*یکی از برنامه های روتین شما، گزارش هایی از روند برگزاری اردوهای راهیان نور است، این برنامه را از کی شروع کردید؟
برنامه راهیان نور را از سال 78 در شبکه دو سیما شروع کردیم و جزء اولین گروه هایی بودیم که به این موضوع پرداختیم در حالی که امکاناتی هم نداشتیم. زمانی بود که حتی برای رفت و آمد از شلمچه به خرمشهر و از آنجا به اروند، من و تصویربردار دنبال ماشین ها بودیم که یکی ما را سوار کند و مثل زمان جنگ پشت وانت می پریدیم که تا اروند برویم؛ از طرفی مشکل شب خوابیدن هم داشتیم که معمولا در کاروان ها می خوابیدیم یا اگر خیلی پارتی بازی می کردیم این بود که شبی در خرمشهر در دفتر شورای شهر و اتاقی که نمازخانه بود خوابیدیم. صبحانه و غذا هم با خودمان بود لذا کار را با سختی شروع کردیم.
*برنامه را روزانه برای پخش می رساندید؟
بله؛ به صورت روزانه بود. پخش برنامه نیز مدتی هم از شبکه یک و هم از شبکه دو سیما بود؛ یک نوبت قبل از اخبار ساعت 14 و یک نوبت قبل از اخبار ساعت 19 پخش داشتیم که حدود 10 دقیقه نریشن و موسیقی و مصاحبه بود. برای شبکه دو هم قبل از خبر 20:30 پخش داشتیم که زمان خوبی بود. حدود 3 الی 4 سال دو شبکه را با هم داشتیم و دو سال هم به عنوان گروه برتر در برنامه های نوروزی در زمان ریاست آقای ضرغامی انتخاب شدیم اما دو سال آخر با توجه به سابقه 14 ساله با شبکه دو به ما گفتند: دیگر پول نداریم و کار به صورت مشارکتی باشد.
*به نظر خودتان چه عواملی باعث طولانی مدت شدن پخش برنامه «از آسمان» شده است؟
خیلی ها باور نمی کنند برآورد برنامه ما چقدر است. نمونه یکی از کارها را به یک سازمان فرهنگی دادم و گفتم برآورد شما از این کار چیست؟ کلی تشکر کردند. گفتند هر برنامه ما حدود 12 تا 15 میلیون تومان می ارزد که من گفتم اگر اینقدر به ما می دادند که خیلی خوب بود. ما تنها حدود 3 الی 4 میلیون تومان می گرفتیم در حالی که سفرهای زیادی هم به شهرستان های مختلف داشتیم اما عشق به برنامه، ما را به ادامه دادن ترغیب کرد ضمن اینکه بچه هایی که کار می کنند خیلی به فکر مادیات نیستند و صفا و صمیمیتی که بین ما حاکم است ما را به جلو هل می دهد؛ لذا به محض اینکه جمعه برنامه روی آنتن می رفت، از شنبه دنبال سوژه بعدی می گشتیم.
*نمی شد برنامه ها را برای پخش های بعدی دپو کنید؟
هر چقدر هم دپو می کردیم، پخش می کردند. تا به مناسبتی می خوردیم، پخش می کردند؛ حتی اگر مناسبتی هم نبود و برنامه می دادیم، پخش می کردند. حالا ما حداقل می گوییم یک میلیون نفر این برنامه را می بینند لذا باید حرفی برای همین یک میلیون نفر هم داشته باشیم چون نمی خواهیم وقت آنها را بگیریم؛ پس سعی می کنیم از جهت محتوایی، از جهت نورپردازی و گویندگی بهترین باشیم. همین ها هم باعث شد چند سال دوام بیاوریم. شاید در نگاه اول با امکانات اندک ما به صرفه نباشد اما وقتی نتیجه را که تولید محتوای 900 برنامه بوده می بینیم، می فهمیم توان ما هدر نرفته است.
