کد خبر 621988
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۰

میگل لیتین، فیلمنامه‌نویس و کارگردان شیلیایی آثار مشهوری در سینمای سیاسی دارد و طی سالیان مختلف نامزد دریافت جایزه از بخش‌های مختلف جشنواره‌های مهم سینمایی از اسکار و کن تا ونیز و مونترال شده است و توانسته جوایزی را نیز کسب کند. زندگی پرفراز و نشیبی دارد که با مبارزه درآمیخته است.

به گزارش مشرق، میگل لیتین، فیلمنامه‌نویس و کارگردان شیلیایی است که این روزها به‌عنوان میهمان ویژه سومین دوره بخش بین‌الملل جشنواره مردمی فیلم عمار در ایران حضور یافته است. لیتین آثار مشهوری در سینمای سیاسی دارد و طی سالیان مختلف نامزد دریافت جایزه از بخش‌های مختلف جشنواره‌های مهم سینمایی از اسکار و کن تا ونیز و مونترال شده است و توانسته جوایزی را نیز کسب کند. زندگی پرفراز و نشیبی دارد که با مبارزه درآمیخته است. گابریل گارسیا مارکز، نویسنده شهیر آمریکای لاتین زندگی او را در قالب یک کتاب تدوین کرده است. لیتین خود را مزاحم همیشگی دیکتاتوری و امپریالیسم معرفی می‌کند و از نقش سینما در پیش بردن سیاست‌های سلطه می‌گوید:

 آقای لیتین! برای مقدمه درباره کودتای آمریکایی در شیلی و ماجرایی که زندگی شما و مردم شیلی را تغییر داد، صحبت کنید.
اگر بخواهم از کودتای 1973 بگویم خیلی مفصل می‌شود. اما مقدمه‌ای برای آشنایی شما با مساله می‌گویم. ما می‌دانستیم کودتا با حمایت نیکسون و آمریکا طرح‌ریزی شده است. قبل از کودتا آلنده اصلاحات زیادی در شیلی صورت داده بود. او مدافع قانون اساسی بود برای همین امپریالیسم با او مخالف بود. من نیروهای نظامی شیلی که به مردم خیانت کردند را دیدم. من صحنه‌های زیادی از کودتا را به یاد دارم. تمام شهر را محاصره کرده بودند. مثل ماری که چنبره زده باشد، چنبره زده بودند. بعد هواپیماها را دیدم که کاخ ریاست‌جمهوری را بمباران می‌کردند. آن روز صبح زود بیرون بودم. خیلی چیزها دیدم. مردمی که واقعا مظلوم واقع شده بودند. خودم هم مدتی بازداشت بودم. ما را سینه دیوار چسباندند. می‌خواستند تحقیرمان کنند و از لحاظ روانی بگویند می‌خواهیم اعدام‌تان کنیم.
 
در آن میان گروهبانی من را با عنوان یک کارگردان شناخت و کاری کرد که من از آنجا نجات پیدا کنم. چون در شیلی تحت تعقیب بودم و منزل من نیز تحت مراقبت بود و نظامی‌ها به خانه من حمله می‌کردند و اسلحه روی سر بچه‌های من می‌گذاشتند، فضا برایم امن نبود. همسرم که خیلی شجاع است به نظامی‌ها می‌گفت ما به هم ربطی نداریم. من هم خانه به دوش بودم و جایم را عوض می‌کردم. وقتی در شیلی آواره بودم. همسرم ارتباطی با سفارت مکزیک برقرار کرد تا به آنجا بروم. گروهی از کماندوها فضایی ایجاد کردند که من داخل سفارت مکزیک شوم. پناهندگی مکزیک را گرفتم. همیشه می‌گویم مکزیک وطن دوم من است. 12 سال در تبعید بودم. بعدا دولت لیستی از افرادی که می‌توانند وارد کشور شوند را اعلام کرد اما اسم من در میان آنها نبود. تصمیم گرفتم با یک هویت جدید وارد شیلی شوم.

