجمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، تغییرات این قانون به همه‌پرسی گذاشته شد و مورد تأیید مردم قرار گرفت.
 
متن نامه امام خمینی (ره) که در چهارم اردیبهشت در خطاب به آیت الله خامنه ای صادر می شود به قرار زیر است:
 
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏
 
جناب حجت الاسلام آقاى خامنه‌‏اى ریاست محترم جمهورى اسلامى ایران- دامت افاضاته‏
 
از آنجا که پس از کسب ده سال تجربه عینى و عملى از اداره کشور، اکثر مسئولین و دست‏اندرکاران و کارشناسان نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران بر این عقیده‏اند که قانون اساسى با اینکه داراى نقاط قوّت بسیار خوب و جاودانه است، داراى نقایص و اشکالاتى است که در تدوین و تصویب آن به علت جوّ ملتهب ابتداى پیروزى انقلاب و عدم شناخت دقیق معضلات اجرایى جامعه، کمتر به آن توجه شده است، ولى خوشبختانه مسئله تتمیم قانون اساسى پس از یکى- دو سال نیز مورد بحث محافل گوناگون بوده است و رفع نقایص آن یک ضرورت اجتناب ناپذیر جامعه اسلامى و انقلابى ماست و چه بسا تأخیر در آن موجب بروز آفات و عواقب تلخى براى کشور و انقلاب گردد. و من نیز بنا بر احساس تکلیف شرعى و ملى خود از مدت ها قبل در فکر حل آن بوده‌‏ام که جنگ و مسائل دیگر مانع از انجام آن می ‏گردید.
 
اکنون که به یارى خداوند بزرگ و دعاى خیر حضرت بقیة اللَّه- روحى له الفداء- نظام اسلامى ایران راه سازندگى و رشد و تعالى همه جانبه خود را در پیش گرفته است، هیأتى را براى رسیدگى به این امر مهم تعیین نمودم که پس از بررسى و تدوین و تصویب موارد و اصولى که ذکر مى‏شود، تأیید آن را به آراى عمومى مردم شریف و عزیز ایران بگذارند.
 
الف- حضرات حجج اسلام و المسلمین و آقایانى که براى این مهم در نظر گرفته‌‏ام:
 
1-آقاى مشکینى 2- آقاى طاهرى خرم‏آبادى 3- آقاى مؤمن 4- آقاى هاشمى رفسنجانى 5- آقاى امینى 6- آقاى خامنه‌‏اى 7- آقاى موسوى (نخست وزیر) 8- آقاى حسن حبیبى 9- آقاى موسوى اردبیلى 10- آقاى موسوى خوئینى 11- آقاى محمدى گیلانى 12- آقاى خزعلى 13- آقاى یزدى 14- آقاى امامى کاشانى 15- آقاى جنتى 16- آقاى مهدوى کنى 17- آقاى آذرى قمى 18- آقاى توسلى 19- آقاى کروبى «1» 20- آقاى عبد اللَّه نورى که آقایان محترم از مجلس خبرگان و قواى مقننه و اجراییه و قضاییه و مجمع تشخیص مصلحت و افراد دیگر و نیز پنج نفر از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى به انتخاب مجلس انتخاب شده‌‏اند.
 
ب- محدوده مسائل مورد بحث:
 
1- رهبرى2- تمرکز در مدیریت قوه مجریه 3- تمرکز در مدیریت قوه قضاییه 4- تمرکز در مدیریت صدا و سیما به صورتى که قواى سه‏‌گانه در آن نظارت داشته باشند 5- تعداد نمایندگان مجلس شوراى اسلامى 6- مجمع تشخیص مصلحت براى حل معضلات نظام و مشورت رهبرى به صورتى که قدرتى در عرض قواى دیگر نباشد 7- راه بازنگرى به قانون اساسى 8- تغییر نام مجلس شوراى ملى به مجلس شوراى اسلامى‏
 
ج- مدت براى این کار حد اکثر دو ماه است.
 
توفیق حضرات آقایان را از خداوند متعال خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
 
4/2/68 روح اللَّه الموسوی الخمینى‏» 

... آخرین روز

آخرین روز زندگی امام خمینی (ره)، را از زبان "محمد حسین رحیمیان" نویسنده کتاب "یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی قدس سره"  می خوانیم: 
 
روز شنبه سیزدهم خرداد مراجعه‌ها به دفتر زیاد بود و در عین حال، قبض‌ها و کارها را برای انجام در روز یکشنبه، طبق معمول گذشته آماده کردیم؛ قبض‌ها و کارهایی که برای همیشه ماند و دیگر انجام نشد. بعد از ظهر یکی از برادران دفترتلفن زد. که بیا، سران سه قوه از بین جلسه شورای بازنگری، جلسه را رهاکرده و به اینجا آمده‌اند. ممکن است خبری شده باشد. بچه‌های دفتر نگران شده بودند و از من خواستند که زودتر خود را به درمانگاه برسانم تا از این طریق مطلع شوند.
 
 
ساعت حدود چهار بعد ازظهر بود که با عجله خود را به درمانگاه رساندم. با صحنه‌ای غم‌آلود و فضایی اندوهبار مواجه شدم. همه درمحوطه نشسته بودند. چشمها گریان و رنگها پریده بود و در عین حال، محوطه بی سر وصدا و آرام بود. می‌فهمیدم چه شده، زبانم بند آمده بودوزانوانم می‌لرزید. قلبم به شدت می‌زد. قایقی روی زمین نشستم. کم کم خودم را جمع کردم و برخاستم و به طرف اتاق رفتم. خود را درسخت‌ترین لحظه‌های زندگی‌ام یافتم. حضرت امام(ره) درحال اغما بودند. دستگاه‌های متعددی در ارتباط با قلب، تنفس و... امام را احاطه کرده بودند. فضای اتاق یاس آلود و غمبار بود. بیشتر از چند لحظه طاقت نیاوردم و برای اولین بار درزندگی معنی این شعر سعدی را لمس کردم که: 
 
در رفتن جــان از بــــــدن گویند هر نوعی ســــخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می‌رود
 
حدود مغرب، پزشکان گزارشی را به جمع حاضر ارائه کردند. از پیش بینی وضع امام(ره) درروزهای آینده سوال شد و پزشک پاسخ داد که صحبت از هفته وروز نیست. مسئله درمحدوده چند ساعت دورمی‌زد. شنیدن این جمله، تاب وتوان را از همه گرفت. درعین حال، به خاطر بعضی از مسائل، همه مأمور به  حفظ سکوت وآرامش بودند. سکوت تلخ و خفه‌کننده، سیاهی شب و سیاهی غم به هم در آمیخته بود. همه به خود می‌پیچیدندو در دریای متلاطم وتاریک غم و اندوه دست و پا می‌زدند. بالا آمدن یک درجه فشارخون، یک حرکت ابرو یایک تکان پلک امام(ره)، بزرگترین آرزوی همه بود و ...
 
لحظه‌ها سنگین‌تر از همیشه به کندی و سختی پیش می‌رفت و ناگهان تلخ‌ترین و درد‌ناکترین لحظه رخ داد. ساعت هنوز به ده و نیم نرسیده بود که با سقوط فشار امام(ره) به صفر، قلب تپنده جهان اسلام ازحرکت باز ایستاد. قلم وزبان را یارای توصیف آن لحظه نیست.
 
دقایقی صدا ضجه و شیون فضا را پر کرد، ولی با توصیه مؤکد و قاطعانه یکی از بزرگان به خاطر بررسی چگونگی اعلام خبر، همه محکوم به خویشتن‌داری و حفظ آرامش شدند و ...
*فرهنگ نیوز