خاطرات جواد شریفی راد، معلم و سرتیم خنثی سازی نیروی هوایی ارتش در زمان جنگ، در کتابی به نام حرفه ای، به کوشش مرتضی قاضی منتشر شده است. آنچه می خوانید گزیده ای از این کتاب است.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - خاطرات جواد شریفی راد، معلم و سرتیم خنثی سازی نیروی هوایی ارتش در زمان جنگ، در کتابی به نام حرفه ای، به کوشش مرتضی قاضی منتشر شده است. آنچه می خوانید گزیده ای از این کتاب است.
 
این داستانی که آن زمان بود که «چراغ ها را خاموش کنید.» این کار هیچ تاثیری نداشت.ما به شان می گفتیم «آقا ول کن، بذار مردم زندگی شون رو بکنند.» اصلا چراغ خاموش کردن هیچ ربطی به آن بمب انداختن نداشت. خلبان میگ-25 اصلا چیزی نمی دید. در مختصات جغرافیایی 25 کیلومتر بالاتر از تهران بمبش را رها می کرد. در ضمن باید بمبش را 20 کیلومتری تهران رها می کرد تا بمب بخورد به تهران. اگر می آمد بالای سر تهران می دید که کدام چراغ روشن است، آن وقت بمبش را رها می کرد، بمبش می خورد ورامین.

کهریزک به جای انقلاب!

به همین خاطر توی آن شرایط امکان اینکه جای خاصی را بشود زد، وجود نداشت. مثلا اینکه خلبان هواپیما بخواهد تصمیم بگیرد مهدیه ی تهران را بزند، امکان نداشت. یا مثلا روز قدس صدام اعلام کرده بود من خیابان انقلاب را می زنم، آمد و بمباران هم کرد، ولی فکر می کنید بمبش کجا رفت؟ کهریزک.