کد خبر 607730
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۱

امروز با دیدن گورهای دسته‌جمعی در عراق و سوریه، مادران داغدار یمن و نوزدان ناقص‌الخلقه در اثر کاربرد بمب‌هایی با اورانیوم ضعیف ‌شده بیشتر از هر روز دیگر متوجه می‌شویم که دنیای سلطه‌طلب غرب در فرآیند تجدد، بیش از هر چیز به سمت توحش پیش رفته است.

به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم سیدمحمد اعرابی نوشت:

عصر روز سه‌شنبه نخست‌وزیر تازه به قدرت رسیده بریتانیا در پاسخ به سؤال جورج کروان نماینده پارلمانی حزب ملی اسکاتلند که پرسید: «آیا شما حاضرید دکمه شلیک سلاح هسته‌ای را که می‌تواند صد هزار زن و مرد و کودک بی‌گناه را به قتل برساند، فشار دهید؟»

بی‌درنگ گفت: «بله.» این پاسخ مشمئز‌کننده دست‌کم یادآور خاطره دیگری از سیاستمداران دنیای غرب است وقتی سال 1996 در برنامه «60 دقیقه» تلویزیون آمریکا از مادلین آلبرایت سفیر وقت ایالات متحده در سازمان ملل سؤال شد: «نیم میلیون کودک در عراق [بر اثر تحریم‌های آمریکا] جان باخته‌اند، آیا ارزش‌اش را داشت؟ آیا لازم بود چنین بهایی پرداخت شود؟» خانم آلبرایت پاسخ داد: «ما فکر می‌کنیم این ارزش را داشته است.» (CBS Television, 12May1996)

پاسخ‌هایی از این دست به هیچ عنوان در تاریخ سیاسی غرب بی‌سابقه نیست. سال 1990 رابرت مارتنز سفیر سابق ایالات متحده در جاکارتا به کتی کادین (روزنامه‌نگار آمریکایی) گفت: «احتمالا دست من به خون بسیاری آلوده است، ولی این آن‌قدرها هم بد نیست. مواقعی وجود دارد که در لحظه‌ای تعیین‌کننده باید ضربه‌ای قاطعانه وارد کرد.» (Washington post, 21may1990)

اظهاراتی اینچنین از سیاستمداران غرب مدرن بیش از هر چیز دیگر عمق فاجعه‌ای که این روزها در اقصی‌نقاط جهان رقم می‌خورد را باز می‌نماید. فاجعه‌ای بر پایه ارزش‌گذاری دوگانه غربی که ارزش زندگی انسان‌ها را برابر نمی‌داند. این همان نقطه شروع نوعی نژادپرستی ارتقا یافته در دنیای به ظاهر متمدن امروز است.

نژادپرستی‌ای که اگر در گذشته معیارش تنها در رنگ پوست انسان‌ها تعریف می‌شد، امروزه به شکلی جهش یافته معیارهایی نظیر میزان موجودی حساب‌های بانکی افراد و منطقه جغرافیایی زندگی آنها را نیز دربر می‌گیرد. بر این اساس یک سفیدپوست سرمایه‌دار ساکن در کشورهای اروپای غربی و یا آمریکای شمالی به مراتب ارزش و اهمیت بیشتری از یک رنگین‌پوست فقیر ساکن در کشورهای توسعه نیافته خواهد داشت.

پس مرگ او را می‌توان مساوی با مرگ هزاران انسان بی‌گناه در عراق، افغانستان، یمن، سوریه، فلسطین، نیجریه، سومالی و ... ارزش‌گذاری کرد و درست همین برترپنداری است که در ادبیات الهی حضرت امام(ره) نام «استکبار» را به خود می‌گیرد.

دسامبر سال 2001 مجاهدان افغانی گزارش کردند بمب‌افکن‌های ب 52 ایالات متحده یک‌ شبه دهکده‌ای کوچک در این کشور را بمباران کرده و احتمالا بیش از 300 تن از اهالی آن را قتل‌عام کرده‌اند. در کمتر از سه ماه حداقل 3767 نفر از شهروندان افغان در اثر پرتاب بمب‌های آمریکا کشته شدند. (به طور متوسط 62 نفر در روز) تمام اینها در حالی بود که بودجه سالانه کشور افغانستان تنها 83 میلیون دلار یعنی معادل با یک دهم قیمت یک بمب‌افکن ب 52 آمریکایی بود! (Guardian, 20December2001) نکته قابل توجه اینجاست که در جریان حمله به برج‌های تجارت جهانی نیویورک حدود 3 هزار آمریکایی کشته شدند اما هم‌اکنون آمارهای غیررسمی نشان می‌دهد که فقط در افغانستان بیش از صد هزار غیرنظامی افغان که حتی روحشان هم از حمله به برج‌ها خبر نداشت کشته شده‌اند!

