به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ دود زیادی به هوا می رفت به طوری که نه تنها احساس تنگی نفس دست می داد، بلکه تصاویر پخش شده بر روی پرده نقره ای سینما هم از این تراکم دود بی کیفیت می شد. صدای نامفهوم فیلم همراه با دست زدنهای تماشاچیان عرق کرده که بوی تند عرقشان با دود سیگار آکنده شده بود همراه می شد به سختی به گوش میرسید. برخی از این تماشاچیان روی صندلیهای تاشو پاره نشسته بودند و برخی سر پا ایستاده بودند. جالب این بود که تعدادی هم بر روی پیت حلبیهای روغنی با مارک قو نشسته بودند که معلوم بود صاحب سینما برای فروش بیشتر بلیط به اینها داده است. دو فیلم با یک بلیط هم به عنوان ترفندی بود که هر چه بتوانند به آدم بیشتری به سینمای فکسنی و زهواره دررفته بکشانند و پول بیشتری به جیب بزنند. جالب این است که تماشاچیان باز با دیدن این دو سانس از سینما بیرون نمی رفتند و با ورود تماشاچیان جدیدالورود به داخل سالن و حمله آنان به سوی صندلیهای هنوز خالی نشده جنجالی به پا می کرد. دست تکان دادنهای تماشاچیان روی بالکن نشسته، بر روی سوراخی که آپاراتچی از توی آن فیلم را پخش میکرد هم مزید بر علت می شد و فحش و ناسزا بود که به این عمل افراد از همه جوانب صادر می شد. پاره شدن پی در پی نوار فیلم را هم در نظر بگیرید که چها میکرد. و در این میان سوء استفاده فروشندگان سینما، با بساطی چوبی در دست که به قسمتهای یکسانی تقسیم شده بود و با انواع آجیل و تخمه و بستنی و خصوصاً ساندویچ کالباسش ــ که بوی آن همه فضا را پر می کرد ــ به پذیرایی از تماشاچیان عصیانگر می پرداختند. این توصیفی از یک سینمای متعارف دهه پنجاه خیابان لاله زار در کوچه ملی بود.
سینماهایی که هر کدام با قدمتی چند ده ساله و فرسوده بدون اینکه به آن رسیدگی شود به سینمای ملی و فارسی خدمت رسانی می کرد و عمده تماشاچیان این دوره را که اغلب از اقشار ضعیف و کارگر و روستایی بودند سرگرم می کرد. لالهزار دیگر مورد پسند اقشار سطح بالاتر جامعه نبود. ساخته شدن برخی سینماهای مدرن در خیابانهای بالای شهر مانند پهلوی و 24 اسفند قشر سینما روی حرفه ای را از لالهزار تارانده بود. لالهزار پوست می انداخت چنانکه امروز هم لالهزار پوست دیگری انداخته است.
لالهزار قسمتی از شهر تهران قدیم بود که از اندک تفرجگاههای محبوب تهران شمرده می شد. تهرانی که با توجه به دور بودن تفرجگاه ییلاقیش در شمیران ــ که امکان رفتن به آن برای همه میسور نبود ــ لنگه کفشی در بیابان بود.
تا قبل از فتحعلی شاه باغی به نام لالهزار در تهران نبود. خرده شهر تهران با حصار شاه طهماسبیش و محدوده اندکش نمیتوانست از باغها و زمینهای مشجر زیادی برخوردار باشد. فتحعلی شاه که سلطنت طولانیش برخلاف شاه قبلی و با اینکه بیشتر زمان سلطنتش به جنگ گذشت از اوقات فراغت بیشتری برخوردار بود، توانست به پایتخت، هر چند اندک سر و صورتی دهد و به زیبایی آن بیشتر بپردازد. نمونه آن باغ لالهزار بود. باغ در خارج از حصار شهر و در بخش شمالی آن قرار داشت. شاه که از ارگ سلطنتی به قصد تفرج بیرون می آمد به این باغ می آمد و سپس از کنار آن گذشته به ییلاق شمالی شهر می رفت.
