کد خبر 587375
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۳

از وقتي كه فيلم تمام شده من مي‌توانم به عنوان يك شهروند براي شناخت حاج احمد تلاش بيشتري بكنم، به ديدن خانواده‌اش بروم و مثل خيلي‌هاي ديگر نگران و پيگير سرنوشت حاج احمد شوم.

به گزارش مشرق، «ايستاده در غبار» اين روزها در سينماها روي پرده رفته است؛ فيلمي درباره زندگي يكي از قهرمانان دوران دفاع مقدس كه زندگياش ميتواند الگويي براي همه افراد جامعه باشد و هر كس در خود توانايي نزديكشدن به شخصيت اين قهرمان را ميبيند. «ايستاده در غبار» تلاش كرده است روايتي مستند گونه از زندگي احمد متوسليان داشته باشد. قهرماني كه اين روزها خبر زنده بودنش در فلسطين اشغالي اميدها را براي بازگشت وي به ميهن زياد كرده است. هادي حجازيفر، بازيگر نقش سردار جاويدالاثر احمد متوسليان در فيلم «ايستاده در غبار» طي گفتوگوي كوتاهي با ما درباره فيلم، شخصيت حاج احمد و نياز به نزديك شدن به شخصيت اين قهرمان ملي سخن گفته است.

«ايستاده در غبار» چند روزي است بر پرده سينماها آمده است، فيلمي كه جايزه بهترين فيلم جشنواره فيلم فجر را نيز به دست آورده و بعد از آن نيز در اكرانهاي متعدد با استقبال روبهرو شده است، به نظرخودتان دليل استقبالها از اين فيلم چيست؟ و آيا اين دليل ميتواند مردم را در اكران عمومي به سينماها بكشاند؟

به نظرم دليلش علاقهاي است كه همه مردم به قهرمانهاي ملي دارند. فارغ از نگاه، سليقه، رنگهاي مختلف، مردم هميشه يك احساس علقه و احترام نسبت به قهرمانهاي جنگ تحميلي داشتهاند و ما اين را در اكرانهايي كه تا امروز داشتهايم ديديم و اينكه فكر ميكنم فيلم خيلي واقعگرايانه و با تحقيق جلو رفته است و قهرمانش شبيه هيچ كدام از قهرمانهاي جنگ نيست. آدمي است كه احتمال تكثرش وجود دارد و همين الان نيز شبيه وي در جامعه هست. يعني اگر امكانش ايجاد شود، هستند افرادي كه از همين جماعت امروز ما بلند شوند. اين دليل اصلي باعث ميشود كه تقريباً مطمئن باشم هر كسي «ايستاده در غبار» را ببيند، سينما را ناراضي ترك نخواهد كرد. در اين يكي، دو روز اتفاقاتي كه براي خودم افتاده و بازتابهايي كه از تماشاگران گرفتهام مؤيد همين مسئله است.

به مسئله قهرمان اشاره كرديد، سينما خيلي كم سراغ قهرمان ميرود، چرا اين فيلم سراغ قهرمان رفت و آن هم يك قهرمان دوران دفاع مقدس؟!

هميشه در ادبيات و سينماي ما قهرمان به ابر انسانها و افراد دستنيافتني معنا ميشود. ولي قهرمانهايي داريم كه آدمهاي واقعي بودهاند، ما دركشان كردهايم و بعد زندگيشان فيلم و رمان شده است. جامعه ما به قهرمانهاي معاصر كه بتوانند تأثيرگذارتر و واقعيتر باشند، مانند قهرمانهاي هشت سال دفاع مقدس سمپات دارد، كساني كه به خاطر دينشان، باورشان و خاكشان از جان خود گذشتند. از قهرمانهاي معاصر خوانشهاي متفاوتي در جامعه ما وجود دارد، قهرمانهايي كه خانوادهشان، دوستان و همرزمانشان هستند و هركس خوانش خود را از آن قهرمان دارد، اين خوانشها كار پرداختن به زندگي قهرمان را بسيار سخت و در عين حال شيرين ميكند. به نظرم پرداختن به زندگي قهرمانان معاصر خيلي هوشمندانه است، زيرا هنوز كدهاي آشنا از حضور آنها در ميان ما وجود دارد.

