حاج ولی الله دزفولی رو همه توی لشگر ده سیدالشهداء(ع) می شناختند. درسته او امروز شهره شهر نیست اما شهدایی که مزه دستپخت او در ذائقه شون هست اسم و رسم او رو از بر هستند. اوقات غذا که می شد اسمش سر زبونها می افتاد. روزهایی که خورش غذاش شل بود میگفتند حاجی با سازمان آب هماهنگ کرده. اگر همبرگرها سفت بود میگفتند لنگه کفش حاجی ذزفولی و اون هم با محبت به این علاقه ها پاسخ می گفت.
صدای خسته و بمش هنوز از یاد رزمنده ها و قدیمی های لشگر نرفته. شاید اکیپ حاجی دزفولی جزء اولین واحدهایی بودند که قبل از عملیات توی مناطق بار و بنه شون رو پهن می کردند. حاجی دزفولی اصرار داشت که تا میتونه به رزمنده ها غذای گرم برسونه. واقعا توی اون فشار و آتیش عملیات وقتی غذای گرم به خط مقدم میرسید همه رزمنده ها که خیلیشون هم شهید شدند از اعماق وجود حاجی دزفولی رو دعا می کردند.
امروز حاج ولی دزفولی پیش ما نیست و یکی دو سال قبل در اوج مظلومیت ما رو تنها گذاشت و در کنار همسنگران شهیدش در قطعه 45 گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها به خاک رفته است.
*جعفرطهماسبی