محمدشاه هم به صورت کامل از این باغ استفاده میکرد ولی وی نیز چندان توسعه و شکوهی به آن نداد. چهارمین شاه قاجار که هم زمان فراوان و هم ذوق هنری داشت این باغ را به اوج زیبایی رساند. وی با ملاحظه حقارت دارالخلافه اش به فکر توسعه آن افتاد. با تخریب حصار قدیمی صفوی و توسعه شهر به دو برابر آن، بسیاری از ساختمانها و اماکن بیرون دروازه سابق را به درون شهر وارد کرد. از جمله این مکانها باغ لاله زار بود. این محل بعدها به محله دولت معروف شد که بیشتر فرنگیان و سفارتخانههای خارجی در آن ساکن شدند. وی علاوه بر این کار دست به توسعه و ایجاد ساختمانهای جدید هم در داخل شهر و هم در این باغ زد. از جمله این ابنیه جدید شهری، میدان توپخانه جدید بود که در شمال ارگ سلطنتی بنا شد. بنای این میدان موجب توسعهای وسیع در بخش شهرسازی شمال تهران و ورود خیابانهای جدید به این قسمت شهر شد. چون ابنیه این بخش از شهر، کاملاً جدید بود مهندسین میتوانستند برخلاف اسلوب قدیمی جنوب تهران به شکل آبرومندی دست به مهندسی شهری بزنند. از جمله جایهایی که بعدها به محلی آبرومند برای تهران تبدیل شد همین باغ لاله زار بود.
البته محدوده این باغ وسیع شامل خیابانهای فردوسی فعلی در غرب، و از سمت شرق خیابان سعدی و از شمال تا خیابان جمهوری که وسعت زیادی به حساب می آمد گسترش داشت. این مکان مشجر و خوش آب و هوا برای تهرانی که درتابستان به فساد هوا و تعفن شهره بود نعمتی بود که مردم علاوه بر اینکه میتوانستند از هوای دلپذیرش استفاده کنند از مناظر دلفریبش هم با ورود به آن، که شاه اجازه داده بود استفاده نمایند. شاه که خود اهل گردش و حال و البته چشم چرانی بود در بسیاری مواقع در این جمع عمومی مردم هم حاضر می شد و البته با نگاه تیزبینش تمام جزئیات و حرکات و سکنات مردم عوام را به قلم روانش به تصویر می کشید.
البته شاه علاوه بر اینکه ابنیه ای در داخل باغ احداث کرد به مانند شهرهای اروپایی که در سفرهای فرنگش دیده بود، دستور داد باغ وحشی هم در آن بنا کنند و از حیواناتی که در دسترس بودند از قبیل؛ خرس و پلنگ و شیر و تعدادی از پرندگان جالب را نگهداری نمایند و این باغ وحش هم از بودجه کشوری پولی داشت و مواجبی که هر ساله به اجزای آن و کارگرانش از هر قبیل پرداخت میشد.
و دیگر آنکه این باغ هم مانند دیگر باغهای تهران با مرغوب شدن زمینهای داخل حصار ناصری نابود شد. میدان توپخانه که به مرکزیت تهران تبدیل شده بود از چهار طرف در حال گسترش بود؛ از شرق خیابان چراغ برق از غرب خیابان مریضخانه، از جنوب ناصریه و الماسیه ولی از شمال که امکان ترقیش بیشتر بود به باغ لالهزار منتهی میشد. درختان آن باغ مانعی در جهت توسعه شهری بودند. به قول امروزیها بساز بفروشها دست به کار شدند و این باغ را تخریب کردند و البته شاه صاحبقران در جهت پر کردن خزانه از جیب می خورد و چه خوب میخورد!
آنچه که امروزه از نوشتههای محققان بر می آید، دو خیابان لاله زار جنوبی فعلی یعنی در واقع لالهزاری که در جنوب خیابان جمهوری است و خیابان باغ وحش یا سعدی کنونی در دو طرف این باغ احداث شد. همین امر سبب شد تعداد بسیاری این درختان قطع شده و از بزرگی باغ کم شود. به علت بی توجهی شاهان پس از ناصرالدین شاه کم کم این باغ به قطعات کوچکتری تقسیم شد و در ابتدا بر خیابان لاله زار به مغازه و ساختمان و سپس عمق باغ به عمارتهای مسکونی و شخصی تبدیل شد. دیگر نه از باغ نشانی ماند و نه از لاله و گلزار آن. با باز شدن دهنه لاله زار به داخل میدان توپخانه از گوشه شمال شرقی، رونق این خیابان دیگر تضمین شده بود. قطعات زمین به قیمتهای گزافی فروخته می شد و روز به روز به تجاری شدن این خیابان می افزود. مهندس طراح این خیابان عبدالرزاق بغایری بود که از اولین مهندسین و نقشه برداران زبردست ایرانی به شمار می رفت.
