به گزارش مشرق، سرزمین ما ایران اندیشمندان و نامآوران زیادی در طول تاریخ به خود دیده است که باعث افتخار هر ایرانی و شاید بهتر بگوییم هر مسلمانی است اما متاسفانه امروز بیشتر ما حتی نام این بزرگان سرزمینمان را هم نشنیدهایم و اگر هم نامی شنیده باشیم چیز زیادی درباه آنها نمیدانیم.
در سلسله گزارشهایی قصد داریم شما را با این اندیشمندان و کتابهایی آشنا کنیم که به شما در شناخت بهتر آنها کمک میکنند.
نگاهی به زندگی سهروردی
شهاب الدین یحیی سهروردی حکیم اشراقی بزرگ در سال 549 ه-ق در دهکدهٔ سهرورد زنجان به دنیا آمد. ابتدا برای کسب معرفت به مراغه سفر کرد و مدتی شاگرد مجدالدین جیلی بود. سهروردی در مراغه از جیلی اصول فقه، فقه، کلام و فلسفه آموخت. در همین مراغه بود که سهروردی با فخر رازی همکلاس بود و هر دو در درسیهای جیلی شرکت میکردند. جیلی با یک واسطه شاگرد امام محمد غزالی بود. بنابراین سهروردی در مراغه با کلام، فلسفه، عرفان و نقد فلسفه با روایت غزالی آشنا میشود. و از همان شهر است که به نقد فلسفهٔ مشائی و تقویت مبانی تفکر عرفانی روی میآورد.
سهروردی از طریق جیلی با افکار عرفانی ابوعلی فارمدی، ابولحسن خرقانی، حسین بن منصور حلاج و بایزید بسطامی آشنا میشود. او بعدها از تفکرات بایزید بسطامی، حلاج و خرقانی به عنوان وارثان معنوی حکمت خسروانی یاد میکند. بنابراین سهروردی از ابتدای جوانی به تفکر عرفانی برخاسته از فرهنگ ایرانی اسلامی، تمایلی زیادی نشان میدهد. سهروردی پس از مراغه به اصفهان که یکی از مهمترین مراکز علمی ایران بود سفر کرد تا تحصیلات خود را در آنجا تکمیل کند. در اصفهان از ظهیرالدین (متوفای 598 ق) کتاب البصائر النصیریهٔ عمرابن سهلان ساوی (متوفای " آ 5 ق) را آموخت.
سهروردی در اصفهان تحصیلات مرسوم روزگار خود را به پایان رساند و برای سیر و سیاحت مادی و معنوی و دیدار با اندیشمندان و عارفان روزگار خود در شهرهای مختلف ایران به سفر پرداخت و در همین سفرها بود که به تأمل در خویش پرداخت و شروع به سیر و سلوک صوفیانه کرد و ایام بسیاری را صرف اعتکاف و عبادت نمود تا آنچه را آموخته بود به مرحلهٔ شهود و رؤیت برساند. پس از شهرهای ایران در سرزمین بین النهرین شمالی (جزیره) و آسیای صغیر (آناتولی) و سوریه (شامات) به سفر پرداخت و در این دوره با صوفیه بزرگ دیدار کرد و از آنها کسب معرفت نمود.
**شیخ شهید تنها 36 سال داشت
سهروردی در سال 579 ق یعنی زمانی که دقیقا 30 سال داشت، وارد حلب شد و به نوشتهٔ خودش حکمة الاشراق را در سال 582 ق به پایان رسانده است. سهروردی مدتی را در آناتولی و سوریه گذراند و در شهرهای ماردین، میافارقین، خرت پرت (خربوط)، حلب و دمشق اقامت کرد. سهروردی در ابتدای ورود به حلب در مدرسهٔ حلاویه سکونت میکند و بعد به مدرسهٔ نوریه میرود و در هر دو مدرسه با فقهای حنبلی به بحث میپردازد و در این بحثها از موضع فلسفه و عرفان با قدرت دفاع میکند و به نفی و ردّ ادله مخالفان میپردازد. جو فکری و سیاسی منطقهٔ شامات چندان با افکار سهروردی سازگاری نداشت و سر انجام فشار فقهای حلب بر صلاح الدین و ترس حکومت از افکار سهروردی و جسارت وی سرانجام موجب شد تا صلاح الدین فرمان قتل سهروردی را صادر کند و سهروردی در حالی که 36 سال شمسی بیشتر نداشت در حلب به قتل رسید.
