در واقع، سرنگون کردن دولت نیازمند «بهانه» است، ایجاد نارضایتی عمومی از اوضاع اقتصادی شاید معقول‌ترین روش برای آمریکایی‌هاست، به ویژه وقتی قرار است ادراک عمومی هدف عملیات پیچیده روانی قرار گیرد.

سرویس جهان مشرق - در حالی که گروه های اپوزیسیون مورد حمایت آمریکا به خیابان های ونزوئلا آمده اند، تحلیل گران غربی اکنون به طور خاصی به توفیق مخالفان در سرنگونی حکومت نیکلاس مادورو، به واسطه شرایط وخیم اقتصادی امید بسته اند. این در حالی است که در روزهای اخیر، مادورو با دعوت از سفرای خارجی به محل وزارت خارجه این کشور، از کشف و خنثی سازی یک کودتا خبر داد. به گفته آقای مادوروف کودتاگران قصد داشتند دست به کشتار وسیعی بزنند.

 

روزنامه بریتانیایی ایندیپندنت در مقاله ای با عنوان «ونزوئلا آمریکا را به طراحی کودتا متهم می کند، در حالی که واشینگتن «سقوط قریب الوقوع» را هشدار می دهد»، می نویسد:

" رابطه ایالات متحده و ونزوئلا سال های زیادی است که دست کم رابطه ای مسموم است.

در 2002، ریس جمهور وقت، اوگو چاوز، برای زمان کوتاهی توسط مخالفان مورد حمایت آمریکا، برکنار شد. واشینگتن همچنان به سرازیر کردن صدها هزار دلار به حساب منتقدان دولت ادامه می دهد، در حالی که آقای چاوز از تریبون سازمان ملل، جرج دابلیو. بوش را با شیطان قیاس کرد.

حال، رییس جمهور نیکلاس مادورو، وضعیت اضطراری را در کشور برای 60 روز دیگر تمدید کرده است و واشینگتن را متهم می کند که علیه او توطئه کرده است، در حالی که دستگاه های اطلاعاتی آمریکا از فروپاشی قریب الوقوع دولت او خبر می دهند.

 
 
 
ناآرامی ها در ونزوئلا

این مقاله همچنین ادعا می کند:

" وضعیت اضطراری در اقتصاد از ماه ژانویه آغاز شده است که شامل جیره بندی غذا و سایر کالاهای اساسی می شود. دلیل اصلی بحران اقتصادی این کشور، کاهش شدید قیمت نفت است."

این مقاله متذکر می شود:

" ....ناظران مسایل منطقه متذکر می شوند که آمریکا سابقه ای طولانی در مداخله در سیاست ونزوئلا، همچنان که در سایر نقاط آمریکای لاتین، دارد."

علاوه بر حمایت از کسانی که آقای چاوز را در 2002 موقتا برکنار کردند، دولت آمریکا صدها هزار دلار از طریق موسسه موسوم به «هدیه ملی برای دموکراسی»NED به مخالفان او می رساند.

 

با توجه به وضعیت اقتصادی که منجر به اعتراضات خیابانی شده و به نظر مجموعه دیگری از تلاش های آمریکا برای تغییر رژیم در آمریکای لاتین است،  تشدید تحریم های آمریکا علیه ونزوئلا و دستکاری جهانی قیمت نفت برای تحت فشار قرار دادن کشورهایی چون روسیه، ایران و ونزوئلا، سیا از روش های مخفی دیگری هم برای خرابکاری اقتصادی در ونزوئلا استفاده می کند، که البته چندان هم دور از انتظار نبوده و نیست.

 

مقاله «ABC News » با عنوان «سیا به مداخله خود در شیلی اذعان کرد»، چنین می گوید:

" سیا برای اولین بار به مداخله عمیق خود در شیلی(سرنگونی دولت دکتر سالوادور آلنده) اذعان کرد، جایی که سیا باانواع عاملان کودتا، تبلیغات دروغ و ترورها سر و کار داشت."

در وبسایت خود سیا در گزارشی با عنوان بسیار ساده «فعالیت های سیا در شیلی» می خوانیم:

" مطابق گزارش کمیته «چرچ»Church(کمیته منتخب سنا برای بررسی عملیات های مخفی دولت آمریکا به ریاست سناتور فرانک چرچ در دهه 1970)، رییس جمهور نیکسون و مشاور امنیت ملی او، هنری کیسینجر در دیدار با مدیر سیا، ریچارد هِلمز، و دادستان کل، جان میچل، در 15 سپتامبر 1970، سیا را به سوی اقدام برای جلوگیری از به قدرت رسیدن آلنده هدایت کردند. طبق یادداشت های هلمز، آن دو(نیکسون و کیسینجر) نگران مخاطرات این کار هم نبودند. طبق یادداشت های هلمز، آن ها دستور اجرای چند مرحله را برای دراوردن جیغ اقتصاد شیلی صادر کردند."

 
سالوادور آلنده، رییس جمهور سوسیالیست شیلی در دهه 1970 که با کودتای آمریکایی سرنگون شد
 
تصویر آلنده در بین محافظان وفادار خود در روز کودتا در ورودی مقر ریاست جمهوری

در واقع، سرنگون کردن دولت نیازمند «بهانه» است. ایجاد نارضایتی عمومی از اوضاع اقتصادی شاید معقول ترین روش برای آمریکایی هاست، به ویژه وقتی قرار است ادراک عمومی هدف عملیات پیچیده روانی قرار گیرد. ظاهرا در محاسبات سیا در براندازی دولت چپ گرای آلنده در شیلی، این عامل نقش کلیدی داشته است.