با استقرار اکثر کاسبان فرنگی ساکن تهران در این خیابان که به دادوستد کالاهای روز فرنگ میپرداختند رونق این خیابان بیش از بیش بیشتر شد. باز شدن برخی سفارتخانه های خارجی هم بر رونق آن افزود. در واقع می توان گفت که قشر متوسط و فرنگی مآب تهران خیابان لاله زار را تنها مکانی یافتند که می توانستند به آخرین اخبار از مد روز اروپا و وسایل تازه اختراع شده و یا تولید شده آن پی ببرند. انواع خیاط خانهها به سبک فرنگ، عکاسهای حرفه ای که آتلیه ای هم در بالاخانه مغازهها برای خود تأسیس کرده بودند، مغازههای فروش آلات موزیکان مانند گرام و صفحه، مغازههای فروش البسه و قماش خارجی و غیره به وفور در این خیابان دیده می شد. جوانانی که به فکلی معروف بودند هم برای چشم چرانی و گاه قرار و مدار با خواتین که البته همه محجبه بودند به این خیابان سر میزدند. در واقع این خیابان در بعدازظهرها و خصوصاً ایام تعطیل به پاتوقی برای این جوانان که چندان هم پایبند اصولی نبودند تبدیل می شد. قشر مذهبی برای احتراز از بدنامی سعی می کردند یا هیچگاه پای به این خیابان نگذارند یا اینکه اگر کاری داشتند سریع انجام داده و از آن بگریزند.
وقایع مشروطه البته فضای دیگری هم به این خیابان داد. باز شدن فضای سیاسی ایران در حول و حوش مشروطه و پس از آن موجب افزایش نه تنها تیراژ مطبوعات بلکه افزایش عناوین جراید هم گردید. بسیاری از این نشریات دفاتری باز کردند که تعداد زیادی از این دفاتر در همین خیابان لالهزار بود. فیالواقع با باز شدن پای این نشریات به این منطقه با اینکه فضای فرهنگی بهتری به این منطقه بخشید ولی باز جنبه تفریحی و خاص این خیابان به جای خود بود.
یکی از دیگر نکاتی که نمی توان به راحتی از آن گذشت و تا دهها سال نماد فرهنگی این خیابان بود باز شدن پای تئاتر و سینما به این منطقه بود. وسایل جدیدی که شاید از دید بسیاری از مردم کوچه و بازار ماورایی و افسانه بود و به ظن مذهبیون هتک دین و ایمان جوانان. و البته وقایع مشروطه و آزادیهای پس از آن به این هنرهای نمایشی چنان سرعت داد که هیچ چیزی به گرد پایشان نمی رسید. هر چند که در دعوای مشروطه خواه و مشروعه خواه جنگ و دعوا بر سر اباحه گری و ارزشهای دینی و آزادی و مساوات، درگیری بود خیابان کار خود را می کرد و کاری به دعوای راست و چپ نداشت. حتی این تفاوتهای فرهنگی قدیم و جدید پای در ادبیات و شعر همعصران این زمانه هم داشت. چرا که گروه مشروطه خواه با پذیرفتن تبعات آزادی، معنای این آزادی را نه به شکل لاابالی گریی میدانستند بلکه به آزادی فکر و عقیده نسبت میدادند. و این جوابی بود برای مشروعه خواهان که مشروطه را سم هالک دین و مردم و فساد می دانستند. و البته در این بین خیابان لالهزار و دور دور جوانان در آن، نماد این جنگ و دعوای نعمتی و حیدری بود.