امروزه طبق گزارش‌های رسمی تنها تلفات غیرنظامی هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده در یمن، پاکستان و سومالی تا 1100 نفر برآورد می‌شود و مطمئنا آمار غیررسمی بسیار بیش از این تعداد است. (BBC, 2july2016)

اکنون بیش از پنج سال است که کشورهای غربی با حمایت و تسلیح آشکار گروه‌های تروریستی به جان مردم سوریه و عراق افتاده‌اند و علاوه بر تلفات بی‌سابقه انسانی، بخش عظیمی از زیرساخت‌های اساسی این کشورها را با خاک یکسان کرده‌اند. از طرف دیگر رژیم سعودی به عنوان مهمترین متحد منطقه‌ای‌شان حیوان‌صفتانه مردان و زنان و کودکان بی‌گناه یمن را از زمین و آسمان به خاک و خون می‌کشد و فاجعه‌ای انسانی را رقم زده است تا جایی که امروز مردم یمن با کمبود امکانات اولیه زندگی نظیر آب آشامیدنی مواجه‌اند.

برتری‌طلبی و اشتهای سیری‌ناپذیر در به دست آوردن قدرت و منفعت باعث شد تا ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور اسبق آمریکا پس از کشتار بیش از 400 هزار انسان در اندونزی، با شادمانی از منابع طبیعی و معدنی این کشور به عنوان یک غنیمت جنگی برای ایالات متحده یاد کند.

اما طنز ماجرا اینجاست که همین سیاستمداران، در روزگار کنونی پرچم پاسداری از حقوق بشر را به دوش می‌کشند. دولت‌هایی که بیش از 120 هزار انسان بی‌گناه را برای آزمایش بمب‌های اتمی پس از پایان جنگ جهانی اول به قتل رساندند و اکنون نیز با صراحت در سخنرانی‌های رسمی‌شان اعلام می‌کنند که حاضر به استفاده از تسلیحات اتمی و کشتار جمعی هستند، در یک طرف میز مذاکره قرار می‌گیرند و نسبت به برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران ابراز نگرانی می‌کنند! اظهارات ترزا می در مجلس نمایندگان بریتانیا در دفاع حماسی از تسلیحات اتمی و لزوم به‌کار‌گیری آن که با تحسین اکثریت نمایندگان نیز مواجه شد می‌تواند ترجمان دیگری از این عبارت باشد که: «با افتخار؛ آدم می‌کشیم!»

امروز با دیدن گورهای دسته‌جمعی در عراق و سوریه، مادران داغدار یمن و نوزدان ناقص‌الخلقه در اثر کاربرد بمب‌هایی با اورانیوم ضعیف ‌شده بیشتر از هر روز دیگر متوجه می‌شویم که دنیای سلطه‌طلب غرب در فرآیند تجدد، بیش از هر چیز به سمت توحش پیش رفته است. امام بزرگوارمان سال‌ها پیش در سایه معارف قدسی، بطن این رخداد را مورد اشاره قرار داده و فرمودند: «این چیزهایی که در ممالک دیگر شما خیال می‌کنید در تمدن است وقتی که درست تأمل کنید تمدن نیست بلکه به توحش نزدیکتر است برای اینکه تمام سلاح‌های مدرنی که درست کردند همه برای کشتن هم جنس خودشان و قتل عام کردن بشر است و این همان توحش بزرگی است که در بین حیوانات کمترش هست تا بین انسان‌ها.» (صحیفه امام؛ ج8؛ ص309)

روح اقدامات و افعال امروزی سیاستمداران غربی در کتاب جان وست‌لیک در پیرامون اصول حقوق بین‌الملل (1984) به صراحت نمایان می‌شود: «مناطق غیر متمدن جهان باید به قدرت‌های پیشرفته اروپایی الحاق شده و یا توسط آنان اشغال شوند.» (Orientalism, pp.206-7) در این میان باید بر احوال سیاستمدارانی افسوس خورد که خام‌فکرانه در رؤیای تغییر رفتار دولت‌های سلطه‌طلب غربی، سرمایه‌های نقد کشور را به حراج گذاشتند و همچنان منفعل از دنیای مادی غرب و تحت تأثیر ارزش‌گذاری‌های دوگانه آنها، کشتار تعدادی انسان در نیس و پاریس و استانبول را در کوتاه‌ترین زمان ممکن محکوم کرده اما برای قتل‌عام دست‌کم دو برابر این تعداد در بغداد و بیروت و کشمیر و قندوز با تأخیرهای چند روزه زبان به سخن می‌گشایند. به راستی از افرادی که تمام ذهنیت و چهارچوب فکری‌شان طی سال‌های طولانی تحصیل در کشورهای غربی و استعمارگر شکل گرفته چیزی بیش از این هم انتظار می‌رود؟ و به راستی ذهن‌های استثمار شده دردناک‌تر از زمین‌های استعمار شده نیست!