کد خبر 599509
تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۵

کمی پایین‌تر از پایتخت به سمت جنوب، جایی است به اسم پاکدشت. شهری در حاشیه پایتخت، دورافتاده و رها شده. از معضلات پاکدشت زیاد می توان گفت. اعتیاد، بیکاری، فقر. کمبود درمانگاه و مدرسه و بهداشت. کودکان کار، زاغه نشینی و...

پاکدشت داستان‌های زیادی دارد از نداشتن‌ها و نبودن‌ها و محرومیت‌ها. قهرمان یکی از این داستان ها روح الله است.
پدری با سه پسر و یک دختر پنج ساله معلول. پدر خانواده ای که در قبرستان زندگی می‌کنند و روزگارشان با ماهانه دویست هزارتومان می‌گذرد.
روح الله حرف زیاد دارد. از رنج دختر معلولش، از آوارگی، از آینده مبهم بچه‌هایش و از همسری که با چنگ و دندان بار زندگی را به دوش می کشد، و از بیماری دیابت خودش که پاهایش را آرام آرام از او می گیرد.
پاکدشت داستان‌های زیادی دارد و قهرمان یکی از همین داستان‌ها روح‌الله ست، که دختر معلولش را در آغوش گرفته و منتظر است پاهای خودش هم قطع شود...

{$sepehr_album_42148}