نسیم شمال حرف دل و خواسته خود را زده ولی چه می توان گفت که این خیابان به هر روی بدون توجه به مشروطه و مشروعه و هر چیز دیگر نماد تهران پر عیش و نوش بود. تهرانی که جدای از مناطق دیگر شهر مینمود و مردم بدون تفریح و امکانات تهران جایی غیر از آن نمییافتند که یک روز تعطیل خود را بی دغدغه بگذرانند. مرحوم جعفر شهری که از تهرانشناسان بزرگ کشور است به بهترین وجهی این خیابان هفت رنگ را که به شانزده لیزه ایران ــ البته در حجم بسیار کوچک ــ معروف بود شناسانده است:
...لالهزار خیابان عشاق بود که از بهترین تفریحگاهها و نیکوترین محل چشم چرانی و عشقبازی و کامیابی فکلی ها و مردهای جلوه گر به شمار می آمد و اول خیابانی که در آن تاتر و سینما و هتل به وجود آمده، عشقی و عارف بهترین نمایشنامه های خود را در سالن گراندهتل آن به معرض نمایش گذارده سینماهای آن برای مردم آورده... از طرف عصر دسته دسته مردم اهل دل رو به این خیابان میآوردند زیرا گذشته از ابنیه عالیه و عمارات رفیعه و مغازه های شیک و لوکس فروشیهای دیدنی که در آن به وجود آمده بود زیباترین خانمهای شوخ و شنگ و رعناترین پسران دلربا نیز از این ساعات رو به آن می آوردند و شیک پوش ترین مردان و آلامدترین جوانان در این خیابان دیده می شدند. کتهای بلند پشت چاک دو تکمه یا یقه باریک و دمیسیزونهای چسبان، با شلوارهای تنگ لوله تفنگی و پیراهنهای یقه دار آهاری لردی سفید که تسمه کراوات از دور آنها نمایان می گردید، با کلاههای مقوایی ماهوت که فکلیها و اعیان و رجال پوشیده بر سر می گذاشتند در این خیابان دیده می شد و چادر سیاههای چرخی بی کمر و دامن (کلوش) تازه درآمده که بر سر بعضی زنان به جای چادر کمری جا گرفته بود و بتدریج کوتاه و کوتاه تر گردیده اندک اندک تا زیر زانو و بالای زانو آمده، همراه پیچه های چهار انگشتی و کفشهای نوک مدادی پاشنه یک وجبی سه تا هفت پله ای با جورابهای پانما و پیراهنهای بدن نمای کوتاهتر از چادر...در این خیابان جلوه گری مینمود....اینها و صدها از این قبیل اسبابی بودند که لالهزار را بر دیگر خیابانهای ممتاز مینمود، مخصوصاً که اندک اندک نسیم آزادی و نوای قوانین استقلال خواهی و مشروطه... به گوشها رسیده دستاویزی میشد تا هر منتهز فرصتی بتواند به طریقی پرده عفاف را دریده به هر صورت و شکل و شمایل که دلخواهش باشد در انظار ظاهر گردیده خود و دیگران را مستفیض گرداند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1. پولادوند، محمدرضا. لاله زار سی سال محکومیت. تهران، جمهوری، 1389.
2. روزنامه خاطرات عین السلطنه. به کوشش ایرج افشار. تهران، اساطیر، 1374. جلدهای1و 4و 6.
3. روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان. به کوشش رضوانی و قاضیها. تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1373.
4. سفرنامه بارون فیودورکورف. ترجمه اسکندر ذبیحیان. تهران، فکر روز، 1372.
5. شهری جعفر. طهران قدیم. تهران، معین، 1370.ج1.
6. شهیدی مازندرانی، حسین. سرگذشت تهران. تهران، دنیا، 1383.
7. علی بابایی، داود. جامعه، فرهنگ و سیاست در اشعار سیداشرف الدین گیلانی. تهران، امید فردا، 1384 .
8. گزارشهای نظمیه از محلات طهران. به کوشش شیخ رضایی و آذری. تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1377. جلد 1و 2.
بهارستان154
{$sepehr_album_35672}
سینماهایی که هر کدام با قدمتی چند ده ساله و فرسوده بدون اینکه به آن رسیدگی شود به سینمای ملی و فارسی خدمت رسانی می کرد و عمده تماشاچیان این دوره را که اغلب از اقشار ضعیف و کارگر و روستایی بودند سرگرم می کرد. لالهزار دیگر مورد پسند اقشار سطح بالاتر جامعه نبود. ساخته شدن برخی سینماهای مدرن در خیابانهای بالای شهر مانند پهلوی و 24 اسفند قشر سینما روی حرفه ای را از لالهزار تارانده بود. لالهزار پوست می انداخت چنانکه امروز هم لالهزار پوست دیگری انداخته است.
لالهزار قسمتی از شهر تهران قدیم بود که از اندک تفرجگاههای محبوب تهران شمرده می شد. تهرانی که با توجه به دور بودن تفرجگاه ییلاقیش در شمیران ــ که امکان رفتن به آن برای همه میسور نبود ــ لنگه کفشی در بیابان بود.
