گاهی انسان آنقدر در سرنوشت برخی از افراد غرق میشود که زندگی خود را به کل فراموش میکند؛ انسانهایی که در مقطعی از زمان کاری میکنند کارستان و سایرین نسبت به این عملشان در بهت بسر میبرند. آدمی از جانش ارزشمندتر در زندگیش ندارد اما گاهی به مرتبهای از انسانیت میرسد که برای آسایش همنوعان خود حاضر میشود از ارزشمندترین دارایی خود که جانش است، بگذرد.
شهدا، همان انسانهای شاخصی بودند که یک شبه مسیر انسانیت را طی کردند و از همه زندگیشان گذشتند تا نسلهای پس از آنان در سلامت و آسایش کامل بسر برند. شهید منصور الماسی یکی از دلاورمردان شهید غواص استان زنجان است که با مدال شهادت رخت از دنیا بست و نامش در تاریخ بشر جاودانه شد. شهید الماسی در 25 شهریورماه 45 در زنجان متولد شد و در 21 بهمنماه 64 در حالی که بیش از 19 سال سن نداشت در اروندرود به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید منصور الماسی
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به حضور ساحت مقدس ولیعصر (عج) و نایب بر حقش قلب تاریخ، امید امت، ابراهیم زمان، خمینی بتشکن و با درود به شهدای اسلام از کربلا گرفته تا صحرای خونین و سوزان خرمشهر و کوههای سر به فلک کشیده غرب وصیتنامه خود را آغاز میکنم. معبودم الله، مکتبم اسلام، کتابم قرآن، حزبم حزبالله و رهبرم روحالله است. سپاس و شکر پروردگاری را که مرا در این زمان که دوران شکوفایی اسلام است و به دست رهبر انقلاب جلوهگر شده، آفرید.
این جانب از آنجا که خود را یک فرد مسئول دانستم که برای دفاع از اسلام و حریم اسلامی به جبهه آمدم، امام را درود میفرستم و او را از صمیم قلب دوست دارم، زیرا مرا آن چنان رهبری کرد تا به معبودم الله برسم. به قول برادر شهید ابوالفضل نوری: «وای به حال آن خانوادهای که یک شهید در راه خدا نداده باشد، چون در روز محشر در پیشگاه حضرت زینب (س) شرمنده و سرافکنده خواهد بود پس با صبر خود به دشمنان ضربه بزنید». شهادت عزیزان چه سخت است، انسان دوستانی را از دست میدهد که با دنیا عوضش نمیکند.
یکی از این برادران، برادر شهید، محمود بیات بود که در سوم آبانماه 62 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. این برادر عاشق امام حسین (ع) بود و در این ماه، همه فکر و ذکرش اباعبدالله (ع) بود و همهاش حسین، حسین میگفت. قامت رفت، نوری رفت، ولی ما هنوز ماندهایم.
او با آن دهانی که ذکر مولایش حسین (ع) را میکرد، ترکش خمپاره بر دهانش خورده بود. چه خوب است که انسان، آنگونه به فکر خدای خود باشد و خدا دوستداران خود را میشناسد و آنان را به سوی خود میخواند و میگوید: «ای دوستداران حسین (ع) که عاشق کربلائید، لبیکگویان به امام زمان، بیایید. محمود رفت، به معبودش رسید. او عاشق حسین (ع) بود و شخصا با حسین (ع) دیدار کرد.