به گزارش مشرق، اگر دوران مدیریت هاشمی رفسنجانی به ویژه بر دولت های پنجم و ششم را مرور کنیم هیچ گاه برایمان قابل تصور نیست که روزی برسد که او هم بخواهد از آزادی بیان سخن بگوید و در عرصه ادعا تا جایی پیش برود که با اعتماد به نفس تمام حتی تلاش کند خود را نماد آزادی بیان معرفی کند.
آری، طنز مضحک و البته تلخ سیاست این است که برای عده ای این روزها اکبر هاشمی رفسنجانی، به عنوان نماد آزادی خواهی مطرح است و حالا باید از وی هم در مدح آزاداندیشی و آزادی خواهی بشنویم.
هاشمی رفسنجانی امروز در حالی مدعی آزادی خواهی است که در زمان مدیریتش بر دولت، برخی از افرادی که در انتقاد از سیاست های اقتصادی و خارجی دولت به وی نامه می نویسند، زندانی می کند؛ به طوری که عزتالله سحابی در این باره میگوید: «بعد از دستگیریها، در کمیسیون برنامه و بودجهی مجلس، چند تن از نمایندگانی که مرا میشناختند، به آقای هاشمی اعتراض کردند که چرا عزتالله سحابی را گرفتید؟ آقای هاشمی پاسخ داده بود: رویش زیاد شده بود، میخواستیم رویش را کم کنیم.» وی همان کسی است که وزیر اسبق فرهنگ در رابطه با میزان نقدپذیری او می گوید: «همین بزرگواران در دوران مسئولیت خود، به خاطر انتقادی عادی و معمولی، چنان برآشفته شده بودند که حتی کار به گریه در برابر تریبونهای عمومی کشیده شد.»
اما فارغ از اینکه چگونه فردی با مختصات و سابقه مدیریتی هاشمی رفسنجانی روی این را دارد که از آزادی سخن بگوید؛ نکته ای که در این رابطه قابل توجه است اینکه؛ ادعاها و شعارهای هاشمی در رابطه با آزادی در حالی است که مواضع وی در رابطه با استقلال –که آزادی در مقیاسی بزرگتر است- در تضاد با این شعارهاست.
در واقع هاشمی رفسنجانی در شرایطی تلاش می کند خود را منادی آزادی خواهی در کشور معرفی کند و از آزادی سخن می گوید؛ که مواضع وی در رابطه با مسئله مهم استقلال -که آزادی در مقیاس یک ملت است- کاملا در مغایرت با دیدگاه های وی در رابطه با آزادی فردی است. هاشمی تلاش می کند خود را مدافع آزادی معرفی کند و مدام شعار آزادی می دهد، اما در عین حال ضد استقلال سخن می گوید و مواضع ضداستقلال وی زبانزد است. در ادامه به برخی از مواضع هاشمی رفسنجانی که نگاه خاص وی در عرصه سیاست خارجی و مقوله استقلال را نشان می دهد، اشاره می شود:
یکی از مواردی که مواضع ضداستقلال هاشمی را نشان می دهد سخنان تامل برانگیز وی در اجلاس مدیران و رؤسای آموزش و پرورش در مردادماه است. وی در این اجلاس موضعی را اتخاذ کرد که شاید خود سران کشورهای اروپایی هم اینگونه در رابطه با ایران صحبت نکنند. هاشمی ابراز داشت: «دنیا چیزی جز شفافیت و اطمینان از اینکه ما به سمت بمب هستهای نمیرویم، نمیخواهد.» هاشمی در همین جلسه همچنین می گوید: «هماکنون میبینید که تابوی مذاکره با آمریکا شکست.»
اما سخنان رفسنجانی در در گفت و گو با فصلنامه مطالعات بین المللی در اسفندماه 90، نیز یکی از مهم ترین مواضع وی است که دیدگاه هاشمی در رابطه با استقلال را نشان می دهد. هاشمی درباره اینکه اگر بین حمایت از سازمانهایی مثل حماس و یا حزب الله لبنان با بعضی از منافع ملی ایران تعارض ایجاد شود، چه کار باید کرد؟ می گوید: «اگر سیاست درستی در دنیا داشته باشیم، تعارضی ایجاد نمیشود. برای اینکه فلسطینیها حق دارند برای ملت، وطن و حق خودشان مبارزه کنند. نباید اسم آن ها را تروریسم بگذاریم. آن ها را با مقاومت باید تعریف کرد. از حق خودشان دفاع میکنند و دفاع از حق را همه دنیا به رسمیت میشناسند. در سازمان ملل و همه مراکز بینالمللی نیز شأن دارند. اخیراً هم موارد زیادی را برایشان تصویب کردند. کمک ما هم به آن ها اشکالی نداشته و ندارد. اگر فضای روابط مان را با دنیا درست کنیم، باید این مسئله را از هم جدا کنیم. یا در مورد حزب الله که شیعه و بخش عمده ملت لبنان است و در تاریخ همیشه مظلوم بوده هم برای فلسطین و هم برای لبنان. این ها قابل دفاع بوده هست. به شرط اینکه ما از این ها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم و اینها هم کار خودشان را بکنند. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، اینگونه مسائل قابل تحمل است.» وی همچنین با اشاره به حمایت آمریکا از طالبان و القائده در یک مقطع زمانی خاص می گوید: «اگر یک نظام خودش نخواهد ماجراجویی بکند و در جاهایی هم بخواهد از مظلوم دفاع کند در دنیا پذیرفته شده است. این دخالت هم نیست.»