تا قبل از فتحعلی شاه باغی به نام لالهزار در تهران نبود. خرده شهر تهران با حصار شاه طهماسبیش و محدوده اندکش نمیتوانست از باغها و زمینهای مشجر زیادی برخوردار باشد. فتحعلی شاه که سلطنت طولانیش برخلاف شاه قبلی و با اینکه بیشتر زمان سلطنتش به جنگ گذشت از اوقات فراغت بیشتری برخوردار بود، توانست به پایتخت، هر چند اندک سر و صورتی دهد و به زیبایی آن بیشتر بپردازد. نمونه آن باغ لالهزار بود. باغ در خارج از حصار شهر و در بخش شمالی آن قرار داشت. شاه که از ارگ سلطنتی به قصد تفرج بیرون می آمد به این باغ می آمد و سپس از کنار آن گذشته به ییلاق شمالی شهر می رفت.
محمدشاه هم به صورت کامل از این باغ استفاده میکرد ولی وی نیز چندان توسعه و شکوهی به آن نداد. چهارمین شاه قاجار که هم زمان فراوان و هم ذوق هنری داشت این باغ را به اوج زیبایی رساند. وی با ملاحظه حقارت دارالخلافه اش به فکر توسعه آن افتاد. با تخریب حصار قدیمی صفوی و توسعه شهر به دو برابر آن، بسیاری از ساختمانها و اماکن بیرون دروازه سابق را به درون شهر وارد کرد. از جمله این مکانها باغ لاله زار بود. این محل بعدها به محله دولت معروف شد که بیشتر فرنگیان و سفارتخانههای خارجی در آن ساکن شدند. وی علاوه بر این کار دست به توسعه و ایجاد ساختمانهای جدید هم در داخل شهر و هم در این باغ زد. از جمله این ابنیه جدید شهری، میدان توپخانه جدید بود که در شمال ارگ سلطنتی بنا شد. بنای این میدان موجب توسعهای وسیع در بخش شهرسازی شمال تهران و ورود خیابانهای جدید به این قسمت شهر شد. چون ابنیه این بخش از شهر، کاملاً جدید بود مهندسین میتوانستند برخلاف اسلوب قدیمی جنوب تهران به شکل آبرومندی دست به مهندسی شهری بزنند. از جمله جایهایی که بعدها به محلی آبرومند برای تهران تبدیل شد همین باغ لاله زار بود.
البته محدوده این باغ وسیع شامل خیابانهای فردوسی فعلی در غرب، و از سمت شرق خیابان سعدی و از شمال تا خیابان جمهوری که وسعت زیادی به حساب می آمد گسترش داشت. این مکان مشجر و خوش آب و هوا برای تهرانی که درتابستان به فساد هوا و تعفن شهره بود نعمتی بود که مردم علاوه بر اینکه میتوانستند از هوای دلپذیرش استفاده کنند از مناظر دلفریبش هم با ورود به آن، که شاه اجازه داده بود استفاده نمایند. شاه که خود اهل گردش و حال و البته چشم چرانی بود در بسیاری مواقع در این جمع عمومی مردم هم حاضر می شد و البته با نگاه تیزبینش تمام جزئیات و حرکات و سکنات مردم عوام را به قلم روانش به تصویر می کشید.
البته شاه علاوه بر اینکه ابنیه ای در داخل باغ احداث کرد به مانند شهرهای اروپایی که در سفرهای فرنگش دیده بود، دستور داد باغ وحشی هم در آن بنا کنند و از حیواناتی که در دسترس بودند از قبیل؛ خرس و پلنگ و شیر و تعدادی از پرندگان جالب را نگهداری نمایند و این باغ وحش هم از بودجه کشوری پولی داشت و مواجبی که هر ساله به اجزای آن و کارگرانش از هر قبیل پرداخت میشد.
و دیگر آنکه این باغ هم مانند دیگر باغهای تهران با مرغوب شدن زمینهای داخل حصار ناصری نابود شد. میدان توپخانه که به مرکزیت تهران تبدیل شده بود از چهار طرف در حال گسترش بود؛ از شرق خیابان چراغ برق از غرب خیابان مریضخانه، از جنوب ناصریه و الماسیه ولی از شمال که امکان ترقیش بیشتر بود به باغ لالهزار منتهی میشد. درختان آن باغ مانعی در جهت توسعه شهری بودند. به قول امروزیها بساز بفروشها دست به کار شدند و این باغ را تخریب کردند و البته شاه صاحبقران در جهت پر کردن خزانه از جیب می خورد و چه خوب میخورد!
