کد خبر 588003
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۸

حمید سبزواری، شاعر شعرهای مشهور و ماندگار دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، در سن 91 سالگی روز گذشته دار فانی را وداع گفت.

به گزارش مشرق، «همپای جلودار» شعری از استاد «حمید سبزواری» است که در قالب سرودی با صدای حسام‌الدین سراج و دکلمه زنده‌یاد فرج‌الله سلحشور سالیان دور بارها از تلویزیون شنیده‌ایم.

به مناسبت درگذشت پدر شعر انقلاب، این شعر حماسی را مرور می‌کنیم:

وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم
دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم

گاه سفر آمد؛ نه هنگام درنگ است
چاووش می‌گوید که ما را وقت تنگ استبه یاد پدر شعر انقلاب


گاه سفر شد، باره بر دامن برانیم
تا بوسه‌گاهِ وادیِ ایمن برانیم

وادی پر از فرعونیان و قبطیان است
موسی جلودار است و نیل اندر میان است

از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم
بانگ از جرس برخاست وای من خموشم

دریادلان راه سفر در پیش دارند
پا در رکاب راهوار خویش دارند

گاه سفر آمد برادر! گام ‌بردار!
چشم از هوس از خُرد از آرام‌ بردار!

گاه سفر آمد برادر! ره دراز است
پروا مکن بشتاب! همّت چاره‌ساز است

ره توشه باید عقل را در کار بندیم
دل بر خدا، آنگه به رفتن باره بندیم

ره توشه باید شب را در دل نشانیم
وادی به وادی باره تا بر دل نشانیم

باید خطر کردن، سفر کردن، رسیدن
ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن

تنگ است ما را خانه، تنگ است ‌ای برادر!
بر جای ما بیگانه، ننگ است ‌ای برادر!

فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید!
تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید!

یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد
ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد

گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم
حکم جلودار است سر در پیش داریم

حکم جلودار است بر هامون بتازیم
هامون اگر دریا شود از خون بتازیم

از دشت و دریا در طلب باید گذشتن
بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن

گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم
حکم جلودار است سر در پیش داریم

فرض است فرمان بردن از حکم جلودار
گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار

جانان من برخیز! بر جولان برانیم
زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم

آنجا که جولانگاه اولاد یهود است
آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست

آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد
آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد

جانان من! اندوه لبنان کشت ما را
بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را

جانان من! برخیز باید بر جبل راند
حکم است باید باره تا دشت امل راند

باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین
باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین

باید به سر زی مسجد الاقصی سفر کرد
باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد

جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش
آنک امام ما علم بگرفته بر دوش

تکبیرزن، لبیک‌گو، بنشین به رهوار
مقصد دیار قدس، همپای جلودار ...
منبع: کیهان