*از اوایل کار برایمان بگویید. اصلا کارتان چگونه شروع شد؟
من شخصا از سال 78 کار را شروع کردم. البته اوایل به این شکل روتین نبود و برنامه ما فقط در مناسبت ها پخش می شد اما الان روتین شده و در ساعت خاصی پخش می شود. حتی یک سال برای دو روز در هفته پخش داشتیم اما اکنون فقط جمعه ها پخش داریم. یک بار شخصی از نجف آباد زنگ زد و خیلی با احساسات گفت که ما همیشه شما را دعا می کنیم؛ جمعه این برنامه ها را پخش می کنید و شارژ می شویم و شنبه ها با انرژی سر کار می رویم. آقای بخشی زاده هم می گفت این برنامه برای من و شما نیست که کسی بخواهد آن را تعطیل کند و این برنامه در اصل به جای دیگری وصل است که خود ما نیز به این موضوع معتقد هستیم. زمانی قرار بود این برنامه تعطیل شود که روزی آقای حیدرپور شهرضایی نماینده شهرضا به من گفت به ساختمان شیشه ای صداوسیما بروم که بعد مشخص شد جلسه ای با معاون سیما ترتیب داده شده که در آن جلسه آقای حیدرپور به ایشان انتقاد کرده که من که نماینده مجلس هستم و این برنامه را می بینم، چرا می خواهید آن را قطع کنید؟ لذا پخش برنامه گاهی به مو رسیده اما هیچ وقت قطع نشده است.
*از زمان تصویربرداری تا زمانی که برنامه تدوین شده و به پخش برسد، چقدر زمان می برد؟
ما حدود 3 الی7 روز به شهرستان ها می رویم و طی این مدت حدود 3 الی 4 برنامه را ضبط می کنیم. البته پیش از آن هماهنگی با اشخاص و لوکیشن صورت می گیرد. گاهی با هواپیما برنامه آماده شده را می فرستیم یا می دهیم کسی برای پخش ببرد. زمانی در کرمان در حال ضبط برنامه بودیم که به برنامه طریق القدس خورد و سردار جعفری هم آنجا حضور داشت که همانجا برنامه را ضبط کردیم و نتیجه آن، درست روز عملیات پخش شد.
سفرهای استانی مقام معظم رهبری را هم می رفتیم و حواشی آن را می گرفتیم که ابتکاری از سوی شبکه دوم سیما بود و با اسم «حصار سبز» پخش می شد. برای ضبط برنامه قبل از حضور حضرت آقا در شهر به آنجا می رفتیم و شور و حال عجیب مردم را ضبط می کردیم و پیش از سفر، برنامه مربوطه پخش می شد و موجی در کشور ایجاد می کرد.
آن زمان آقای سبقتی معاونت سیاسی در مرکز صداوسیمای قم بود که به من گفت فلانی! با واحد مرکزی خبر رقابت می کنی؟ علت آن هم پخش برنامه ما زودتر از برنامه واحد مرکزی خبر بود.
*برای شهید ستاری(شهید فتنه) برنامه ای کار کردید که اتفاقا در جایی بودم که چند مادر شهید هم حضور داشتند، تلویزیون روشن شد و نظر جمع به آن برنامه جلب شد. درباره آن برنامه توضیح می دهید؟
آن زمان اوج مباحث حصر موسوی و کروبی شکل گرفت که بنیاد شهید هم سر این برنامه با ما درگیر شد. به ما زنگ زدند و گفتند بنیاد شهید تهران می گوید این فرد شهید نیست اما ما گفتیم سپاه اعلام کرده «ستاری» شهید بوده است. حتی ما را تهدید کردند که این برنامه دیگر تکرار نداشته باشد. آقای بخشی زاده جلو آمد و خیلی مردانگی کرد و با آقای مقدم فر که معاون فرهنگی وقت سپاه بود، هماهنگ کردند و گفتند باز برنامه پخش شود که تکرار آن نیز در بهترین زمان یعنی ساعت 9 شب چند روز بعد پخش شد. حدود 3 هزار و 200 پیامک بعد از آن برایمان آمد. بعد از آن نیز نامه ای به مدیر شبکه زدیم که 25 بهمن که سالگرد شهید است در صورت صلاحدید مجدد پخش شود.
*عمده مسئله ای که برخی مخاطبین به آن اشکال دارند، صدای نریتور برنامه است که تا حدودی نامفهوم است. به نظر می رسد ارزش متن های خوب آقای بناء (نویسنده برنامه) به خاطر بم بودن صدای گوینده برنامه، مشکل پخش و گیرنده های ضعیف، از بین می رود.
چندبار گوینده را عوض کردیم، اما در نهایت به خاطر برخی مسائل، همچنان از حضور آقای گهرسودی بهره می بریم.
