همسر شهید مهدی نواب گفت: مهدی جزو نخستین کسانی بود که سردار حسن طهرانی مقدم در تشکیل یگان موشکی سپاه از آن‌ها نیز دعوت به همکاری کرد. او به واسطه علاقه‌اش به امور نظامی و فنی به عنوان یکی از اولین نیروهای موشکی، آموزش‌های لازم را کسب کرد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - در روزگاری هستیم که شاید برخی از جوانان، وقایع دوران جنگ را به دور از باور دانسته و یا خود را از قهرمانان جنگ دور بدانند؛ اما زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد نوجوانان و جوانانِ جنگ‌ندیده، پا به میدان نبرد گذاشتند و با ابرقدرت‌های دنیا مقابله کردند. یکی از این قهرمانان که زندگی و شغلی سرشار از فراز و نشیب‌ در یک کار جهادی و طاقت‌فرسا داشت، شهید "مهدی نواب" بود. او سال‌ها در پادگان شهید مدرس و در جهاد خودکفایی در کنار دیگر همکارانش به تحقیقات موشکی مشغول بود و در نهایت در 21 آبان 90 با انفجاری که در این پادگان صورت گرفت، نامش در کنار 38 شهید دیگر در زمره شهدای اقتدار جای گرفت.

برای آشنایی بیشتر با زندگی پر فراز و نشیب شهید "مهدی نواب" که تا پای جان پایبند دوستی دیرین خود با شهید "سلگی" و "طهرانی‌مقدم" ماند و در این راه به آرزوی دیرین خود رسید،  گفت‌وگویی را با "آزاده سیف" همسر شهید نواب انجام دادیم؛ که در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

** با دوچرخه به نماز جمعه می‌رفت

مهدی نواب در خانواده‌ای بسیار مومن و متدین به دنیا آمد. مهدی در زندگی الگوی مناسبی همچون پدرش از لحاظ دین‌داری و ایمان داشت که او را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود.

پدر مهدی یکی از پیشکسوتان دوچرخه‌سواری ایران بود؛ که چندین بار با دوچرخه به کربلا مشرف شدند. او هم این حرفه را به خوبی از پدر آموخته بود. مهدی و پدرش از دوران کودکی با دوچرخه به نماز جمعه می‌رفتند.

نوجوانی او همزمان با شروع انقلاب اسلامی بود. از همان دوران روحیه بسیجی و انقلابی داشت. در اوایل انقلاب در آن بحران به کمک مردم مستضعف برای تقسیم نفت و مواد مایحتاج پرداخت.

در سال ۱۳۵۹ با اینکه سن خیلی کمی داشت. به کمک یکی از دوستانش به‌ویژه همکاری مهدی خلیلی مفرد (که در زمان جنگ شهید شد) بسیج آیت‌الله کاشانی واقع در خیابان پامنار را بنیان‌گذاری کردند. مهدی مسئول بسیج شد. در آن زمان در قالب یک بسیجی به مردم خدمت می‌کردند. با شروع جنگ تحمیلی هم برای جبهه آذوقه جمع‌آوری می‌کردند.

** دعوت شهید مقدم از نواب برای تشکیل یگان موشکی سپاه

با شروع جنگ تحمیلی، دو برادر بزرگ‌تر خانواده راهی جبهه شوند. زمانی که مهدی هم تصمیم گرفت به جبهه برود، تحمل دوری سه فرزند برای مادر سخت بود؛ اما دفاع از کشور را به حس مادرانه خود ترجیح داد. مهدی برای نخستین بار در سن 14 سالگی به همراه برادر بزرگش به مناطق عملیاتی اعزام شد.

در سال 62 در توپخانه سپاه با شهید طهرانی‌مقدم و در کرمانشاه هم با محمد قاسم سلگی آشنا شد. این آشنایی‌ها مقدمه دوستی عمیق و صمیمی میان این سه نفر شد که تا لحظه شهادت نیز ادامه داشت.

مهدی تا سال 65 به‌عنوان یک بسیجی در جبهه فعالیت می‌کرد. از آن سال به بعد نیز در لباس مقدس سپاه پاسداران به کشور خود خدمت کرد. در همان اوایل کار با مواد منفجره دچار سوختگی صورت شد؛ ولی این حادثه نتوانست مانع رسیدن به هدفش شود. مهدی جزو نخستین کسانی بود که سردار حسن طهرانی‌مقدم در تشکیل یگان موشکی سپاه از آن‌ها نیز دعوت به همکاری کرد. او به‌واسطه علاقه‌اش به امور نظامی و فنی به‌عنوان یکی از اولین نیروهای موشکی، آموزش‌های لازم را کسب کرد.

یکی از دوستانش برایم روایت کرد: "اعتقاد راسخ و پشتکار، مهدی را به یک متخصص ماهر در حوزه سرجنگی و تسلیح موشک اسکاد B تبدیل کرد، به گونه‌ای که در سخت‌ترین شرایط جنگی ماموریت خود را به نحوءاحسن انجام می‌داد. او چگونگی نصب کلاهک موشک، الحاق، انتقالات و تجهیزات موشکی و قرار دادن موشک بر روی خودروی سکوی پرتاب را از نیروهایی که همراه شهید مقدم در سوریه آموزش دیده بودند، فرا گرفت. همچنین با انرژی و ‌پشتکار فراوان آموزش کار با جرثقیل و لیفتراک و خودروی حامل موشک را نیز فرا گرفت."

** هیچ کاری برای مهدی "نشد" نداشت

در ماموریت پرتاب موشک در دوران جنگ تحمیلی مهدی نیز یکی از نیروهای موشکی بود که در مسلح کردن، اسکورت موشک تا موضع و تخلیه موشک را انجام می‌داد.

به گفته شهید حسن طهرانی مقدم در زمان جنگ و سال ۶۷ مهدی در یک شب هفت کلاهک موشک را به تنهایی مسلح می‌کند که در آن زمان، مقطع ششم جنگ شهرها بود. یعنی زمانی که صدام با موشک‌های دوربرد الحسین، تهران را هدف قرار می‌داد. شهید طهرانی‌مقدم از این کار مهدی تعجب می‌کند که با سن کم، این کار بزرگ و غیرممکن را انجام داده است. شهید طهرانی مقدم می‌دانست که هر کاری به شهید محول کند به نحو احسن و با ایمنی بالا انجام می‌دهد. هیچ کاری برای مهدی "نشد" نداشت و هر کاری را شروع می‌کرد تا به انتها نمی‌رساند رهایش نمی‌کرد، واقعا خستگی‌ناپذیر بود. او خیلی زود به یک متخصص الحاق و انتقالات تبدیل شد و از سال ۶۶ تا ۶۸ مسئول دسته دوم الحاق و انتقالات شد.
منبع: دفاع پرس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس