{$sepehr_album_41583}
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704489_896.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704490_141.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704491_637.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704492_377.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704493_449.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704494_232.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704495_154.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704496_466.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704497_652.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704498_872.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704499_903.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704500_466.jpg)
![](https://cdn.mashreghnews.ir/old/1704501_469.jpg)
ترس همیشه ناشی از ندانستن بوده است. جذام خشک را نمیشناسیم و از آن تنها چهرههایی چروکیده و چشمانی نابینا را به یاد داریم. شاید همین ترس و همین نشناختن باعث شده باشد مبتلایان به جذام خشک را در گوشهای از شهر رها کرده تا به حال خود زندگی را ادامه دهند. و شاید منزوی بودن جذامیها در کنار فقر مادی که دارند باعث شده از دیگران بترسند و بر فقر احساسیشان بیافزاید. و همین دور باطل ترس آنقدر ادامه داشته که جذامیها و بقیه جامعه را هرچه بیشتر از هم دور میکند. این دوری درد بزرگیست بر جان جذامیها که شاید از درد دوران بیماریشان هم بیشتر باشد.