سرویس فرهنگ و هنر مشرق- ستاره اسکندری برای مخاطبان تلویزیون چهرها
ی آشنا به حساب میآید و برای مخاطب حرفهای در صحنه نمایش شناخته شده است؛ او نیز خود را متعلق به تئاتر میداند. به گزارش هنرمند،بارها در نقشهایش از کلیشه خارج شده و پیش قدم در نقشهایی بوده که تا پیش از این از بازیگر زنی دیده نشده بود. که این موضوع را میتوان رمز موفقیت کاری او دانست. خانواده اسکندری جدا از عرصه تصویری در هنرهای زیادی سررشته دارند که ستاره اسکندی هم از این هنرهای بیبهره نمانده با وی از موفقیتها و چالشهای حرفهاش صحبت کردهایم.
*در هر سه عرصه تصویری درخشیدید موفقیت خودتان را بیشتر متعلق به کدام یک میدانید؟
درخشش من بیشتر در عرصه تئاتر بوده من این شانس را داشتم که با اساتیدی چون استاد رفیعی استاد بیضایی و جوانان خوش نام و خوش ایده مثل محسن علیخانی و افسانه ماهیان، همکاری کنم و کارهای ماندگاری کنار این عزیزان انجام دهم و کارهایی که در کارنامه کاری خود دارم کارهایی هستند که مطرح شدند و موفق بودند. موفقیتهای کاری برای من اول در تئاتر بعد تلویزیون و سینما بوده است و بیشتر به این صورت برای من تعریف شده است.
*خانواده هنری شما در این راه چقدر در پیشرفت شما همراه بودند؟
*خانواده هنری شما در این راه چقدر در پیشرفت شما همراه بودند؟
طبیعتا زمانی که بستری برای ظهور خلاقیت مهیا است پلهها را با سرعت بیشتری طی خواهید کرد حضور خانوادهای که هنر را میشناسد و درک میکند، آن نگاه سطحی از هنر به دور است؛ قطعا این نقش موثر خواهد بود. حتی اگر نگویم خانواده هنرمند اما خانواده هنردوستی که قدم به قدم در تمام مراحل کاری همراه شماست.
*فعالیتهایی در زمینه صنایع دستی داشتید که موفق هم بود چرا کار را گسترش ندادید؟
گروه تئاتری زیتون جمعی از دوستان بودند که در کنارشان همکاری میکردم آن زمان به علت یک سری سیاستها که زیاد موافق کار ما نبود تصمیم گرفتیم کار دیگری را شروع کنیم و با همان ترکیب گروه به کار بافت پارچه روی آوردیم. آنجا پارچههایی از جنس جاجیم را میبافتیم و تبدیل به لباسهایی برای بیرون میکردیم که تماما کار دست بود کار بسیار زیبا اما گران، جدید و کاملا تک بود. من مدیریت کارگاه را بر عهده داشتم که به علتهای گوناگون از جمله فشارهای اقتصادی الان به مدت یک سال است که کار را در یک نقطه متوقف کردم و در مورد شروع مجدد به ایدههای جدید فکر میکنم.
*سلیقه مردمی به سمتی رفته است که سبک لباس هنری دیگر مثل گذشته مخصوص قشر خاصی از جامعه نیست پس در این زمینه باید کشش مالی خوبی وجود داشته باشد.
بله اما همانطور که گفتم لباسهای ما به دلیل تک و کار دست بودن، به لحاظه هزینه کمی زیاد تمام میشود و نکته دیگر فاصله گرفتنم از کارگاه پارچه و پر کار شدنم در آن زمان و کار در تئاتر «هم هوایی» بود که باعث شد تمرکز من در مورد بحث پارچه از دست برود برای همین خواستم این اتفاق را در یک نقطه نگه دارم تا در یک فرصت مناسب به سلامت آن را ادامه دهم.