 فیلمسازی برای نشان دادن خسارت‌های کودتا را همان ایام آغاز کردید؟
با گروه مبارزانی که در شیلی بودند ارتباط برقرار کردم و با کمک آنها 4 فیلم ساختم. فیلمبرداری‌هایم را در تمام شیلی انجام دادم. با مردم صحبت می‌کردم. با جوان‌ها، مبارزان، مردان و زنان صحبت می‌کردم. از آنها سوال می‌کردم آیا «آلنده» را به خاطر دارید؟ هنوز در ذهن شما مانده است؟ آنجا نگاه‌های مردم را می‌دیدم و حس آنها را زمانی که نام آلنده را می‌شنیدند دریافت می‌کردم. با گروهی که فیلمبرداری می‌کردیم تمام سیستم امنیتی شیلی را تمسخر کردیم. همه جا رفتیم. حتی داخل کاخ ریاست‌جمهوری که دیکتاتور آنجا بود، هم وارد شدیم و مصاحبه و گفت‌وگوهایی را در قصر کودتاگر صورت دادیم. من مبارزه‌ام را با دیکتاتوری ادامه دادم. همیشه مزاحم دیکتاتوری بودم. تا نهایتا امروز یک حکومت دمکراسی در شیلی به وجود بیاید.

 کتابی که گابریل گارسیا مارکز درباره زندگی شما تدوین کرده، اطلاعات درستی دارد؟
بله! من و مارکز که دوست من بود روزهای طولانی را با هم نشستیم و کتاب مرا نوشت. مطالبی که او در کتاب آورده درست است. همه جزئیات را آورده است.

 اغلب کارهایی که کرده‌اید در سینمای ضدکودتا تعریف می‌شوند.
کودتا تاریخ شیلی را نصف کرد. چون آلنده مهم‌ترین شخصیتی بود که شیلی به چشم خود دیده بود. او از طبقات محروم دفاع می‌کرد. او شیلی را کشوری می‌خواست که عدالت در آن باشد. من از سن نوجوانی کارم را شروع کردم و همیشه با «نگاه کردن» فیلم ساختم. کودکان، دهقانان، فقرا و  جوانان... این زندگی من و دلیل وجود داشتن من است. آلنده و نرودا به من الهام دادند.

 اطلاعاتی درباره کودتاهایی که آمریکا در دیگر کشورها حمایت کرد هم داشتید؟
بله! دیدگاه من از لنز و دوربین به این کودتاهاست. من سیاستمدار و سفیر نیستم. به مبارزه انسان‌ها نگاه می‌کنم. زمانی که در کشور من کودتا شد، می‌دیدم که مردم چقدر مظلوم واقع شدند. مبارزه همیشگی است. این کودتاها همیشه وجود دارد. کودتای نظامی، اقتصادی، نرم و... همیشه هست. انگار همین حالا یک کودتای سفید در شیلی توسط سرمایه‌داری صورت می‌گیرد.

 سوال معروفی وجود دارد، می‌خواهم بدانم پاسخ شما به این سوال چیست؛ چرا در خود آمریکا هیچ وقت کودتا نمی‌شود؟
برای اینکه سرمایه‌داری همه چیز را احاطه کرده است. اما در خود آمریکا گروه‌هایی هستند که برای به وجود آمدن سیستم دیگری مبارزه می‌کنند. آمریکا هنوز در نقش امپریالیست هست. قبل از آمریکا، فرانسه و انگلیس این نقش را ایفا می‌کردند. مثلا الان امپریالیست شخصیت‌های انقلابی را از بین می‌برد. الان دارند چه‌گوارا را یک شخصیت بد معرفی می‌کنند.