هاشمی در پاسخ به این پرسش که آیا در دوره هشت ساله ریاست جمهوری در عرصه سیاست خارجی اشتباه استراتژیکی انجام دادید که اگر برگردید به گذشته آن را تکرار نکنید یا به شکل دیگری رفتار میکردید؟ پاسخ می دهد: «میخواستم با مصر رابطه برقرار کنیم که نتوانستیم. میخواستم با آمریکا با شروطی که گذاشته بودم، مذاکره را شروع کنم که نتوانستم. نتوانستم غیر از این است که نخواستم.»
اما یکی دیگر از مواضع رفسنجانی که بار دیگر دیدگاه خاص وی در قبال استقلال را نشان داد؛ سخنان وی در رابطه با سوریه است. به طوری که هاشمی به وضوح علیه سوریه ای که با تروریست های داعش شدیدترین درگیری ها را دارد موضع گیری بسیار تند می کند و ابراز می دارد: «مردم سوریه در این 2سال آسیبهای فراوانی دیدهاند، زندانها مالامال از مردم است و دیگر ورزشگاهها را بدل به زندان کردهاند، بیش از 100 هزار نفر کشته و میلیونها آواره وضعیت اسفبار سوریه را بیش از پیش نمایان میکند.مردم از طرف حکومت خودشان مورد حمله شیمیایی واقع شدهاند و حالا هم باید منتظر حمله خارجیها باشند.»
هاشمی همچنین در مصاحبه با روزنامه گاردین در تیر ماه می گوید: «مذاکرات هستهای تابوی گفتوگوی رو در رو با آمریکا را شکسته و توافق میتواند گامی بزرگ رو به جلو باشد. مذاکره رودررو بهتر از صحبت از راه دور از طریق رسانههاست. ایران بسیار جدی است. اگر طرفهای مقابل هم به همین میزان جدی باشند، قطعا توافق به دست میآید. اینکه ایران مستقیما با آمریکا صحبت میکند، اقدام خوبی است. ما یک تابو را شکستهایم. بازگشایی سفارت آمریکا در ایران غیرممکن نیست، اما این مسئله به رفتار طرفین بستگی دارد.»
همچنان که در بالا مشخص است، دیدگاه های هاشمی رفسنجانی در عرصه سیاست خارجی به وضوح نشان می دهد، که نگاه و رویکرد وی در این زمینه تناسب چندانی با مواضع اصولی انقلاب و جمهوری اسلامی ندارد و هاشمی حتی در زمینه هایی، سخنانی را بیان کرده که تندترین افراد هم به خود اجازه نمی دهند تا این میزان، موضعی مغایر با اصول انقلاب اسلامی اتخاذ کنند. به عنوان مثال، متهم کردن دولت سوریه آن هم در شرایطی که مردم سوریه درگیر شدیدترین جنگ توسط تروریست ها هستند؛ در حالی توسط هاشمی صورت می گیرد که حمایت از دولت و مردم سوریه سیاست رسمی جمهوری اسلامی و مورد وفاق گروه های مختلف سیاسی داخلی است و حتی رسانه های اصلاح طلب و چهره های این گروه نیز از سیاست درست ایران در قبال سوریه سخن گفته اند.
رفسنجانی با همین مواضع تندی که در رابطه با موضوع استقلال دارد اما دم از آزادی می زند که این مسئله بیانگر وجود یک تناقض آشکار در دیدگاه های وی است. در واقع آزادی و استقلال دو مقوله در هم تنیده هستند و نمی شود مدعی آزادی بود، اما استقلال را نفی کرد. چراکه استقلال همان آزادی در مقیاس بزرگتر است و نمی شود که دم از آزادی مردم در حوزه فردی و داخلی زد؛ اما استقلال که همان آزادی در مقیاس یک ملت است را نفی کرد. در واقع تلاش برای تفکیک بین آزادی فردی و آزادی ملت در مقابله با سلطه جهانی، تناقضی است که افرادی چون هاشمی رفسنجانی را درگیر کرده است.