*در مورد برنامه شهدا برخی مسائل و کلیپ ها باید ازسوی بنیاد شهید تأیید شود. شما چگونه یک سوژه را نهایی می کنید؟
برخی سوژه ها به ما معرفی می شود که روی آن نیز استعلام می گیریم، مخصوصا اگر بدانیم ممکن است موردی داشته باشد. در ارتباطاتی که با برخی خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران یا ارگان های سپاه و بسیج داریم هم مواردی به ما معرفی می شوند یا حتی از طریق شماره ای که زیرنویس می کنیم، برخی سوژه ها برایمان از سوی مخاطبان پیامک می شود. چند وقت پیش به شهرقدس رفتیم تا برنامه ای را ضبط کنیم که رئیس شورای شهر آنجا مجموعه خیریه ای داشت و خیلی فعال بود؛ همانجا سوژه ای به ما پیامک شد و رفتیم دیدیم خیلی سوژه خوبی بود و کار هم شد.
*چند درصد از برنامه های شما شهرستانی و چند درصد تهرانی هستند؟
حدود 30 برنامه در سری جدید تولید شده که 25 تای آن پخش شده و از این تعداد فقط حدود 5 برنامه تولید تهران و بقیه تولید شهرستان هایی مثل ارومیه، کرمان، شهرقدس، قرچک، شهریار، شهرری، اصفهان و بهبهان بوده است. مثلا یک بار به اصفهان رفتیم و دو برنامه کار کردیم که یکی در فلاورجان و دیگری در نجف آباد بود. در کرمان هم به بم، شهربابک و خانوک رفتیم لذا تلاش می کنیم صرفا در مرکز استان ها نمانیم و به شهرهای کوچک هم برویم.
*سوژه های خود را چگونه راستی آزمایی می کنید؟ آیا همه آنها قابل اطمینان هستند؟
در بحث راستی آزمایی ژانری داشتیم که هیچ کس قبل از آن چنین چیزی ندیده بود. آزاده ای بود که در یکی از برنامه ها ماجرایی را تعریف کرد، او می گفت اسیرانی بودند که چند سال عراق بودند و زبان عربی را یاد گرفته بودند لذا راحت می شد فرار کنند برای همین مهر داغ شده روی سینه آنها زده بودند که اگر فرار کردند، مشخص شود. این مورد در برنامه نشان داده شد. شیوه کار هم به گونه ای بود که می گفت هزار تا سوزن روی تخته ای گذاشتند، آجر زیر کمر می گذاشتند و این سوزن ها روی تخت بود، آن ها را داغ می کردند و می کوبیدند روی سینه اسیران، بعد خون فواره می زد و برای جلوگیری از خون ریزی روی آن خاکستر می ریختند که چند نفر با این کار شهید شدند و قبل از این برنامه هم کسی از این موضوع خبردار نبود.
این آزاده می گفت یک فردی به اسم کمیجانی بود که به همین وسیله شهید شد و گفتند دفنش کنید. ما هم کنار اردوگاه جایی را کندیم و پیکرش را دفن کردیم که چند سال پیش در عراق تفحص و بازگردانده شد.
لذا به طور کل کسی نمی تواند خاطرات را راستی آزمایی کند برای همین باید نهادی تشکیل شود. مثلا حرف های خانم حسینی تبدیل به کتاب «دا» شد و کسی نمی تواند آن را رد یا تأیید کند، یعنی سخت است. اما اگر خیلی خیال پردازی باشد مشخص می شود و نمی گذاریم پخش شود.
جانبازانی به اسم صفایی و حق شناس در برنامه مان داشتیم که بعد از پخش این برنامه، آقای روحانی به منزل آنها رفت اما خبری از این برنامه منتشر نشد چون این افراد برخورد تندی با رئیس جمهور کردند که بعد از آن قرار شد دیدارهای رئیس جمهور گزینشی باشد.
*شما اصرارتان این است که پای سوژه و تصویر باشید یا تدوین؟
هر دو.
*به هر دو کار می رسید؟
البته بیشتر تدوین را خط و ربط می دهم اما خودم سعی می کنم پای کار هم بیایم یا در نهایت اگر شهرستان باشم کار آخر را می بینیم. الان برنامه ای که مربوط به ارومیه بود را دیدم و نکاتی را گفتم و حالا آماده ام که به سفر بعدی بروم.
*در بحث انتخاب موسیقی چه گونه عمل می کنید؟
خودِ دوستان موسیقی مناسب را انتخاب می کنند. شاید اگر برنامه را مشاهده کنید حدود 6 - 7 مدل موسیقی در آن باشد.