چقدر تلاش كردهايد خوانشي كه شما از احمد متوسليان داشتهايد با خوانش خانواده متوسليان، دوستان و همرزمانش قرابت داشته باشد؟

من بهلحاظ حرفهاي بايد به خوانش حسين مهدويان از احمد متوسليان وفادار باشم، زيرا اين خوانش حاصل حدود دو سال تحقيق است. «ايستاده در غبار» مرز مشترك تمام خوانشهايي است كه از احمد متوسليان وجود دارد. شايد هم بعضيها از اين خوانش راضي يا ناراضي باشند، اما در نهايت فيلمي كه ميبينيم قابل قبول است. حاج عباس برقي (از همرزمان متوسليان) در مراسم افتتاحيه فيلم گفت، من وقتي فيلمنامه را خواندم با بعضي قسمتهايش موافق نبودم ولي زماني كه اكران فيلم را در دانشگاه صنعتي شريف ديدم كه حدود 500 دختر و پسر در انتهاي فيلم به صورت ايستاده چندين دقيقه داشتند دست ميزدند، فهميدم كه با ساختن اين فيلم چه اتفاقي افتاده و حسين مهدويان چه كاري انجام داده است! من نيز بايد به خوانش احمد متوسليان پيرو كارگردان باشم و حق اين را نداشتم كه در طول كار عاشق شخصيت حاج احمد شوم كه در حال بازي نقشش هستم. اگر اين علاقه در طول ايفاي نقش اتفاق ميافتاد، من با قضاوت درباره وي فيلم را بازي ميكردم، اما از وقتي كه فيلم تمام شده من ميتوانم به عنوان يك شهروند براي شناخت حاج احمد تلاش بيشتري بكنم، به ديدن خانوادهاش بروم و مثل خيليهاي ديگر نگران و پيگير سرنوشت حاج احمد شوم.

پس شما اين روزها با نسل جواني كه در حال كشف حاج احمد متوسليان هستند، همراه شدهايد!

صددرصد، البته من به دليل سني دوران جنگ را به ياد ميآورم و خانوادهام درگير اين ماجرا بودهاند، خيلي چيزها برايم آشنا است. موضوع سر اين است كه ما به دليل علاقهمنديمان به برخي از افراد آنها را سفيد مطلق ميبينيم. در صورتي كه در بخشهايي از اين فيلم احمد متوسليان خاكستري است، يعني ميتواند اشتباه كند و عصباني شود. اينها آدمها را باور پذيرتر ميكند. شايد نزديكان اين آدمها زياد اين مسائل را دوست نداشته باشند و به دليل شدت علاقه اصلاً اين مسائل را نبينند، اما چيزي كه باعث ميشود كه «ايستاده در غبار» در سينما ماندگار شود، همين نگاه خاكستري است.

زندگي احمد متوسليان به دليل اينكه از سرنوشتش اطلاع دقيقي در دست نيست، داراي يك رمزآلودگي است، شما كه با زندگي اين سردار همراه بودهايد، چطور با اين سرنوشت كنار آمديد؟

در اين چند روزه، اتفاقات عجيبي در حال رخ دادن است، روزي كه سردار دهقان از زنده بودن احمد متوسليان خبر داد، درست روز تصميم شوراي صنفي براي اكران «ايستاده در غبار» بود، پنجشنبه روز افتتاحيه فيلم بود و جمعه سالروز اعزام نيروها به سوريه و اين خبر زنده بودن حاج احمد. شايد اگر كسي از دور نگاه كند فكر كند، ما الكي داريم فضاسازي ميكنيم، ولي من كه در ماجرا هستم هر روز شرايط دارد برايم عجيب و غريبتر ميشود. اميدوارم كه سرنوشت احمد متوسليان تبديل به يك مطالبه عمومي شود. سرنوشت قهرمانان ما تا به امروز آنگونه كه بايد بوده است؟! اگر پيگيري بوده چرا ما درجريان نيستيم؟ بچههاي فيلم، نامهاي به دكتر ظريف نوشته و از وي خواستهاند با تمام قابليتهايي كه دارند به پيگيري سرنوشت حاج احمد و همراهانش بپردازند. همين رازآلود بودن، در غبار بودن و حكومتي كه احمد متوسليان بر قلبها داشته است، مخصوصاً در مريوان كه من از اول فكر ميكردم تبليغات است، اما وقتي به آن شهر رفتم از نزديك ديدم حقيقت دارد، سرسختي توأم با عطوفت و مهرباني عجيب حاج احمد پارادوكسي را ايجاد كرده كه اين شخصيت را در طول تاريخ ماندگار ميكند.

حتماً با خبر شدهايد كه مقام معظم رهبري نيز از فيلم تمجيد كردهاند!

بله. ما در مراسم رونمايي فيلم توسط همان حاج برقي باخبر شديم و خبر خيلي خوبي بود. اين خيلي خوشحالكننده است. من در جشنواره اكرانهاي فيلم را ميرفتم و برايم جالب بود كه آدمهاي مختلف با تيپهاي مختلف واكنش يكساني به لحظههاي فيلم داشتند، مثل لحظه شهادت محسن وزوايي يا لحظهاي كه احمد گم ميشود. اين اتفاق خيلي خوبي است. راستش من از اينكه جامعهمان تا اين حد آمادگي زيادي براي دو قطبي شدن دارد، ناراحتم. سر هر مسئلهاي از فوتبال گرفته تا مسابقه استندآپ كمدي و انتخابات و هرچيز ديگر ما در موقعيتي قرار ميگيريم كه هموطن خودمان را به چشم دشمن نگاه كنيم. اين مسئله براي من خيلي سخت است. فكر ميكنم ايستاده در غبار به بركت احمد متوسليان و نام وي باعث شده ما وجه مشتركي ميان همه اختلافها پيدا كنيم، خيلي خوشحالم كه بخش كوچكي از مجموعهاي بودم كه باعث ايجاد وحدت و همدلي شده، تأييد رهبري هم در همين راستا و باعث افتخار ما است.

