به گزارش مشرق، کیهان در صفحه پاورقی خود نوشت: آن زمان ديگر بر عهده خود افراد زيان ديده بود كه به طريقي نشريه مربوطه را راضي نگه دارند:
«روز گذشته ميرزايي معاون تبليغات وزارت فرهنگ ميگفت از طرف آقاي درخشش مأموريت يافته با مديران جرايدي كه مرتباً عليه فرهنگ مطالبي مينويسند تماس گرفته و به نحو مقتضي آنها را وادار به سكوت نمايد. از جمله قرار شده است بر اثر توصيههاي بهزادي مدير مجله سپيد و سياه{،} سجادي رييس سابق كارگزيني فرهنگ استان كه از كار بركنار شده به رياست كل كارگزيني وزارت فرهنگ منصوب شود و در مقابل در مجله مذكور مطالبي عليه فرهنگ درج نشود ليكن مديران جرايد آژنگ، خوشه، واهمه، ديپلمات، بامشاد، جهان، فرمان، مليون، مهر ايران، مجله تهران مصور، اميد ايران و پيغام امروز حاضر نشدهاند در جرائد خود مطالبي به نفع آقاي وزير فرهنگ بنويسند و عموماً به مبارزه عليه آقاي درخشش ادامه خواهند داد.»
«اكثر روزنامههاي تهران بهويژه فرمان، آژنگ، پيغام امروز، آيندگان ميخواهند به هر وسيلهاي كه شده دستگاهها يا وزارتخانهها را با نشر مطالب وادار به پرداخت و يا حق حساب نمايند بهطوري كه مسئولين روزنامههاي مذكور براي گرفتن پول يا تقاضاهاي مردم كه اكثراً مخالف مقررات ميباشد به شهرداري مراجعه و چون با مقاومت شديد شهردار تهران مواجه ميشوند مترصد هستند به محض به دست آوردن كوچكترين سوژهاي طوري قلم فرسايي كنند كه هم خواننده را تحت تأثير قرار داده و يك بدبيني خاصي نسبت به شهرداري در بين طبقه عامه ايجاد نمايند.»
«صبح روز سه شنبه گذشته نجفقلي پسيان سردبير سابق روزنامه صبح امروز ضمن بحث درباره حيف و ميلهايي كه در سازمان برنامه ميشود ميگفت در سازمان برنامه بهزادي مدير مجله سپيد و سياه، دكتر مصطفوي مدير مجله روشنفكر{،} طباطبايي مدير روزنامه دنيا و جهانبانويي مدير مجله فردوسي بهعنوان مشاور مطبوعاتي هر يك ماهيانه مبلغ سي هزار ريال حقوق ميگيرند و علاوه بر اين، مبلغي بابت آگهيها و رپورتاژهاي سازمان برنامه بهطور متوسط 1500 تومان اخذ مينمايند.»
«بهطوري كه آقاي علي دولتشاهين كارمند بانك ملي شعبه ژاله در تاريخ 2/9/41 اظهار داشته است چندي است آقاي صادق بهداد مدير روزنامه جهان كه فعلاً منتشر نميشود به اتفاق چند نفر ديگر از مديران و سردبيران جرايد از جمله آقاي صفيپور مدير مجله اميد ايران {و} عبدالرسول عظيمي مدير روزنامه پيغام امروز به اصطلاح كنسرسيومي براي كارچاق كني تشكيل دادهاند و مركز كار آنها هم در خيابان كوشك دفتر وكالت صادق بهداد است كارها را بهداد ميگيرد و به ديگران تكليف ميكند بروند دنبال آنها در دواير دولتي انجام بدهند.»
«عباس شاهنده از معنوي زمينخوار معروف ماهيانه 50000 ريال و از خرم مدير شركت آسفالت راه ماهيانه 30000 ريال مرتباً دريافت ميكند. اگر كار اين دو نفر در هر يك از مؤسسات دولتي خيلي پيشرفت سريع ننموده {با اشكالات اداري برخورد كرد} از طرف عباس شاهنده به عناوين مختلف مرعوب و آنان را مجبور به انجام خواستههاي اين دو نفر ميكنند.»