*به تئاتر «هم هوایی» اشاره کردید که یکی از موفقترین تئاترهای شما به حساب میآید. کاری که اگر الان هم اجرا شود با استقبال خوبی مواجه خواهد شد.
بله تئاتری بود که برای آن تندیس بهترین بازیگر زن جشنواره تئاتر فجر را دریافت کردم داستان با نگاهی به پرونده شهلا جاهد و زندگی او بود. در کنار الهام کردا، بازخورد عجیب و خوبی در داخل ایران داشتیم تقریبا نود اجرا به روی صحنه رفتیم و هرشب سالن کاملا پر میشد و شاهد استقبال بینظیری بودیم. در چند کشور دیگر و جشنوارههای بینالمللی هم اجرا داشتیم که آنجا هم از استقبال خوبی برخوردار شدیم که شاید دلیل این همه توجه این بود که داستان از دل واقعیت برمیخواست و به نوعی تئاتر مستند بود و جزو اجراهای بیاد ماندی این سالها محسوب میشود.
*این اجراهایی که در خارج از کشور داشتید شما را به این فکر انداخته برای تجربه هم که شده نه به صورت مهاجرت بلکه گاهی در خارج از کشور با هنرمندان آن اقلیم و تماشاگران ایرانی خارج از کشور کاری داشته باشد؟
قبل از «هم هوایی» هم من تجربه اجرا در خارج از کشور را داشتم. در ایتالیا اجرایی از شعرهای ترجمه شده فروغی و با هنرمندی دوستان تئاتری ایتالیایی انجام شد و بازخورد خوبی هم گرفتیم. ولی فکر میکنم من هنوز آنقدر کارهای و اجراهای انجام نشده در داخل ایران دارم که آنچنان میل و فکری برای کار کردن در خارج از ایران ندارم. ولی واقعیت این است که هنر مرز نمیشناسد و زبان مشترک جهانی برای هنر قائل هستم و دوست دارم در چهارچوب قوانین کشور تجربههایی با گروهای خارج از کشور داشته باشم و خیلی امیدوار هستم به این ماجرا و نه فقط برای خودم بلکه همه همکاران که هر چه بیشتر این اتفاق بیافتد زبان ما را جهانیتر میکند.
*هنرهایی مانند عکاسی و تجسمی میتواند به هنر جهانی زودتر نزدیک شود تا هنرهایی که مانند بازیگری که دارای کلام هستند این مسئله بازیگری را کمی نسبت به دیگر هنرها محدود و بومیتر کرده است.
هستند تئاترهایی که دارای کلام نیستند و قدرت اجرای جهانی دارند و یا بازیگرانی که علاوه بر قدرت بازی تسلط بر زبان هم دارند و این امکان را میدهند که همه اجرای بازیگر ایرانی را ببینند و مرزها را رد کنند و به استانداردهای جهانی برسند. یا فیلمسازانی همچون عباس کیارستمی که لفظ محروم را استفاده نمیکنم چون کیارستمی برای همیشه زنده است، آقای فرهادی و دیگر دوستان که این را ثابت کردهاند که اتفاقا این هنر بومی نیست و محدودیت نمیشناسد. تنها نقطه مشترک تمام ملل هنر است. و همین کلام است که باعث گفتگوی تمدنها میشود و این دیالوگ ارتباطی فرآی تصویر و قویتر از دیگر هنرها است.
