به گزارش مشرق، ظهر دوشنبه 20بهمن سال 93 مأموران آتشنشانی پایتخت در جریان حریق و انفجار ساختمانی در خیابان گلابدره شمیران قرار گرفتند. آنها وقتی به محل حادثه رسیدند، متوجه شدند انفجار باعث تخریب 2 واحد از طبقه اول ساختمان وآتشسوزی شده است.
در حالی که آتشنشانان سرگرم خاموش کردن شعلههای آتش بودند مأموران درجریان تحقیق از همسایهها پی بردند، زن جوانی به نام مینا به همراه فرزندخردسالش علیرضا و مادر شوهرش حلیمه در 2 واحد مسکونی تخریب شده ساکن بودهاند. ازسوی دیگر پس از فرو نشاندن آتش، وقتی آتشنشانان وارد خانه شدند با جسد دو زن و یک کودک روبهرو شدند.
اما این پایان ماجرا نبود.چرا که با بررسی اجساد مشخص شد آنها بر اثر انفجار و آتشسوزی جانشان را از دست ندادهاند بلکه قبل ازآغاز حریق به قتل رسیده بودند.بدین ترتیب بازپرس دادسرای امور جنایی برای رازگشایی از این جنایت خود را به محل حادثه رساند.
درهمین حال کارآگاهان درجریان تحقیقات متوجه مرد جوانی شدند که خودش را از نزدیکان خانواده قربانیان معرفی کرده و وارد محل حادثه شده بود.این مرد به طرز مرموزی تلاش میکرد صحنه جنایت را برهم بزند و مأموران را گمراه کند. همین رفتارش نیز باعث شد بازپرس جنایی به وی ظنین شود.بعدهم حکم جلب او را صادر کرد.وی در بازجوییها سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت که روز حادثه برای دیدن یکی از دوستان قدیمیام به خانهاش رفتم اما او در خانه نبود و همسرش تا رسیدن شوهرش، مرا به داخل خانه دعوت کرد.
وقتی در خانه تنها بودیم، فکر سرقت به ذهنم رسید اما همسر دوستم متوجه نقشه شوم من شد و به همین خاطر سر و صدا کرد و خواست مرا از خانه بیرون کند. من هم از ترس اینکه همسایهها متوجه شوند، مجبور شدم این زن را با پیچیدن سیم سشوار به گردنش خفه کنم.
پس از قتل این زن خواستم از خانهشان بیرون بروم که مادرشوهرش از واحد روبهرویی بیرون آمد و مرا دید. او مرا میشناخت وبدون اینکه از قتل عروسش خبری داشته باشد دعوتم کرد تا زمان رسیدن پسرش در خانهشان بمانم.
به این ترتیب وارد خانهشان شدم اما لحظاتی بعد رفتارم این زن را به شک انداخت وتصمیم گرفت سری به عروسش بزند اما میدانستم با دیدن جسدزن جوان متوجه میشود که قتل، کار من بوده است.برای همین مجبور شدم این زن را هم به قتل برسانم.
همان هنگام بود که پسربچه دوستم از مدرسه به خانه برگشت و برای اینکه لو نروم، این بچه را هم با ضربات چاقو به قتل رساندم.سپس برای اینکه آثار جرم را از بین ببرم شیلنگ گاز را بریدم تا خانه منفجر شود. بعد از این کار از آنجا فرار کردم و چند دقیقه بعد بود که با انفجار، هر دو آپارتمان ویران شد و آتشسوزی رخ داد.
پس از این ماجرا لباسهایم را عوض کردم و دوباره به محل حادثه برگشتم.چراکه میخواستم بدانم چه اتفاقی افتاده است. خودم را به مأموران و آتشنشانها از نزدیکان صاحبخانه معرفی کردم و وارد خانه شدم.میخواستم اگر آثاری از من باقی مانده را از بین ببرم اما بازپرس جنایی به من ظنین شد و دستور داد مرابازداشت کنند.