«تيمسار معظم! محترماً اشعار ميدارد در چندي پيش آقاي رزمآرا مدير محترم روزنامه مرد مبارز در ساعت 8 شب از نگهبان شركت ملي نفت خواسته بودند كه به نگارنده تلفناً {تلفني} اطلاع دهند كه با ايشان در خصوص كار فوري اداري در دفتر روزنامه تماس گرفته شود نگهبان شركت ملي مراتب را اطلاع داد و تلفناً {تلفني} با آقاي رزمآرا تماس گرفته شد اظهار داشتند كه چند تن از آقايان مديران جرايد كه در وضع بدمالي ميباشند امشب ميگفتند كه هر آينه شركت ملي نفت ايران كمكي به آنها ننمايد بايستي منتظر حملات شديد روزنامهها باشند به آقاي رزمآرا گفته شد كه شركت ملي نفت متأسفانه نميتواند براي كمك به اين جرايد آگهيهاي فصلي خلق نمايد و اصولاً هيچگاه اين شركت به مطبوعات چنين كمكهايي نكرده است. روزنامههايي را كه آقاي رزمآرا نام بردند روزنامه آتش، آسيا، فرمان، بامشاد، مهرايران بوده است. بعضي از اين جرايد مانند آتش، آسيا، بامشاد در اولين انتشار خود حملات ناروايي را مستقيم و غيرمستقيم به شركت ملي نفت آقايان مديران و سازمانهاي اين شركت شروع نمودند كه هنوز ادامه دارد.»
«عدهاي از طرف مخالفين درخشش كه جزء دار و دسته عبدالله گرجي و جعفر بهبهاني ميباشند با مديران جرايد تهران ملاقات و از آنها در خواست همكاري با خود در مبارزه عليه وزير فرهنگ را نمودهاند و تا كنون مديران روزنامهها و مجلات خواندنيها، سپيد و سياه، آسياي جوان، پيغام امروز، بامشاد، خوشه، نداي سپهر، سپاهان و آذربايجان موافقت خود را اعلام داشتهاند و قرار شده است هر گونه مطالبي از طرف مخالفين وزير فرهنگ تهيه شود در نشريات خود چاپ كنند.»
البته با توجه به خط مشي تعيين شده مجلات و نشريات توسط ساواك، سرزدن چنين رفتاري از نشريات طبيعي بود. همانطور كه اشاره شد، اكثريت اين افراد يا اعضاي باندها و جناحهاي سياسي بودند كه از ابتدا توسط يك شخص يا اشخاصي كه از نظر سياسي به هم نزديك بودند، حمايت ميشدند و گاهي از همين رهگذر به وكالت مجلس نمايندگان ميرسيدند يا آنقدر در مدح دربار و شاهنشاه قلم فرسايي ميكردند كه مورد توجه شاه قرار ميگرفتند و به تدريج وارد باند بازيهاي سياسي ميشدند.
عدم پايبندي مديران جرايد به اخلاق و در مقابل اهميت به پول و مقام بود كه باعث ميشد آنها به راحتي از فساد و تخلفات حاكم بر يك دستگاه دولتي در مقابل دريافت رشوه چشم بپوشند. در گزارش ساواك ميخوانيم:
«پس از تصادف اتوبوس دو طبقه شركت واحد در انتهاي خط 131 آقاي جهانبيني مدير عامل شركت جهت جلوگيري از نشر اخبار مربوطه و چاپ عكس در جرايد با آقاي علياصغر اميراني مدير مجله خواندنيها تماس گرفته و از او خواستار گرديد كه اين واقعه از صورت يك خبر عادي در جرايد تجاوز ننمايد و آقاي اميراني نيز كه 48 ساعت قبل از اين واقعه طي دو فقره چك مبلغ 24 هزارتومان مقرري دو ماهه خود را از شركت واحد دريافت داشته بود و با توجه به اين كه براي اين كار نيز مبالغ قابل توجهي دريافت خواهد نمود، فوراً بهوسيله تلفن با آقايان سناتور مسعودي، دكتر مصباحزاده و چندتن ديگر از مديران مطبوعات تماس گرفته و از آنان جداً خواست كه در مورد اين تصادف شرح و بسطي ندهند.»