 قبول دارید که سیاسی‌ترین کارگردان آمریکای لاتین هستید!
بله! همه چیز سیاسی است، چرا سینما نباشد! فیلم‌های من سیاسی است. اولین فیلم سیاسی مرا میلیون‌ها نفر تماشا کردند. «ساندینو» را برای مبارزه با امپریالیست آمریکا ساختم. مبارزه کارگران با انگلیسی‌ها را همچنین در فیلم دیگری نشان دادم. در فیلم دیگری به قدرت رسیدن اینها را نمایش دادم. آلسینو و کرکس هم داستان کودکی است که مبارزه را لمس می‌کند. سرگذشت 7 ساعته آلنده را هم میلیون‌ها نفر دیدند و کاملا سیاسی است. آن کسی که فیلم‌های مرا می‌بیند نتیجه‌گیری می‌کند. ظالم و مظلوم را خودش می‌تواند بفهمد. من از دیدگاه هنر فیلم می‌سازم. فیلم تبلیغاتی نمی‌سازم. من برای یک نفر هم تبلیغات سیاسی نکرده‌ام. دوربین من در اختیار زندگی بشریت است. برای برابری مبارزه می‌کنم.

 فیلم‌هایی که ساخته‌اید، در بیشتر جشنواره‌ها دیده شده‌اند؛ کن، برلین، ونیز، اسکار، مسکو و دیگر جشنواره‌ها. آیا جشنواره برای‌تان مهم است؟
جشنواره برای شخص من مهم نیست اما بالاخره برای خودش یک پایگاه برای دیده شدن فیلم است. من بخشی از تاریخ یک مبارزه را ساختم و مهم است که این دیده شود. من فکر می‌کنم برای سینما فستیوال‌ها مهمند اگرچه فستیوال برای شخص من ارزشی ندارد.

 
 جایزه‌ها و انتخاب‌هایی که در جشنواره‌ها می‌شود، معمولا وجه سیاسی‌اش غلبه دارد بویژه در اسکار؛ نظر شما چیست؟
در المپیک هم از این کارها می‌کنند. (با خنده) سینما آنقدر مهم است که آمریکا به وسیله سینما دنیا را احاطه کرده است. سبک زندگی، پوشش و حتی ارزش‌های فرهنگی را تغییر می‌دهد. روی افکار عمومی تاثیر می‌گذارد. اصلا شکی نیست که از سینما به‌عنوان ابزار استفاده می‌کنند. جنگ سرد را رئیس‌جمهور آمریکا نبرد، سینما برد. سینمای نازی چگونه به وجود آمد و برنامه صهیونیستی اسرائیلی در دنیای عرب چگونه پیش می‌رود؟! چند وقت یک‌بار هالیوود برای «هولوکاست» فیلم می‌سازد تا حرکت خودش را توجیه کند. برای به وجود آوردن هولوکاست‌های جدید هم فیلم می‌سازند.

  سعی کرده‌اید با این جریان مقابله کنید؟
باید آن دسته از مولفان که بشریت برایشان مهم است، وارد شوند و جریان سوم سینما را تقویت کنند. کسانی که صدای متفاوتی با هالیوود داشته باشند. یک جور کلاس دیگری از سینما را ارائه دهند. در آرژانتین خیلی از مدارس عالی سینمای جدید راه  افتاده است. ما در شیلی موسسه عالی سمعی- بصری را داریم. کارهایی داریم می‌کنیم. ما معتقدیم سینما باید متفاوت باشد. باید یک تشکیلات جدید بیاید و فیلم‌های متفاوت ساخته شود. کارگردانانی که اینطور فکر می‌کنند باید تجربه خود را منتقل کنند. سینمای اول سینمایی است که هالیوود به راه انداخته.
 
سینمای دوم سینمای اروپاست که سیاست برایش مهم نیست. سینمای سوم و این نهضت جدید سینمایی است که حتما مبارزه در آن وجود دارد. سینما با هنرهای دیگر هم مرتبط است. خلاصه‌ای از همه هنرها در سینماست. شعر، موسیقی، ادبیات و روح بشریت در فیلم است. سینما فرهنگ‌ها را پیوند می‌دهد. این هارمونی بین فرهنگ‌ها توسط سینما ساخته می‌شود. ما می‌خواهیم ظالم‌ها را از بین ببریم. باید دوستان خودمان را در همه جای دنیا پیدا کنیم و درباره این سینما با آنها حرف بزنیم. باید سینمای مبارزه را راه بیندازیم.

