هر از گاهی از آنانی بنویسیم که عشق را در مسیر رسیدن به معبود یافتند و این راه را به سبکی بال پرندگان طی کردند. آنان که روشنی اندیشه پاکشان در دل تاریکیهای زمان، مسیر هدایت و سخنشان پاسخ همه سوالات بیجواب است.
بر همین اساس به منظور پاسداشت مقام شهید امروز به معرفی شهید مسعود پرویز میپردازیم.
شهید مسعود پرویز در سال 1331 هجری خورشیدی در شهر قزوین و در خانوادهای متدین پا به عرصه گیتی نهاد. او دوران تحصیل را در شهر قزوین سپری کرد و همزمان با تحصیل، به فعالیتهای مذهبی و فرهنگی پرداخت.
در جریان انقلاب اسلامی مسعود عاشقانه به صف مبارزان حقطلب پیوست و فعالیتهای مبارزاتی خود را با راهاندازی کتابفروشی و تکثیر و توزیع اعلامیهها و عکس امام خمینی(ره) آغاز کرد.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، مسعود یکی از مؤسسین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در قزوین بود که در کنار تلاش برای حفظ امنیت و آرامش شهر، کار کتابفروشی را رها و با تمام وجود خود را وقف حراست و پاسداری از ارزشهای والای انقلاب کرد.
با شروع جنگ تحمیلی به یاری رزمندگان اسلام شتافت و در منطقه کرمانشاه، قصر شیرین، ایلام و میمک حضوری پررنگ داشت.
در عملیات میمک در سال 1360 مجروح شد؛ اما دوباره به مقر رزمندگان اسلام رفت و به جهاد خود ادامه داد. سرانجام در تیرماه 1361 برابر با بیست و یکم ماه مبارک رمضان در حالی که فرماندهی گردان قدس از یگان 17 لشکر علی بن ابیطالب(ع) را برعهده داشت؛ در جریان عملیات رمضان دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد.
شهید مسعود پرویز را در گلزار شهدای قزوین و در جوار برادر شهیدش به خاک سپردند.
دیدگاه های صادقانه و بی پیرایه این شهید بزرگوار را میتوان از متن وصیتنامه او دریافت.
وصیتنامه این شهید والامقام را در ادامه میخوانیم:
"آرزوی زیارت امام زمان(عج) را داشتم؛ امام غایب، آقایی که دنیا به نور جمالش روشن میشود و با ظهورش کفر از روی زمین برداشته میشود...
سلام به رهبر انقلاب امام خمینی قبل از هرچیز از استاد عزیز و گرامی خود...تشکرمی کنم.
امیدوارم که زحماتشان را حلالم کنند استادی که عشق و شهادت را به من آموخت، مرگ را برایم خیلی آسان نمود همانند کسی که لباس عوض کند. چه خوش است مرگی که در راه اسلام باشد در جهاد بین کفر و اسلام، سرگذشت جنگهای حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (ع) را که میشنیدم و همچنین شبی که سیدالشهدا(ع) با 72 تن از یارانشان اتمام حجت میکردند آرزو داشتم، ای کاش چنین صحنهای هم برای من پیش بیاید کاش من در جمع آن یاران امام حسین(ع) بودم.
حالا خوشحالم که در این نبرد شرکت دارم ولو اینکه یاران سیدالشهدا(ع) فرقشان با ما زمین تا آسمان است زیرا که آنها هم جهاد اکبر را دارا بودند و هم جهاد اصغر. به یاری حجت خدا رفتند و ما آنجا دست به دامان آن شهیدان بزرگوار (شهدای کربلا) میشویم تا ما را شفاعت کنند."