سرانجام پس ازصدورکیفرخواست، مهدی-عامل جنایت- صبح دیروز برای محاکمه به شعبه چهارم دادگاه کیفری تهران منتقل شد.اما زمان ورودش به دادگاه، اولیای دم با دیدنش به طرفش حمله ورشدند.دقایقی بعد نیز مأموران پلیس امنیت خود را به دادگاه رسانده و با دستور قاضی عبداللهی عاملان درگیری بازداشت شدند.
رسیدگی به این پرونده با یک ساعت تأخیروبا حضوراولیای دم مینا، حلیمه وعلیرضا آغازشد.آنها از قضات خواستار قصاص عامل قتلها شدند.متهم پس از تفهیم اتهام، جنایتها را پذیرفت و به شرح هر آنچه در روز حادثه اتفاق افتاده بود پرداخت اما چند دقیقه از صحبتهایش نگذشته بود که با شکوه وداد و فریاد یکی از اولیای دم نظم دادگاه به هم ریخت وقاضی دستور داد اورا از جلسه دادگاه بیرون بفرستند.وسپس به بازجویی از متهم پرداخت.
چند سال داری؟
31 سال
شغلت چیست؟
مغازه داربودم
-چند وقت است که خانواده مقتول را میشناسی؟
تقریباً 16 سال است که با این خانواده رفت وآمد داریم ودو، سه سال بود که من با خانوادهام به خاطر خریدخانه به اسلامشهر نقل مکان کرده بودیم و روزهای آخر هفته همدیگررا میدیدیم
-چرا روز حادثه به خانه دوستت رفتی؟
چند وقتی بود به رفتار همسرم با دوستم ظنین شده بودم می خواستم این موضوع را با همسر دوستم در میان بگذارم تا از شک رهایی پیدا کنم. چند وقتی بود دوستم خیلی با ما تماس میگرفت وهمین موضوع باعث سوء ظن من شده بود.
-چرا همسر دوستت را کشتی؟
با او سر موضوعی که مطرح کردم دعوایمان شد و زمانی که او خواست فریاد بزند او را با سیم سشوار کشتم. بعد یک چاقو برداشتم و از خانه بیرون آمدم.
چی شد که مادر شوهراورا هم کشتی؟
زمانی که از در بیرون میآمدم مادر دوستم مرا دید و از من خواست به منزلش بروم وتا زمانی که دوستم برمی گردد آنجا بمانم. احساس کردم این زن به من مشکوک شده وقتی خواست به سمت آشپزخانه برود با یک گلدان ضربهای به سرش زدم وبا چاقو از ناحیه گردن اورا کشتم در این فاصله بود که صدای در آمد.
پسر دوستت علیرضا را چرا کشتی؟
وقتی که صدای در آمد صبر کردم تا هر که هست پشیمان شود و برود.اما صدای یک پسر بچه بود. پسر دوستم بود که از پیش دبستانی به خانه میآمد. در ذهن خودم گفتم اورا از پشت می گیرم وپس از زدن ضربهای که فقط بیهوش شود از خانه فرار می کنم. اما زمانی که اورا از پشت سر گرفتم آینه مقابل در باعث شد صورتم را ببیند برای همین با چاقویی که در دست داشتم اوراهم کشتم.
پس از قتل کجا رفتی؟
برای اینکه وقوع قتل ها با انگیزه سرقت جلوه کند طلاهای خانم ها را دزدیدم وبا به هم زدن خانه و بریدن شیلنگ گاز خواستم صحنه حادثه را جور دیگری نمایش دهم. بعد پول های نقد را برداشتم وبلافاصله از محل جنایت فرارکردم وخودم ر ا به پاساژ قائم رساندم ولباس دیگری خریدم.
همان لحظه یادم افتاد که آثار انگشتم به جا مانده است فوراً خودم را به محل حادثه رساندم که دستگیرشدم.
متهم پس از شرح ماجرا در آخرین دفاعیاتش گفت: من سه نفر را کشتهام اما باورکنید ناخواسته مرتکب این قتلها شدم، قاتل نیستم.با این حال از اولیای دم می خواهم هر چه زودتر مرا اعدام کنند تا راحت شوم.قضات شعبه چهارم دادگاه به ریاست قاضی اصغرعبداللهی پس ازپایان محاکمه و برای صدور رأی وارد شور شدند.