 درباره هولوکاست صحبت کردید. فیلمی هم درباره فلسطین ساخته‌اید. انگیزه شما از ورود به موضوع فلسطین چه بود؟
اتفاقی که در فلسطین افتاد را لمس کرده‌ام. پدربزرگ و مادربزرگم فلسطینی‌اند و با حمله عثمانی به فلسطین به شیلی مهاجرت کرده‌اند. خیلی چیزها را گوش کرده بودم و رفتم فلسطین تا از نزدیک ببینم. الان فلسطین با یک امپراتوری دیگری مواجه است. من درباره فلسطین فیلم ساختم. دیدم چگونه اسرائیل آن دیوار را بلند می‌کند. در رابطه با فلسطین 2 فیلم ساختم و مقالات بسیاری نوشتم. یک رمان هم برای فلسطین نوشتم. مبارزه‌ای که فلسطینی‌ها می‌کنند مرا دگرگون می‌کند. ظلم و سلطه مستمری که آنجا هست و مبارزه‌ای که مردم می‌کنند. هولوکاست واقعی الان در فلسطین اتفاق می‌افتد. اسرائیل دارد نسل‌کشی می‌کند با حصارها و دیوارهایی که می‌سازد. دیوار یعنی تجزیه، یعنی صداها شنیده نمی‌شود و بچه‌ها دیده نمی‌شوند و اسرائیل هر ظلمی می‌خواهد می‌کند. فلسطینی‌ها دارند می‌جنگند.

 درباره گروه‌های تروریستی و داعش اطلاعاتی دارید؟ منشأ این را چه می‌دانید؟
بونوئل یک کارگردان است. چندین سال قبل به من گفت: «تروریسم یک زمانی کابوس بشریت خواهد بود که از منشأ تاریکی بلند می‌شود». تروریسم به شکل نامنظم حمله می‌کند. شهروند معمولی و نظامی برایش فرقی نمی‌کند. منشأ تروریسم قبول نکردن فکر دیگران است. کاری که سلطه می‌کند همین است.

 از کودتای برکناری مصدق توسط آمریکا اطلاعاتی دارید؟
من تمام اطلاعاتی که مربوط به کودتاهای مورد حمایت آمریکا بوده را مطالعه کرده‌ام. درباره ایران هم زیاد مطالعه کرده‌ام. وقتی یک ملتی بخواهد به ریشه‌اش برگردد کودتا صورت می‌گیرد. شکل‌های متفاوتی هم دارد. الان در ونزوئلا، بولیوی و برزیل هم کارهای مشابه کودتا در حال رخ دادن است. کودتاهای موفق و ناموفقی که در ایران انجام دادند، مشابهش را در جاهای دیگر هم صورت دادند. مصدق اینجا نفت را می‌خواست ملی کند، در شیلی هم مردم به دنبال ملی کردن صنعت مس بودند. امپریالیسم همیشه هدفش این است که نگذارد اصلاحات انجام شود.

 به‌عنوان کسی که تاریخ معاصر را مطالعه کرده، چقدر انقلاب ایران را در تحقق شعارهایی که داده موفق می‌دانید؟
فرهنگ‌ها متفاوت است. من که از هزاران کیلومتر آنطرف‌تر آمده‌ام، نمی‌توانم در این باره نظر قطعی دهم اما در این چند روز مردم را دیدم و تاثیرات انقلاب را دریافت کردم. مردم با قدرت خاصی در خیابان راه می‌روند. لباس‌هایی را که می‌خواهند می‌پوشند. انگار همه چیز با من صحبت می‌کند. بازار، خرید و فروش و معاشرت‌ها برایم همه از تاثیرات انقلاب می‌گویند. در واقع موفقیت دیده می‌شود.

 تصویری را که غرب از ایران نشان می‌دهد چطور ارزیابی می‌کنید؟
من با این تصویرسازی‌ها مخالفم. من مردم را می‌بینم. سعی می‌کنم واقعیت را ببینم. مسلما آن چیزی که آنها نشان می‌دهند واقعی و اصل نیست.
 
منبع: وطن امروز