*در این 900 برنامه کدامیک بیشتر به دل شما نشسته است؟
هر کدام از برنامه ها داستان عجیبی دارد اما چند تا از آن هاخیلی جالب بود. یکی تفحص شهدا بود. جمجمه سالم درآوردیم که بوی عطر عجیبی می داد. فکر کردیم عطر زده اند اما هرچه پرسیدیم، قسم و آیه آوردند که خودش اینجوری است. البته پلاک داشت و خوشبختانه مشخص بود مال کیست. به آقای باقرزاده گفتیم برنامه را پخش نکنید تا چند شهید جمع شود که به چند نفر بگوییم. یک خانواده جهرمی بود که سه شهید داده بودند و یکی شان مفقود بود که این شهید دوم برای آنها بود.
بچه ها رفتند جهرم با خانواده صحبت کردند که اگر شهیدتان پیدا شود چه می کنید؟ البته به آنها نگفتیم که شهیدشان پیدا شده. رفتیم سر قبر شهدایشان که سه قبر داشتند؛ یکی جنازه اش آمده بود و دو نفر دیگر مفقود بودند. برنامه ضبط شد و برگشتیم تهران. بعد از گذشت 6 تا 7 ماه ما نیز با پیکر شهید تفحص شده رفتیم جهرم که آنجا عکس شهید را هم دیدیم. چهره ای نورانی داشت. مادر شهید کربلا بود که می خواستند تشییع کنند؛ منتظر شدند تا مادرش از کربلا بیاید. مادرش گفت دیشب خواب دیدم که دستم را به ضریح امام حسین(ع) گرفتم، چیز کوچکی به من دادند که شبیه استخوان های پسرم بود. بعد شهید آمد به خواب مادر که چرا خواستی من برگردم؟ تا حالا پیش امام حسین(ع) بودم. اسم ایشان هم شهید شبیری بود. خانواده شهید بعدها فهمیدند ما از قبل می دانستیم شهیدشان پیدا شده است. جالب اینجاست که هنوز مادر شهید چند وقت یک بار تماس می گیرد و ما را دعا می کند.
بحث دیگر که جالب بود سفرهای حضرت آقا بود که کار آن را به ما داده بودند. در یکی از دیدارها رفتم پیش جانبازی که قطع نخاع بود. مادر سه شهیدی که همسرش از پا افتاده و در حالت کما بود و نمی توانست راه برود. رفتیم خانه آنها با حاج خانم صحبت کردیم. می گفت ده سال پیش حضرت آقا آمد قم که به خاطر شرایط همسرم نشد بروم ملاقات چون راه دور بود. می گفت حتی قطعه شعری برای آقا نوشتم اما نمی توانم حتی دو ساعت این پیرمرد را رها کنم. ما برنامه را تدوین کردیم و سریع با موتور رساندیم که شب پخش شود. آقای خلفی هم پیگیری کرد و برنامه دیده شد. آقای رحیمیان فردای آن روز از طرف حضرت آقا به منزل این خانم رفت و بعد حرف های این مادر را به دفتر آقا رساند. بعد از آن قرار بود مقام معظم رهبری که کارشان تمام شده بود به طرف تهران حرکت کند اما دیدیم حضرت آقا رفتند منزل آنها و گفتند شعری که مادر نوشته بود به دست ایشان رسیده و به خاطر آنها سفرشان را عقب انداخته و حتی از قبال آنها خانه دو مادر شهید دیگر نیز رفته اند. بعد از چند وقت پیرمرد فوت کرد و چون شوشتری بود، پیکرش را آنجا دفن کردند.
برای چهلم پدر شهید رفتیم شوشتر و آنجا مادر شهید آمد که برای ما تعریف کند. قصه را تعریف کرد که باورش نمی شد حضرت آقا منزل آنها بیاید. آن برنامه بعد از پخش، انعکاس خوبی داشت لذا هرکدام از برنامه ها داستان خودش را دارد.
*شما کار اصلی تان همین است یا برنامه های دیگری هم دارید؟
قبلا کارهای معارفی هم انجام می دادم؛ در برنامه ای که سال 78 نهم ربیع الاول به عنوان روز امام زمان(عج) کار کردیم من به عنوان مسئول سمعی- بصری مسجد جمکران بودم که کلید کار را آنجا زدیم و هرسال هم بهتر می شود یا تفسیر زیارت مقدسه برای سال 79 بود که با حاج آقای میرباقری کار کردیم. ولادت و رحلت حضرت معصومه(س) یا 17 رمضان سالروز تأسیس مسجد جمکران هم بود و در کل کارهای معارفی زیادی انجام داده ام.