آنچه که امروزه از نوشتههای محققان بر می آید، دو خیابان لاله زار جنوبی فعلی یعنی در واقع لالهزاری که در جنوب خیابان جمهوری است و خیابان باغ وحش یا سعدی کنونی در دو طرف این باغ احداث شد. همین امر سبب شد تعداد بسیاری این درختان قطع شده و از بزرگی باغ کم شود. به علت بی توجهی شاهان پس از ناصرالدین شاه کم کم این باغ به قطعات کوچکتری تقسیم شد و در ابتدا بر خیابان لاله زار به مغازه و ساختمان و سپس عمق باغ به عمارتهای مسکونی و شخصی تبدیل شد. دیگر نه از باغ نشانی ماند و نه از لاله و گلزار آن. با باز شدن دهنه لاله زار به داخل میدان توپخانه از گوشه شمال شرقی، رونق این خیابان دیگر تضمین شده بود. قطعات زمین به قیمتهای گزافی فروخته می شد و روز به روز به تجاری شدن این خیابان می افزود. مهندس طراح این خیابان عبدالرزاق بغایری بود که از اولین مهندسین و نقشه برداران زبردست ایرانی به شمار می رفت.
با استقرار اکثر کاسبان فرنگی ساکن تهران در این خیابان که به دادوستد کالاهای روز فرنگ میپرداختند رونق این خیابان بیش از بیش بیشتر شد. باز شدن برخی سفارتخانه های خارجی هم بر رونق آن افزود. در واقع می توان گفت که قشر متوسط و فرنگی مآب تهران خیابان لاله زار را تنها مکانی یافتند که می توانستند به آخرین اخبار از مد روز اروپا و وسایل تازه اختراع شده و یا تولید شده آن پی ببرند. انواع خیاط خانهها به سبک فرنگ، عکاسهای حرفه ای که آتلیه ای هم در بالاخانه مغازهها برای خود تأسیس کرده بودند، مغازههای فروش آلات موزیکان مانند گرام و صفحه، مغازههای فروش البسه و قماش خارجی و غیره به وفور در این خیابان دیده می شد. جوانانی که به فکلی معروف بودند هم برای چشم چرانی و گاه قرار و مدار با خواتین که البته همه محجبه بودند به این خیابان سر میزدند. در واقع این خیابان در بعدازظهرها و خصوصاً ایام تعطیل به پاتوقی برای این جوانان که چندان هم پایبند اصولی نبودند تبدیل می شد. قشر مذهبی برای احتراز از بدنامی سعی می کردند یا هیچگاه پای به این خیابان نگذارند یا اینکه اگر کاری داشتند سریع انجام داده و از آن بگریزند.
وقایع مشروطه البته فضای دیگری هم به این خیابان داد. باز شدن فضای سیاسی ایران در حول و حوش مشروطه و پس از آن موجب افزایش نه تنها تیراژ مطبوعات بلکه افزایش عناوین جراید هم گردید. بسیاری از این نشریات دفاتری باز کردند که تعداد زیادی از این دفاتر در همین خیابان لالهزار بود. فیالواقع با باز شدن پای این نشریات به این منطقه با اینکه فضای فرهنگی بهتری به این منطقه بخشید ولی باز جنبه تفریحی و خاص این خیابان به جای خود بود.
یکی از دیگر نکاتی که نمی توان به راحتی از آن گذشت و تا دهها سال نماد فرهنگی این خیابان بود باز شدن پای تئاتر و سینما به این منطقه بود. وسایل جدیدی که شاید از دید بسیاری از مردم کوچه و بازار ماورایی و افسانه بود و به ظن مذهبیون هتک دین و ایمان جوانان. و البته وقایع مشروطه و آزادیهای پس از آن به این هنرهای نمایشی چنان سرعت داد که هیچ چیزی به گرد پایشان نمی رسید. هر چند که در دعوای مشروطه خواه و مشروعه خواه جنگ و دعوا بر سر اباحه گری و ارزشهای دینی و آزادی و مساوات، درگیری بود خیابان کار خود را می کرد و کاری به دعوای راست و چپ نداشت. حتی این تفاوتهای فرهنگی قدیم و جدید پای در ادبیات و شعر همعصران این زمانه هم داشت. چرا که گروه مشروطه خواه با پذیرفتن تبعات آزادی، معنای این آزادی را نه به شکل لاابالی گریی میدانستند بلکه به آزادی فکر و عقیده نسبت میدادند. و این جوابی بود برای مشروعه خواهان که مشروطه را سم هالک دین و مردم و فساد می دانستند. و البته در این بین خیابان لالهزار و دور دور جوانان در آن، نماد این جنگ و دعوای نعمتی و حیدری بود.
