احمد دهقان میگوید: جنگ ما بیشتر از اینکه به حرف زدن احتیاج داشته باشد، نیازمند تأمل است و آن وقت است که میتوان حرفهای زیادی از دل جنگ بیرون کشید.
نویسنده «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» و «من قاتل پسرتان هستم» اظهار میکند: یکی از جامعهشناسان فرانسوی که از جنگشناسان معروف دنیا هم هست جنگ را به جشن تشبیه میکند و میگوید ما در جشنها از خود بیخود میشویم، مستانه به هر سو میرویم و اسراف میکنیم. در جشن همه دعوت میشوند و جنگ نیز چیزی است شبیه به جشن؛ چرا که همه مستانه به دنبال مرگ میروند و خونهای زیادی ریخته میشود. این یک نوع نگاه به جنگ است که البته خیلی هم مرسوم است.
او میافزاید: محقق فرانسوی دیگری که درباره خاطرات جنگکردگان ایرانی تحقیق کرده است، میگوید ما در این خاطرات میبینیم که ایرانیان اصلاً به دنبال خونریزی نیستند. انگار اینها در جنگ به عرفان هزارساله خود دست پیدا کرده و دوباره به خانهها میروند. ایرانیها در خاطرات خود به خون ریختن افتخار نمیکنند، اما به خون دادن مغرورند.
مجید قیصری از دیگر نویسندگان ادبیات دفاع مقدس میگوید: به نظرم میرسد که فضای جنگ مانند دایره است. مانند سنگی است که در آب میاندازید و موجی ایجاد میکند که هرچه عقبتر میآید، بزرگتر میشود؛ کوچکتر نمیشود. اینها الآن باید نوشته شوند؛ نه بعدا. به نظر من، جنگ حالا حالاها تأثیرش را بر همه چیز جامعه ما میگذارد. شما الآن نگاه کنید، میبینید زندگی فردی و اجتماعی ما، اقتصاد ما، سیاست ما و فرهنگ ما متأثر از جنگ است. چه چیز ما از این هشت سال جنگ متأثر نیست؟ کجا را میتوانیم خط بکشیم و بگوییم تمام شد. بگوییم از اینجا به بعد، جنگ تأثیر ندارد. آیا چنین چیزی هست؟ آیا با آتشبس جنگ تمام میشود؟ من متأسفم برای جامعهای که سالهاست از جنگش گذشته و هنوز نمیداند که پایان آتشبسش، تمام شدن جنگ نیست.
نویسنده «سه دختر گلفروش» و «جنگی بود، جنگی نبود» در ادامه بیان میکند: من دارم تبعات جنگ را میبینم و این تبعات، بیش از چیزی است که من میتوانم بنویسم. البته برخی چیزها را هم باید ندید گرفت. مسائلی هست که نمیشود نوشت. تیغ سانسور وجود دارد. اما اصل قضیه چیز دیگری است. آیا جنگ تبعات داشته یا نه؟ آیا تبعات جنگ اکنون گریبانگیر کسی هست یا نه؟ گفتن از اینکه چرا نمینویسند و یا نمیتوانند بنویسند، ما را وارد بحث دیگری میکند. اما اینکه ضرورت ندارد بنویسیم، درست نیست. من همواره این را میگویم که هاینریش بل میگوید، «تا زمانی که از یک زخم خون میچکد، جنگ ادامه دارد.»
همچنین حبیب احمدزاده میگوید: بزرگترین مشکل ادبیات پایداری این است که خود مسئولان مملکتی ما نفهمیدهاند دفاع مقدس یعنی چه. نسل جوان ما با اصل دفاع مقدس هیچ مشکلی ندارد، بلکه با شیوه ارائه آن که نوعی اجبار در یکسویه نگاه کردن به آن است، مشکل دارد.
نویسنده «داستانهای شهر جنگی» در گفتوگویی که با ایسنا داشته میافزاید: آنهایی که فکر میکنند دفاع مقدس دعوای جناحهاست و از انگهای سیاسی میترسند، بهتر است اصلا کارهایشان را چاپ نکنند. این نگاه دروغین و خستهکننده که به دفاع مقدس ما داده شده، دروغ است و چه آنهایی که با اصل دفاع مخالفند و چه آنهایی که از دور، دستی بر آتش زدند، به اغراض سیاسی نانوشتهای رسیدهاند و سعی دارند تا رزمندگان را به صورت افرادی یکبعدی معرفی کنند که امروز دیگر کارآیی ندارند.