محمد قاسم سلگی در سال 61 به عضویت سپاه درآمد. در سال 1365 با اندک سنی که داشت وظیفه فرماندهی پادگان کرمانشاه را بهعهده داشت. بخشی از فعالیتهای عمده او از همان سالهای جنگ در مهندسی ــ رزمی سپاه است. در توپخانه سپاه با مهدی نواب و حسن تهرانی مقدم آشنا و این آشنایی به دوستی دیرینه تا لحظه شهادت ختم شد.
پس از اتمام جنگ تحصیلی در نیروی هوایی سپاه در یگان موشکی بهدلیل تخصص فنی بههمراه حسن تهرانی مقدم شروع به ادامه کار کرد. از سال 1370 تا 1374 در اکثر شهرهای مرزی کشور از جمله سیستان و بلوچستان و بندرعباس مشغول به فعالیت نظامی بود. او در استفاده و تعمیرات انواع ماشینهای سنگین، توانایی بسیاری داشت که مسئولیت فرماندهی ترابری و ماشینهای سنگین سازمان جهاد خودکفایی سپاه به او سپرده شد.
مهدی نواب در سال 65 وارد سپاه پاسداران شد. سال ۷۱ از سپاه استعفا داده تا بتواند در مغازه نجاری خدمت پدر باشد.
مهدی پس از سالها دوستی با محمد قاسم سلگی بر اثر آشنایی اتفاقی با خواهر همسر سلگی به خواستگاری رفت، اما جواب منفی شنید.
پس از تکرار چندین بار خواستگاری و جواب منفی شنیدن، ایام شب قدر در سجده به حضرت علی (ع) میگوید "یا مهر این دختر را از دلم بیرون کن و یا اینکه اگر قسمتم هست او را نصیبم کن." پس از این که از سجده بلند میشود محمد سلگی به او میگوید که مادرهمسرم اجازه داده است که به خواستگاری بیاند. او در سال 74 ازدواج کرده و حاصل این ازدواج یک دختر است.
اواخر سال ۷۷ با دعوت شهید تهرانی مقدم به کار بازگشت و در سال 79 مجددا به عضویت سپاه درآمد. شهید نواب سالها در پادگان شهید مدرس و در جهاد خودکفایی مشغول به تحقیقات موشکی بود. همچنین مشاور و مسئول آزمایشگاه پژوهشکده و تست سوخت پادگان شهید مدرس، مسئول سمعی بصری جهاد خودکفایی و مسئول کوهنوردی را بر عهده داشت.