*هفته گذشته موفق به دریافت تندیس حافظ برای بازیگر درام شدید؛ از مسئولیتتان بعد از دریافت چنین جوایزی بفرمایید؟
این جایزه برای من بسیار ارزشمند است چون بدون هیچ فرمایش و حاشیه فقط توسط کارشناسیِ، کارشناسانی که اهل سینما هستند، هنر را میدانند و درک میکنند دریافت کردم. آن هم برای نقشی که برای من واقعا ارزشمند است و تا به حال برایم پیش نیامده بود که نقشی را که هفده سال پیش روی صحنه برده بودم و نود شب اجرا کردم بعد از این همه سال این نقش را جلوی دوربین اجرا کنم. همانطور که میدانید تئاتر هنری است که مانند زمان میگذرد، نمیتوان گفت هنر میرا، اما مانند زندگی جاری است و در لحظه تمام میشود. جاودانگی به معنای عمومی ندارد و یک خاطره شیرین به جا میگذارد. اما ثبت در دوربین کار را جاودانه میکند. این ارزشی را که این جایزه بیش از همه برایم دارد و آن را حائز اهمیت ویژه میکند از همین جا میآید که نقش دشوار و چالشی را بعد از این همه سال برای ثبت شدن جلوی دوربین بازی میکنم. مسئولیت این جایزه برای من نه به مفهوم کم کاری که در گذشته هم تاجایی که امکانش بوده گزیده کار بودم بلکه به مفهوم دقت بیشتر از پیش در کارهایم خواهد بود. الان هم بلافاصله در سریال به نام لبخند رخساره کاری از آقای بهرنگ توفیقی بازی خواهم کرد. آن هم نقش خوبی است که امیدوارم در همین حد ماندگار باشد.
*این تکثر در تئاتر به کیفیت آن لطمه وارد نمیکند؟
مشکلی که در ما وجود دارد شتابزدگی در همه چیز است.زمانی که دانهای را میکارید باید زمانی صرف کنید تا ثمره آن را ببیند. هستند تئاترهایی با کیفیت خوب که در دل تعداد زیادی اجرا هستند. نیاز به طول زمانی هست که غربالگری صورت بگیرد. و این مسئله در تئاتر ما در حال اجراست و تا چند سال آینده تئاتری منسجم و قوی خواهیم داشت. همین قدر که جوانها امید دارند و امکان اجرای نمایشهای خود را دارند این قدمی است رو به جلو. زمان دانشجویی ما حتی امیدی برای رسیدن به تئاتر فجر را نداشتیم اما الان همه چیز مهیا شده و همانطور که گفتم نیار به گذر زمان برای رسیدن نهالی است که کاشتهایم.
*نکتهای که مسئله روز جامعه مجازی ایران شده مسئله سواستفادهها و بیحرمتیها در فضای رسانهای است که در هیچ کجا به مردم اینگونه آموزش ندادند، این همه بیاخلاقی از کجا نشأت میگیرد؟
موضوعی گسترده و قابل کارشناسی است. چیزی که من از این اتفاقات برداشت میکنم وجود یک خشم عمیق میان مردم است. نیاز به تحقیر کردن دیگران. که شاید از آنجا بیاید که شما امکان نقد ندارید امکان اعتراضها به صورت ساده وجود ندارد و یا نشأت گرفته از خشونتهای عمومی و اجتماعی باشد و چون بستر اجتماعی را برای خود نمییابند به این کار در شبکههای اجتماعی میپردازند.
مردمانی که روزی به اخلاق و میهمان نوازی و ادب معروف بودند به مردمی تبدیل شوند که همه چیزشان در حد دنیای مجاز خلاصه میشود خندههای سطحی، خشمهای سطحی و… مردم حرف میزنند بدون توجه به اینکه کسی آنها را میشنود یا نه فقط حرف میزنند بروز خشم میکنند و بدون هیچ پشتوانهای ابراز احساسات میکنند. که اتفاق دردناکی است و یا علت دیگر به یکباره آمدن این فضاهای اجتماعی قبل از هرگونه فرهنگسازی بوده است. شاید بشود گفت مانند رانندگی است که قبل از نشستن پشت فرمان ماشین نیاز است ساعاتی را به آموزش این فن بگذرانید، اما ما بدون فرهنگسازی شبکههای اجتماعی را در اختیار مردم قرار دادیم. و کاری که ما میکنیم حذف کردن برخی واقعیات به جای ریشهیابی و حل مسئله است.