*«از آسمان» برنامه های خوبی با موضوع شهدای مدافع حرم تولید کرده است. درباره این برنامه ها هم توضیحاتی بفرمایید.
با توجه به حساسیت موضوع دفاع از حریم اسلام و اهل بیت علیهم السلام و لزوم شناخت ریشه های فتنۀ تکفیر در منطقه و جهان، بعد از کم شدن محدودیتهای سازمان صدا و سیما برای پوشش این موضوع مهم از آسمان هم برنامه سازی برای شهدای مدافع حرم را آغاز کرد.
نخستین برنامه با این موضوع برای شهید عزیز سردار همدانی بود و بعد از آن 20 برنامه با عنوان شهدای مدافع حرم تولید و پخش شده است.
*درباره ساختار برنامه به فکر نوآوری هم بوده اید؟
گاهی معرفی خود شهرستان را هم در برنامه می آوریم. مثلا اگر به کرمان می رویم برای جاذبه های کرمان هم وقت می گیریم و کار می کنیم. خیلی به ما ربطی ندارد اما حدود 7 دقیقه برنامه را به معرفی شهر اختصاص می دهیم که متنوع بشود. معمولا شرایط مخاطب را در نظر می گیریم. خیلی هم نمی خواهیم سنتی کار کنیم و البته نمی توانیم پا را از یک حدی فراتر بگذاریم.
*مثلا می توانستید گفتگویی بین مجری و سوژه در فضای استودیو داشته باشید و پلی بک هایی در بنی آن پخش کنید.
این مدل را تجربه کردیم اما وقتی مجری وارد کار می شود از حالت مستندی خارج می شود. مثلا در کار شهید ستاری کلیپی می آوردیم یا برای برنامه جمعه، موسیقی- تصویر در بین برنامه می آید که بیننده خسته نشود. آقای فرجی زمانی که مدیر شبکه دو بود به ما گفت مجری نیاورید و آن را از حالت مستندی خارج نکنید. با همین روش عمدتا با بیننده ارتباط برقرار می شود. پیامک هایی داشته ایم که مثلا خانمی می گوید: من در این وادی ها نبودم، بی حجاب بودم، اما با برنامه شما تغییر رویه دادم.
شاید خیلی تنوع تصویری نداشته باشیم اما با بررسی پیامک ها می بینیم که می خواهند تایم آن بیشتر شود؛ در هفته پخش برنامه متعدد شود و حتی در شبکه های دیگر نیز باشد که بیشترین دلیل آن کار دلی بچه ها و نفس مادران شهدا و جانبازان است که تأثیر گذاشته. مثلا هفته دفاع مقدس یا هفته بسیج همه شبکه ها برنامه مناسبتی تولید می کنند که ما در آن زمان برنامه مان را پخش نمی کنیم چون دیده نمی شود.
*دسترسی آرشیوی به برنامه چگونه است. آیا نمی خواهید محتوی را مکتوب کنید یا در دسترس عموم قرار دهید چون آرشیو صداوسیما خیلی در دست نیست؛ یا پکیج سی دی و دی وی دی کنید که فروخته شود؟
متاسفانه نهادهای مسئول مثل بنیاد حفظ آثار هیچ حمایتی نمی کند. سعی کردیم این کارها را خودمان انجام دهیم اما آن قدر گرفتار بودیم که نرسیدیم. تلاش کرده ایم برنامه های قدیمی را آرشیو کنیم اما هزینه بر است و به لحاظ فنی نیاز به حمایت داریم. حجم برنامه ها هم زیاد است. الان تصمیم داریم آرشیو داشته باشیم و مکتوب آن را به زبان عربی هم داشته باشیم.
سازمان صداوسیما سایتی به اسم «رسامحله» دارد که وقتی برنامه ما را دیدند آنها را روی سایت خود گذاشتند و گفتند به مرور زمان تمام برنامه ها را در سایت می گذارند.
خودتان آرشیوی از برنامه هایتان دارید؟
سال های اخیر را داریم اما خیلی گذشته را نداریم. البته در شبکه دو موجود است اما دسترسی به آن سخت است لذا همچنان پیگیر هستیم که این برنامه ها در بنیاد شهید آرشیو شود.