ايستاده در غبار توانست بار ديگر ژانر دفاع مقدس را زنده كند، آيا ميتوان اميد داشت اين ژانر بار ديگر به روزهاي اوج خود برسد؟

سينما ژانرهاي مختلفي دارد و ژانر جنگي كه در سينماي ما به نام ژانر دفاع مقدس شناخته ميشود بايد سهم خودش را از سينما داشته باشد. زماني اين ژانر يكي از پرفروشترين و پرمخاطبترين فيلمها را داشت. شما به سينماي جهان نيز نگاه كنيد هنوز ژانر جنگي از پرطرفدارترين ژانرهاي سينمايي است. به نظرم «ايستاده در غبار» ثابت كرد لزوماً قرار نيست هر كسي كه در جنگ بوده است بتواند فيلم جنگي بسازد، اگر اين نگاه حاكم باشد طبعاً 30 سال ديگر كسي را نخواهيم داشت كه بتواند درباره جنگ فيلم بسازد. حسين مهدويان ثابت كرد با تحقيق و پژوهش خوب ميشود فيلم خوب ساخت. توليد اين فيلمها براي غرور ملي ما نيز خوب است، به نظر كشوري كه غرور ملي نداشته باشد، هيچ چيزي ندارد. فارغ از شعارها سينما نيازمند سينماي جنگ و قهرمانانش است. «ايستاده در غبار» ميتواند الگويي براي فيلمسازان باشد كه در كنار اصول تكنيكال فيلمسازي بتوانند واقعيتها را نيز نشان دهند. من همه جا گفتهام كه احمد متوسليان در فيلم «ايستاده در غبار» پايش روي زمين است و آدمي است كه براي فرماندهي جنگ به دنيا آمده است، بزرگ شدن و تحول اين آدم را ما در طول سالهاي عمرش ميبينيم. همين باعث ميشود كه قهرمانهايي از جنس متوسليان امروز هم در جامعه قابليت تكثير را داشته باشند، نه فيلمهايي كه در آنها قهرمانهاي فرازميني و ماورايي ميبينيم، انگار براي جامعه ما نيستند. «ايستاده در غبار» نشان ميدهد هنوز هم ميتوان انسانهايي را در اين جامعه پيدا كرد كه اگر پايش بيفتد ميتوانند قهرمانهاي ملي ما شوند.

محمد حسين مهدويان دو اثر درباره سرداران دوران دفاع مقدس ساخته كه هر دو با استقبال روبهرو شدهاند، به نظرتان امروز تا چه اندازه نياز داريم تا از اين جنس آثار ساخته شود؟

فكر ميكنم «ايستاده در غبار» شجاعتي به نويسندگان و فيلمسازان ما ميدهد. كاركردن در حوزه دفاع مقدس بسيار سخت است. من سالها در تئاتر دفاع مقدس حضور داشتم و اصلاً تئاتر را با تئاتر دفاع مقدس آغاز كردم. در يك دورهاي مديراني براي جشنواره تئاتر دفاع مقدس آمدند كه با نگاه سطحي كه داشتند به تمام زحماتي كه در طول اين سالها براي تئاتر دفاع مقدس كشيده شده، گند زدند و باعث شدند هنرمنداني كه براي اين تئاتر زحمت كشيده بودند، خسته شوند و سراغ كارهاي ديگر بروند. الان به نظرم هنرمندان تئاتر هم بايد شجاعت پرداختن دوباره به دفاع مقدس را پيدا كنند. واقعيتهاي جنگ بايد گفته شود و ديگر دورهاي كه در دهه 60 يك رزمنده نشان داده ميشد كه با يك كلاشنيكف كل عراق را دور ميزد و يك لشكر را ميكشت، گذشته است. آن موقع حال و هواي تبليغاتي جنگ بود و مردم اين فيلمها را دوست داشتند. اما امروز به اين فيلمها ميخندند. امروز اگر حاتميكيا، ملاقليپور، شيخ طادي و چند نام ديگر را از سينماي دفاع مقدس بگيريم، ديگر چيزي نميماند. امروز بايد از «مهدويان»ها حمايت شود و نبايد با نگاههاي خودي و غيرخودي راه را بست، زيرا دفاع مقدس متعلق به هيچ جريان و گروهي نيست و بايد نگاه به آن ملي باشد. فكر ميكنم مشابه مهدويان زياد داريم در سينما، تئاتر و حتي موسيقي كه بايد از آنها حمايت شود و با نگاه وسيع باعث حفظ اين سرمايهها شوند.

منبع : روزنامه جوان