نسیم شمال حرف دل و خواسته خود را زده ولی چه می توان گفت که این خیابان به هر روی بدون توجه به مشروطه و مشروعه و هر چیز دیگر نماد تهران پر عیش و نوش بود. تهرانی که جدای از مناطق دیگر شهر مینمود و مردم بدون تفریح و امکانات تهران جایی غیر از آن نمییافتند که یک روز تعطیل خود را بی دغدغه بگذرانند. مرحوم جعفر شهری که از تهرانشناسان بزرگ کشور است به بهترین وجهی این خیابان هفت رنگ را که به شانزده لیزه ایران ــ البته در حجم بسیار کوچک ــ معروف بود شناسانده است:
...لالهزار خیابان عشاق بود که از بهترین تفریحگاهها و نیکوترین محل چشم چرانی و عشقبازی و کامیابی فکلی ها و مردهای جلوه گر به شمار می آمد و اول خیابانی که در آن تاتر و سینما و هتل به وجود آمده، عشقی و عارف بهترین نمایشنامه های خود را در سالن گراندهتل آن به معرض نمایش گذارده سینماهای آن برای مردم آورده... از طرف عصر دسته دسته مردم اهل دل رو به این خیابان میآوردند زیرا گذشته از ابنیه عالیه و عمارات رفیعه و مغازه های شیک و لوکس فروشیهای دیدنی که در آن به وجود آمده بود زیباترین خانمهای شوخ و شنگ و رعناترین پسران دلربا نیز از این ساعات رو به آن می آوردند و شیک پوش ترین مردان و آلامدترین جوانان در این خیابان دیده می شدند. کتهای بلند پشت چاک دو تکمه یا یقه باریک و دمیسیزونهای چسبان، با شلوارهای تنگ لوله تفنگی و پیراهنهای یقه دار آهاری لردی سفید که تسمه کراوات از دور آنها نمایان می گردید، با کلاههای مقوایی ماهوت که فکلیها و اعیان و رجال پوشیده بر سر می گذاشتند در این خیابان دیده می شد و چادر سیاههای چرخی بی کمر و دامن (کلوش) تازه درآمده که بر سر بعضی زنان به جای چادر کمری جا گرفته بود و بتدریج کوتاه و کوتاه تر گردیده اندک اندک تا زیر زانو و بالای زانو آمده، همراه پیچه های چهار انگشتی و کفشهای نوک مدادی پاشنه یک وجبی سه تا هفت پله ای با جورابهای پانما و پیراهنهای بدن نمای کوتاهتر از چادر...در این خیابان جلوه گری مینمود....اینها و صدها از این قبیل اسبابی بودند که لالهزار را بر دیگر خیابانهای ممتاز مینمود، مخصوصاً که اندک اندک نسیم آزادی و نوای قوانین استقلال خواهی و مشروطه... به گوشها رسیده دستاویزی میشد تا هر منتهز فرصتی بتواند به طریقی پرده عفاف را دریده به هر صورت و شکل و شمایل که دلخواهش باشد در انظار ظاهر گردیده خود و دیگران را مستفیض گرداند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1. پولادوند، محمدرضا. لاله زار سی سال محکومیت. تهران، جمهوری، 1389.
2. روزنامه خاطرات عین السلطنه. به کوشش ایرج افشار. تهران، اساطیر، 1374. جلدهای1و 4و 6.
3. روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگستان. به کوشش رضوانی و قاضیها. تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1373.
4. سفرنامه بارون فیودورکورف. ترجمه اسکندر ذبیحیان. تهران، فکر روز، 1372.
5. شهری جعفر. طهران قدیم. تهران، معین، 1370.ج1.
6. شهیدی مازندرانی، حسین. سرگذشت تهران. تهران، دنیا، 1383.
7. علی بابایی، داود. جامعه، فرهنگ و سیاست در اشعار سیداشرف الدین گیلانی. تهران، امید فردا، 1384 .
8. گزارشهای نظمیه از محلات طهران. به کوشش شیخ رضایی و آذری. تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1377. جلد 1و 2.
بهارستان154