سهروردی با اینکه بسیار کم در این دنیا زندگی کرد، اما زندگی بسیار پربار و تاثیرگذاری داشت چنانچه تا کنون نیز فلسفه و عرفان سهروردی منشا اثر است و کتابها و نظرات او خواندنی.
او نزاعهای تندی که میان صوفیه، فلاسفه و متکلمان روی داده بود را جهت تازهای بخشید و در مجموع کوشید تا نشان دهد که عقل استدلالی با عشق به تعالی و کشف و شهود نه تنها ناسازگار نیست که دو روی یک حقیقتاند. و انسان متعالی و معنوی کسی است که ذهن و زبانی اهل استدلال و دلی سرشار از عشق و رحمت دارد و وحی آسمانی را با ابزار استدلال و عشق میفهمد و میفهماند. و گوهر وحی را تعالی ذهن و زبان و جان و دل آدمیان میداند. این نگاه تازهٔ سهروردی از قرن ششم به بعد بسط و گسترش یافت و فلاسفهٔ بعدی را به راهی تازه راهنمایی کرد راهی که وحی، عقل و شهود را از هم جدایی ناپذیر میداند و معتقد است بنیان دین، فهم مستدل و عشق به تعالی است و غایت دیانت کشف حقیقت است.
در کتاب «سهروردی؛ طلوع فلسفه اشراق» که مروری است بر زندگی و آثار سهروردی شما میتوانید به اجمال هم از زندگی این اندیشمند بزرگ ایرانی بدانید هم مروری بر اندیشههای سهروردی داشته باشید و هم به طور خلاصه از محتوای کتابها و تالفیات او با قلم عزیز الله افشار کرمانی، نویسنده این کتاب مطلع شوید.
**این کتاب را روح القدس به من القا کرد
در بخشی از کتاب وصیت نامه سهروردی آمده است که در ادامه میخوانید:
«برادران من به شما سفارش میکنم که فرمان های خدا را به جای آورید و بدی ها را ترک کنید و به خداوند روی کنید که مولای ما و سرمنشأ همهٔ روشنایی هاست و سخن و رفتاری را که برای شما سودی ندارد واگذارید و از هر فکر شیطانی دوری کنید.
به شما سفارش می کنم که این کتاب را حفظ کنید و دربارهٔ آن احتیاط نمایید و آن را از نا اهل پوشیده دارید و خداوند خلیفه (یعنی داور میان من و شما) من بر شماست. من در اواخر جمادی الاخر از ماه های سال 582، در حالی که ستاره های هفتگانه در برج میزان جمع شده بودند و در ساعات آخر آن روز از نوشتن این کتاب فارغ شدم. این کتاب را جز به اهل آن ندهید یعنی کسی که در طریقهٔ مشائین توانایی یافته، و در عین حال دوستدار نور خداوند باشد. پیش از شروع کتاب باید چهل روز، روزه گرفت و خوردن گوشت حیوانات را رها کرد و غذا را کاهش داد و از دنیا برید و به تامل در نور خدا پرداخت و آنچه را قیم کتاب میگوید به جای آورد. و چون کتاب به انتها رسید باید در آن غوطه ور شد. و کسی که در این کتاب تحقیق میکند خواهد دانست که حکمای متقدم و متأخر آنچه که خداوند بر زبان من جاری کرده را از دست دادهاند و روح القدس در روزی شگفت این کتاب (حکمة الاشراق) را بر نفس من القا کرد...
برادران من بدانید که یاد مرگ همیشه امری مهم است، چنانچه خداوند میگوید، خانه آخرت زندگی راستین است اگر بدانند و خدا را بسیار یاد کنید و نمیرید مگر اینکه تسلیم خداوند باشید...»
انتشارات همشهری کتاب «طلوع فلسفه اشراق» را در 156 صفحه منتشر کرده است.