 
 ژنرال آگوستو پینوشه، دیکتاتور پیشین شیلی

مداخله ایالات متحده در شیلی در ذات خود شبیه مداخلات این کشور در جای جای دنیا تا به همین امروز است. ادبیات هم مانند دهه 1970، همچنان حول این محورهاست: دفاع از دموکراسی، دفاع از حقوق بشر، دفاع از پیشرفت اقتصادی. در واقعیت، ایالات متحده به دنبال محو دولت هایی است که بر سر راه منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک آن مانع ایجاد می کند تا زمینه ساز دولت های متمایل به واشینگتن شود که دروازه های ورود آمریکا را به عرصه سیاست و اقتصاد خود بگشایند. همین حالا شاهد چنین سناریویی در برزیل و ونزوئلا هستیم، در حالی که سال گذشته این سناریو در آرژانتین و چند سال قبل تر در هندوراس انجام گرفت.

وقتی چنین رژیم هایی متمایل به آمریکا یا حتی دست نشانده آن روی کار بیایند، هراندازه هم که دیکتاتور، خشن و ناقض حقوق شهروندان باشند، هیچ گاه صدایی از واشینگتن برنخواهد خواست. برای مثال، بعد از سرنگونی و قتل سالوادور آلنده توسط مخالفان مورد حمایت امریکا در شیلی، ژنرال آگوستو پینوشه چنان دیکتاتوری‌ در این کشور ایجاد کرد که مسلمان نشنود و کافر نبیند. پینوشه روش ناپدید کردن مخالفان سیاسی خود را در شیلی ابداع کرد. هزاران نفر از چپ گرایان و سایر مخالفان سیاسی دیکتاتور شیلی در طول دوران سیاه حکومت او توسط سرویس های مخفی ربوده و برای همیشه ناپدید شدند! جالب است یاداور شویم که تیم آمریکایی که به دولت پینوشه مشاوره می دادند و اتاق فکر اقتصادی او محسوب می شدند، شماری از اساتید اقتصاد دانشگاه شیکاگو (مرتبط با سیا) بودند که به «مکتب شیکاگو» معروف شدند. شاخص ترین این چهره ها، «میلتون فریدمن»، برنده نوبل اقتصاد 1976، از بنیان گذاران مکتب «نئولیبرالیزم» و بت آکادمیک اقتصاددانان لیبرال کشورهای جهان سوم از جمله کشور خودمان بود. هم اکنون هم در بخش اقتصاد نشریات یک جریان سیاسی خاص، شاگردان مکتب فریدمن که سال ها در حساس ترین مشاغل اقتصادی دولتی کشورمان هم مشغول به کار بودند، مدت هاست که به تبلیغ آرای نئوکلاسیک فریدمن و سایر اعضای مکتب شیکاگو مشغولند. گفتنی است که فریدمن علاوه بر رابطه کاری، روابط شخصی بسیار صمیمی هم با دیکتاتور شیلی داشت.

 
میلتون فریدمن

وضعیت ونزوئلا اما بسیار متفاوت با شیلی است. اگر تقابل ایدئولوژیک سالوادور آلنده سوسیالیست با اردوگاه سرمایه داری و رهبر آن آمریکا، عامل اصلی سرنگونی او شد، ونزوئلا نه دشمن ایدئوژیک آمریکاست، نه حتی طبق تعاریف خود ایالات متحده و نهادهای تحت سلطه آن، «ناقض حقوق بشر» محسوب می شود و نه تهدیدی برای امنیت ملی آمریکاست. دولت مادورو تنها از این رو هدف قرار گرفته است که با ادامه سیاست آقای چاوز در ملی نگه داشتن شرکت های بزرگ کشور، یکی از آخرین سنگرها در آمریکای لاتین در برابر سلطه اقتصادی شرکت های بزرگ آمریکایی در این منطقه محسوب می شود.

با توجه به سوابق امریکا در این منطقه و نقاط دیگر دنیا، می توان تقریبا مطمئن بود که در صورت جایگزینی دولت مورد علاقه آمریکا با دولت چپ گرای مادورو، نه تنها شاهد پیشرفت اقتصادی این کشور نخواهیم بود، که با تثبیت سلطه ایالات متحده، این کشور عامدانه توسعه نیافته و غرق در مناقشات داخلی و منطقه ای نگه داشته خواهد شد تا منافع اقتصادی و ژئوپلتیک ایالات متحده به بهترین وجه حفظ شود.

فارغ از هر نوع تئوری توطئه، تاریخ آمریکا و سیاست خارجی کنونی آن موید راهبرد سرنگونی دولت های قانونی در آمریکای لاتین و روی کار آوردن و حفظ دولت های ضعیف و فاسد گوش به فرمان این کشور است. دولت ایالات متحده آمریکای لاتین را حیات خلوت خود می داند و برای بازیابی و تثبیت هژمونی خود بر آن از هیچ سیاستی رویگردان نیست.